سرآغاز
سرآغازی که هزاران سال قبل ما و شما را یکجا و متحد ساخته بود اسلام و کلمۀ حق، و تسلیم و منقاد بودن بخداوند یکتا و بیهمتا بود که اساس آنرا پدر انبیاء ابراهیم ÷ و پسرش اسماعیل ÷ یکجا باهم گذاشتند و بسوی آن دعوت را آغاز نمودند، طوریکه در دعایشان فرمودند: ﴿رَبَّنَا وَٱجۡعَلۡنَا مُسۡلِمَيۡنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَآ أُمَّةٗ مُّسۡلِمَةٗ لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبۡ عَلَيۡنَآۖ إِنَّكَ أَنتَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِيمُ١٢٨﴾[البقرة: ۱۲۸]. «پروردگارا! ما را تسلیم خود قرار ده (ما را بر اسلام استوار و پایدار گردان) و از نسل ما امتی فرمان بردار خود بساز و مناسک ما را به ما رهنمون فرما و از ما در گذر که تویی توبه پذیری مهربان».
سپس در دیگر آیات سوره بقره پیاپی تاکید بر این مسئله شده که پسر دومی ابراهیم ÷، اسحاق ÷ سپس پسر اسحاق ÷، یعقوب ÷ در این دعوت شاملاند. طوریکه خداوند أ میفرماید: ﴿وَمَن يَرۡغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبۡرَٰهِۧمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفۡسَهُۥۚ وَلَقَدِ ٱصۡطَفَيۡنَٰهُ فِي ٱلدُّنۡيَاۖ وَإِنَّهُۥ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ لَمِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ١٣٠ إِذۡ قَالَ لَهُۥ رَبُّهُۥٓ أَسۡلِمۡۖ قَالَ أَسۡلَمۡتُ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٣١ وَوَصَّىٰ بِهَآ إِبۡرَٰهِۧمُ بَنِيهِ وَيَعۡقُوبُ يَٰبَنِيَّ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰ لَكُمُ ٱلدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ١٣٢ أَمۡ كُنتُمۡ شُهَدَآءَ إِذۡ حَضَرَ يَعۡقُوبَ ٱلۡمَوۡتُ إِذۡ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعۡبُدُونَ مِنۢ بَعۡدِيۖ قَالُواْ نَعۡبُدُ إِلَٰهَكَ وَإِلَٰهَ ءَابَآئِكَ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِيلَ وَإِسۡحَٰقَ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗا وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ١٣٣﴾[البقرة: ۱۳۰-۱۳۳]. «و چه کسی از آیین ابراهیم روی برمی تابد، مگر آن کسی که سبکسر باشد. و ما او را (ابراهیم ÷ ) در دنیا بر گزیدیم و هم او در آخرت از شایستگان است، هنگامی که پروردگارش به او امر فرمود: تسلیم شو(به دین اسلام چنگ بزن) گفت: به پروردگار جهانیان تسلیم شدم. و- شما اهل کتاب به غلط مدعی آن هستید که ابراهیم و فرزندانش یهودی یا نصرانی بودهاند زیرا- ابراهیم و یعقوب به همان سفارش کردند (به سفارش خدا در چنگ زدن به آیین اسلام) فرزندان خود را، ای فرزندان من! خداوند أ این دین را برای شما بر گزیده است(اسلام) پس نباید جز در حالت مسلمانی بمیرید. آیا وقتی که مرگ یعقوب ÷ فرا رسید، حاضر بودید؟ هنگامی که به پسران خودگفت: پس از مرگ من چه کسی را میپرستید؟(فزرندان) گفتند: خدای تو و خدای پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را که خدایی یگانه است، میپرستیم و ما در برابر او تسلیم هستیم».
