الله أ کیست؟
عزیزان و دوستان هم عقیدهام! این پیام را خدمت کسانی تقدیم میداریم که آرزومند هدایت و بیرون آمدنشان از گمراهی و تاریکی بسوی نور و هدایتیم.... پس سلام بر آنها باد! بیایید باهم در پرتو و درخششی که از هدایات قرآن سرچشمه میگیرد با آرامی داخل شده و از روشنی آن دلهای خویش را منور سازیم، خداوند أ میفرماید: ﴿ٱللَّهُ نُورُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ مَثَلُ نُورِهِۦ كَمِشۡكَوٰةٖ فِيهَا مِصۡبَاحٌۖ ٱلۡمِصۡبَاحُ فِي زُجَاجَةٍۖ ٱلزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوۡكَبٞ دُرِّيّٞ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٖ مُّبَٰرَكَةٖ زَيۡتُونَةٖ لَّا شَرۡقِيَّةٖ وَلَا غَرۡبِيَّةٖ يَكَادُ زَيۡتُهَا يُضِيٓءُ وَلَوۡ لَمۡ تَمۡسَسۡهُ نَارٞۚ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٖۚ يَهۡدِي ٱللَّهُ لِنُورِهِۦ مَن يَشَآءُۚ وَيَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَٰلَ لِلنَّاسِۗ وَٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٞ٣٥﴾[النور: ۳۵]. «خداوند نور آسمانها و زمین است مثل نور او مانند مشکاتی است که در آن چراغی است و آن چراغ در قندیلی است، آن قندیل گویی کوکبی دُریی است که افروخته میشود از درخت با برکت زیتونی که نه شرقی است و نه غربی، نزدیک است که روغنش روشنی بخشد – هرچند آتشی به آن نرسیده باشد خدا أ هرکه را بخواهد با نور خویش هدایت میکند و خداوند أ برای مردم مثالها میزند و خدا أ به هر چیز داناست».
بیاید باهم با پروردگار عالم، خالق همه چیز، خداوند بزرگ و توانا آشنا شویم. ما در این بحث کوتاه خویش میخواهیم خداوند لایزال را بشناسیم. هر چند اگر سعی و تلاش بخرچ دهیم و بخواهیم ذات یکتا را چنانکه سزاوار آنست معرفی نمایم ولی باز هم حق آن ذات بزرگ را ادا کرده نمیتوانیم، طوریکه خداوند أ میفرماید: ﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ وَٱلۡأَرۡضُ جَمِيعٗا قَبۡضَتُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُ مَطۡوِيَّٰتُۢ بِيَمِينِهِۦۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ٦٧﴾[الزمر: ۶۷]. «و خدا را آنچنان که باید، به بزرگی نشناختند و حال آنکه روز قیامت زمین همه یکجا در قبضۀ اوست و آسمانها در پیچیده به دست اوست، او منزه و برتر است از آنچه با وی شریک میگردانند».
بیایید تا باهم به خداوند أ نزدیک شده و پروردگار بزرگ خویشرا بشناسیم، ولی در مورد اوتعالی مجادله نمیکنیم، زیرا او تعالی ذاتی است با تدبیر، خداوند أ میفرماید: ﴿هُوَ ٱلَّذِي يُرِيكُمُ ٱلۡبَرۡقَ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَيُنشِئُ ٱلسَّحَابَ ٱلثِّقَالَ١٢ وَيُسَبِّحُ ٱلرَّعۡدُ بِحَمۡدِهِۦ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ مِنۡ خِيفَتِهِۦ وَيُرۡسِلُ ٱلصَّوَٰعِقَ فَيُصِيبُ بِهَا مَن يَشَآءُ وَهُمۡ يُجَٰدِلُونَ فِي ٱللَّهِ وَهُوَ شَدِيدُ ٱلۡمِحَالِ١٣﴾[الرعد: ۱۲-۱۳]. «و اوست که برق را برای بیم و امید به شما مینمایاند و ابرهای گرانبار را پدید میکند. رعد به حمد او تسبیح میگوید و فرشتگان نیز از بیم او، و صاعقهها را میفرستد و با آنها هرکه را بخواهد مورد اصابت قرار میدهد درحالی که آنان در بارۀ خدا مجادله میکنند و او شدید المحال است(صاحب تدبیر است».
پس بخاطر اینکه در بارۀ ذات اوتعالی و آشنایی با اوتعالی در جدال و نقاش واقع نشویم بیایید قبل از همه، بدانیم که الله أ چگونه آسمانها و زمین و انسانها را آفریده است، بدانیم که آن ذات بزرگ و با عظمت و پروردگار همه کائنات، خالق این همه هستی است. چنانکه میفرماید: ﴿إِنَّ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ لَأٓيَٰتٖ لِّأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٩٠ ٱلَّذِينَ يَذۡكُرُونَ ٱللَّهَ قِيَٰمٗا وَقُعُودٗا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمۡ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ رَبَّنَا مَا خَلَقۡتَ هَٰذَا بَٰطِلٗا سُبۡحَٰنَكَ فَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ١٩١﴾[آل عمران: ۱۹۰-۱۹۱]. «مسلماً در آفرینش آسمانها و زمین و در پی یک دیگر آمدن شب و روز آیاتی است برای صاحبان خرد، همان آنان که خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرامیده یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین تفکر میکنند» پس آنچه را که خداوند أ بما تعلیم داده میگویم: ﴿رَبَّنَا مَا خَلَقۡتَ هَٰذَا بَٰطِلٗا سُبۡحَٰنَكَ فَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ﴾«پروردگارا! اینها را بیهوده نیافریدهای، منزهی تو، پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار» لیکن بعضی مسلمانان نمیکوشند تا خداوند أ را بشناسند و آن چنان که باید، به عظمت و بزرگی او تعالی پی نمیبرند وگمان میکنند مسئله شناخت خداوند أ امری ساده و بسیط است، در حالیکه شناخت خداوند أ بزرگ و توانا چیزی ساده و بیهوده نیست، آیا نمیدانند که خداوند أ چقدر بزرگ و توانا و صاحبشان و شوکت است؟ دیده میشود برخی از مردم هنگامیکه میخواهند با پادشاه یا مسئول بزرگ دولت دیدار نمایند چقدر خود را با لباس خوب آراسته نموده و با ادب و سکون خاصی بر وی وارد میشوند در عین وقت ترس و بیم بر چهرۀشان هویدا گردیده و چشمان خویش را بر زمین میدوزند و قدمهای خویش را با آهستگی و شمار شده میگذارند تا مبادا در حرکات و سکناتشان چیزی خلاف مزاج شخص عالیمقام ظاهر گردد، و هنگام ایستادن زانوهایشان از ترس و هیبت وی به لرزه میآید. چنین اشخاص را در هنگام ایستادن در نماز مشاهده نمایید، هنگامیکه در مقابل خالق بزرگ و پادشاه همه پادشاهان و پروردگار همه جهان، خداوندیکه هر چیزی اعم از سنگ و چوب نبات و فرشتگان وجن و انسان و حیوان با ترس و لرز بوی به سجده میافتند چنان که میفرماید: ﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ يَسۡجُدُۤ لَهُۥۤ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِي ٱلۡأَرۡضِ وَٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُ وَٱلنُّجُومُ وَٱلۡجِبَالُ وَٱلشَّجَرُ وَٱلدَّوَآبُّ وَكَثِيرٞ مِّنَ ٱلنَّاسِۖ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيۡهِ ٱلۡعَذَابُۗ وَمَن يُهِنِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِن مُّكۡرِمٍۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَفۡعَلُ مَا يَشَآءُ۩١٨﴾[الحج: ۱۸]. «آیا ندانستی که آنانی که در آسمانهایند برای خدا سجده میکنند(فرشتگان) وآنان که در زمین است (انس و جن و غیره) و خورشید و ماه و ستارگان و کوها و درختان و چهارپایان و بسیاری از مردم، و بسیاری از مردم هم هستند که عذاب برآنان ثابت شده است و هرکه را خدا أ خوار کند او را هیچ گرامی دارندهای نیست، یقیناً خداوند أ هرچه بخواهد انجام میدهد».
چنین اشخاص را در وقت نماز خواندن مشاهده کنیدکه در مقابل خداوند أ فاقد حضور قلب، خضوع، تواضع و آرامی اعضا بوده دست و پایشان در حرکت، و چشمانشان یا بطرف بالا ویا چپ و راست چریده اینطرف و آنطرف ملتفت میشوند، گاهی با لباس خود مشغول میشوند وگاهی صدای انگشتان خویش را میکشند، و گاهی هم خواب وکسالت بر آنها غلبه نموده دهانشان تا گوشها باز میشود، و دست را بر دهان هم نمیگذارند، و وقتیکه امام سلام دهد بدون تأخیر با عجله از مسجد بیرون میروند! چرا این همه؟ بخاطر اینکه بزرگی و عظمت الله تعالی در قلب چنین اشخاص جا نداشته طوریکه آثار آن در اعضایشان ظاهر میگردد. پس دقت نموده و باندیشید که بعضی بندگان خدا چقدر از خداوند أ غافلاند، و چگونه بزرگی، جلال، کبریا و جبروت خداوند أ را فراموش نمودهاند، چرا ما بندگان اینقدر غافلیم؟ عظمت و بزرگی خداوند أ را فراموش نمودهایم؟ چرا حرمت و طاعت خداوند أ را بجا نمیآوریم؟ از اینرو خداوند أ درکتاب عزیزش ما را ملامت نموده مخاطب قرار میدهد که شما را چه شده که به توقیر و تعظیم پروردگار نمیپردازید؟ ﴿مَّا لَكُمۡ لَا تَرۡجُونَ لِلَّهِ وَقَارٗا١٣﴾[نوح: ۱۳]. «شما را چه شده است که از عظمت الله نمیترسید»؟ در آغاز این بحث میخواهیم بخاطر آشنایی عظمت، شان و شوکت الله تبارک و تعالی، با برخی از نشانههای قدرت الهی که دلالت به عظمت و سلطنت و بزرگی او تعالی دارد آشنا شویم:
* شاید روزی ولادت چهارپایان: را مشاهده کرده باشید که بعد از زائیدن، چوچهاش در حالیکه چیزی را نمیبیند بلا فاصله بر سر پا میایستد و غلطیده و لغزیده به راه رفتن آغاز میکند، آیا میدانید کجا میرود؟ بسوی پستانهای مادر میرود! و جستجو کرده آنرا پیدا نموده و به مکیدن شروع میکند. حالا انسان خردمندیکه میخواهد حقیقت امر را بداند در ذهنش سوالاتی خطور میکند که چه کسی این چوچۀ حیوان را بعد از ولادت در حالیکه هنوز کور است بسوی پستان مادر راهنمایی میکند؟ چه کسی بوی فهمانده است که این پستان پر از شیر خاص بخاطر او آماده شده و در آن غذای وی قرار دارد؟ آیا در شکم مادر که خانۀ تاریکی است این امور را فهمیده است؟ انسان هوشیار و باخرد جواب را درمی یابد که ذات یکتای الله أ است که با قدرت و عظمت خویش وی را بر چنین عمل سرشت نموده است.
