جلسۀ تعلیم احادیث رسول الله ج
قدیمیترین مسجد شهر برای جلسۀ تعلیم حدیث تعیین گردیده است، زیرا مساجد خانههای خدا بشمار میآیند [۲٧۶]و بندگان خدا برای اقامه نماز و شعایر دینی به آنجا میآیند و چه بهتر که فرمودههای پیامبر خدا نیز در آنجاها تعلیم و تعلّم شوند [۲٧٧].
اینک قرص خورشید با نفسهای گرم بتازگی از قلّۀ کوههای شرق شهر بالا آمده است و تازهترین پرتو خود را در خلال شاخ و برگهای درختان از شیشۀ پنجرهها به کف مسجد رسانیده است و بیش از چند دقیقه برای آغاز درس حدیث باقی نمانده است. یکایک شاگردان از منزلهای خویش بیرون آمده و در تقاطع کوچهها بهم رسیدهاند و مانند سیلی همۀ کوچهها را پشت سر انداخته و بسوی مسجد میشتابند و در تمام طول راه دستهدسته مردم آنها را بیکدیگر نشان میدهند و از مشاهده آنها احساس شادی میکنند مرد سالخوردهای که در کنارپیادهرو ایستاده و بر عصایش تکیه کرده است و از همه بیشتر ذوقزده شده است، در حالیکه حرکت دستهجمعی شاگردان را نظاره میکند و اشکهایی از شوق، بر چشمان پف کردۀ او حلقه زدهاند و محاسن سفیدش را تر میکنند، ناگاه زیر لب این جمله را زمزمه میکند: «خوشا بحال شما که بر روی بال فرشتگان، راه بشت خدا را پیش گرفتهاید [۲٧۸]».
و اینک طلیعۀ سیل شاگردان به حیاط مسجد رسیده است و خادم مسجد که مرد با تقوا و پرهیزگاری است و از لحظهها قبل در انتظار آمدن آنها دم در ورودی مسجد ایستاده است، سلام یکایک شاگردان را همراه تبسمهای شادی «علیک السّلام» میگوید و از صمیم قلب موفقیت آنها را در راه خدمت به دین پیامبر جاز خدا میخواهد.
شاگردان عموماً دارای یک سن و سال نیستند: از بیست سال به بالا و زیر بیست سال و نوجوانان و بچههای اهل تمیز نیز در میان آنها دیده میشوند [۲٧٩]و در بین بزرگسالان نیز تفاوتهایی هست برخی از آنها خیلی با ایمان و بسیار عابد و پرهیزگارند اما برخی دیگر خرده شیشههایی در اعتقاد و اعمال خود دارند و وضع آنها از نظر تیزبین استاد حدیث هم دور نمانده است و از اوضاع آنها بیخبر نیست اما با این حال آنها را از جلسه طرد نمیکند و به آنها روی خوش نشان میدهد زیرا امیدوار است که شرکت مستمر آنها در جلسات درس حدیث، تحولی در افکار و عقاید و اعمال آنها ایجاد کند و به صف روشنگرایان راه اسلامیت و انسانیت بپیوندند.
