مناوله به چهار شکل ذیل صورت میگیرد:
۱- شیخ، کتاب حدیث خود را یا نوشتههای حدیث خود را به شاگردی میدهد و به او میگوید این کتاب یا این جزوهها را ملک تو نمودم و ترا اجازه دادم که احادیث آنها را روایت کنی، آنها را از من بگیر و روایت کن. این شکل را مناولۀ معالاجازه مینامند. و برخی در قوت این شکل تا حدی اغراق کردهاند که آن را از سماع هم قویتر دانستهاند.
۲- شیخ حدیث به شاگرد خود میگوید: این کتاب را بگیر و از روی آن نسخهای بنویس و این نسخه را با اصل تطبیق بده سپس کتاب مرا به من برگردان [۲۳٧].
۳- شاگرد کتابی را میآورد که شیخ احادیث این کتاب را از راه سماع دریافت نموده است و شیخ این کتاب را از دست شاگرد میگیرد و آن را مطالعه میکند سپس به او میگوید احادیث این کتاب را از من روایت کن [۲۳۸].
۴- شاگردی کتابی را به نزد شیخ آورده و از او خواهش میکند که این کتاب را از او گرفته و پس از مطالعه به او برگرداند و شیخ بر اثر اعتماد و علاقۀ شدید بشاگرد کتاب را از او میگیرد اما بدون اینکه آن را مطالعه کند یا با نسخۀ خویش تطبیق نماید آن را به شاگرد بر میگرداند [۲۳٩].
۵- مکاتبه: شیخ حدیث، بخط خودش یا بخط نویسندهاش چند حدیثی را برای کسی که حاضر است یا غایب است مینویسد و آن کس این احادیث را با قید کتابت از او روایت میکند، همچنانکه بخاری در کتاب «ایمان و نذور» طریق روایت حدیثی را اینطور بیان کرده است. «انّه كتب الی محمد بن بشارانه سمع الخ»و همچنین مسلم در صحیح خودش میگوید: به جابر بن سمره نوشتم به من خبر دهید از چیزیکه از رسول الله جشنیدهای و او برای من نوشت: «سمعت رسول الله جیوم جمعة الخ [۲۴۰]».
راوی موظف است در روایت اینگونه احادیث به کتابت تصریح کرد و بگوید «حدّثني او اخبر كتابة»و اگر قید کتابت را حذف کند ایهام آن دارد که این حدیث را شخصاً و با گوش خود از او شنیده است و این ایهام (تدلیس) است و در ضعف حدیث مؤثر است [۲۴۱].
۶- اعلام: اعلام این است که شیخ حدیث [۲۴۲]فقط همین مطلب را به شاگرد اعلام نماید که این کتاب یا این جزوه یا این چند حدیث از مسموعات من میباشد و من از دیگران روایت کردهام.
در صورت اعلام اگر شیخ اضافه کرد که این احادیث را از من روایت نکنید، روایت آنها صحیح نیست و اگر شیخ چیزی نگفت روایت آنها بدون اشکال است.
٧- وصیّه: شیخ حدیث، در حال قصد مسافرت یا در بستر مرگ برای شخص معینی وصیت میکند که کتاب یا جزوه معین او را هم روایت کند [۲۴۳]و این شخص میتواند طبق این وصیت احادیث این کتاب یا این جزوه را روایت کند.
۸- وِجادَة: وجادۀ مصدری است جعلی و مولّد از وَجَدَ که فقط محدثین آن را بکار بردهاند و به معنی دریافت علم از اوراق و برگها بدون شنیدن و اجازه و مناوله میباشد [۲۴۴]به این صورت که شخصی حدیثی را بخط شیخی میبیند که او آن شیخ را ملاقات کرده و خط او را بخوبی میشناسد یا اینکه آن شیخ را ملاقات نکرده اما از روی دلایلی مطمئن است که این خط از همان شیخ است و همچنین در کتابهای مشهور که نسبت آنها به مؤلفین آنها جای بحث نیست احادیثی را دیده است که در تمام این صورتها روایت این احادیث از این شیوخ صحیح است اما باید در عبارت روایت حتماً به این مسائل تصریح کند [۲۴۵]، مثلاً: «وجدت بخطّ فلان اؤ بخط یغلب علی ظنّی انّه خطّ فلان»یا در صحیح بخاری دیدهام و سپس حدیث را روایت کند.
عبدالله پس امام احمد حنبل غالباً میگفت: «وجدت بخطّ ابی حدّثنا فلان الخ» [۲۴۶].