* مثال دیگر: زنبور عسل را نگاه کنید هنگامیکه بشکل کرمکی در داخل سوراخ خانۀ خود میباشد و بعد از گذشت زمانی بال میکشد سپس این بالها قوی و استوار گردیده و قادر به پرواز میشود و با سایر گروههای زنبور شروع به کار و زحمتکشی نموده بدون احساس خستگی آغاز به بنای خانه مومی میکند، خانه را بشکل شش ضلعی متساوی الاضلاع بنا میکند که هیچ فرقی میان اضلاع آن بنظر نمیخورد، سپس با گروههای زنبور به پرواز در آمده مسافات درازی را طی نموده و شیرۀ صدها نوع گل را مکیده سپس به خانه بر میگردد، در طول راه عودت بسوی خانه دستگاه کیمیاوی که در داخل وجودش قرار دارد شروع به تصفیه نمودن شیرۀ گلها مینماید تا اینکه به عسل صاف با رنگهای مختلف مبدل گردیده و بمجرد رسیدن به خانه، عسل تصفیه شده را در خانۀ شش ضلعی خویش میریزد، سپس بدون تاخیر دوباره به سفر خویش ادامه داده و از شیرههای گلهای مختلف میمکد به این ترتیب همه روزه مشغول اینکار میباشد زیرا خداوند متعال وی را برای چنین کاری آفریده است، زنبور خودش از عسل خویش استفاده نمیکند و عمر خود را در ساختن عسل صرف میکند. وی هنگامیکه در خانه خویش بشکل کرمکی میباشد وسپس بال کشیده و به پرواز میآید خوب میداند که خداوند أ او را برای همین کار مسخر ساخته تا انسان از عسلش استفاده نماید، انسانی که همیشه نعمتهای خداوند أ را برخویش فراموش میکند، این عسل لذیذی که خداوند أ آنرا برای انسان مهیا نموده است در واقع شفا و دوا برای بیماریهای گوناگونی است. طوریکه خداوند أ میفرماید: ﴿وَأَوۡحَىٰ رَبُّكَ إِلَى ٱلنَّحۡلِ أَنِ ٱتَّخِذِي مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُيُوتٗا وَمِنَ ٱلشَّجَرِ وَمِمَّا يَعۡرِشُونَ٦٨ ثُمَّ كُلِي مِن كُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِ فَٱسۡلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلٗاۚ يَخۡرُجُ مِنۢ بُطُونِهَا شَرَابٞ مُّخۡتَلِفٌ أَلۡوَٰنُهُۥ فِيهِ شِفَآءٞ لِّلنَّاسِۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ٦٩﴾[النحل: ۶۸-۶۹]. «و پروردگار تو به زنبور عسل وحی کرد که از کوهها و از درختان و از آنچه مردم بنا میکنند برای خود خانهها بساز، سپس از میوهها (گلها) بخور، آن گاه راههای پروردگارت را برو رام شده، آن گاه از درون شکم آن شرابی (عسل) به رنگهای گوناگون بیرون میآید، در آن برای مردم شفایی است. بیگمان در این (زنبور عسل و دنیای شگفت انگیز آن) برای مردمی که تفکر میکنند نشانهای است».
حالا میپرسیم چطور زنبور توانست که خانۀ مومی را به شکل شش ضلعی بنا نماید؟ چه کسی وی را رهنمایی کرده تا بعد از جمع نمودن شیرۀ گلها دوباره برگردد و در سوراخهای که قبلاً آنرا بخاطر همین عسل آماده ساخته است بریزد؟ طبیعیست که خداوند قادر و توانا به او وحی نموده است که باید چنین وظیفۀ را انجام دهد، خداوند أ همه چیز را آفریده و هر چیز را برای انجام کاری پدید آورده است.
مثال دیگر: یکی از نشانههای قدرت الهی در این کون، زیباییهای گوناگونی است که آفریدۀ عالم آنرا در هر چیزی متجلی ساخته است مثل زیبایی در رنگ، و زیبایی در منظر، که خداوند تعالی آنرا در پردههای مختلف ترسیم نموده و در آن رنگهای زیبا و دلپسند را گنجانیده که همه دلالت واضحی بر قدرت فن الهی دارد شما در گلهای رنگارنگ این عالم نگاه کنید که چگونه خداوند أ آنرا با رنگها و اشکال زیبا و قشنگ آفریده که چشم و دل انسان با دیدن آن تازه شده و قوت میگیرد. این زیباییهای کون مصداق فرموده خداوند است که میفرماید: ﴿أَمَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَنۢبَتۡنَا بِهِۦ حَدَآئِقَ ذَاتَ بَهۡجَةٖ مَّا كَانَ لَكُمۡ أَن تُنۢبِتُواْ شَجَرَهَآ﴾[النمل: ۶۰]. «یا کیست که آسمانها و زمین را آفریده است؟ و برای شما از آسمان آبی فرو فرستاد پس بدان (آب) باغهای خرم و با طراوت رویانده ایم، شما را نمیرسد که درختانش را برویانید».
بسوی پرندۀ طاوس بنگرید وقتیکه پرهای دمش را به شکل دایروی باز مینماید که در آن زیباترین منظر فن الهی با رنگهای مختلف و متناسب و مرتبی آفریده شده و انسان را چنان به خود جلب میکند که از دیدن آن سیر نمیشود. همچنان بسوی پروانهها بنگرید که چه رنگها و نقشهای شگفت انگیزی با طرزهای زیبا در بالهای آن بکار برده شده است. خلاصه هرگاه در زیباییهای کون که خالق سبحان آنرا ترسیم نموده به دقت نگاه کنیم، به این نتیجه میرسیم که بزرگترین رسامان و پیشه وران هنرهای زیبای جهان، چه درگذشته و آینده اگر باهم یکجا شوند نمیتوانند چنین منظرههای زیبا و دلربا را رسامی و رنگ آمیزی کنند. چند سال قبل در یکی از جریدهها قصۀ تابلوی نقاشی شده را بنام گلهای سوسن مطالعه نمودم که یکی از رسامان معروف هالند بنام(فان جوخ) آنرا رسم نموده بود که در گردهم آیی مزایده کننده گان در لندن به قیمت (۸۹) میلیون دالر امریکی به فروش رسید، این تابلو را فان جوخ در یکی از باغهای گل سوسن نشسته رسم نموده بود. این تابلو را جوخ با برس رسامیاش از باغ گل سوسن به پارچۀ منتقل ساخت که حایز چنین جایزۀ هنگفت وشهرت جهانی گردید. لیکن انسان باید در شکل و منظر حقیقی و طبیعی این گلها که خداوند أ آنرا آفریده، و آنرا جوخ در پارچۀ نقاشی کرده نظر انداخته و به قدرت و عظمت آفریدگار پی ببرد که چگونه با این زیبایی آنرا درآورده است. ما این قصه را بطور مثال در موضوعی که بر آن بحث داریم آوردیم. به هرحال، باید به این نکته تأکید کرد که دین اسلام چنین کاری را که شخصی تابلوی رسم شدۀ را با چنین مبلغ هنگفت خریداری نماید تأیید نکرده آنرا اسراف و علامۀ بیخردی میپندارد وقرآن کریم اسراف کنندگان را یاوران شیطان خوانده است، زیرا صاحب این مبلغ میتوانست در بدل همچو اسراف، دهها دستگاههای صنعتی را برای هزاران کارگر باز نماید تا بوسیلۀ آن از یکسو اسباب و وسایل بدرد بخور و مفید تولید میشد و از سوی دیگر فواید آن بردهها هزار خانواده و اطفال و مردمان بیبضاعت صرف میگردید.
مثال دیگر: خداوند أ میفرماید: ﴿وَفِي ٱلۡأَرۡضِ ءَايَٰتٞ لِّلۡمُوقِنِينَ٢٠ وَفِيٓ أَنفُسِكُمۡۚ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ٢١﴾[الذاریات: ۲۰-۲۱]. «و در زمین برای اهل یقین نشانههای است و در وجود خود تان، پس مگر نمیبینید»؟.
یکی از نشانههای قدرت و عظمت خالق کائنات که بر سیطره و هیمنت او بر موجودات این کون دلالت دارد، وجود کهکشانهای دور از زمین است، هر کهکشان حاوی ملیونها مجموعۀ شمسی مشابه به مجموعه شمسی ما، أعم از آفتاب، مهتاب و ستارگان میباشد. اگر چه خداوند أ در کتاب کریمش بما خبر داده است که آفرینش آسمانها و زمین از آفرینش مردم بزرگتر است. لیکن بخاطر معرفت و آشنایی بندگان با ذات اقدسش راههای کوتاه را نشان داده تا بنده در عظمت خلقت، و شان و شوکت و توانایی اوتعالی بر آفرینش اشیا خوبتر دقت نموده و پی ببرد. این راه کوتاه همانا تفکر و دقت در وجود خودمان است، هرگاه انسان به امور دقیق و شگفت آور جسم خویش پی ببرد، بدون شک عظمت و بزرگی و جلال خداوند أ در دل وی جاگزین میگردد، خداوند أ میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡإِنسَٰنُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ ٱلۡكَرِيمِ٦ ٱلَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّىٰكَ فَعَدَلَكَ٧ فِيٓ أَيِّ صُورَةٖ مَّا شَآءَ رَكَّبَكَ٨﴾[الانفطار: ۶-۸]. «های، ای انسان! چه چیز ترا در بارۀ پروردگار بخشنده ات مغزور کرد، همان کس که ترا آفرید(از نطفه) پس استوار کرد(ترا به اندامهای درست) و آن گاه ترا سامان بخشید و به هر صورتی که خواست ترا ترکیب کرد».
ما باید در اعضای بدن خویش دقت نموده در آن تفکر نماییم که چگونه هر عضوی بدن وظیفۀ خود را بدون خستگی از روز ولادت تا روز مرگ اجرا مینماید؟ اینکار انسان را در تعجب میاندازد، شگفتآورتر از آن اینکه از خود بپرسیم چطور همۀ این اعضا در ما آفریده شده در حالیکه بشکل جنینی در تاریکیهای سه گانۀ رحم مادر بسر میبردیم؟ طوریکه خداوند أ فرموده است: ﴿يَخۡلُقُكُمۡ فِي بُطُونِ أُمَّهَٰتِكُمۡ خَلۡقٗا مِّنۢ بَعۡدِ خَلۡقٖ فِي ظُلُمَٰتٖ ثَلَٰثٖۚ ذَٰلِكُمُ ٱللَّهُ رَبُّكُمۡ لَهُ ٱلۡمُلۡكُۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ فَأَنَّىٰ تُصۡرَفُونَ٦﴾[الزمر: ۶]. «شما را در شکمهای مادرانتان میآفریند، آفرینشی پس از آفرینشی دیگر در تاریکیهای سه گانه. این است الله أ پروردگار شما، فرمانروایی(حقیقی) ازآن اوست، خدایی(برحق) جز اونیست پس چگونه بر گردانیده میشوید؟ (از عبادت خدا أ بهسوی عبادت دیگران)».
تاریکیهای سهگانه را چنانکه علمای عصر حاضر اکتشاف نمودهاند اینست: تاریکی اول همان غشایی است که از آغاز ایجاد نطفه، سپس پارچۀ خون، وسپس پارچۀ گوشت، وسپس تکوین استخوانها و تکمیل شدن هر مرحله تا ولادت است، و تاریکی دوم دیوار رحم، و تاریکی سوم طبقۀ خارجی شکم مادر است. پس باندیشیم که چطور اعضای کوچک ذره بینی در نطفه ایجاد گردید و رفته رفته در تاریکیها از هم جدا شدند و بزرگ گردیدند تا آنکه هیکل استخوانی جسم أعم از سر و گوشها، چشمها، بینی، دهان، زبان، مغز، قلب، معده، ششها، جگر، کلیهها، (گرده) دستها و پاها تشکیل شد؟ بیایید تا در کیفیت ترکیب و وظایف برخی از این اعضای انسان دقت نماییم که چگونه خداوند أ آنرا آفریده است.