و کسیکه میان ما و شما جدایی و تفرقه انداخت و شما را بسوی اعتقادات متنوع و مختلف سوق داد و از پیکر واحد جدا نمود، ابلیس ملعون بود که توانست برخی را از راه خدا منحرف ساخته و از راه مستقیم بدور برد، طوریکه در سوره اعراف از آیات (۱۱) تا (۱۷) آمده، خداوند میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَٰكُمۡ ثُمَّ صَوَّرۡنَٰكُمۡ ثُمَّ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِيسَ لَمۡ يَكُن مِّنَ ٱلسَّٰجِدِينَ١١ قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسۡجُدَ إِذۡ أَمَرۡتُكَۖ قَالَ أَنَا۠ خَيۡرٞ مِّنۡهُ خَلَقۡتَنِي مِن نَّارٖ وَخَلَقۡتَهُۥ مِن طِينٖ١٢ قَالَ فَٱهۡبِطۡ مِنۡهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَن تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَٱخۡرُجۡ إِنَّكَ مِنَ ٱلصَّٰغِرِينَ١٣ قَالَ أَنظِرۡنِيٓ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَ١٤ قَالَ إِنَّكَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِينَ١٥ قَالَ فَبِمَآ أَغۡوَيۡتَنِي لَأَقۡعُدَنَّ لَهُمۡ صِرَٰطَكَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ١٦ ثُمَّ لَأٓتِيَنَّهُم مِّنۢ بَيۡنِ أَيۡدِيهِمۡ وَمِنۡ خَلۡفِهِمۡ وَعَنۡ أَيۡمَٰنِهِمۡ وَعَن شَمَآئِلِهِمۡۖ وَلَا تَجِدُ أَكۡثَرَهُمۡ شَٰكِرِينَ١٧﴾[الأعراف: ۱۱-۱۷]. «به تحقیق که شما را آفریدیم باز به صورتگری شما پرداختیم، آن گاه به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده کنید (سجدۀ شاد باش) پس سجده کردند، مگر ابلیس که از سجده کنندهگان نبود. فرمود (خداوند أ به ابلیس) چون ترا به سجده امر کردم، چه چیز ترا از این سجده باز داشت؟ - در حالیکه خداوند أ آگاه بود و به طرح این پرسش نیاز ندارد- گفت(ابلیس) برای این که من از او بهترم، مرا از آتش آفریدهای و او را از گل. فرمود: (خداوند أ به ابلیس) پس از آن (آسمان) فرو شو، پس ترا نرسد که در آن تکبر نمایی، پس بیرون شو (از بهشت) یقیناً تو از خوارشدگانی، گفت: (ابلیس) بارالها! مرا تا روز که آدمیان برانگیخته شوند مهلت ده، فرموده: (خداوند) همانا تو از مهلت داده شدگانی- تا روز رستاخیز- گفت: (ابلیس) پس به سبب آن که مرا گمراه کردی، من هم برای فریفتن آنان حتماً بر سر راه راست تو مینشینم، آن گاه بر آنها از پیش روی آنان میتازم و از پشت سرشان و از طرف راستشان و از طرف چپشان، و بیشترشان را شکرگزار نمییابی» حوادث تاریخی که کتابهای سهگانه، تورات و انجیل غیر تحریف شده و قرآن کریم که بر پیشامد آن تاکید ورزیده بودند، بوقوع پیوست، در بین این کتابها قرآن کریم یگانه کتاب آسمانی است که خداوند قدیر حفظ و نگهداشت آن را از هرگونه تحریف و تغیر و تبدیل تا روز قیامت ضمانت کرده است، چنانکه مؤرخان یهود و نصارا در طول قرنهای گذشته با قلمهایشان در مورد پیامبرانی که از نسل و اولادۀ ابراهیم ÷اند حکایت نموده و نگاشتهاند. پس از آنکه ابراهیم ÷ به سن پیری رسیده بود، از همسرش هاجر، اسماعیل ÷ بدنیا آمد. هاجر کسی است که پادشاه مصر به ساره نخستین همسر ابراهیم ÷ هدیه کرده بود، و ساره وی را به ابراهیم ÷ بخشید، سپس از ساره که زنی پیر و ناتوانی بود و از آوردن طفل کاملاً مأیوس شده بود اسحاق ÷ بدنیا آمد، سپس نواسۀ ساره، یعقوب(اسرائیل) بدنیا آمد. و به امر الله تبارک تعالی و بسبب غیرت ساره از هاجر قبل از