دقایق آغاز درس حدیث نزدیکتر شده است و شاگردان در حالیکه اکثر آنها قلم و دوات و مقداری کاغذ در دست دارند [۲۸۰]در جلو محراب مسجد نیمدایرۀ وسیعی را تشکیل داده و ساکت و آرام نشستهاند و ظاهر شدن استاد خود راثانیه شماری میکنند که در رأس ساعت معین همراه یکنفر منشی و گاهی دو نفر منشی [۲۸۱]با متانت و وقار در صحن مسجد ظاهر میگردد و از نشاط و حرکاتش استنباط میشود که کاملاً سر حال است و از سلامتی کامل برخوردار است [۲۸۲]و از جبین نورانی و برق چشمانش پیداست که چه عالمی زندهدل و تلاشگر و امیدوار است و از ظواهر لباسش معلوم میشود که در عین سادگی به نظافت و پاکی چقدر علاقمند است [۲۸۳]و از محاسن پرمو و بلندش که در وسط و حاشیۀ آن تارهای سفیدی هم نمایان است و خطوط پرش ستارگانی را در قلب شبهای سیاه به خاطر میآورد معلوم میشود که استاد سن چندان زیادی هم ندارد و احتمالاً از چهل گذشته و بسوی پنجاه در راه است [۲۸۴]و با اینکه سالها است در علمالحدیث درایتی و روایتی تبحّر پیدا کرده است اما فقط دو سال است که سمت استادی را قبول نموده است زیرا تا دو سال قبل در این شهر عالمانی بودند که در علمالحدیث از او آگاهتر و با سابقهتر بودند و استاد تمام مراجعین خود را به محضر آنها هدایت میکرد و هرگز خود اجازه نمیداد با وجود عالمتر از او در شهر، او سمت استادی را قبول کند [۲۸۵].
شاگردان بمحض ظاهر شدن سیمای استاد حدیث در صحن مسجد و شنیدن سلام گرم و گیرای او با موج آرامی از «عَلَیْکَ السَّلام ها» و جرقههای برق شادی از چشمها، مقدم او را تهنیت میگویند و عموماً از جای خویش برخاسته و بمحض نشستن استاد در محراب با کمال ادب و وقار در جای خویش مینشینند و مانند هالهای برگرد ماه بدور استاد حلقه میزنند [۲۸۶].
چه مکان شریفی! ﴿وَمَسَٰجِدُ يُذۡكَرُ فِيهَا ٱسۡمُ ٱللَّهِ كَثِيرٗاۗ﴾[حج:۴۰].
«و مسجدهایی که با کثرت زیاد نام خدا در آنها ذکر میگردد».
چه انسانهای شریفی! ﴿رِجَالٞ لَّا تُلۡهِيهِمۡ تِجَٰرَةٞ وَلَا بَيۡعٌ عَن ذِكۡرِ ٱللَّهِ﴾[نور:۳٧].
«مردانی که حرکتهای اقتصادی چه در سطح عالی (بازرگانی) و چه در سطح عادی (خرید و فروشهای معمولی) هرگز آنها را از یاد خدا غافل نخواهد کرد».
با چه حال و روحانیت شریفی! که هم استاد و هم شاگردان با طهارت ظاهر (داشتن وضو) و با طهارت باطن از هر نوع گرایشهای مادی و با خلوص نیت و بدور از هر نوع ریاها و تظاهرها و چشم داشت آفرینگوئیهای مردم در این جلسه حضور بهم رسانیدهاند [۲۸٧].
برای انجام دادن چه عملی شریفی! تعلیم و تعلّم احادیث پیامبر جدر راه تداوم بخشیدن بخط نور به سنّت رسول الله جو هدایت نسل حاضر و نسلهای آیندۀ بشری به همۀ سعادتهای دینی و دنیایی.
و با چه هدف عالی و شریفی! که اسلام ناب و اصیل را از زبان پیامبر خداجو از احادیث او یاد میگیرند و به جهان بشریت ابلاغ میکنند و چراغ هدایت سماوی را برای راهنمایی نسلهای بشری نور بخش و پرفروغ نگه میدارند.
ای فرشتههای آسمانها! بر زمین فرود آیید و ای فرشتههای زمین! در صحن این مسجد حاضر شوید و ای زمان! تو هم لحظهای توقفنما تا با طنین: «اعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم!» فرار انبوه شیطانها! (چه از قماش جن و چه از قماش انس!) و طرد انبوه شیطانزدههای استثمارگر و استعمارچی و طاغوتهای ستم پیشه را از تیررس مجاهدین فی سبیلالله و از محیط زندگی مسلمانان تحقق بخشد. و با طنین «بسم الله الرحّمن الرّحیم» تبلوری از رحمتهای خدا در شکل فرمودههای رسول الله جبار دیگر ظاهر گردد و مقارن آغاز درس حدیث بمنظور یادداشت احادیث نوک قلمها به گلوی دواتها سرازیر میگردد و کاغذها گسترده میشوند تا در جهت تداعی: «دواة العلماء افضل من دم الشّهداء»با حفظ و یادداشت حدیث و منت رسول الله جنبرد علم علیه جهل و نبرد نور علیه ظلمت و نبرد حق علیه باطل با شدت تمام آغاز شود و استاد حدیث به دنبال کلمات فوق درس حدیث را به این ترتیب آغاز مینماید.
