کلید حدیث شناسی

فهرست کتاب

حدیث در حکومت معاویه

حدیث در حکومت معاویه

در زمان معاویه نیز مجموعه معینی از احادیث که واجد شرایط عصر فاروق بودند بوسیلۀ محدثین اصحاب روایت می‌شدند و مسلمانان از آنها آگاهی داشتند ولی در کنار این مجموعه از احادیث سیل روایت‌های اهل کتاب همه [٧۶]جا را فرا گرفته بود و معاویه که همان اخلاق و ژرف‌بینی عمر فاروق و علی مرتضی را نداشت از روایت‌های اهل کتاب جلوگیری بعمل نیاورد [٧٧]اما از روایت هر مطلبی بنام حدیث، بجز احادیثی که در عصر فاروق صحت آنها تأیید شده و محدثین معروف آنها را روایت می‌کردند بشدت ممانعت نمود و در این مورد از روش صریح عثمان ذی‌النورین و روش ضمنی علی مرتضی مبنی بر تأئید احادیث عصر فاروق پیروی نمود و طی فرمان شدید اللّحنی بمردم چنین اخطار کرد: «ایّاكم والأحادیث: الاّ حدیثاً كان في عهد عمر فانّ عمر كان یخیف النّاس في الله عزّوجلّ [٧۸]» یعنی من بشما اخطار می‌کنم که هیچ مطلبی را بعنوان حدیث نقل نکنید مگر مطلبی که در زمان عمرسبعنوان حدیث نقل شده است زیرا عمر دربارۀ خدا و دین خدا مردم را می‌ترساند.

احادیث عصر عمر مجموعه‌ای معین بودند که محدّثین بزرگ اصحاب آنها را رو در روی مقتدرترین حکمفرمای روزگار و علیه منافع و آراء او «یعنی معاویه» نقل و روایت می‌کردند و بمخالفت او هیچگونه اهمیتی نمی‌دادند بمثال زیر توجه فرمائید.

ابواشعث می‌گوید [٧٩]در یکی از جنگ‌ها که معاویه شخصاً فرمانده سپاه بود بغنایم زیادی دست یافتیم و جامی از طلای خالص نیز در میان غنایم بود و معاویه دستور داد که برای پرداخت سهمیۀ سپاهیان فروخته شود. و وقتی این خبر به عباده بن صامت رسید با نقل حدیث «الذّهب بالذّهب...»این معامله را یک عمل حرام و خلاف اسلام اعلان نمود و سپاهیان نیز بمحض شنیدن حدیث از عباده بن صامت هریک آنچه را که از فروش این جام طلا به آنها رسیده بود به صاحبش پس دادند و وقتی این خبر بمعاویه رسید با حالتی از خشم و از خروش بر منبر رفت و در حالیکه تلویحاً عباده را تهدید می‌کرد بر مردم فریاد کشید که این چه وضعی است کسانی حدیثی را از پیامبر نقل می‌کنند که ما با وجود اینکه مدت‌ها در خدمت [۸۰]پیامبر و از یاران او [۸۱]بودیم این حدیث را نشنیده‌ایم، عباده از جای خویش برخاست و با صراحت و قاطعیت بار دیگر حدیث نامبرده را روایت کرد، بر معاویه فریاد کشید که ما محدثین هر مطلبی را از پیامبر جشنیده باشیم با کمال بی‌باکی آن را روایت خواهیم کرد، معاویه می‌خواهد ناراحت باشد و می‌خواهد غبار نگرانی و اندوه بر چهره‌اش بنشیند، و باین مطلب توجه نمی‌کنیم حتی اگر تنها یک شب تاریک در سپاه رسول الله جحضور [۸۲]پیدا کرده باشیم.

[٧۶] شرح نووی بر مسلم هامش ارشاد ساری ج ۴ ص: ۴۲۶. [٧٧] شرح نووی بر مسلم هامش ارشاد ساری ج ۴ ص: ۴۲۶. [٧۸] شرح نووی بر مسلم هامش ارشاد ساری ج ۴ص: ۴۲۶. [٧٩] ارشاد ساری ج ٧ ص: ۸۱ شرح نووی بر مسلم. [۸۰] ارشاد ساری ج ٧ ص: ۸۱ شرح نووی بر مسلم. [۸۱] شرح نووی بر مسلم هامش ارشاد ساری ج ٧ ص: ۸۱. [۸۲] شرح نووی بر مسلم هامش ارشاد ساری ج ٧ ص: ۸۱.