اینکه اسحاق بدنیا آید، ابراهیم ÷ ناگزیر اسماعیل ÷ را که هنوز کودکی شیر خواری بود با مادرش هاجر به مکۀ مکرمه در جایی که بیت عتیق قرار دارد، آورد. مکه در آن زمان وادی دور دست و فراموش شدهای بود که بسبب گرمای شدید، نه گیاهی داشت و نه حیوان و نه آبی، ابراهیم ÷ در همچو مکان هر دو(پسر و مادر) را گذاشت و خود بسوی سر زمین مقدس شام برگشت و دعای مشهورش را به خداوند قدیر عرض کرده فرمود. طوریکه قرآن حکایت میکند: ﴿رَّبَّنَآ إِنِّيٓ أَسۡكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيۡرِ ذِي زَرۡعٍ عِندَ بَيۡتِكَ ٱلۡمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ فَٱجۡعَلۡ أَفِۡٔدَةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ تَهۡوِيٓ إِلَيۡهِمۡ وَٱرۡزُقۡهُم مِّنَ ٱلثَّمَرَٰتِ لَعَلَّهُمۡ يَشۡكُرُونَ٣٧﴾[إبراهیم: ۳۷]. «پروردگارا! یقیناً من بعضی از فرزندانم را(اسماعیل) در وادیی بیکشت نزد خانۀ محرم تو سکونت دادم، پروردگارا! تا نماز را برپا دارند، پس دلهای برخی از مردم را بهسوی آنان گرایش ده و آنان را از محصولات مورد نیازشان روزی ده، باشد که سپاسگزاری – نعمتهای ترا – کنند».
بدین ترتیب خداوند أ دعای ابراهیم ÷ را پذیرفت و آب زمزم را از زیر پاهای کودک، اسماعیل ÷ که از گرسنگی و تشنگی میگریست و پاهایش را بر زمین میزد، بیرون آورد. این چشمۀ پر برکت (زمزم) که آب صفا و صحی و درمان برای مردم است، خداوند قادر هزاران سال قبل آنرا جاری ساخته که تا امروز بلکه تا روز رستا خیز، آب آن نه فرو مینشیند و نه کم میشود، بلکه هر قدر از آن نوشیده و استفاده شود به همان اندازه بیشتر میگردد، امروز در موسم حج بیش از سه میلیون حاجی در روزهای محدود از این آب مینوشند و غسل میکنند، لیکن آب آن به فضل وکرم خداوند قادر و توانا پیوسته رو به افزایش بوده برکات خداوند أ بر اهل بیت و بیت عتیق که قبلۀ همه مسلمانان جهان است، رو به فزونی است.
اینچنین در جوار بیت الله الحرام جامعه کوچک فاضل و مسلمان که بر دین حنیف ابراهیمی تمسک دارد تشکیل شد، و پیامبرشان اسماعیل ÷ بود که از نسل و تبار وی بعدها قبیلۀ قریش و از قریش پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد ص و بر گزیدۀ خداوند أ که از شریفترین خانوادۀهای قریشیاند بدنیا آمدند و جهان را با نورشان درخشان ساختند. اما یعقوب پسر اسحاق که معروف به اسرائیل است در یکی از قریههای ساحلی سرزمین شام (فلسطین) سکونت گزید، وی دوازده پسر داشت و خوردترینشان یوسف ÷ است که بعدها برادرانش علیه وی دسیسه و توطعۀای را پی ریزی کردند، آنها یوسف ÷ را به بهانۀ اینکه با ما رفته بازی و خوشوقتی کند، با خود بردند. لیکن شبانه نقشۀ خیانت را کشیده بودند که فردا یوسف را در چاه عمیق انداخته تا از دیدگان کاملاً مخفی گردد و به پدر بگویند که گویا گرگ یوسف را خورد. آنها پلانشان را عملی کردند و به پدر هم طوریکه اتفاق کرده بودند بازگو نمودند. تقدیری کاروان که از سرزمین یمن و حجاز عازم مصر بودند، خواستند از چاه آب بکشند. در این هنگام یوسف خود را در ریسمان آویخت و چون سقا دلو را بلا کشید به جای آب یوسف÷ را دید، آنها یوسف را با خود به مصر بردند و عزیز مصر وی را از آنها خرید و او را به فرزندی برگزید زیرا وی عقیم بود و از وی فرزندی به دنیا نمیآمد. یوسف ÷ در قصر پادشاهی رشد و نمو کرد و به کمال قوت و اوج زیبایی و جوانی رسید.
