موضع حدیث در دین اسلام
برای بیان این مطلب از ذکر این توضیحات ناگزیریم که پیامبر جدر دوران بیست و سه سالۀ نوبت خود، وقتی برای حل مشکلی یا جواب سؤالی باو مراجعه میشد، بیکی از این سه شکل عمل میفرمود:
۱- گاهی منتظر نزول وحی میشد و تا وحی نازل نمیگردید ـ خواه دیر خواه زود چیزی نمیفرمود، مانند جواب سؤال خوله از ظهار و جواب سؤال یهود از روح و اصحاب کهف و ذوالقرنین و سؤال برخی از زمان قام قیامت و کلیه مواردی که در قرآن بعبارت «یسئلونك»آغاز گردیده است.
۲- گاهی بمحض سؤال و درخواست بدون انتظار وحی [۴]جواب سؤالی را میداد و راه حل مشکلی را بیان میفرمود مانند بیان کیفیّت و کمیّت نمازها و کیفیّت حجّ و زکات و بیان بسیاری از احکام اسلامی.
۳- گاهی جواب سؤال و حل مشکل را به شورای اصحاب حواله میفرمود و شخصاً چیزی نمیفرمود همچنانکه دربارۀ رفتار با اسیران غزوه بدر [۵]و دربارۀ سنگر گرفتن در شهر یا خارج شدن از شهر در غزوه احد [۶]مطلب را به شورا حواله فرمود و گاهی نظر متخصّصین را قبول میفرمود همچنانکه در مورد تلقیح نخل [٧]نظر متخصّصین امور کشاورزی و باغداری را قبول کرد و در مورد محل استقرار سپاه در غزوه بدر نظر متخصصین مسایل جنگی را پذیرفت.
و دقت عمیق در مراحل سهگانۀ فوق بخوبی نشان میدهد که حکمت فرازمند پروردگار چنین ایجاب کرده است که در عین پر کردن خلاءهای نیاز علمی انسانها بوسیلۀ قرآن و حدیث و درک افراد نخبه و اهل تخصص هیچگونه تکراری نیز در امر هدایت بخشی او بوجود نیاید زیرا راههای هدایت بخشی خدا باین سه شکل دستهبندی شده است.
اول: آن دسته از مطالبی که نسبت به دید همۀ انسانها غیب بشمار میآیند و حتی پیامبر جبا روحیّه و ویژگیهای پیامبری نیز به درک و فهم آنها قادر نیست [۸]و فقط آفریدگار به آنها عالم است که، در قالب آیههای قرآن از طرف خدا بر پیامبر جنازل گردیده تا بوسیلۀ او بمردم ابلاغ شوند.
دوم: آن دسته از مطالبی که همۀ انسانها جز پیامبر جاز درک آنها عاجزند و پیامبر با روحیّه و ویژگیهای پیامبری قادر بدرک و فهم آنها است [٩]مانند توضیح مجمل و تخصیص عام و تقیید مطلق و بیان کیفیت و کمیت عبادات و برخی از احکام دین که در قالب حدیث و سنت و اقوال و افعال و تأییدات پیامبر جو در جهت تبیین [۱۰]آیههای قرآن و شرح و توضیح عبادات و احکام از طرف پیامبر بمردم ابلاغ گردیده است.
سوم: آن دسته از مطالبی که عامّۀ انسانها و تودههای مردم قادر به فهم و درک آنها نیستند، اما افراد نخبهای بنام مجتهد و هیئتهای آگاه بنام شوراهای قرآنی، دارای چنان درک و بصیرت و تخصص و آگاهی و اطلاعاتی هستند که این دسته از مطالب را از قرآن و حدیث و تجربیّات عقلی و علمی بخوبی استنباط مینمایند [۱۱].
آفریدگار حکیم در قلب این مثلث هدایت بخش به ندای تمام نیازهای بشری ـ اعم از اصول و مبانی اعتقادی و عبادات و احکام و اخلاق و اعم از احوال شخصی و روابط اجتماعی، و اعم از راههای ترقی در این جهت و نیل به همۀ تعالی و سعادتها در جهان جاودانه پاسخ مثبت داده است، و این مثلث هدایت بخش در یکی از آیههای قرآنی بخوبی ترسیم شده است.