«در صحیحترین کتابهای بعد از قرآن یعنی صحیح بخاری، شیخ بخاری محمد بن اسماعیل (م ـ ۲۵۶) از مسددبن مُسَرْهَد (م ـ ۲۲۸) از یحیی بن سعید (م ـ ۱٩۸) از شعبه بن الحجاج (م ـ ۱۶۰) از قتاده بن دعامه تابعی (م ـ ۱۱۸) از انس بن مالک صحابی (م ـ ٩۳) شنیده است که رسول الله جفرموده است: «لا یؤمن احدكم حتی یحب لاخیه ما یحب لنفسه»یعنی: یکی از شما مؤمن بشمار نمیآید مگر دوست بدارد برای برادرش آنچه را که برای خویش دوست میدارد.
این حدیث طبق این مدرک و سند و به شهادت عینی این زنجیرۀ متصل از محدثین آگاه و صادق و پرهیزگار، فرمودۀ رسول الله جاست و یکهزار و چهارصد و چند سال قبل از زبان پیامبر خدا ججاری گشته و در آسمان حجاز طنین انداز گردیده است و اعراب نیمه وحشی و خودخواه و هواپرست را به ایثار و از خودگذشتگی و فداکاری نسبت بیکدیگر و به روح عبادت و خداپرستی و معنی عدالت و مساوات و برادری هدایت نموده است و امروز نیز شاگردان جلسۀ حدیث را بواقعیت دینداری و رسالت اسلام در جهت پیریزی اخوت و برادری و عدالت اسلامی راهنمایی مینماید و همۀ شاگردان با شور و علاقۀ وافری آن را استماع نموده و بلافاصله آن را با املای درست و اعراب صحیح و با تطبیق با یادداشتهای منشی بر صفحۀ کاغذهای خویش مینویسند [۲۸۸]و پس از آنکه عموماً این حدیث را به ترتیب مذکور یادداشت کردند بار دیگر صریر قلمها و خشخش کاغذها خاموش گشته و در حالیکه سکوت بر فضای مسجد حکمفرما و چشم شاگردان به لبان استاد حدیث دوخته است ناگاه استاد حدیث بار دیگر سکوت فضای مسجد را شکسته و احادیث دیگری را با اسناد و مدارک و زنجیرههای خویش و به فاصلههایی که شاگردان عموماً بتوانند آنها را استماع و بدرستی آنها را یادداشت کنند از بخاری و مسلم و بقیۀ صحاح سته برای آنها روایت میکند و لحظات آخر درس حدیث این روز فرا میرسد نه از این جهت که زنگی بصدا درآمده است یا عقربههای ساعتها وقت معینی را نشان میدهند بلکه از آن جهت که استاد آثار خستگی را در خویش یا در آنها احساس کرده است [۲۸٩]. و ظرفیّت تعلیم یا تعلّم را تکمیل یافته و مطمئن است که اگر بیش از این مقدار به درس ادامه دهد تنها کمیت کار او بالا میرود اما کیفیت کار پایین میآید و نامطلوب خواهد شد و مهم برای استاد و برای شاگردان کیفیت کار است نه کمیت آن لذا استاد بدون توجه به ساعتهای مصنوعی زماننما و فقط با توجه به ساعتهای طبیعی کارنما! ختم جلسۀ حدیث این روز را اعلان میکند. آنگاه همراه منشی یا منشیان خویش از جای خود برخاسته و با گفتن وداع و خداحافظ از صحن مسجد خارج و راهی منزل خویش میگردد و شاگردان پس از بدرقۀ استاد و چند دقیقه تنفس و رفع خستگی در مورد متن و سند احادیثی که در آن جلسه استماع و یادداشت کردهاند با یکدیگر به بحث و مذاکره مینشینند۳ و اگر احتمالاً یک نفر یا دو نفر از آنها در استماع و یادداشت دچار اشتباهی شده باشد با مددجویی از استماع و یادداشت بقیه، اشتباهات خود را تصحیح مینماید و بالاخره تجمع و فعالیت این همه نیروهای حفظ و یادداشت و