یوسف ÷ چنان زیبا و خوش قیافه بود که حتی زنان قصر که به دعوت همسر عزیز مصر به مهمانی حضور یافته بودند از دیدن حسن و جمال وی در تعجب افتاده بودند و چنان مدهوش و هیجان زده شده بودند که به جای اینکه میوه را پوست کنند، دستانشان را بریده و احساس درد هم نکردند، و قرآ ن کریم سخنان آنها را چنین حکایت میکند: ﴿حَٰشَ لِلَّهِ مَا هَٰذَا بَشَرًا إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا مَلَكٞ كَرِيمٞ﴾[یوسف: ۳۱]. «و گفتند: پاک است خدا، این آدمی زاد نیست، این جز فرشتۀ بزرگوار نیست».
متباقی این داستان معروف است و در مورد آن میان مسلمانان و اهل کتاب اختلاف چندانی وجود ندارد، جز در اموری کم. بعد از آنکه یوسف ÷ وزیر خزانۀ مصر تعین شد و برادران، پدر و مادرش باوی در مصر اقامت گزیدند، از آنها امت بزرگ بنی اسرائیل (فرزندان یعقوب) تشکیل یافت و سالیانی دراز را در سرزمین مصر گذشتاندند و تا وقتیکه پایبند به اسلام و دین آباییشان بودند و خداوند یکتا را میپرستیدند با عزت زندگی بسر میبردند. لیکن بعد از آنکه دین آبایی و پروردگارشان را فراموش کردند، خداوند أ نیز آنها را در زمرۀ فراموش شدگان محسوب کرد و از رحمت و رعایت خود آنها را تا امروز دور ساخت. و به سبب آن در مصر به زندگی ذلت بار و برده گی دچار شدند، فرعونیها و اهل مصر از آنها خدمتگاران و نوکران ساختند، اطفالشان را به قتل رساندند و زنهایشان را زنده گرفته به کنیزی برگزیدند، چنانکه خداوند کریم در قرآن عظیم الشأن حال فلاکت بار آنها را در مصر، قبل از تولد موسی ÷، که از آن رنج میبردند حکایت نموده است. خداوند أ میفرماید: ﴿وَإِذۡ نَجَّيۡنَٰكُم مِّنۡ ءَالِ فِرۡعَوۡنَ يَسُومُونَكُمۡ سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبۡنَآءَكُمۡ وَيَسۡتَحۡيُونَ نِسَآءَكُمۡۚ وَفِي ذَٰلِكُم بَلَآءٞ مِّن رَّبِّكُمۡ عَظِيمٞ٤٩﴾[البقرة: ۴۹]. «به یاد آرید (ای بنی اسرائیل نعمت ما را برخویش) آنگاه که شما را از چنگ فرعونیان رهانیدیم که آن عذابی سخت را به شما میچشانیدند، پسران شما را سر میبریدند، و زنهایتان را زنده میگذاشتند، و دراین کار آزمایشی بزرگ از جانب پروردگارتان بود».