چشم را بنگرید که چگونه در داخل رحم مادر با این پیچیدگی بسته بندی گردیده است در حالیکه جز خون مادر از چیزی دیگری در آنجا تغذیه نمیشد، همچنان پردههای باریکی که در میان پنجرههای موجود در داخل چشم گذاشته شده و میلیونها رشتههای بصری آنرا به مغز ارتباط میدهد انسان را به شگفت درمی آورد، این رشتهها هر آنچیزی را که در مقابل عدسۀ چشم واقع میگردد با همه تفاصیلش، اعم از شکل، رنگ، اندازه، دوری و نزدیکی را بصورت واضح به مغز ترجمه میکند! همچو کاری را تا بحال پیشرفتهترین کامرههای تلفزیونی نتوانسته عملی نماید بلکه این دستگاه عجیب و غریب، با ساخته بشر اصلاً قابل مقایسه نیست، و اگر همه دانشمندان چیره دست جهان در مجال کمره سازی با هم یکجا گردیده و آخرین کوششهایشان را بکار برند ولی باز هم نمیتوانند کامرۀ را اختراع کنند که به اندازۀ چهار یکم آنچه را که چشم انسان انجام میدهد عملی نماید، زیرا خداوند أ توانا و صانع همه اشیاء، در چشم چنان معجزههای پیچیده را گذاشته که هیچکس به آن پی برده نمیتواند. دقت نمایید خداوند أ چنین دستگاه شگفتآور را در داخل تاریکیهای سیاه و قیرگون، با ترکیبهای پیچیده و باریک و دقیق ساخته و میداند که بعد از بیرون شدن از این تاریکیها در مقابل روشنایی قرار میگیرد که مقدار و اندازۀ معینی دارد. مردمک چشم را بنگرید که چگونه در روشنایی ضعیف و خیره، خود بخود بزرگ میشود و هنگام مواجه شدن با روشنایی قوی، خورد میگردد، پس باید به قدرت و عظمت خداوند أ پی برده وبگوییم که پاک است آن ذاتیکه چنین اشیاء را آفریده است. همچنان خداوند أ بزرگ و توانا ششها را در سینۀ جنین که در رحم مادر قرار دارد میآفریند لیکن در این مرحله به تنفس نیاز ندارد و نه هم روزی هوا را تنفس کرده، اما خالق بزرگ میدانست که روزی به آن ضرورت خواهد داشت. بناء هنگامیکه بدنیا میآید فوراً به نفس کشیدن آغاز میکند و از هوایی که در اطرافش قرار دارد تنفس میکند در غیر آن مبتلا به اختناق شده میمیرد، در حالیکه قبل از چند لحظۀ در داخل رحم مادر احساس نفس تنگی یا اختناق نمیکرد.(سبحان الله) این خود معجزۀ از معجزۀهای خداوند أ است که انسان عاقل را بیشتر آگاه ساخته و ایمانش را تقویت میبخشد. چشم در روشنی میبیند، گوشها امواج و صداهای مختلف را میشنود، خداوند أ میداند که جنین روزی از شکم مادر بیرون خواهد آمد و به دستگاههای باریک و پیچیده که با دقت بسته بندی گردیده و وظایفشان را به شکل منظم اجرا میکنند، نیاز شدید خواهد داشت. لذا در رحم مادر بخاطر زندگی آینده در دنیا، وی را با این دستگاههای عجیب و غریب آماده و عیار ساخته است در حالیکه در داخل رحم از هیچ چیزی آگاهی ندارد طوریکه خداوند أ میفرماید: ﴿هُوَ أَعۡلَمُ بِكُمۡ إِذۡ أَنشَأَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ وَإِذۡ أَنتُمۡ أَجِنَّةٞ فِي بُطُونِ أُمَّهَٰتِكُمۡ﴾[النجم: ۳۲]. «او به احوال شما داناتر است از آن دم که شما را از زمین پدید آورد و آنگاه که شما جنینهای در شکمهای مادرانتان بودید».
همچنان هنگامیکه به قلب بنگریم از ثبات و استقامت در انجام وظیفهاش در تعجب میافتیم، ولی در کار خداوند أ قادر و توانا نباید تعجب کرد. قلب انسان یا دستگاه پمپ یا تلمبه در هر دقیقه (۷۰) دفعه خون را در سایر جسم بدون خستگی و توقف میدمد واین وظیفه را تا آخرین لحظۀ حیات انسان بدون خستگی و یا تاخیر انجام میدهد. فرضاً شخصی هفتاد سال عمر دارد، به این معنا که قلب وی در این مدت (۲،۴۷۵،۴۴۰،۰۰۰) بار به شکل مستمر خون را در رگها و شریانهای خورد و بزرگ جسم که طول آن بالغ به هزارها میل میگردد پمپ نموده است. حالا اگر دانشمندان جهان آلۀ پمپی را اختراع نمایند که با نیروی اتومی بطور مستمر ۷۰ سال کار نماید، امکان ندارد که بدون خلل و توقف اینکار را انجام دهد وحتماً به اصلاح کاری و توقف ضرورت پیدا میکند. پس پاک است خالق بزرگ و توانا که همه چیز بدست اوست.
واگر به تکوین مغز و وظایفی که انجام میدهد نظر افگنیم عجایب قدرت پروردگار را در آن مشاهده میکنیم که انسان را از خود بیخود میسازد، خداوند أ دستگاه مغز انسان را از چندین بخش متشکل ساخته که هر کدام وظیفه جداگانه را بدوش دارد مثل بخش ذاکره، بخش تفکر و تصمیم گیری، بخش إداره و تنظیم اعضای جسم بصورت کامل، بخش ترجمه، این بخش هر آن چیزی که از حواس پنجگانۀ انسان به مغز میرسد آنرا ترجمه میکند. مغز انسان حاوی ملیاردها اعضای ذره بینی ثابتی است که نه از بین میرود و نه تغیر یافته و نه تبخیر میکند، چنانکه سایر اعضای جسم انسان با مرور زمان و با تغذیۀ مستمر و رسیدن عناصر مختلف به آن، تغیر مییابد، این اعضای ذره بینی بطور همیشه ثابت مانده تا آنکه انسان نمیرد و یا مبتلا به مرضی نشود یا سن بالا رود، که در اینصورت امکان از بین رفتن آن است. دیگر هیچ تغیری در آن واقع نمیگردد، لیکن بخش حافظه با پیشرفت عمر کارش کند شده و انسان به ضعف ذاکره یا فراموشی مبتلا میگردد و یا هم امکان از بین رفتن آن بطور کلی میرود که آنرا مرض(زهایمر) گویند که اکثراً بزرگسالان به آن مبتلا میگردند. و این همان مرحلهای است که خداوند أ در دو موضع از قرآن کریم به آن اشاره نموده است یکی فرمودۀ اوتعالی: ﴿وَٱللَّهُ خَلَقَكُمۡ ثُمَّ يَتَوَفَّىٰكُمۡۚ وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَىٰٓ أَرۡذَلِ ٱلۡعُمُرِ لِكَيۡ لَا يَعۡلَمَ بَعۡدَ عِلۡمٖ شَيًۡٔاۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٞ قَدِيرٞ٧٠﴾[النحل: ۷۰]. «و خداوند أ شما را آفرید باز شما را میمیراند، و بعضی از شما تا خوارترین دوره عمر بازگردانیده میشود چنان که پس از دانستن، چیزی نمیداند. بیگمان خداوند أ دانای توانا ست».
و فرمودۀ خداوند: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِن كُنتُمۡ فِي رَيۡبٖ مِّنَ ٱلۡبَعۡثِ فَإِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن تُرَابٖ ثُمَّ مِن نُّطۡفَةٖ ثُمَّ مِنۡ عَلَقَةٖ ثُمَّ مِن مُّضۡغَةٖ مُّخَلَّقَةٖ وَغَيۡرِ مُخَلَّقَةٖ لِّنُبَيِّنَ لَكُمۡۚ وَنُقِرُّ فِي ٱلۡأَرۡحَامِ مَا نَشَآءُ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى ثُمَّ نُخۡرِجُكُمۡ طِفۡلٗا ثُمَّ لِتَبۡلُغُوٓاْ أَشُدَّكُمۡۖ وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّىٰ وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَىٰٓ أَرۡذَلِ ٱلۡعُمُرِ لِكَيۡلَا يَعۡلَمَ مِنۢ بَعۡدِ عِلۡمٖ شَيۡٔٗاۚ وَتَرَى ٱلۡأَرۡضَ هَامِدَةٗ فَإِذَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡهَا ٱلۡمَآءَ ٱهۡتَزَّتۡ وَرَبَتۡ وَأَنۢبَتَتۡ مِن كُلِّ زَوۡجِۢ بَهِيجٖ٥﴾[الحج: ۵]. «ای مردم! اگر از رستاخیز در شکید، پس بدانید که ما شما را از خاک آفریده ایم، سپس از نطفه، سپس ازعلقه(قطعۀ خون بسته)سپس مضغه(قطعۀ از گوشت) شکل داده شده و شکل داده نشده، تا بر شما روشن گردانیم و آنچه را که بخواهیم در رحمها قرار میدهیم تا میعادی معین، آن گاه شما را بصورت کودکی بیرون میآوریم باز تا به حد نهایی خود رسید(کمال عقل و نیرومندی) و بعضی از شما کسی است که جانش گرفته میشود و بعضی از شما به حد غایت فرتوتی عمر باز برده میشود چندان که پس از دانستن چیزی نمیداند».
به این ترتیب هنگامیکه اعضای ذره بینی حافظه انسان به سبب پیری دچار خللی شود رفته رفته تلف گردیده به وخیمترین مرحله میرسد تا بلآخره عقل و حافظه از سرش رخت بربسته و حافظهاش از حافظۀ یک طفل هم ضعیفتر میشود و همه چیز را که در حافظه ثبت نموده بود از دست میدهد. یکی از مهندسان کمبیوتر بعد از تحقیقات و بررسی دقیق که طی آن میخواست بین حافظۀ انسان و حافظه پیشرفتهترین دستگاه کمبیوتر در جهان که در پنتاگون امریکا از آن کارگرفته میشود و از تکنالوجی بسیار پیشرفته برخوردار بوده و در یک دقیقه جواب گوی میلیونها معادلات و حسابات دقیق است، اعتراف نمود که نیرو و توانایی که در حافظه این دستگاه کمبیوتر مدرن وجود دارد، برابر با چهاریک حصه از نیرو و توانایی حافظۀ مغز انسانی متوسط الحال نمیرسد. شما میتوانید تجربه کنید، مثلاً انسانی که در سن چهل سالگی قرار دارد به قدرت خداوند أ میتواند در یک لحظه حادثۀ را که درسن طفولیت مشاهده کرده بود با شکل و رنگ و صوت و اشخاصی که در آن حادثه موجود بودند بیاد آورد و در خیال خود آنرا چنانکه دیده بودیم ترسیم نماید. مثال زندۀ دیگر را خدمت تان تقدیم میکنیم تا مساله را بیشتر واضح سازد. همین حالا که من این کتاب را مینویسم در سن ۶۰ سالگی قرار دارم میخواهم در همین لحظه نمایش قصۀ را که در سن طفولیت به من رخ داده بود از حافظهام حاضر سازم و آنرا چنان که واقع شده بود با سرعت ترسیم نمایم: (بایسکل یا دو چرخۀ داشتم و بر خیابان قیر ریزیی شده که از تپۀ نشیب شده بود سوار شدم لیکن بر زمین میافتیدم، تلاش میکردم تا بیشتر تمرین نمایم و قادر به پایین آمدن از این خیابان شوم طوریکه توازنم را نگهداشته چهار زانو بر زین بایسکل بنشینم و موفق به این کار شدم. روزی از منطقه بالا سوار شدم و همانطوریکه میخواستم بر زین بایسکل نشستم ودستانم را مانند پرنده باز نمودم و با سرعت بطرف پائین روان بودم در حالیکه بسیار لذت میبردم ناگهان توازنم را از دست دادم و بایسکل از اداره خارج شده و به شدت بر زمین افتیدم و روی دستها و پاهایم خراشیده و زخمی گردیده و خون جاری شد و نتوانستم از جایم برخیزم. اتفاقاً موتری پیدا شد و سه جوانی از آن بیرون آمده و مرا با سخنان دلسوزانه تسلی و اطمینان دادند و بسوی بیمارستان با خود بردند. همکاری آنها در این حادثه را دفعتاً از حافظهام بیاد آوردم و چنان آنرا بیاد آوردم که گویی همین حالا در مقابلم با شکل و رنگ و آوازهایشان قرار دارند و همهشان را بیاد آوردم، همچنان بایسکل سرخ رنگم و رنگ موتر آنها و چهرههای سه جوان را خوب بیاد دارم، سخنان دلسوزانه آنها را که مرا تسلی میدادند به یاد آوردم که میگفتند: نترس وگریه نکن الحمد الله ترا چیزی نشده ....مثلی که همین حالا آوازشان را میشنوم)!.