تعاون و همکاری آنها با یکدیگر در این مطلب تردیدی باقی نمیگذارد که آنچه استاد به آنها گفته است عموماً یاد گرفتهاند و در ساعتهای بعدی دربارۀ احکام و عقاید و مطالب اخلاقی و اجتماعی که از این احادیث استنباط میشوند با هم تبادلنظر میکنند و در مواردی که اختلافنظر داشتند آنها را یادداشت مینمایند تا در جلسۀ فردا آنها را در محضر استاد مطرح نمایند تا با توضیح و استدلال او درست و نادرست را تشخیص داده و در این موارد نیز اتفاقنظر پیدا کنند.
شاگردان جلسۀ حدیث روزهای بعد و هفتههای بعد و ماهها پشت سر هم و سالهای متوالی با شوق و شور و علاقه در این جلسات حاضر میشوند و در عرض سه یا چهار سال، چهارهزار حدیث صحیح پیامبر جرا طبق روایت و سند و مدرک متصل شیخ بخاری از استاد و متخصص درس حدیث یاد میگیرند و همۀ آنها را حفظ میکنند و حاصل سه چهار سال شرکت در جلسات حدیث بوجودآمدن شخصیتهای بزرگوار دینی و اسلامی است که دارای این ویژگیهای میباشند:
۱- چهار سال افکار روزانه و رؤیاهای شبانه را با فرمودههای پیامبر جبسر برده و در نور و روشنایی و جاذبهها و دافعههای احادیث رسول الله جزندگی کردهاند و چهار سال زیر اشعّههای تند خطابها و عتابهای احادیث صحیح زوایای تاریک افکار آنها روشنایی کسب نموده و صخرههای جمود فکری و انجماد عقیدتی آنها بحالت ذوبان در آمده است.
۲- چهار سال آموزش فرمودههای پیامبر جو پرورش در محیط آموزش احادیث و استماع همۀ خطابها و عتابهای پیامبر جو تحت تأثیر این همه خطابها و عتابها شخصیتهایی را بوجود میآورد که از حیث ایمان و اخلاق و عمل تجسمی از واقعیت دین اسلام و الگوی مسلمانان واقعی در عصر اصحاب و تابعین میباشند و با داشتن این همه اطلاعات از اسلام و این همه امانت و دیانت و ایمان و عمل و اخلاق به آسانی میتوانند جامعههای کوچک و بزرگ بشری را بسوی اسلام واقعی و تجدید حیات دینی و شکوه و عظمت دین مبین اسلام هدایت و رهبری نمایند.
اساس دین اسلام اول قرآن و کلام خداست که برای ساختن الگوهای «مسلمان بودن» و نشر و تبلیغ دین اسلام قبل از هرچیز باید در تمام شهرها و روستاها جلسات تفسیر قرآن را دایر نمود. اساس دوم دین اسلام احادیث صحیح و فرمودههای پیامبر خداست که برای نشان دادن تجسمی از واقعیت دین اسلام و ساختن الگوی مسلمان واقعی و نشر و تبلیغ حقایق اسلام در تمام شهرها و روستاها باید به موازات درس تفسیر قرآن جلسات درس حدیث را نیز دایر کرد و بقیۀ علوم دینی را در کنار درس تفسیر و درس حدیث و فقط بخاطر پیشرفت و تنها بعنوان وسیله تقویت آنها تدریس و تدرس نمود، چرا که علت پیشرفت سریع اسلام در قرون و اعصار نخستین و توسعۀ آن در قارهها جز رعایت این نظم و ترتیب طبیعی چیز دیگری نبود. همچنانکه علت رکود و انجماد اسلام و سبب انحطاط مسلمین جز بهم زدن این نظم طبیعی و منحل کردن جلسات درس تفسیر قرآن و جلسات درس حدیث و در مقابل آن همه اهتمام به مقدمات و وسایل و سالها و سالها خواندن درس نحو و صرف و بلاغه و منطق و کلام و غیره چیز دیگری نبوده و نیست.
