فصل ششم: اشکال مختلف اداء و تحمل حدیث
بدیهی است که ستون فقرات روایت حدیثی، سلسلهای است که حدیث به بالاترین حلقههای آن وصل گردیده است و علمای علم الحدیث درایتی برای حصول اطمینان از اتصال حلقههای این سلسله و اطلاع از کیفیت اتصال این حلقهها توجه به دو امر مهم را لازم شمردهاند: یکی شناخت دقیق دربارۀ اسم و لقب و کنیه و مشخصات یکایک راویان دیگری شناخت عمیق دربارۀ عبارتهایی که استاد حدیث در موقعادا و شاگرد بهنگام دریافت حدیث در شکلهای عالی و متوسط و پایین بکار میبرند. مطلب اول را ـ انشاءالله در فصل آینده توضیح میدهیم و در این فصل از مطلب دوم بحث میکنیم و این عبارتها چه برای اداء استاد و چه برای تحمل و دریافت شاگرد به ترتیب عالی و متوسط و پایین از این قراراند:
۱- سماع: «سمعت فلانا»(شنیدم از فلانی) «وحدّثنا [۲۳۲] وحدّثني»(با ما و با من صحبت کرد) «واخبرنا واخبرني»(به ما و به من خبر داد) «انبأنا وأنباني»(به ما و به من گزارش کرد [۲۳۳]«قال لي أو ذكر لنا، أو ذكر لي»(به من گفت، برای ما و برای من بحث کرد) گفتن «قال وذكر»بدون «لی» از همۀ عبارتها پایینتر است، زیرا احتمال دارد راوی شخصاً این مطلب را از او نشنیده و عبارتی را گفته است: «قال» که واقعیت از آن بروشنی فهم نمی گردد و همچنین عملی را «تدلیس» مینامند [۲۳۴].
۲- قرائت: شاگرد از روی کتابی که در پیش اوست یا از احادیثی که حفظ کرده است، چندین حدیث برای استاد قرائت مینماید (عَرْضْ) و استاد گوش میدهد و از این احادیث ایرادی نمیگیرد و شاگرد هنگامیکه این احادیث را برای دیگران روایت کرد، این عبارت را استعمال میکند «قرأت علی الشّیخ وهو یسمع انّ الزهریّ قال الخ»اگر شاگرد دیگری این عمل را انجام داده باشد و او در آنجا حاضر و سماع کرده باشد هنگامیکه این احادیث را برای دیگران روایت کرد باید بگوید: «قراء علی الشّیخ وهو یسمع وانا كذلك اسمع انّ البخاریّ قال الخ»و شاگردانی که از راه قرائت، احادیث را دریافت میکنند میتوانند موقعیکه برای دیگران روایت کردند «حدّثنّا الشّیخ»هم بگویند اما اجباراً باید به مطالب قرائت تصریح نمایند مثلاً: «حدّثنا الشّیخ قراءة علیه [۲۳۵]».
۳- اجازه: شیخ حدیث را رو در رو به کسی میگوید یا برای کسی مینویسد: ترا اجازه دادم که آنچه من شنیدهام و در کتابهایم نوشتهام روایت نمایید. فرق اجازه با سماع و با قرائت این است که در سماع متحمل حدیث یعنی شاگرد از زبان شیخ یکایک حدیثها را شنیده است و در قرائت، یکایک حدیثها را بسمع شیخ رسانیده است ولی در اجازه چه شفاهی و چه کتبی ـ هیچیک از این کارها صورت نگرفته است بلکه شیخ حدیث، کسی را اجازه داده است که یک مجموعه از احادیث او را بشکل کلی روایت کند [۲۳۶].
۴- مناوله: شیخ حدیث، کتابی را با جزوهای را یا چند حدیثی را به شاگردی میدهد که آن را روایت کند.
[۲۳۲] بنظر حافظ ابن کثیر (م ـ ٧۵۵) شکل افراد (حدثنی) عالیتر است زیرا شکل جمع (حدثنا) محتمل میدارد که جمعی با او بودهاند در صورتیکه قصد راوی این نبوده است. (اختصار علوم الحدیث ص: ۱۲۳) و علوم الحدیث صبحی صالح ص: ٩۰. [۲۳۳] انبأنا در علوم الحدیث صبحی صالح در ردیف (حدّثنا)و در نخبه الفکر ابن حجر عسقلانی در ردیف اجازه بشمار آمده است. [۲۳۴] الکفایه ص: ۲٩۰ و علوم الحدیث صبحی صالح ص: ٩۱. [۲۳۵] الباعث الحثیث ص: ۱۲۵ و بالتدریب ص: ۱۳۲ و علومالحدیث صبحی صالح ص: ٩۴. [۲۳۶] التدریب ص: ۱۳۱ و علومالحدیث صبحی صالح ص: ٩۴ نقل میکند که ابن حزم اجازه را یک بدعتی غیرمجاز شمرده است و برخی در نامطلوبی اجازه آنقدر اغراق کردهاند که آن را مجوزی برای دروغ گفتن بشمار آوردهاند و گفتهاند: شرع هرگز اجازه نمیدهد چیزیرا که نشنیدهای روایت کنی اما حقیقت این است که اجازه مجهول برای مجهول جائز نیست (تمام مردم را اجازه دادم که همه چیز مرا روایت کنند) و اجازه معلوم برای مجهول هم مورد اختلاف است و اجازه معلوم برای معلوم هچ اشکالی ندارد. (الباعث الحثیث ص: ۱۲۰).