پس آیا تا بحال کمبیوتری وجود دارد که در حافظۀ خود معلومات و حوادث را با تصویرش ظاهر سازد؟ آیا حوادث و نمایشهای دهها سال قبل را که در حافظه دارد و اگر بخواهیم آنرا ظاهر سازد میتواند در یک لحظه آنرا با تصویر و صدا آشکار سازد؟ یا حکایات و حوادث چهل سال قبل را که بعد از آن هزارها حوادث و قصههای دیگر ثبت شده در یک لمحه در پردۀ خود ظاهر سازد؟ طبعاً نه. و تا بحال چنین دستگاهی با چنین صفاتی وجود ندارد که در یک لحظه هر آن چیزی را که بخواهی حاضر سازد، زیرا دستگاههای ساخت انسان قبل از هر چیز به رموز کافی وکلیدهای دخول حافظه نیاز دارد سپس به جستجو آغاز میکند که چندین ثانیه را در بر میگیرد تا اینکه مورد مطلوب را حاضر سازد، همچنان دستگاه ساخت انسان نمیتواند ترا از یک موضوع یا مراسم به موضوع و مراسم دیگر با سرعت منتقل سازد طوریکه عقل وحافظۀ بشری انجام میدهد. چنانکه دستگاه ساخت انسان نمیتواند در وقت ضرورت برای تو فکر کند و باندیشد و تصمیم درست را به تو ارایه نماید طوریکه عقل بشری چنین عملی را در چند لحظه برایت انجام میدهد، همچنان دستگاههای ساخت بشر نمیتواند به تو چیزی اختراع کند در حالیکه عقل انسان همان عقلیست که کمبیوتر را اختراع نموده است که خود دلالت واضح بر بالا دستی عقل و حافظه بشر، بر سایر وسایل اختراع شدۀ بشر دارد، همچنان دستگاه ساخت بشر ترا از ماحولت آگاه نمیسازد طوریکه عقل ترا میفهماند، مثلا ترا در وقت سرما میفهماند که هوا سرد است و لباسهای گرم را بر تن کن، عقل یا مغز بشر میتواند چند وظیفه را همزمان برای انسان با سرعت اجرا نماید قسمیکه در شرح گذشت که مغز انسان دارای بخشهای متنوعی است که عبارتاند از: بخش حافظه، بخش تفکر و اتخاذ تصامیم، بخش تنظیم و ترتیب عمل اعضای جسم، بخش ترجمه که هر آنچه به حواس پنجگانه جسم ارتباط دارد آنرا به مغز میرساند، دیگر هیچ راهی جز این نمانده است که به قدرت و اراده و توانایی خداوند أ تسلیم و منقاد گردیم، خداوندیکه همه اشیاء را هم آهنگ با معجزات آفریده است. و پاک است خداوند أ از آنچه به اوتعالی شرک میآورند. اگر بخواهیم در مورد معجزات خداوندی که تنها در جسم انسان وجود دارد بحث و تحقیق نماییم شاید کتابهای بزرگ و ضخیمی از آن پرگردد. چنانکه خداوند أ میفرماید: ﴿وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ لَا تُحۡصُوهَآۗ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَظَلُومٞ كَفَّارٞ﴾[إبراهیم: ۳۴]. «واگر نعمتهای خدا را شمار کنید نمیتوانید آن را به شمار در آورید».
مسالۀ دیگری که قابل یاد آوریست آنست که بشر در این اواخر قادر به اختراعات و اکتشافات گوناگونی شدهاند، تا جایی که به فضا هم بلند رفتند و گمان کردند که آنها بزرگترین علم و معرفت را بوسیله عقل و فهم خودشان بدست آوردند، و عظمت خداوندأ را در برابر این همه اختراعات و اکتشافاتشان فراموش نمودند و فضیلت آنرا با کبر و غرور، به عقل و ذکای خودشان راجع نمودند، حال آنکه خداوند أ آگاهی داده است که: ﴿وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِيلٗا﴾[الإسراء: ۸۵] «و به شما از علم داده نشده مگر اندکی».
مسئلۀ دیگری که باید خدمت تان به عرض برسانیم اینست که پیشرفتهترین تکنالوجی که در این اواخر اختراع گردیده و در طیارههای جنگی نیز از آن بکار برده شده، دستگاه رادار است که بوسیلۀ کمبیوتر کنترول میشود و هواپیما بواسطۀ آن قادر به مختل ساختن امواج رادارهای زمینی دشمن میگردد، همچنان پایلوت طیاره در پردۀ رادار خود راکتهای که از جانب دافع هوای دشمن از زمین، و راکتهای که طیارههای دشمن بسوی وی پرتاب میکنند بخوبی دیده میتواند سپس دستگاه کمبیوتری رادار طیاره بشکل اتوماتیک امواجی را در مقابل راکتهای متوجه بخودش میفرستد و آنرا از مسیر و هدف تعین شدهاش منحرف میسازد و خود از خطر آن جان بسلامت میبرد. همچنان آخرین تکنالوجی جدیدی که در هوا پیماهای جنگی گنجانیده شده اینست که طیاره قادر به اجرای مانورهای است که بخود میپیچد و به شکل مارپیچ و بافته شده، راست و چپ و بالا و پائین به سیر خود ادامه میدهد، بویژه هنگام تعقیب از سوی طیارههای دشمن به فاصله نزدیک، و یا هنگام آتش باری دفاعات هوایی و راکتهای زمین به هوا که متوجه این طیارهها میشود، با اجرا نمودن اینگونه مانورها خود را به آسانی نجات میدهند. مخترعین این تکنالوجی گمان میبرند که آنها به آخرین مرحله علم و دانش رسیدهاند، در حالیکه خداوند أ در مقابله با این گمانهایشان و پیشرفت تکنالوجی و افتخار نمودن آنها به اختراعات شان، بیارزشترین و ضعیفترین مخلوق را مثال آورده است و از آنها میخواهد که آیا بر آفریدن یک مگس ضعیف ونا توان و بیارزش قادراند؟ حالا میخواهیم میان قدرت و اهلیت فطری مگس و میان قدرت و اهلیت پیشرفتهترین جنگندههای هوایی آنها مقایسه نماییم. البته با در نظر داشت تفاوت حجم هر دوی آنها (مگس و طیاره جنگی) لیکن قبل از آغاز به تفصیلات این مقایسه بیایید تا با هم فرموده خداوند أ را خوانده و در آن دقت نماییم خداوند أ میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٞ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥٓۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَن يَخۡلُقُواْ ذُبَابٗا وَلَوِ ٱجۡتَمَعُواْ لَهُۥۖ وَإِن يَسۡلُبۡهُمُ ٱلذُّبَابُ شَيۡٔٗا لَّا يَسۡتَنقِذُوهُ مِنۡهُۚ ضَعُفَ ٱلطَّالِبُ وَٱلۡمَطۡلُوبُ٧٣ مَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ٧٤﴾[الحج: ۷۳-۷۴]. «ای مردم مثلی زده شد پس بدان گوش فرا دهید، یقیناً کسانی را که جز خدا میخوانید هرگز مگسی نمیآفرینند هر چند برای آفریدن آن یکجا شوند، و اگر آن مگس چیزی از آنان برباید، نمیتوانند آن را باز پس گیرند، طالب و مطلوب هردو نا توانند، خداوند أ را چنان که سزاوار قدر اوست، قدر نگذاشتند».
پاک است خداوند عظیم و توانا أ در بلاغت عالی و در پیشکش نمودن مثل، و تقدیم با کلمات کوتاه و رسا که حامل معانی بزرگ است و اگر این کلمات کوتاه شرح و تفصیل داده شود شاید کتابها از آن پر گردد. بعضیها هنگامیکه آخر سوره حج را تلاوت میکنند در ذهنشان سوالی خطور میکند و میگویند که چرا خداوند أ در مقابله با مردم در مسالۀ آفرینش خلق، مثال مگس را آورده در حالیکه مخلوقات و حشرات کوچکتر از مگس هم وجود دارد که حتی با چشم دیده نمیشود ولی سر و پا و تنه و چشم و بال دارند که بوسیلۀ آن پرواز میکنند؟ پس حتماً در مگس سری از اسرار، و معجزۀ از معجزات خداوند أ قرار داشته که به مراتب بزرگتر و شگفت انگیزتر و جالبتر نسبت به اختراعات و اکتشافات مردم است و علاوه بر آن از روح وحیات هم برخورداراند که تنها خداوند أ امر آنرا بدست دارد. طوریکه میفرماید: ﴿وَيَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلرُّوحِۖ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّي وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِيلٗا٨٥﴾[الإسراء: ۸۵]. «و از تو در باره روح میپرسند(از حقیقت آن) بگو: روح از امر پروردگار من است و به شما از علم داده نشده، مگر اندکی».
همچنان تفاوت میان حجم هر دو را باید در نظر گرفت. در صفحات گذشته در مورد توانایی و استعداد طیارههای جنگی که دارای رادارهای پیشرفتهاند صحبت نمودیم وگفتیم که این طیارهها میتوانند به خود بپیچند و به شکل مار پیچ و در زاویههای حاده و با سرعت زیاد خود را تاب و پیچ بدهند، بیایید بنگرید که قدرت و استعدادهای مگس در اجرا نمودن ما نورهای که طیارههای جنگی آنرا عملی میکند چگونه است و علاوه بر آن خداوند قادر أ نیرو و استعدادهای دیگر را نیز در مگس گنجانیده که حتی در پیشرفتهترین طیارههای جنگی وجود ندارد.
فرض کنید شما در یک اطاق شیشه یی که همه جهات آن از شیشهای شفاف ساخته شده است برکرسی ای نشستهاید و اتفاقاً مگسی هم با شما در داخل این اطاق شیشه یی داخل گردید و راه بیرون رفتن را هم ندارد، و هرگاه این مگس بر دست یا لباس تان بنشیند شما آنرا از خود دور کرده و میرانید. متوجه خواهید شد که با سرعت شدید در یک پلک زدن بر جایی دیگر رفته مینشیند مثلاً در دیوار شیشهیی که در طرف راست تان است مینشیند، وقتیکه شما دوباره آنرا از جایش برانید خواهید دید که با سرعت از آنجا برخاسته و در دیوار شیشۀ مقابل آن مینشیند. به همین ترتیب هر قدر آنرا از جایش برانید با سرعت برخاسته و برجانب دیگر و یا سقف شیشه خانه مینشیند، حرکت مگس در این حالت که از یک جهت برخاسته و بر جهتی دیگر مینشیند با سرعت بسیار زیاد میباشد، و در عین وقت پروازش کاملاً متوازن و برابر میباشد مانند طیارههای که مانور اجرا میکنند. دیده میشود که پاهایش در وقت نشست بطرف پایین مانند تایرهای طیاره میباشد، و سرش نیز روبرو مانند اطاق پایلوت که در پیشروی هیکل طیاره قرار دارد میباشد، چنانکه دمش مانند دم طیاره در عقب قرار داشته و بالهایش بصورت متوازن مانند بالهای طیاره در دوجهتش میباشد. پس در همچو حالت هنگامیکه مگس را میرانید با سرعت قوی بسوی دیوار شیشه یی به پرواز میآید و طبعاً در عقب دیوار شیشه یی شفاف، مناظر و درختان و منازل را میبیند. لیکن دفعتاً با دیوار شیشه یی که بوی نا معلوم است سر وی اصابت کرده و گیچ شده بر زمین میافتد(چنانکه در فلمهای کارتونی اطفال میبینیم) لیکن آیا بهمین حالت باقی مانده و از کار و فعالیت میایستد؟ طبعاً نه. زیرا میبینید که بلا فاصله از جایش برخاسته و میپرد و برسطح دیوار شیشه یی دوباره صحیح و سلامت مینشیند و به سرش هم هیچ آسیبی نرسیده است، و اگر بار دیگر وی را از جایش برانید میبنید که با سرعت زیادتر کمتر از پلک زدن چشم بر جهت دیگر اطاق شیشه یی مینیشیند طوریکه بار اول مینشست، به این ترتیب مگس بدون تکرار اشتباه و مراعات نمودن توازن وآگاهی تام از اشیاء و اجسام ماحولش، مانورهای خود را اجرا میکند.
حالا میپرسیم چطور این حالت واقع شد؟ چرا مگس هنگام پرواز بسوی دیوار شیشه یی سخت که با سرعت قوی هم بسویش در حرکت است سرش به آن اصابت نمیکند بلکه دفعتاً با همان سرعت بر سطح دیوار شیشه یی بر سر پاهایش میایستد، طوریکه سفینۀ فضایی که میخواهد بر سطح مهتاب بنشیند اول با آهستگی سر کبسول را به سطح قمر نزدیک میسازد و چندین متر دور از سطح آن سرعت خود را کم ساخته تا به سطح مهتاب اصابت نکند و از بین نرود، سپس چند بار به شکل مستدیر حرکت میکند تا به پایههای خود را بسوی سطح مهتاب قرار داده و بعد از آن ساقهای خود را میگستراند و به شکل عمودی به آهستگی مینشیند. عین کار را مگس هنگام نشستن بر هر سطح سخت انجام داده و قبل از اینکه سرش به آن اصابت کند بر سر پاهایش بالای آن مینشیند، لیکن فرقی بسیار میان سرعت سفینه فضایی هنگام نشستن بر سطح قمر، و سرعت مگس هنگام نشستن بر سطح اشیاء وجود دارد بلکه اصلاً قابل مقایسه نیست، زیرا سرعت مگس هنگام دور خوردن از جهت رأسی بهسوی نشست عمودی بر سر پاها، به اندازۀ یک جزء از پنجصد اجزای یک ثانیه تخمین شده است. پس پاک است آن ذات توانای بزرگ.