در این مدت زمانی که بنی اسرائیل در بد بختی و رنج، خواری و ذلت زندگی بسر میبردند، موسی ÷ در چنین اوضاع سخت و دشوار پا به جهان گذاشت که هر سه ادیان آسمانی، تورات، انجیل، و قرآن با تفاوت و اختلاف حاشیه یی آنرا ذکر نمودهاند، البته این تفاوت و اختلاف نا چیز، بسبب همان تحریف و تغیری است که علمای یهود و بزرگان کلیسای نصارا آنرا در کتابهای مقدسشان پدید آورده و بنام عهد قدیم یعنی تورات و عهد جدید یعنی انجیل آنرا نامگذاری کردهاند. موسی ÷ از مصر فراری شده به سینا اقامت گزید و در آنجا ازدواج کرد و در اثنای برگشت به مصر در منطقۀ کوه طور پیام الهی و نبوت برایش داده شد و خداوند متعال با اوسخن گفت و هردو برادر، موسی و هارون را بسوی فرعون مصر فرستاد تا او را به اسلام دعوت کنند. فرعون تکبر ورزید و دعوت آنها را نپذیرفت، و موسی ÷ با قوم خویش (بنی اسرائیل) از مصر عازم سینا شد که همه دوازده فرقه بودند و هر فرقۀ آنها متشکل از یک نسل و تبار مستقل بودند که در اصل پسران یعقوب(اسرائیل) و برادران یوسف ÷ اند. بنی اسرائیل بعد از طی نمودن مراحل سرگردانی و گمگشتگی در بیابان سینا به سبب سرکشی و نافرمانی پیامبرشان موسی ÷ در سرزمین فلسطین جاگزین شدند و انبیای بنی اسرائیل پیاپی بسوی آنها فرستاده میشد که قرآن کریم نامهای برخی از آنها را ذکر نموده که عبارتاند از: داود ÷، سلیمان ÷، ایوب ÷، یونس ÷، زکریا ÷، یحیی ÷، و برخی دیگر که قرآن از آنها ذکری نکرده است. تا آنکه آخرین پیامبر از پیامبران بنی اسرائیل عیسی پسر مریم÷ پا به جهان گذاشت. سپس بعد از وفات موسی ÷ بنی اسرائیل در گوشه و کنار جزیره عرب پراگنده شدند و بیشتر بسوی حجاز و یمن رو آوردند. اشتباهات و مشکلات بنی اسرائیل در اموریکه ذیلا بیان میشود آشکار میگردد.
۱- آنها بطور مکرر از اوامر پیامبر موسی ÷ سر باز زدند که بسبب آن مورد نفرین و غضب خداوند أ قرار گرفتند. چنانکه در چند موضع از قرآن کریم در این مورد اشاره شده است از جمله فرمودۀ اوتعالی: ﴿وَإِذۡ وَٰعَدۡنَا مُوسَىٰٓ أَرۡبَعِينَ لَيۡلَةٗ ثُمَّ ٱتَّخَذۡتُمُ ٱلۡعِجۡلَ مِنۢ بَعۡدِهِۦ وَأَنتُمۡ ظَٰلِمُونَ٥١﴾[البقرة: ۵۱]. «و (یادکنید) آنگاه که با موسی چهل شب وعده گذاشتیم، آن گاه شما در غیاب او گوساله را به پرستش گرفتید در حالیکه ستمکار بودید». و فرمودۀ خداوند أ در همین سوره: ﴿وَإِذۡ قُلۡتُمۡ يَٰمُوسَىٰ لَن نُّؤۡمِنَ لَكَ حَتَّىٰ نَرَى ٱللَّهَ جَهۡرَةٗ فَأَخَذَتۡكُمُ ٱلصَّٰعِقَةُ وَأَنتُمۡ تَنظُرُونَ٥٥﴾[البقرة: ۵۵]. «و یاد کنید چون گفتید: ای موسی! هرگز به تو ایمان نمیآوریم تا خدا را آشکارا نبینیم. سپس صاعقه (آتشی از آسمان) شما را فروگرفت در حالی که مینگریستید». و فرمودۀ خداوند أ: ﴿وَلَقَدۡ عَلِمۡتُمُ ٱلَّذِينَ ٱعۡتَدَوۡاْ مِنكُمۡ فِي ٱلسَّبۡتِ فَقُلۡنَا لَهُمۡ كُونُواْ قِرَدَةً خَٰسِِٔينَ٦٥﴾[البقرة: ۶۵]. «و کسانی از شما را که در روز شنبه تجاوز کردند، خوب شناختید، پس به آنان گفتیم: شادیهای طرد شده باشید(به شادی مسخ شوید)». و فرمودۀ اوتعالی: ﴿لُعِنَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۢ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُۥدَ وَعِيسَى ٱبۡنِ مَرۡيَمَۚ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعۡتَدُونَ٧٨ كَانُواْ لَا يَتَنَاهَوۡنَ عَن مُّنكَرٖ فَعَلُوهُۚ لَبِئۡسَ مَا كَانُواْ يَفۡعَلُونَ٧٩﴾[المائدة: ۷۸-۷۹]. «کسانی از بنی اسرائیل که کفر ورزیدند، به زبان داود و عیسی بن مریم (در تورات و انجیل) مورد لعنت قرار گرفتند، این بدان سبب بود که عصیان ورزیده و از حد میگذشتند، آنان یک دیگر را از عمل زشتی که مرتکب آن میشدند، منع نمیکردند، چه بد است آنچه میکردند».