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِيلًا٥٩﴾
۱- ﴿أَطِيعُواْ ٱللَّهَ﴾: خدا را اطاعت کنید = آیههای قرآن.
۲- ﴿وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ﴾: پیامبر را اطاعت کنید - حدیث و سنت پیامبر.
۳- ﴿وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ﴾ [۱۲]: و از صاحبان امر از خودتان اطاعت کنید، مجتهدین و هیئتهای شورای قرآنی که احکامی را از قرآن و حدیث و تجربیات علمی و عقلی استنباط میکنند.
و همچنین در یکی از احادیث پیامبر جاین مثلث تجلی کرده است «هنگامیکه» پیامبر معاذ را به یمن فرستاد باو گفت تو در آنجا بچه چیزی حکم میکنی؟ گفت به کتاب خدا. پیامبر فرمود اگر مطلبی در کتاب خدا نیامده بود به چه چیزی حکم میکنی؟ گفت به سنت و حدیث پیامبر خدا، پیامبر فرمود اگر مطلبی در سنت و حدیث نیامده بود بچه چیزی حکم میکنی؟ گفت به استنباط و اجتهاد خودم استنباط از قرآن و سنت و تجارب علمی و عقلی «تاج الحدیث ج ۳ ص: ۶۶ کتاب الاماره و القضاء».
در این حدیث علاوه بر قرآن و حدیث از اجتهاد «نظر متخصّصین چه در فقه و چه در صنایع و مشاغل و علوم مانند طب و کشاورزی و مسایل نظامی» بحث شده و در آیه نساء از مصوبات شورای قرآنی بحث شده است و با توجه بمفاد این حدیث و این آیه آنچه در دین اسلام اطاعت از آنها واجب است عبارتند از قرآن و سنت پیامبر و نتایج شوراهای قرآنی و نظر متخصصین علوم و مشاغل و صنایع که در زمان پیامبر از یکایک اینها اطاعت بعمل آمده و غیر از اینها از هیچکس دیگر اطاعت نگردیده است.
بنابر توضیحات گذشته، حدیث و سنت پیامبر جنه تنها دومین منبع دین اسلام است بلکه استفاده از منبع اول «قرآن» و تحقق منبع سوم «اجتهاد و تخصص و شورا» نیز بر حدیث و سنت پیامبر جمتوقف میباشد زیرا قرآن به مسلمانان دستور داده که نماز بخوانند و زکات بدهند و حج را بجای آورند و در قضاوتها عادلانه رفتار کنند و دربارۀ اوقات معین نمازها و کمیّت و کیفیّت رکعتها و تعداد نمازها و همچنین در مورد تعیین اموال زکوی و مقدار زکات و حد نصاب و همچنین دربارۀ کیفیت قضاوت عادلانه و کمیت و کیفیت مجازاتها و بسیاری از مقررات مربوط به احوال شخصی و روابط اجتماعی و روابط بینالمللی، در آیههای قرآن شرح و بیانی نیست و بلکه بحکم آیۀ ﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ وَلَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ ٤٤﴾[النحل: ۴۴]، پیامبر جمأمور گشته که با قول و فعل و تأییدات خویش «حدیث و سنت» این مطالب و مشابه آنها را بیان نماید.
و مسلمانان نیز بحکم آیۀ:
﴿وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ﴾[الحشر: ٧].
«و هرچه پیامبر بشما داد، آن را بگوید و هرچه شما را (از گرفتن آن) نهی کرد دست بردارید».
مأمور گشتند که امر و نهی پیامبر را کاملاً اطاعت کنند، و بحکم آیۀ ﴿لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن كَانَ يَرۡجُواْ...﴾[الأحزاب: ۲۱].
«البته برای شما هست در پیامبر خدا اقتدا و پیروی خیر و نیکو برای کسیکه به ثواب خدا و روز قیامت امیدوار باشد».