سوال دوم اینست که چگونه مگس دانست که دیوار شیشه ایی که در مقابلش قرار میگیرد جسم سخت است نه مکان فارغ. تا بتواند به مناظر و یا آسمان و منازلی که در پشت اطاق شیشه یی قرار دارد برسد؟ بدون اینکه به دیوار اصابت نماید؟ مطلب ما نیز روی مقایسه میان دو دستگاه است، یکی دستگاه رادار که در طیاره جنگی گنجانیده شده است و دوم دستگاه راداری که خالق بزرگ آنرا در جسم مگس آفریده که بوسیله آن درک میکندکه در مقابل وی جسم سخت وجود دارد، در حالیکه با سرعت قوی پرواز دارد که در یک جزوی از پنجصد اجزای یک ثانیه آن مسافه را طی میکند، ولی با آن هم حرکت خود را توقف کلی داده و دفعتاً جسمش را دور میدهد تا بتواند بر پاها بایستد بدون اینکه سرش به چیزی اصابت کند، بنابر این نمیتوان میان این دو دستگاه رادار که در مگس و طیاره جنگی گنجانیده شده، مقایسه کرد. زیرا تفاوت زیاد در حجم یا پیکر هر دو وجود دارد. پس چه کسی این دستگاه رادار شگفت آور را که از سرعت خارقه برخوردار است در سر این حشره کوچک و حقیر و بیارزشی که بشر به آن توجهی هم نمیکند، گذاشته است؟؟
واضح است که پروردگار و آفریدگار جهانیان است که هر چیز را با احسن وجه خلق نموده و انسان را از گل آفریده است، پاک است آن ذاتیکه دارای چنین صفاتی است. ولی باز هم بیخردان به اوتعالی شریک قرار میدهند!!.
همچنان مقایسه دوم میان مگس و طیاره از نگاه استعداد و توانمندی در اجرا نمودن مانورهای فضایی و دور و تاب خوردن در حال سرعت است. طوریکه قبلاً متذکر شدیم که اختراع کنندگان طیارههای طراز جدید توانستهاند در طیاره دستگاهی را بگنجانند که قادر به دور و تاب خوردن در زاویههای تنگ و جهات مختلف خود باشد تا از اصابت گلولههای دافع هوای دشمن و طیارههای که وی را تعقیب میکنند به آسانی نجات یابد. دشوارترین مانورها در این عرصه آنست که یک طیاره دیگر طیارۀ جنگی را تعقیب کند، در همچو حالت طیاره تعقیب شده میکوشد با منحرف ساختن خط سیر خود بطرف راست و یا چپ در زاویه تنگ، در حالیکه از سرعت بسیار برخوردار است، در چند ثانیۀ محدود جهت خود را بر عکس ساخته و نجات یابد. به عبارت دیگر طیاره تعقیب شده که در جهت شرق در حرکت است میخواهد جهت خود را کاملاً تغیر داده و بسوی غرب در حرکت بیفتد. و برای به اجرا درآوردن چنین مانور سریع به بیشتر از هفت ثانیه ضرورت دارد، تا بتواند تغیر جهت نماید، زیرا وی نمیتواند زاویه انحراف خود را کمتر از (۳۰) درجه عیار نماید، در حالیکه مگس میتواند این مانور را در دوصد پنجاهم جزء یک ثانیه و با زاویۀ تنگ که اضافه از (۷) درجه نمیرسد، اجرا نماید. و ما میتوانیم این مانور را با چشم سر در همه مگسها مشاهده نماییم. بطور مثال: هنگامیکه یک مگس میخواهد در کنار بشقاب غذا بنشیند وقتی ما آنرا میرانیم، میبینیم که به مسافۀ دو الی سه متر دور میرود سپس جهت خود را تغیر داده و دوباره بر بشقاب غذا با سرعت قوی حمله میآورد گویی که دو سر دارد و همزمان باهم در دو جهت حرکت میکنند - مانند بعضی از عرادجات ساختمانی که در دوجهت میتواند حرکت کند زیرا دو سوچ بورد، در پیشرو و پشتسر دارد و نیاز به دور خوردن ندارد- پس آیا بشر با وجود این همه پیشرفت علم ساینس و تکنالوجی که خداوند أ به آنها ارزانی نموده است، میتوانند طیارۀ که دارای استعداد و توانایی که خداوند أ در مگس قرار داده اختراع نمایند؟
جواب این سوال طبعاً نه است. و باید بدانیم که مقایسه میان حجم مگس و طیاره امکان پذیر نیست، زیرا حجم طیاره چندین ملیارد مرتبه از حجم مگس بزرگتر است. با آن هم خداوند أ قادر و توانا چنان معجزهها و استعدادهای را در مگس آفریده است که اگر بشر با همه دانشمندان و مخترعانشان باهم یکجا شوند نمیتوانند چنین توانایی و استعداد و معجزهها را در چیزی بگنجانند، خداوند حکیم و دانا أ میداند که بنده از عظمت اوتعالی غافل میگردد و در دانش اندکش مغرور میگردد، پس بیارزشترین مخلوق خویش را برای مقابله به بشر معرفی نمود که عبارت از مگس حقیر است و اگر مگس چیزی از آنان را برباید نمیتوانند با آن حشرۀ ضعیف در باز پس گرفتن آنچه که از آنان ربوده است مقابله کنند، طالب و مطلوب هردو ناتوانند، و خداوند أ را چنان که حق تعظیم اوست تعظیم نکردند و چنان که حق معرفت اوست، نشناختند. در حقیقت خداوند أ است که توانای غالب است.
حالا در این سفر کوتاهی که از لابلای آن میخواهیم به عظمت و بزرگی و خالقیت اوتعالی آشنایی حاصل کنیم، خداوندی که او را چنان که سزاوار اوست نشناختهایم و تعظیم نکرده ایم، میآییم تا در مورد بزرگترین معجزهها و کوچکترین آن باندیشیم. گفتیم در بارۀ بزرگترین معجزههای خداوند أ در این کون بحث میکنیم لیکن به هر پیمانه بزرگ هم باشد خداوند بزرگتر از همه مخلوقاتش است، طوریکه میفرماید: ﴿لَخَلۡقُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ أَكۡبَرُ مِنۡ خَلۡقِ ٱلنَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ٥٧﴾[غافر: ۵۷]. «بیگمان آفرینش آسمانها و زمین از آفرینش مردم بزرگتر است ولی بیشتر مردم نمیدانند».
قسمیکه پروردگار عالم به ما خبر داده است که اوتعالی انسان را از گل آفریده است، و گل هم از آب و خاک تشکیل شده است، و خاک هم از ذرات، همچنان هوا نیز متشکل از ذرهها است. روی همرفته همه کون و کاینات از ذرهها تشکیل شده است. پس ذره چیست؟ ما تا بحال ذره را بچشم ندیدهایم، حتی در زیر بزرگترین عدسۀ ذره بینی(میکروسکوب) که آنرا انسان ساخته است، ذره را مشاهده کرده نمیتوانیم بدلیل اینکه حجم ذره بسیار کوچک است، با آن هم بعد از تحقیقات و بررسی که در مورد ذره صورت گرفته، قوانین و نظریات مربوط به ترکیب ذرۀ از جانب دانشمندان ارایه شده که گویا ذره قابل دیدن نیست، اما بعد از آنکه امریکا بمب ذروی را بر شهر هیروشیمای جاپان پرتاب نمود وجنگ دوم جهانی را به پایان رساند، در همان زمان دریافتیم که ذرهای که بوسیلۀ بزرگترین میکروسکوب هم به چشم دیده نمیشود، با آن هم کوچکترین مخلوق خداوند أ به شمار نمیرود. پس شکل و ترکیب و عمل ذره چگونه است؟ و کوچکتر از آن که در داخل ذره قرار دارد چیست؟
ذره جسم لطیف و شفاف بلوری شکل است که مشابهت به کف صابون دارد و در داخل آن اجسام کوچکتر و لطیفتر در مدارهای فلکی مختلف دور هستۀ که در وسط ذره قرار دارد میچرخند، این اجسام کوچک دارای ذخایر برقی هستند که متشکل از چند عنصریاند که دانشمندان آنرا بنام نوترون و پروتون نامگذاری کردهاند، این هسته در وسط و نقطۀ مرکزی ذره قرار دارد و در اطراف آن اجسام کوچک لطیف که دارای برق منفی هستند که آنرا الکترون نامیدهاند قرار دارد. همۀ این اجسام در محورهای خود بدور هسته، با ابعاد دور و نزدیک، نظر به حجم هسته میچرخند، و مانند مجموعۀ نظام شمسی فلکی که همه به شکل منظم و متوازن در حرکتاند و هیچگاه با هم تصادم نمیکنند، بیشتر حجم ذره فارغ میماند طوریکه در نظام شمسی نیز چنین خالیگاهها وجود دارد. هسته که به مراتب نسبت به ذره کوچکتر است در آن قرار دارد. دانشمندان آلمانی و امریکایی پنجاه سال قبل آنرا کشف نمودند، در حالیکه پیامبر ما حضرت مصطفی ص ۱۴۰۰ سال قبل از امروز آنرا به بشریت آگاهی دادند که نه در آن وقت دانشمندان ذره وجود داشت و نه میکروسکوبهای بزرگ ذره بینی. خداوند أ قادر و توانا بر آنحضرت ص این آیات را نازل کرد تا بشر را از ذره و آنچه کوچکتر از آن است خبر دهد: ﴿وَمَا تَكُونُ فِي شَأۡنٖ وَمَا تَتۡلُواْ مِنۡهُ مِن قُرۡءَانٖ وَلَا تَعۡمَلُونَ مِنۡ عَمَلٍ إِلَّا كُنَّا عَلَيۡكُمۡ شُهُودًا إِذۡ تُفِيضُونَ فِيهِۚ وَمَا يَعۡزُبُ عَن رَّبِّكَ مِن مِّثۡقَالِ ذَرَّةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِي ٱلسَّمَآءِ وَلَآ أَصۡغَرَ مِن ذَٰلِكَ وَلَآ أَكۡبَرَ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٍ٦١﴾[یونس: ۶۱]. «و نمیباشی(ای پیامبر) در هیچ شغلی و نمیخوانی هیچ آیهای از قرآن را که از سوی باری تعالی آمده، و شما (ای امت محمد ص ) هیچ عملی نمیکنید مگر اینکه ما بر شما گواهیم (می بینیم و میشنویم) آنگاه که بدان(به گفتار وکردار) مبادرت میورزید، و هم وزن ذرهای، نه در زمین و نه در آسمان از پروردگار تو پنهان نیست و نه کوچکتر از آن(کوچکتر از ذره) و نه بزرگتر- از آن- چیزی نیست، مگر این که در کتابی روشن (لوح محفوظ) نوشته شده است»
پس چگونه از او چیزی پنهان میماند؟! خداوند سبحان حق است و حق میفرماید و ما را از حجم کوچکتر از مثقال ذره خبر داد و این حجم کوچک را در هسته که در داخل ذره قرار دارد و بشکل عجیب در محور منظم و متوازن در حرکت است، دریافتیم (و در امر خداوند أ نباید تعجب کرد) خداوند أ قادر و توانا بر همه اشیای این کون از نگاه وسعت و بزرگی که نهایت ندارد و از نگاه کوچکی که در آخرین اندازۀ کوچکی قرار دارد، سیطره دارد و از ارادۀ اوتعالی خارج نیست. حالا اگر به لابراتوار رفته و زیر میکروسکوب یک قطرۀ خوردی از آب راکد را بگذاریم خواهیم دید چه مخلوقاتی در این قطره آب زندگی دارند که خود یک عالمی متکامل میباشد، در این قطره آب، حیوانات و زنده جانهای عجیب و غریبی را که بسیار خورد هستند مشاهده خواهیم کرد که عدد آن به هزارها بلکه ملیونها میرسد و همه در حرکتاند و تغذیه میشوند و با سرعت رو به افزایش هستند. پس هنگامیکه به ذره و حرکت فلکی موجود در داخل آن با وجود حجم خوردش که حتی زیر میکروسکوب هم دیده نمیشود نظر باندازیم سپس بسوی آسمان نگاه کنیم و بزرگی عالم بالا را در تکوین، حجم و وسعتش مشاهده کرده و ببینیم که ستارگان و کهکشانها چگونه در آسمان به شکل منظم و با دقت تام و معجزه آسا حرکت دارند، این احساس بما دست میدهد که خداوند أ یگانه ذاتی با عظمت است که حاکمیت و سیطرۀ تام بر تمام مخلوقاتش دارد. زیرا او تعالی آفریدگار همه چیز است. حالا ذره و موجودات کوچکتر از آن را گذاشته، و بهسوی زمینی که بالایش زندگی داریم میرویم، چنانکه همه میدانیم زمین شکل کروی دارد که بالای آن بلیونها مخلوق اعم از انسان، جن، حیوانات بری و بحری و پرندگان و خزندگان زندگی دارند، زمینی را که با بزرگی و فراخی و وسعتش نگاه میکنید که در آن کوهها، دشتها، باغها و رودخانهها موجود است با وجود این حجم بزرگش در میان آسمانهای هفتگانه، مانند قطره آب در بحر بزرگ است بلکه کمتر از قطره آب. از مثال دیگر حجم زمین را در میان میلیونها کهکشانها و ستارگان که در عالم هستی بزرگ وجود دارند درمی یابیم. تصورکنید که عالم بزرگ هستی به حجم اطاقیست که زمین در بین آن بمانند ذره کوچکی است که در فضای آن حرکت دارد و از شدت کوچکی نمیتوان آنرا بچشم دید. پس ای بنی آدم! به خوردی و حقارت زمینی که بر آن زندگی داری نظر افگنده درس عبرت بگیر که چه بسا نسبت به سایر مخلوقات بزرگ کوچکتر است، و تو گمان بر این داری که همه خوشبختیها خوشیها و نعمتهای گوناگون و قصرها و باغها و سرمایههای بیشمارت در همین زمین بیارزش قرار دارد، به فرموده پیامبر بزرگ اسلام دقت کرده و پند بگیر، آنحضرت أ میفرمایند: «اگر دنیا در نزد خداوند أ به اندازۀ بال پشه هم اهمیت میداشت، به کافر یک شربی از آب آنرا نمیداد» مستدرک حاکم.