در این موارد راوی به هیچ وجه حق ندارد بگوید حدّثنا یا اخبرنا زیرا این عبارتها خلاف واقع را ایهام میکنند و «تدلیس» بشمار میآیند و حتی اگر یقین نداشت که این خط از همان شخص است و فقط ظن راجح داشت باز نباید بگوید «وجدت بخطّ فلان»بلکه باید بگوید: «وجدت بخطّ یغلب علی ظنّی انّه خطّ فلان» [۲۴٧].
در عصر حاضر در تمام کشورهای اسلامی طریق روایت احادیث فقط وجاده است و علما و دانشمندان پس از آنکه حدیثی را در کتاب معروف که نسبت آن به یکی از شیوخ حدیث محقق است، دیدند آن حدیث را از آن کتاب و از آن شیخ روایت میکنند و از بقیۀ طرق هفتگانۀ روایت حدیث (سماع، قرائت، اجازه، مناوله، مکاتبه، اعلام، وصیّة) جز به صورت خیلی نادر و جز در برخی از دانشگاهها استفاده نمیشود. [۲۴۸]
بدون تردید طریق وجاده بصورت دیدن حدیث در کتابهای مشهور مانند صحیح بخاری و مسلم و موطا و بقیه صحاح سته و سپس روایت بنام آنها یک طریق بسیار عالی بشمار میآید. زیرا تواتر قطعی وجود دارد، که صاحبان این کتابها از شیوخ مبرز و کمنظیر حدیث بودهاند و نسبت این کتابها به آنها نیز مورد تواتر قطعی است مخصوصاً توجه به این امر که این کتابها بویژه صحیح بخاری و مسلم موطا و مسند امام احمد قرنها در سینهها حفظ و زبان به زبان روایت شدهاند و تصور تغییر متون یا کم و زیادی احادیث آنها واهمهای است در برابر قطع و یقین و هیچگونه ارزش علمی ندارد. بنابراین کسی که حدیثی را در صحیح بخاری میبیند درست مانند آن است که این حدیث را بخط بخاری دیده است و از طرف دیگر چون در عصر ما برای روایت حدیث جز وجاده طریق دیگری وجود ندارد، واجب است در نقل هر حدیثی شرایط الزامی این طریق بدرستی رعایت شود یکی از این شرایط این است که خودش شخصاً این حدیث را در یکی از کتابهای احادیث صحیحه معروف (مانند صحاح سته) دیده باشد یا این حدیث را در کتاب معتبری دیده باشد که صاحب این کتاب این حدیث را از کتابهای معروف احادیث صحیحه نقل کرده باشد. دوم اینکه در حال روایت حدیث باید تصریح کند که این حدیث را در فلان کتاب حدیث صحیح یا در فلان کتاب معتبر که از کتاب صحیح فلان نقل کرده است دیدهام، سپس متن حدیث را بدون تغییر نقل کند و کسانیکه در زمان ما در تألیفات و تحقیقات خویش یا در وعظ و خطابههای خود هنگام روایت حدیثی از اصول وجاده عدول میکنند و بدون بیان مرجع حدیثی را از پیامبر جروایت میکنند (مثلاً در حدیث است یا حدیث است یا شنیدهام یا دیدهام یا دیدهام که پیامبر جفرموده است یا ـ بدون هیچ قیدی ـ میگویند پیامبر جفرموده است: «الدین النصّیحة»و این حدیث را منقطع و معضل و مرسل «ونعوذ بالله»معیوب نشان میدهند یا حدیثی را از مراجعی نقل میکنند که کتابهای احادیث صحیحۀ مشایخ معروف حدیث نیستند و توضیح هم نمیدهند که این مراجع این احادیث را از کدام کتاب حدیث صحیح نقل کردهاند مانند نقل حدیثی از تفسیر بیضاوی یا تفسیر کشاف یا احیاء العلوم امام محمد غزالی یا تفسیر کبیر نقل حدیث به این شیوهها باتفاق تمام محدثین عملی است غیرمجاز و باید از آن پرهیز کرد و تردیدی هم نیست که قاضی بیضاوی و زمخشری و غزالی و امام رازی از بزرگواران علوم و معارف اسلامی بودهاند و هر مسلمانی به مقام والای آنها احترام میگذارد اما تخصص آنها در علم الحدیث درایتی نبوده است بلکه در تفسیر قرآن کریم و بقیۀ معارف اسلامی بوده و محدثین حق دارند با تخصصی که در علم الحدیث دارند کار آنها را در روایت احادیث انتقاد کنند. در هر صورت ما کوچکتر از آن هستیم که نسبت به یکی از این بزرگواران ایراد و اعتراض داشته باشیم و تنها منعکسکنندۀ آراء و نظریات متخصصین معارف اسلامی میباشیم و شایسته است در این زمینه مطالب زیر مورد توجه قرار گیرد:
۱- شیخ سیوطی در «مرقاة الصّعود»ضمن نقد حدیثی میفرماید: هرچه تلاش کردم سند این حدیث را پیدا نکردم و کسی را هم سراغ ندارم که این حدیث را روایت کرده باشد جز امام محمد غزالی در احیاء العلوم «ولا یخفي ما فیه من الاحادیث الّتي لا اصل لها»قاسمی ص: ۱۸۳ و علمالحدیث ص: ۱۰۵.