چقدر رنجآور است و چقدر دردناک است که با وجود اتفاق همه مسلمانان بر اینکه اساس دین اسلام قرآن خدا و حدیث پیامبر جاست و همۀ علومی که عنوان علوم دینی را دارند جز مقدمات و وسیلههایی برای فهم و درک اسلام چیز دیگری نیستند، با این حال قرنهاست که حاصل کوشش مسلمانان و تلاش طلبهها در حجرهها تنها دریافت مقدّمات و یادگرفتن وسیلهها بدون استفادۀ عملی از آنها میباشد. تمام متون علوم دینی را با شرحهای مطول و حتی با حاشیههای مفصل میخوانند و از هر علمی صدها قاعده و قانون را حفظ میکنند و در توضیح و تجزیه و تحلیل قوانین این علمها چقدر بحث و مذاکره میکنند و برای یافتن فلسفۀ یک قاعده به همۀ حاشیهها و به همۀ گوشهها میشتابند اما در تمام دوران تحصیل آنها، حتی یک فقره هم جلسۀ درس حدیث تشکیل نمیگردد. همچنانکه تشکیل جلسات تفسیر قرآن نیز جزو برنامۀ تحصیلات آنها بشمار نمیآید و بالاخره در حدود ده پانزده سال تحصیلات علوم دینی فقط به اندوختن وسایل و مقدمات، بدون استعمال آنها و بدون استفادۀ عملی از آنها مشغول میشوند و بعد از پایان تحصیلات و و تشکیل جلسات تدریس در مدارس باز همین وسایل و همین مقدمات مجدداً تدریس و تدرس میگردد و بالاخره اساس کار و هدف اصلی از تحصیلات علوم دینی باز فراموش میگردد. کار آنها به کار نجّارانی میماند که عمری را در پیدا کردن تیشه و ارّهای گوناگون و رندههای مختلف و گونیا و خطکش و غیره صرف مینمایند و بدون اینکه یک بار در و پنجره و صندلی و وسایل منزل را بوسیلۀ آنها بسازند، همین وسایل را به شخص دیگری منتقل میکنند تا او هم بدون استفادۀ عملی از آنها به دیگری منتقل نماید. البته نفس این عمل یعنی حفظ و بقای این وسایل و انتقال آنها به آیندگان خود عملی است بسیار مهم و همچنانکه در نظر مسلمانان شایان تقدیر و تحسین است در بارگاه خدا نیز شایان اجر جزیل است و از فواید مهم آن این است که نسلهای آینده میتوانند با دسترسی به همین وسایل کاری را که پیشینیان انجام ندادهاند آنها انجام دهند و با تشکیل جلسات درس تفسیر و جلسات درس حدیث در تمام مراکز تدریس علوم دینی و ایجاد شخصیتهایی که از حیث ایمان و آگاهی و صلابت و تقوی و ایثار و فداکاری، تجسمی از واقعیت دین اسلام و الگوی مسلمانان واقعی در عصر اصحاب و تابعین باشند، دین اسلام را از رکود و انجماد نجات داده و چنان حرکت و نهضتی در آن بوجود آورند که نه تنها در برابر سیل فسادگرایی غرب و صرصر سموم خانمانسوز شرق مقاومت داشته باشند، بلکه محیط زندگی جوامع بشری را از تهاجم همۀ فسادگراییها و سموم همۀ مادیگراییها پاک نمایند.