در واقع زمین سیاره ایست که در فضا با هشت سیاره دیگر در فلک محدودی که به آنها تعین گردیده در گرد آفتاب میچرخند که بنام مجموعه نظام شمسی یاد میشوند. بزرگی حجم آفتاب نسبت به زمین، بیش از یک میلیون برابر حجم زمین تخمین گردیده است و مسافه میان زمین و آفتاب بیش از (۱۴۹) میلیون کیلومتر میباشد. عجیبتر از همه اینکه مجموعه نظام شمسی یکی از هزاران یا میلیونها مجموعۀ شمسی دیگریست که بنام کهکشان معروف است و عجیبتر از آن چیزی که انسان را مدهوش میسازد اینست که خداوند قادر و توانا در آسمانهای هفتگانه نظامهای کونی دیگری را نیز آفریده که شامل میلیونها کهکشانهای مشابه به کهکشانی که ما در آن قرار داریم، میباشد. و در هر کهکشانی هزارها بلکه میلیونها نظام شمسی دیگر وجود دارد. لیکن در مورد کیفیت و ساکنان آن چیزی نمیدانیم زیرا فاصلۀ دور و درازی که در میان است عقل بشری از درک نمودن و رسیدن به آن عاجز است. و هنگامیکه دانشمندان عصر حاضر کوشیدند تا مسافه میان این کهکشانها را حساب نمایند راهی نیافتند جز اینکه بر تعین مقیاس زمانی اتفاق نظر کنند و به همین منظور بر واژۀ بنام (سال نوری) متفق شدند. پس سال نوری چیست؟ سال هجری را میدانید که در اصل سال قمری است و همچنان سال میلادی را هم میدانید که در اصلش سال خورشیدی است، پس سال نوری چیست؟
دانشمندان بخاطر اینکه فاصله میان مسافات دور را معلوم کنند مانند فاصله میان ستارگان و کهکشانها، مقیاس سال نوری را اختراع نمودند. چون دانستن مسافه میان ستارگان و کهکشانها به حساب کیلومتر، تخمین و نوشتن چنین مسافات دشوار بود، لذا مقیاس سرعت شعاع آفتاب را که هنگام تابیدن بر جزوی از اجزای زمین که در چقدر وقت میرسد تعین نمودند، دانشمندان مسافۀ را که شعاع آفتاب تا رسیدنش به زمین طی میکند(۳۰۰) هزار کیلومتر دریک ثانیه تخمین نمودهاند، آنها عدد(۳۰۰) هزار کیلومتر را در (۶۰) ثانیه ضرب نمودند سپس حاصل آنرا در(۶۰) دقیقه ضرب نمودند سپس حاصل آنرا در(۲۴)،سپس حاصل آنرا در(۳۰) روز، و حاصل ضرب سی روز را در(۱۲) ماه ضرب نمودند که در نهایت متوصل به تعین اندازه سال نوری شدند که به این ترتیب نور آفتاب بعد از طلوع نمودن، در خلال (۹۳۳۱) میلیون کیلومتر به زمین میرسد. و طوریکه قبلاً متذکر شدیم دانستن این مسافه به مقیاس کیلومتر برای هرانسانی هر چند از ذکاوت عالی و نبوغ هم برخوردار باشد محال است، چه رسد به اینکه فاصله میان ستارگان و کهکشانهای را که از ما به مسافات بسیار زیادی که هزارها و میلیونها سال نوری دور هستند، بدانیم!!! و صرف خالق یکتا، عالم به اندازۀ این مسافات است زیرا اوتعالی کائنات را با چنین حجم بزرگی که آفریده است و مسافاتی را که در میان میلیونها ستاره وکهکشانها تعین نموده، خارج از تصور انسان است و تنها ذات اقدس الهی خودش به آن آگاه است. چنانکه میفرماید: ﴿وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ﴾[الذاریات: ۴۷]. «ما توسعه دهندهایم» یعنی ما بر آفرینش این آسمانها و غیر آن، و وسعت دادنش قادر بوده و از این کار ناتوان نیستیم و آن را بیش از آن توسعه میدهیم و این کار ادامه دارد. با وجود بزرگی کائنات و عالم هستی، با مسافههای دور و درازی که لا ینتهی است، خارج از علم خداوند دانا نیست، و این هستی بزرگ و بیپایان در روز قیامت در قبضۀ خداوند أ قرار خواهد گرفت طوریکه فرموده است: ﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ وَٱلۡأَرۡضُ جَمِيعٗا قَبۡضَتُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُ مَطۡوِيَّٰتُۢ بِيَمِينِهِۦۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ٦٧﴾[الزمر: ۶۷].«و خدا أ را آنچنان که باید، به بزرگی نشناختند حال آنکه روز قیامت زمین همه یکجا در قبضۀ اوست و آسمانها در پیچیده به دست اوست، او منزه و برتر است از آنچه باوی شریک میگردانند».
همچنان فرموده اوتعالی: ﴿يَوۡمَ نَطۡوِي ٱلسَّمَآءَ كَطَيِّ ٱلسِّجِلِّ لِلۡكُتُبِۚ كَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِيدُهُۥۚ وَعۡدًا عَلَيۡنَآۚ إِنَّا كُنَّا فَٰعِلِينَ١٠٤﴾[الأنبیاء: ۱۰۴].«روزی که آسمان را همچون در پیچیدن صفحۀ کتابهای درمی پیچیم همانگونه که بار نخست آفرینش را آغاز کردیم، دوباره آن را باز میگردانیم، بر عهدۀ ما وعدهای است که ما حتماً انجام دهندۀ آنیم».
یعنی همه کائنات بزرگ و وسیع روز قیامت عبارت از ورقۀ پیچیده شده در دست خدای رحمن قرار میگیرد، روزی که جبرئیل و همه فرشتگان به صف واحد میایستند و حاضران محشر سخن گفته نتوانند مگر کسی که خدای رحمان به او اجازه داده باشد و آن شخص از جمله کسانی باشد که در دنیا سخن نیک و به توحید گواهی داده باشد، روزی که در آن، چهرهها به ذلت و فروتنی هرچه تمام، برای آن خدای زنده و پاینده خضوع و فروتنی میکنند، و صداها همه برای خدای رحمان از ترس و بمنظور شنیدن سخنان او تعالی خاموش میگردند و جز صدایی آهسته نمیشنوی. سپس خداوند متعال میپرسد: امروز فرمانروایی از آن کیست؟ پس هیچکس پاسخ وی را بر زبان آورده نمیتواند در حالیکه همه در آن روز اعتراف دارند لیکن پاسخ داده نمیتوانند، آن گاه خداوند أ خود پاسخ داده میفرماید: از آن خداوند یگانه قهار است. حالا در مورد مسالۀ دیگر بحث میکنیم که همه در ظاهر آنرا مشاهده میکنند لیکن عقل بشری از دانستن حقیقت و احاطه بر آن عاجزند، این معجزه همانا وجود خالیگاهای است که انتها و حدودی نداشته و کون را همراه با آسمانها و زمین و آنچه در میانشان قرار دارد احاطه نموده است، این خالیگاهای بلا نهایت که در آن همه کهکشانها وستارگانی که تعداد آنها به بلیونها میرسد در یک جهت قابل توسعه و انتشار با سرعتهای بسیار شدید و بدون توقف در حرکتاند و مثال آن مانند اینست که هرگاه ما مواد انفجاری (دینامنت) را در یک سنگ بزرگ کروی شکل جابجا کنیم سپس آنرا منفجر سازیم، خواهیم دید که سنگ بزرگ کروی در اثر انفجار مواد دینامنت به پارچههای کوچک و ذرههای کوچکتر از آن، از اصل سنگ بزرگ جدا شده و به همه جهات پاشیده و پراگنده میشوند. حالا اگر تصور کنیم که همه پارچهها و ذرات این سنگ بزرگ بشکل مستمر و با سرعت شدید هر کدام در جهت خود تا ابد در حرکت بیفتد آیا سوالهای در ذهن ما خطور نمیکند که این پارچهها بکجا رفتند؟ تا چه وقتی در حرکت خواهند بود؟ و تا چه حدودی حرکت آنها توسعه خواهد یافت؟ و در کجا توقف خواهند کرد؟؟
آسمانها و زمین و ستاره گان و کهکشانها نیز در ابتدای خلقتشان یک کتلۀ بهم چسپیده بودند سپس خداوند متعال انفجار بزرگی را در آن پیش آورد که در نتیجه از هم پاشیدند و در فضا پراگنده شدند و به بلیونها ستاره مبدل گشتند، سپس از آنها مجموعههای خورد و بزرگ تشکیل شد که عبارت از کهکشان وغبارهای تیره و مجموعههای شمسی است که در فضای وسیع و بلا حدود با سرعتهای تند و برق آسا در خط سیرشان که خداوند أ به آنها تعین نموده در حرکتاند و بدون توقف در سیرشان ادامه میدهند، طوریکه از نخستین روز خلقت آسمانها و زمین که در نتیجۀ انفجار و متلاشی شدن کتله بوجود آمدند و به سیر و حرکت آغاز نموده بودند به همین طور تا وقتیکه خداوند أ بخواهد در فضایی تاریک، که نه کسی مانع پیشرفتشان میشود و نه از سرعت آنها کاسته میشود در حرکت خواهند بود، چنانکه فضا نوردان امروزی اکتشاف نمودهاند که هر جسمی سخت اگر در خلال فضایی که تابع هیچ قوۀ جاذبه نبوده و نه هوا و باد با آن یکجا میشود، انداخته شود در سیر و فاصله گرفتش از نقطۀ دفع ادامه میدهد و باسرعت متناسب با قوۀ دفع که آنرا پیش زده است به سیر خود تا ابد ادامه خواهد داد بدون اینکه توقف کند مگر اینکه در اثنای سیرش با کهکشانی در فضا تصادم نماید و یا داخل قوۀ جاذبه فلکی یکی از ستاره گان گردد. زیرا فضا یا خلای کونی نه هوا دارد و نه گازی و نه چیزی دیگر که باعث توقف سیر اجسام گردد، برعکس آنچکه در داخل پوشش قوۀ جاذبۀ زمین واقع میگردد. تفسیر و تفصیل امور فوق را سرور و سردار عالم که فرستادۀ خداوند أ است قبل از(۱۴۰۰) سال در آیات قرانی از جانب پروردگار بزرگ به مردم چنین بیان نمودند: ﴿أَوَ لَمۡ يَرَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَنَّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ كَانَتَا رَتۡقٗا فَفَتَقۡنَٰهُمَاۖ وَجَعَلۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ كُلَّ شَيۡءٍ حَيٍّۚ أَفَلَا يُؤۡمِنُونَ٣٠﴾[الأنبیاء: ۳۰]. «آیا کافران ندیدند(نیندیشیدهاند) که آسمانها و زمین فروبسته بودند (متصل بودند) پس آن دو را از هم جدا کردیم و هرچیز زندهای را از آب پدید آوردیم، آیا باز هم ایمان نمیآورند»؟.