۲- احادیث ثواب تلاوت یکایک سورههای قرآن که علامه زمخشری در آخر هر سوره نقل کرده است و شیخ بیضاوی نیز از او پیروی نموده است باتفاق تمام محدثین و اهل فن حدیث عموماً موضوع و بدون سند میباشند (ذیل شرح نخبۀ ابن حجر عسقلانی ص: ۸۱، مصطلح الحدیث ص: ٩٧).
خلاصۀ مطلب اینکه در عصر ما برای روایت احادیث جز طریق «وِجادَه» طریق دیگری نیست در حالیکه کتب احادیث صحیح در دسترس مردم هست و روایت احادیث از طریق صحیح خود «وجاده» امکان دارد، چه دلیلی دارد جز تنبیل و اهمال در عمل، که مؤلّفین یا محققّین یا واعظین، احادیثی را خارج از قوانین روایت حدیث روایت کنند آیا کسی که میگوید: حدیث پیامبر جاست: «إنّما الأعمال بالنیّات»نباید از قبل جواب این سؤالها را داده باشد که چه کسی در چه کتابی و با چه عبارتی این حدیث را نقل کرده است؟ و آیا عقلاً و نقلاً هیچ مجوزی برای نقل حدیث بدون سند وجود دارد؟
[۲۳٧] علوم الحدیث صبحی صالح ص: ٩۶ و قارن باختصار علوم الحدیث ص: ۱۳٧. [۲۳۸] علوم الحدیث صبحی صالح ص: ٩۶ و قارن باختصار علوم الحدیث ص: ۱۳٧. [۲۳٩] علوم الحدیث صبحی صالح ص: ٩۶ و قارن باختصار علومالحدیث ص: ۱۳٧. [۲۴۰] تدریب الراوی شیخ سیوطی ص: ۱۴٧ و علوم الحدیث صبحی صالح ص: ٩۸. [۲۴۱] اختصار علوم الحدیث ص: ۱۳٩ و علومالحدیث صبحی صالح ص: ٩۸ الباعث الحثیث ص: ۱۲۵. [۲۴۲] تدریب الراوی ص: ۱۴۸ و علومالحدیث صبحی صالح ص: ٩٩. [۲۴۳] تدریب الراوی ص: ۱۴۸. [۲۴۴] علوم الحدیث ابن الصلاح ص: ۶٧ و علوم الحدیث صبحی صالح ص: ۱۱۰. [۲۴۵] علومالحدیث ابن الصلاح ص: ۱۶۸. [۲۴۶] قارون بالتدریب ص: ۱۴۸ و ۱۴٩ و صبحی صالح ص: ۱۰۲. [۲۴٧] صبحی صالح ص: ۱۰۲. [۲۴۸] دکتر صبحی صالح در کتاب علوم الحدیث صفحه ۱۰۳ مینویسد: «فجمیع ما ننقله الیوم من کتب الحدیث الصّحیحة ضرب من الوجادة»سپس از توضیح الافکار ج ۲ ص: ۳۴٩ در رابطه با اهمیت و جاده این مطلب را نقل میکند: «عماد بن کثیر برای عمل به وجاده به این حدیث استدلال کرده است حدیث صحیح که پیامبر جپرسید چه مردمی ایمان شگفتتری دارند؟ گفتند فرشتهها فرمود آنها چطور ایمان نیاورند در حالیکه نزد خدا حاضرند، سپس گفتند پیامبران، فرمود چطور ایمان نیاورند در حالیکه وحی خدا بر آنها نازل میگردد گفتند ما فرمود شما چطور ایمان نیاورید در حالیکه من در میان شما حاضرم. عرض کردند پس چه کسی یا رسولالله جفرمود مردمی که بعد از شما میآیند و فقط صحیفههایی را میبینند (وِجادَه) و ایمان هم میآورند. که در این حدیث (وِجادَه) کاملاً تأیید گردیده است» (الباعث ص ۱۳۰).