مسلمانان بطور وجوب و الزامی به پیروی از سنت و راه و روش پیامبر مأمور گردیدند.
[۴] یعنی در این مورد، آیههای قرآن بر پیامبر جنازل نگردیده است. [۵] کامل ابن اثیر ج ۲ ص: ۱۳۶. [۶] کامل ابن اثیر ج ۲ ص: ۱۵۰. [٧] صحیح مسلم کتاب الفضایل هامش ارشاد ساری ج ٩ ص: ۲۱۴. [۸] ﴿وَكَذَٰلِكَ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ رُوحٗا مِّنۡ أَمۡرِنَاۚ مَا كُنتَ تَدۡرِي مَا ٱلۡكِتَٰبُ وَلَا ٱلۡإِيمَٰنُ﴾[الشوری: ۵۲]. [٩] تفسیر نیشابوری و المنار ج ۵ ص ۱۸۰-۲۲۱۰. [۱۰] ﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ﴾[النحل: ۴۴]. [۱۱] ﴿وَأَمۡرُهُمۡ شُورَىٰ بَيۡنَهُمۡ﴾[الشوری: ۳۸]. [۱۲] سوره نساء: ۵٩ درباره مراد و معنی اولوالامر اختلافات زیادی بوجود آمده برخی گفتهاند مقصود علمای دینی است و تفسیر المنارج ۵ ص: ۱۸۱ از قول شیخ محمد عبده میگوید: «مراد اهل حل و عقد جوامع اسلامی است که عبارتند از امراء و حکمرانان و علما و فرماندهان نظامی و بقیه رؤساء که مردم در مصالح عمومی و کارهای خویش به آنان مراجعت میکنند، و بشرط اینکه امین باشند و مخالف قرآن و حدیث عمل نکنند و در جهت مصالح عمومی فرمانی بدهند اطاعت آنها واجب است» و امام رازی در تفسیر کبیر ج ۱ ص: ۱۴۴ دلایل زیادی اقامه میکند تا ثابت نماید که مقصود از اولوالامر اهل اجماع است. اما بنظر ارادتمند هیچکدام از این تفسیرها مناسب و مطلوب و قانعکننده نیست زیرا این آیه بقرینه «اطیعوا» منابع سهگانه احکام اسلامی را نشان میدهد. و باید دید که در زمان پیامبر ج غیر از قرآن و سنت چه چیز دیگری منبع حکم اسلامی و اطاعت از آن واجب بوده است؟ در زمان پیامبر نه از اجماع و نه از سلاطین خبری نبوده، و علما و فرماندهان نظامی و امرا و رؤسا نیز اگر برخلاف قرآن و سنت دستور داده باشند، اطاعت آنها حرام بوده و اگر حکم موجود در قرآن و حدیث را گفته باشند اطاعت از قرآن و سنت بوده و اولوالامر یک چیز تکراری بشمار آمده است و بنظر ارادتمند مقصود از اولوالامر هیئتهای شورای قرآنی است در زمان پیامبر جتنها چیزی غیر قرآن و حدیث که اطاعت از آن هم واجب بوده یکی نتیجه اجتهاد مجتهد که پیامبر در حدیث معاذ علیحده از آن بحث کرده و دیگری مصوبات شوراهای قرآنی است که در این آیه با کلمه «اولوالامر» از آن تعبیر شده است و برای اینکه مطمئن باشید که مقصود از «اولوالامر» هیئتهای شوراهای قرآنی است باین نکات توجه فرمائید مخصوصاً کلمه «الاأمر امرهم». ۱- ﴿وَشَاوِرۡهُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِۖ﴾[آل عمران: ۱۵٩]. ۲- ﴿وَأَمۡرُهُمۡ شُورَىٰ﴾[الشوری: ۳۸]. ۳- ﴿أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ﴾[النساء: ۵٩]. ۴- نتایج اجتهاد و شورا عین قرآن و سنت نیست بلکه استنباط از آنها و از تجارب عقلی است.