و این آرزویی است که ما فعلاً آن را فقط در خواب میبینیم! زیرا کشورهای اسلامی اکثراً در خوابند و دشمنان اسلام و مسلمین بیدارند و برای هرچه بیشتر خوابانیدن آنها دست بدست هم داده و شب و روز در تلاش هستند. ولی آیا این شب چقدر دراز و این خواب چقدر سنگین است؟ و آیا سحرگاه بیداری مسلمانان و آغاز نهضت و حرکت اسلام در جهت بوسعت قارهها نزدیک نیست؟ ألیس الصّبح بقریب؟ درآینده پاسخ این سؤالها معلوم میشود.
***
خداوندا! در نهایت عجز و ناتوانی از تو مسألت میداریم که همه مسلمانان را بیدار و آنان را در راه نشان دادن واقعیت سالام و گسترش عقاید و اخلاق و احکام آن در سراسر جهان موفق فرمایی.
ربي اغفرلي ولوالدي ولمن دخل بیتي مؤمنا وآخر دعوانا ان الحمد لله والصلوة علی رسول الله.
هفدهم شعبان سال ۱۴۰۸ - مهاباد - مسجد قبله
عبدالله احمدیان
[۲٧۶] ریاض الصالحین ص: ۱۴۸ باب فضل المشی الی المساجد، بخشی از حدیث مسلم: «ثمّ مضی الی بیت من بیوت الله». [۲٧٧] مالک بن انس (امام مذهب مالکی) در مسجد رسولالله جدر مدینه استاد تعلیم حدیث بود و محمد بن ادریس شافعی (امام مذهب شافعی) زمانی یک از شاگردان درس حدیث امام مالک بود. [۲٧۸] ریاض الصالحین نویی ص: ۵۰۲ قسمتی از حدیث ابوداود و ترمذی (کتاب العلم). [۲٧٩] شرح نخبه ابن حجر عسقلانی ص: ۱۴۴ و ۱۴۵ و ذیل آن. [۲۸۰] شرح نخبه ابن حجر عسقلانی ص: ۱۴۴ و ۱۴۵ و ذیل آن. [۲۸۱] شرح نخبه ابن حجر عسقلانی ص: ۱۴۴ و ۱۴۵ و ذیل آن. [۲۸۲] شرح نخبه ابن حجر عسقلانی ص: ۱۴۴ و ۱۴۵ و ذیل آن. [۲۸۳] شرح نخبه ابن حجر عسقلانی ص: ۱۴۴ و ۱۴۵ و ذیل آن. [۲۸۴] نزهه النظر شرح نخبه الفکر ابن حجر عسقلانی ص: ۱۴۴ و ۱۴۵ و الباعث الحثیث شرح علوم الحدیث ـ ابن اثیر ـ ص: ۱۵۲، ۱۵۳، ۱۵٧. [۲۸۵] نزهه النظر شرح نخبه الفکر ابن حجر عسقلانی ص: ۱۴۴ و ۱۴۵ و الباعث الحثیث شرح علوم الحدیث ـ ابن کثیر ـ ص: ۱۵۲، ۱۵۳، ۱۵٧. [۲۸۶] نزهه النظر شرح نخبه الفکر ابن حجر عسقلانی ص: ۱۴۴ و ۱۴۵ و الباعث الحثیث شرح علوم الحدیث – ابن کثیر – ص: ۱۵۲، ۱۵۳ و ۱۵٧. [۲۸٧] نزهه النظر شرح نخبه الفکر ابن حجر عسقلانی ص: ۱۴۴ و ۱۴۵ و الباعث الحثیث شرح علوم الحدیث ـ ابن کثیر ـ ص: ۱۵۲، ۱۵۳، ۱۵٧. [۲۸۸] شرح نخبه ابن حجر عسقلانی ص: ۱۴۴ الباعث الحثیث ص: ۱۵۸. [۲۸٩] شرح نخبه ابن حجر عسقلانی ص: ۱۴۴ الباعث الحثیث ص: ۱۵۸.