همچنان خداوند توانا میفرماید: ﴿وَٱلسَّمَآءَ بَنَيۡنَٰهَا بِأَيۡيْدٖ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ٤٧ وَٱلۡأَرۡضَ فَرَشۡنَٰهَا فَنِعۡمَ ٱلۡمَٰهِدُونَ٤٨﴾[الذاریات: ۴۷-۴۸].«و آسمان را توانمندانه(با قوت و قدرت) برافراشتیم و بیگمان ما توسعه دهندهایم و زمین را گسترانیدهایم (همچون فرش) و ما چه نیکو گسترندگانیم».
بعد از شرح این موضوع سوالی بزرگ و خطرناکی خود را مطرح میسازد که عقل و هوش را در حیرت گذاشته و دلها را میشگافت، حتی انسان ذکی، و دانشمند توانمند را در فهمیدن حکمت خالق پروردگار از جواب به این سوال عاجز میسازد، من که خود نویسندۀ این کتاب ایمانی هستم و از لابلای آن عظمت و بزرگی خداوند أ را میخواهم ثابت سازم، تاکید بر آن میکنم و قاطعانه میگویم که هر انسانی ذکی و نابغه اگر تلاش نموده و بخواهد جواب این سوال را ارایه نماید البته قبل از جواب دماغش شاید انفجار کند! و طوریکه در آغاز این کتاب تذکر دادیم که برای ما شایسته نیست تا در ذات خداوند أ و امور غیبی مجادله نماییم زیرا این کار از جمله امور مستحیل است. طوریکه خداوند أ میفرماید: ﴿يُجَٰدِلُونَ فِي ٱللَّهِ وَهُوَ شَدِيدُ ٱلۡمِحَالِ﴾[الرعد: ۱۳] «در حالی که آنان در باره خدا مجادله میکنند و اوتعالی شدید المحال است».
بنابر این ما در اینجا سوالی را مطرح میکنیم ولی در مورد جواب آن بحث و مناقشه نمیکنیم زیرا دانستن آن برای ما مستحیل است. و آنچه ما را کفایت میکند آنست که بدانیم و احساس نماییم که ما از درک و فهم و حکمت و عظمت خالق پروردگار در این مساله عاجزیم زیرا ما نمیتوانیم حقوق تعظیم واجلال و قدردانی را که خداوند أ بر ما دارد ادا کنیم بلکه چنانکه شایستۀ تعظیم اوست، تعظیم نکردهایم. قبل از مطرح نمودن این سوال باید مقدماتی را به عرض برسانیم تا فهم آن بر ما آسان گردد. متذکر شدیم که کوچکترین چیز در مخلوقات خداوند أ ذره و هسته و الکترونهای است که در داخل آن مانند نظام فلکی میچرخند، سپس در مورد کره زمین که بر آن حیات بسر میبریم بحث نمودیم و گمان میکردیم که زمین با کوهها و دشتها و بحرها و باغها و بناهای سربه فلکش بزرگترین موجود هستی است، سپس دریافتیم که همه موجوداتی که برکرۀ زمین قرار دارند در مقایسه زمین با حجم آسمانها اعم از ستاره گان و کهکشانها، کوچکتر از حجم ذرۀ ایست که نه بچشم دیده میشود و نه هم توسط میکروسکوب. حالا بخاطر فهمیدن سوال بزرگ و نزدیک ساختن مسئله به ذهن خویش مثالی را قرار داده و فرض میکنیم ما بر موشکی که با نیروی هستوی آماده شده و قادر به پیمودن مسافات میان زمین و همه طبقات آسمان هفتگانه است، توانستیم از کنار همه ستاره گان و کهکشانها بگذریم تا قادر به اکتشاف آخرین حدود فضا شویم. قسمیکه معلوم است فضا یک فضا است، و اگر فضا نهایت داشته باشد پس باید نهایت آن از عنصری دیگر، غیر از عنصر فضای کونی باشد، ما در سیر خود برموشک ادامه میدهیم و بلیونها سال نوری را میپیماییم تا آخرین حدود فضا و خلای کونی را که از مسافات خیالی بر خوردار است دریابیم، ما در این سفر خسته شده و به نتیجهای نرسیدیم و از دریافت نهایت فضا کاملاً مایوس شدیم، لیکن بازهم فرض محال میگویم، ما قادر به دریافت نهایت فضا شدیم و در مقابل ما دیوار آهنی را دریافتیم که همه جهات کون را احاطه نموده است، لیکن قبل از آنکه به این نتیجه مطمئن شویم و دل ما آرام گیرد، میبینیم که سوال دیگری خود را در ذهن ما مطرح میسازد، این سوال میگوید که در عقب این دیوار آهنی چه چیزی خواهد بود؟ آیا خلای فضایی دیگری؟ یا آب است که به فاصله میلیونها سال نوری امتداد دارد؟ ویا اینکه خلا و فراغ فضایی دیگری است و یا دیوار دیگر؟ لیکن بعد از دیوار آهنی دیگر، و یا آب دیگر، و خلای فضایی دیگر، چه چیزی خواهد بود؟ به همین ترتیب سوالهای جدید یکی بعد از دیگری خود را مطرح میسازد بدون آنکه نهایت فضای کون را دریابیم و چنانکه قادر به ارایۀ جواب سوال بزرگ هم نمیشویم، زیرا نظر به قوانین فزیکی باید در پشت هر عنصری، عنصر مغایر با آن وجود داشته باشد چه این عنصر فضا باشد یا آب یا هوا یا آهن. پس آیا کسی از انسانها یا جن بعد از پی بردن به اینکه کون و ملک خداوند أ بلا حدود ولا ینتهی است، میتواند این معجزۀ الهی شگفت انگیز را به تصویر بکشد؟؟ با وجود آن، حضرت جبرئیل ÷ به امر خداوند أ پیامبر بزرگ اسلام حضرت مصطفی ص را با خود بر براقی سوار کرده و از مسافۀ بلیونها سال نوری ایشان را عبور داده و به آسمان هفتم و بهشت فردوس، و در سایر آسمانهای هفتگانه گردش کردند. سپس در کمتر از یک شب ایشان را دوباره به مکۀ مکرمه برگشتاند(شب اسرا و معراج) پس پاک است خداوند مالک عرش بزرگ. لیکن احیاناً بعضی از مردمان ملحد که میخواهند مسلمانان را در مورد قرآن کریم در شک و شبه بیندازند این سوال را مطرح ساخته میگویند: بهشتی را که قرآن بشما وعده داده و عرض آن مانند عرض و وسعت آسمانها و زمین است، پس موقع دوزخ در کجاست؟ ما بر چنین مردمان رد کرده میگوییم: وای بر شما محلدان! کون و هستی که خداوند أ آنرا آفریده بلا نهایت بوده در آن یک بهشت به اندازۀ آسمانها و زمین نبوده بلکه بلیونها بهشت دیگر همانند آن وجود دارد و همچنان دوزخی که جایگاه شما خواهد بود، بهمان پیمانه بوده و انتهایی ندارد. پیامبراکرم ص در حدیثی بما آگاهی دادهاند: «سوگند به ذاتی که جانم در دست او قرار دارد آسمانهای هفتگانه و زمینهای هفت طبقه یی در مقابل کرسی، مانند حلقه ایست که در بیابان وسیعی افتاده باشد، و بزرگی عرش خداوند أ در برابر کرسی، مانند بزرگی و فضیلت بیابانی وسیع، بر همان حلقه است» صحیح ابن حبان. آنحضرت ص بیان نمودند که حجم و اندازۀ هفت آسمان و هفت طبقه زمین که با هم یکجا شوند، در برابر کرسی، مانند انگشتری است که در بیابانی بزرگ و وسیعی که آخر آن بچشم نخورد، افتاده باشد. همچنان آنحضرتص مقایسه دیگری را در این حدیث بیان نمودهاند اینکه حجم و اندازه کرسی در مقایسه با عرش رحمن بسیار زیاد تفاوت دارد مثل اینکه حلقه آهنی در بیابان بیسروپایی افتاده باشد. پس پاک و منزه است آن ذات صاحب عزت و جلال از آنچه با وی شریک میگردانند و از آنچه وصف میکنند که لایق جلال و کمال حق اوتعالی نیست. خداوند أ در آخر آیت الکرسی میفرماید: ﴿وَسِعَ كُرۡسِيُّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَۖ وَلَا ئَُودُهُۥ حِفۡظُهُمَاۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡعَظِيمُ﴾[البقرة: ۲۵۵]. «و کرسی او تعالی آسمانها و زمین را در بر گرفته و نگهداری آنها بر او دشوار نیست و او بلند مرتبۀ بزرگ قدر است».
حالا جانب دیگری از جوانب قدرت و عظمت خالق توانای بزرگ که همه چیز را با بهترین وجه آفریده و هیچ چیزی مانند اوتعالی نیست و به هیچ مخلوقی شباهت ندارد، و نه آنان به اوتعالی شباهتی دارند، و اوست شنوای همه صداها و بینا به همه امور. میخواهیم در مورد صفت هیمنت یا نگهبانی و ناظر بودن اوتعالی بحث نماییم، خداوند تعالی میفرماید: ﴿هُوَ ٱللَّهُ ٱلَّذِي لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡمَلِكُ ٱلۡقُدُّوسُ ٱلسَّلَٰمُ ٱلۡمُؤۡمِنُ ٱلۡمُهَيۡمِنُ﴾[الحشر: ۲۳]. «اوست خدایی که غیر از او معبودی نیست، ملک قدوس(متصرف تمام اشیا) سلام (از هر نقص و عیبی سالم است) مؤمن(بخشندۀ آمن و آرامش است) مهیمن (بر اعمال و گفتار بندگان گواه و ناظر است). کلمه هیمنت در اصطلاح لغت دارای معنای وسیعتر از سیطره است، این کلمه حاوی معانی ذیل است: (دانایی مطلق بر همه چیز، مطلع بودن به ظاهر و باطن و اسرار همه اشیا، تسلط و حکمرانی، سیطره و مراقبت و به حرکت آوردن و بکار انداختن، تکوین، حفظ، فراگرفتن همه جوانب اشیا بطور مطلق) خداوند قادر و توانا همه چیز را در عالم هستی آفریده که از ذره شروع تا فرشتگان، جن، انسان، حیوان، پرندگان، ماهیها و حشرات، خزندگان، درختان، نباتات، زمین، کوها، بحرها، و رود خانهها، ابرها، بادها، بارانها، ذرههای خاک و ریگستانها، ستارگان و کهکشانها، چنانکه اوتعالی همه چیز را که به بلیون بلیونها میرسد آفرید و بر همه آنها تسلط و مراقبت داشته و از حرکات کوچکترین ذراتی که در مدار خود حرکت دارند گرفته تا آنچه در ظاهر و باطن هر زنده جانی قرار دارد آگاه و با خبر است. همزمان با آگاهی اوتعالی از مخلوقات، در یک وقت و زمان آنها را میبیند و گفتار و صدای آنها را میشنود و دعای آنان را میپذیرد و به درمانده و مصیبت رسیده مدد میرساند. روزانه میلیونها و بلیونها دعا کننده بسوی اوتعالی روی میآورند و در یک لحظه همه را شنیده یا قبول، ویا رد میکند. خداوند أ میفرماید: ﴿أَلَا يَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ وَهُوَ ٱللَّطِيفُ ٱلۡخَبِيرُ١٤﴾[الملك: ۱۴]. «آیا کسی که آفریده است نمیداند با این که او خود لطیف خبیر است» همچنان میفرماید: ﴿وَعِندَهُۥ مَفَاتِحُ ٱلۡغَيۡبِ لَا يَعۡلَمُهَآ إِلَّا هُوَۚ وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِۚ وَمَا تَسۡقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعۡلَمُهَا وَلَا حَبَّةٖ فِي ظُلُمَٰتِ ٱلۡأَرۡضِ وَلَا رَطۡبٖ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٖ٥٩﴾[الأنعام: ۵۹]. «و کلیدهای غیب (گنجینههای غیب) تنها در نزد اوست، هیچکس جز او آن را نمیداند، و آنچه را در خشکی و دریا ست میداند، و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر اینکه آن را میداند، و هیچ دانۀ – نیست- در تاریکیهای زمین، و هیچ تر و خشکی نیست مگر این که در کتابی روشن ثبت است (لوح محفوظ)». خداوند قادر و توانا با هر مخلوقی همراه بوده اسرار و آشکار وی را میداند و نسبت به خود ما، نزدیکتر بماست. طوریکه در فرموده اوتعالی آمده است: ﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ وَنَعۡلَمُ مَا تُوَسۡوِسُ بِهِۦ نَفۡسُهُۥۖ وَنَحۡنُ أَقۡرَبُ إِلَيۡهِ مِنۡ حَبۡلِ ٱلۡوَرِيدِ١٦﴾[ق: ۱۶].«و یقیناً ما انسان را آفریدهایم و میدانیم که نفس او به او چه وسوسه میکند و ما از شاهرگ به او نزدیکتریم».