۲- تحریف و تغیر دادن تورات وفق هوا و هوس و آرزوهای خرافاتیشان در زمین. طوریکه خداوند أ فرموده است: ﴿أَفَتَطۡمَعُونَ أَن يُؤۡمِنُواْ لَكُمۡ وَقَدۡ كَانَ فَرِيقٞ مِّنۡهُمۡ يَسۡمَعُونَ كَلَٰمَ ٱللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُۥ مِنۢ بَعۡدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ٧٥﴾[البقرة: ۷۵]. «آیا طمع دارید(ای مؤمنان) که یهودیان به شما ایمان بیاورند؟ با آن که گروهی از آنان کلام خدا(تورات) را میشنیدند، سپس آن را بعد از فهمید نش تحریف میکردند و خودشان هم میدانستند». و فرمودۀ اوتعالی: ﴿فَوَيۡلٞ لِّلَّذِينَ يَكۡتُبُونَ ٱلۡكِتَٰبَ بِأَيۡدِيهِمۡ ثُمَّ يَقُولُونَ هَٰذَا مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ لِيَشۡتَرُواْ بِهِۦ ثَمَنٗا قَلِيلٗاۖ فَوَيۡلٞ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتۡ أَيۡدِيهِمۡ وَوَيۡلٞ لَّهُم مِّمَّا يَكۡسِبُونَ٧٩﴾[البقرة: ۷۹]. «پس وای(هلاکت) برکسانی باد که کتاب را (مطابق هواهای نفسی شان) با دستهای خود مینویسند سپس میگویند: این از جانب خداست تا بدان بهای نا چیزی به دست آرند، پس وای برآنان از آنچه به دست خویش نوشتهاند، و وای بر آنان از آنچه به دست میآرند».
۳- فرستادگان خدا أ را به قتل رساندند قسمیکه در قرآن کریم آمده: ﴿وَضُرِبَتۡ عَلَيۡهِمُ ٱلذِّلَّةُ وَٱلۡمَسۡكَنَةُ وَبَآءُو بِغَضَبٖ مِّنَ ٱللَّهِۗ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ كَانُواْ يَكۡفُرُونَ بَِٔايَٰتِ ٱللَّهِ وَيَقۡتُلُونَ ٱلنَّبِيِّۧنَ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّۗ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعۡتَدُونَ﴾[البقرة: ۶۱]. «بر پیشانی آنان داغ خواری و ناداری زده شد، و به خشمی از سوی خدا أ بازگشتند(سزاوار خشم اوتعالی شدند) این بدان سبب بود که آنان به آیات الهی کفر میورزیدند و پیامبران را به نا حق میکشتند، این از آن روی بود که سرکشی نموده و از حد میگذشتند» همچنان فرمودۀ اوتعالی: ﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡكِتَٰبَ وَقَفَّيۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِۦ بِٱلرُّسُلِۖ وَءَاتَيۡنَا عِيسَى ٱبۡنَ مَرۡيَمَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَأَيَّدۡنَٰهُ بِرُوحِ ٱلۡقُدُسِۗ أَفَكُلَّمَا جَآءَكُمۡ رَسُولُۢ بِمَا لَا تَهۡوَىٰٓ أَنفُسُكُمُ ٱسۡتَكۡبَرۡتُمۡ فَفَرِيقٗا كَذَّبۡتُمۡ وَفَرِيقٗا تَقۡتُلُونَ٨٧ وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلۡفُۢۚ بَل لَّعَنَهُمُ ٱللَّهُ بِكُفۡرِهِمۡ فَقَلِيلٗا مَّا يُؤۡمِنُونَ٨٨﴾[البقرة: ۸۷-۸۸]. «وهمانا به موسی کتاب (تورات) را دادیم و پس از او پیامبرانی را پشت سر هم فرستادیم و به عیسی پسر مریم بینات(معجزههای آشکار) بخشیدیم و او را با روح القدس تأیید کردیم(عیسی ÷ را با جبرئیل ÷ تقویت بخشیدیم)پس چرا هرگاه که پیامبری احکامی خلاف میل شما برایتان آورد، استکبار کردید؟ پس گروهی را دروغگو خواندید(چون عیسی ÷ و محمدص) و گروهی را میکشید؟ و گفتند: (یهودیان) دلهای ما غُلف است (روی آن پوششی قرار داد) چنین نیست، بلکه خداوند أ به سزای کفر آوردنشان لعنتشان کرده است از این رو، اندکی ایمان نمیآورند».
۴- ادعایشان مبنی براینکه آنها امت برگزیدۀ خداوند أ و پسران و دوستان خدا أ اند. آنها به این گماناند که خداوند أ بهشت را برای یهود و نصاری و پیروانشان آفریده است، و اگر در دوزخ هم بخاطر گناهانشان داخل کرده شوند جز چند روزی محدود در آنجا نمیمانند، اما نظر آنها در مورد دیگر ملتها و تودههای بنی آدم غیر از یهود و نصارا اینست که آنها از طبقۀ پست و بیارزش و بردهها، و خدمت گذاراناند، بنابر آن ریختن خون و گرفتن مال و همه ارزشهای آنان چه از راه زور و غصب و چه از راه حیله و فریب برای یهود و نصارا جایز و حلال است. طوریکه خداوند أ در قرآن کریم از احوالشان بما خبر داده و برگمانهای آنان رد مینماید: ﴿وَقَالَتِ ٱلۡيَهُودُ وَٱلنَّصَٰرَىٰ نَحۡنُ أَبۡنَٰٓؤُاْ ٱللَّهِ وَأَحِبَّٰٓؤُهُۥۚ قُلۡ فَلِمَ يُعَذِّبُكُم بِذُنُوبِكُمۖ بَلۡ أَنتُم بَشَرٞ مِّمَّنۡ خَلَقَۚ يَغۡفِرُ لِمَن يَشَآءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَآءُۚ وَلِلَّهِ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَاۖ وَإِلَيۡهِ ٱلۡمَصِيرُ١٨﴾[المائدة: ۱۸].«و یهودیان و مسیحیان گفتند: ما پسران خدا أ و دوستان اوییم، بگو پس چرا- خداوند أ - شما را بر گناهانتان عذاب میکند، بلکه شما هم بشری هستید از جملۀ کسانی که آفریده است، هر که را بخواهد، میآمرزد و هر که را بخواهد، عذاب میکند. و فرمانروایی آسمانها و زمین و آنچه در میان آنهاست، از آن خداوند أ است و بازگشت همه بهسوی اوست». و فرمودۀ اوتعالی: ﴿قُلۡ إِن كَانَتۡ لَكُمُ ٱلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَةُ عِندَ ٱللَّهِ خَالِصَةٗ مِّن دُونِ ٱلنَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ ٱلۡمَوۡتَ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ٩٤ وَلَن يَتَمَنَّوۡهُ أَبَدَۢا بِمَا قَدَّمَتۡ أَيۡدِيهِمۡۚ وَٱللَّهُ عَلِيمُۢ بِٱلظَّٰلِمِينَ٩٥﴾[البقرة: ۹۴-۹۵].