سوم اينكه: دادن خمس به فقيه فقط فتواي بعضي از فقهاي متأخرين است، نه متقدمين و اين فتوا داراي ويژگيهاي ذيل ميباشد:
۱- مورد اختلاف است و بر آن اجماع نشده است.
۲- مستند به هیچ روایتی از ائمه معصوم یا قرآن كریم و یا سنت نبوی نیست.
۳- اقوال فقهایی كه خمس را واجب گرداندهاند مختلف و حیرتآور و متناقض است، و قول هر فقیهی با فقیه دیگر متضاد است، و در هر زمانی با زمان دیگر فرق مىكند.
۴- و مهمتر اینكه اقوال فقهاء با اقوال ذكر شده از ائمه كاملاً متضاد است!.
۵- امكان ندارد تئوری خمس كاملاً اجرا و عملی شود، و این بهترین مثال تناقض است (نظریه و اجراء).
اینها مهمترین حقایق و نتایجی بود كه بدان دست یافتهام، و آن را پیش روی آن برادران و هم كیشان خودم میگذارم، كه حق را دوست دارند، و به دنبال حقیقت هستند، و با زیور انصاف آراسته میباشند، آنان كه همواره از دیر باز با حسن نیت و به قصد دریافتن ثواب و پاداش اخروی خود را با دادن خمس در مشكل میانداختهاند، از این رو برای آن كه مسئولیت دینی خود را انجام دهم، و پژوهش علمی منصفانه و بیطرفانه ارائه دهم، و با این كار به برادران خود احسان كرده باشم، و عقلهای روشن و آزاد از یوغ تقلید كوركورانه را به تفكر وادارم، و راه را به آنها نشان دهم، و برای آن از حق و دلیل واضح و قاطع پیروی كرده باشم، و تودههای عاقل و آزاد جامعه را آگاه كنم، این پژوهش را به خوانندگان محترم تقدیم میدارم.
پروردگارا این تلاش ما بـود، و توكل ما بر تو است، و تو فریادرس ما هستی، و از تو یاری میجوییم.
و لا حول و لا قوة إلا بالله.
وصلى الله على نبينا محمد وعلى آله وصحبه أجمعين.