خداوند قادر و توانا در عین و قت همه را میبیند و از همه میشنود دعا و مناجات هر بنده را میشنود و میپذیرد چه در مسجد الحرام باشند و یا در سایر گوشههای جهان، اوتعالی دعا و مناجات بلیونها بنده را در هرجایی که هستند در یک لحظه میشنود. طوریکه میفرماید: ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌۖ أُجِيبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ﴾[البقرة: ۱۸۶]. «و هرگاه بندگانم در بارۀ من از تو بپرسند (به ایشان بگو) من نزدیکم و دعای دعا کننده را – به هنگامی که مرا بخواهد – اجابت میکنم» چنان که اوتعالی با علم وسیع خود در هر جایی باشیم با ماست به دلیل فرموده اوتعالی: ﴿وَهُوَ مَعَكُمۡ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡ﴾[الحدید: ۴]. «و او با شماست هرجا که باشید».
و لقمان حکیم به فرزندش چنین وعظ مینمود: ﴿يَٰبُنَيَّ إِنَّهَآ إِن تَكُ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٖ فَتَكُن فِي صَخۡرَةٍ أَوۡ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ أَوۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ يَأۡتِ بِهَا ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٞ١٦﴾[لقمان: ۱۶].«ای فرزندم! بدان که اگر آن (عمل تو) همسنگ دانۀ خردلی باشد آن گاه در دل تخته سنگی باشد یا در آسمانها یا در زمین باشد، خداوند أ آن را میآورد بیگمان خداوند لطیف و خبیر است».
حالا باندیش که چقدر خداوند أ بزرگ است؟! بحث در مورد ذات خداوند أ مسالۀ ساده و آسانی نبوده بلکه شریعت از آن منع نموده است، پس آیا هوشیارترین و ذکیترین و حاضر جوابترین ما میتواند در یک وقت از دو شخص بشنود و فکر کند و جواب بدهد؟ طبعاً اینکار محال است و هیچ کسی قادر به آن نیست، چنانکه خداوند أ میفرماید: ﴿مَّا جَعَلَ ٱللَّهُ لِرَجُلٖ مِّن قَلۡبَيۡنِ فِي جَوۡفِهِۦ﴾[الأحزاب: ۴] «خداوند أ برای هیچ مردی دو قلب در درونش ننهاده است». لیکن خداوند قادر و توانا اینکار را نه تنها با دو شخص در یک وقت انجام میدهد، بلکه با بلیونها مخلوقاتش اعم از فرشتگان، جن، انسان و روی همرفته با تمام موجوداتی که آنرا آفریده و اوتعالی را به پاکی یاد میکنند ولی ما ثنای آنها را درک کرده نمیتوانیم، اینکار را انجام میدهد. تسلط و سیطره و آگاهی خداوند أ مشتمل بر همه موجودات عالم هستی بوده، بر همه بیابانهای زمین و ریگستانها، و برهمه بحرها و قطرههای آب آن، و بر همه درختان و برگ و گل و ریشه و رگ ساق و دانۀ آن، و برهمه آنچه بر عقل و هوش انسانها و جنها میگذارد و همه خاطرات و سنجشهای آنان را در مغزهایشان میداند، اوتعالی هر آنچه را که گذشته و آنچه واقع میشود و هر آنچه که در آینده تا ابدالابد بوقوع خواهد پیوست، میداند.
و در پایان این بحث باید افزود که اعتقاد ما به بزرگی و توانایی خداوند أ آفریدگار عالم هستی، بر اساس ایمان صادق است، مردمانی که ایمان آوردند و لذت ایمان را در دل، وجدان و نفسهایشان چشیدند، بزرگی و عظمت پروردگار را در هر آنچه که در ماحولشان قرار دارد و آنچه از مناظر و پدیدههای کونی که در نهایت مرتبۀ اعجاز قرار داشته و عقل بشر از درک و حکمت آن عاجز است، مشاهده نمودند، در قوت و لذت ایمان آنها افزوده شده است، زیرا عالمی که ما در آن زندگی داریم با چنان شکوه و جمال و نیکویی دلپسندی آراسته شده و با چنان دقت و کمال و درستی و توازنی که حد ندارد، و با چنان معجزههای شگفت انگیزی در آورده شده که زبان و قلم از وصف آن عاجز میمانند. این امریست که اگر ما آنرا بپذیریم و یا نپذیریم بر وجود و قدرت و بزرگی و سلطنت خداوند تعالی گواه است، و هنگامیکه در سیر این کون نظر افگنیم نشانههای قدرت و عظمت پروردگار را بچشم سر مشاهده میکنیم. خاطر نشان باید ساخت که علم جدید و اکتشافاتی این عصر ما را بیشتر در فهم و درک و دانستن برخی از پدیدههای پیچیده کون که موافق با قرآن کریم و فرمودههای پیامبراسلام ص که(۱۴۰۰) سال قبل آنرا به مردم ابلاغ نمودهاند، کمک و راهنمایی میکند. خداوند قدیر میفرماید: ﴿سَنُرِيهِمۡ ءَايَٰتِنَا فِي ٱلۡأٓفَاقِ وَفِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّۗ أَوَ لَمۡ يَكۡفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُۥ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ٥٣﴾[فصلت: ۵۳]. «زودا که آیات خود را به آنان بنمایانیم، در آفاق (در پهنای آسمانها) و در نفسهای آنان، تا برایشان روشن شود که او خود حق است، آیا کافی نیست که پروردگارت خود بر هر چیزی گواه است»؟.
آری! پروردگارا! کافیست که تو خودت بر همه چیز شاهدی، پاک و منزهی، تو خالق و پرورگار مایی، پس چقدرشان و شوکت بزرگ داری و چقدر توانایی! لیکن اکثر مردم بزرگی و جلال تو را درک نکرده و نمیدانند و علی رغم این همه قوت و جبروت و سلطان و عظمت و کبریا و بزرگیات، رحمت را بر خود لازم گردانیدهای، ای خدا! تو خودت بما تقرب جسته سعادت دنیا و آخرت ما را میخواهی، و ما هر قدر رو به گمراهی میآوریم بازهم بخاطر نجات ما از عذاب آتش، پیغمبرانت را بسوی ما فرستادی تا ما را از گمراهیها بسوی هدایت و کامیابی فرا خوانند، لیکن ما بندگان عاصی احیاناً از اوامرت سر باز زده نعمتهای بیشمارت را بر خویش انکار میکنیم، لیکن تو پروردگار بزرگ، با بردباری و صبر، بما مهلت دادهای تا توبه نماییم و توهم توبۀ ما را میپذیری چرا که تو بسیار مهربانی و بر ما ترحم میکنی تا مبادا در عذاب دردناک بیفتیم، خطا میکنیم گناه میکنیم، و در حقی که بر ما داری تقصیر مینماییم، سپس به تو روی آورده طلب آمرزش میکنیم و ترا بخشایندۀ مهربان مییابیم، تو ای خدای مهربان! نه از ما مال طلب میکنی و نه روزی، چرا که خودت روزی دهندۀ کریمی، و تو آن ذات پاک و منزهی که بما روزی، صحت، عافیت بخشیده همه چیز را در آسمان و زمین بما مسخر و در خدمت ما قرار دادهایای، تا به راحت کامل زندگی نماییم، خداوندا! نعمتهای آشکار و پنهانت را بر ما به پایه اتمام رسانیدهای و اگر نعمتهای ترا شمارکنیم، نمیتوانیم آن را بشمار در آوریم و جز تو هیچکس دیگر، حد و مرز و مقدار آن را نمیداند، ولی باز هم انسان چنان که خودت فرمودهای ستم پیشه و ناسپاس است، آری! بسیار ناسپاسیم و نعمتهای ترا برخود منکریم، با آن هم از وسعت رحمتت بر ما واز بسیار بزرگی و عظمت و جلالت، بما بندگان ضعیف نزدیک میشوی تا آنکه بنده گنهکارت توبه نماید و تو هم توبهاش را پذیرفته و میبخشی، ای خداوند بزرگ! چقدر پاکی و چقدر به توبه بندۀ گنهکارت خوش میشوی و مورد عفو و بخششت قرار میدهی هر چند گناهان ما مانند کف روی بحر هم باشد طوریکه در حدیث شریف پیامبرت و حبیبت محمد ص فرمودهاند: «یقیناً خداوند أ شادتر میشود به توبه بندهاش هنگامی که به درگاه او توبه میکند از یکی از شما که در بیابان بر شترش سوار بوده، ناگهان شترش از نزدش فرار کرده، در حالیکه طعام و آبش بر بالای شتر میباشد و چون از رسیدن به شترش مایوس و نا امید شده، آمده و در سایه درختی غلطیده است، در این هنگام ناگهان متوجه میشود که شترش در کنارش ایستاده است، و او زمامش را بدست میگیرد و از نهایت خوشی میگوید: خدایا ! تو بندۀ منی و من خدای توام! و از نهایت شادمانی الفاظ را اشتباه تلفظ میکند» متفق علیه همچنان آنحضرت ص در حدیث قدسی از پروردگار بزرگ روایت میکند که فرمود: «من با گمان بندهام به خویش میباشم و من با او هستم هرکجا که مرا یاد کند. پس هرگاه مرا در نفس خود یاد کرد من هم وی را در نفس خود یاد میکنم و هرگاه مرا در جمعیتی یاد کرد من او را در جمعیتی بهتر از آن یاد میکنم. و وقتیکه بسوی من یک وجب نزدیکی جوید، به او یک گز نزدیک میشوم و وقتیکه بسویم به اندازۀ گز نزدیک شود به او یک باع (از سر انگشتان یک دست تا سر انگشتان دست دیگر وقتیکه هر دو دست گشاده شود) نزدیک میشوم، و چون بسویم گام زند با سرعت به او روی میآورم». صحیح مسلم
پاک هستی و بزرگ هستی ای پروردگار ما، ای ذاتی که به رحمت بیکرانت بما نزدیک هستی، و با دوستی و محبتت نسبت به ما، مهربان و بخشایندهای، و با ظاهر نمودن این دوستی نعمتهای فراوانت را بما ارزانی فرمودی، و خود را به وسیلۀ علایم قدرت و عظمتت برای ما معرفی کردی، ولی ما سخای بیپایان و مهربانی بینهایتت را با گناهان و سرکشیهای خویش انکار نمودیم، پس ما چقدر برخود ظلم روا داشتیم از اینکه ترا چنان که سزاوار عظمتت است نشناختیم، و چه بسا نعمتهایت را کفران نمودیم، دلهای ما چنان سخت شده که دیگر به عظمت و جلال تو ساکن نشده و آرام نمیگیرد. دلهای ما همانند سنگ یا سختتر از آن است. چرا که بعضی از سنگها هستند که از آنها جویباران میشکافد و پارۀ از آنها میشکافد و آب از آنها بیرون میآید و برخی از آنها از بیم تو فرو میریزد، پس چقدر پاک و منزهی! و در پایان میگوییم: خدایا دلهای ما را نرم بگردان تا به جاه و جلالت فروتن و ساکن گردد. جمله حمد و ثنا شایسته توست ای پروردگار عالمیان، و درود فراوان بر حضرت محمد ص رهبر و راهنمای بشر و بر آل بیت و یارانشان باد.