«بگو: (ای محمدص! به یهودیان) اگر به حکم الهی سرای آخرت مختص شماست نه دیگر مردم، پس اگر راست میگوییدظ آرزوی مرگ کنید- زیرا کسی که به بهشتی بودن خود یقین داشته باشد، قطعا مرگ برایش از زندگی پر رنج دنیا محبوبتر است، چرا که دنیا زندان مؤمن میباشد- ولی هرگز آن را (مرگ را) هیچ گاه آرزو نمیکنند، به سبب آنچه که دستهای آنان پیش فرستاده است(به سبب گناهان) و خدا أ به حال ستمگران داناست». این بود سرانجام جرأت بنی اسرائیل در ارتکاب گناه و جنایات، که یگانه دست آوردشان فراهم سازی قهر و غضب و نفرین خداوند أ بر خودشان بود، هر چند که از نسل و اولادۀ انبیای خداوند أ هستند و جد بزرگشان ابراهیم ÷ پدر انبیاء میباشد، مگر کسی از آنان اگر توبه کند و ایمان آورد و عمل نیکو انجام دهد پس خداوند أ هم توبه پذیر مهربان است. طوریکه خداوند أ در کتاب با عظمتش فرموده است: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡتُمُونَ مَآ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَٱلۡهُدَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا بَيَّنَّٰهُ لِلنَّاسِ فِي ٱلۡكِتَٰبِ أُوْلَٰٓئِكَ يَلۡعَنُهُمُ ٱللَّهُ وَيَلۡعَنُهُمُ ٱللَّٰعِنُونَ١٥٩ إِلَّا ٱلَّذِينَ تَابُواْ وَأَصۡلَحُواْ وَبَيَّنُواْ فَأُوْلَٰٓئِكَ أَتُوبُ عَلَيۡهِمۡ وَأَنَا ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِيمُ١٦٠ إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَمَاتُواْ وَهُمۡ كُفَّارٌ أُوْلَٰٓئِكَ عَلَيۡهِمۡ لَعۡنَةُ ٱللَّهِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ وَٱلنَّاسِ أَجۡمَعِينَ١٦١ خَٰلِدِينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابُ وَلَا هُمۡ يُنظَرُونَ١٦٢ وَإِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِيمُ١٦٣﴾[البقرة: ۱۵۹-۱۶۳].«کسانی که آیات روشن و رهنمودهای را که نازل کردهایم، کتمان میکنند بعد از آنکه آن را برای مردم در کتاب روشن ساختهایم خدا آنان را لعنت میکند و لعنت کنندگان (فرشتگان و مؤمنان) لعنتشان میکنند، مگر کسانی که توبه کردند و به صلاح باز آمدند و آشکارکردند(حقیقت را) پس بر آنان خواهم بخشود و من توبه پذیر مهربانم – اما – کسانی که کافر شدند و در حال کفر مردند، لعنت خدا و فرشتگان بر آنان باد و لعنت تمام مردم – بر آنان باد – در آن (دوزخ) جاودانه میمانند، نه عذابشان کاسته میشود و نه مهلت مییابند. وخدای شما خدایی یگانه است که (در ذات و صفات خویش نظیر و همتایی ندارد) خدایی جز او نیست و رحمان و رحیم است».
سبب اساسی کفر بنی اسرائیل همانا انکار نمودن رسالت پیامبر جهانیان محمد ص، و عدم اعترافشان به قرآن کریم است علی الرغم گواهی شاهدان خودشان که ثابت نمودهاند اینکه قرآن از سوی خداوندیکه پروردگار ما و پروردگار آنها و پروردگار نصارا و پروردگار همه جهانیان است بر پیامبر ص نازل گردیده است. اما سبب دیگر در کافرشدنشان شریک گرفتن با خداوند أ است، چنانکه گفتهاند: عزیر پسر خداست طوریکه خداوند أ در قرآن کریم حکایت نموده است: ﴿وَقَالَتِ ٱلۡيَهُودُ عُزَيۡرٌ ٱبۡنُ ٱللَّهِ وَقَالَتِ ٱلنَّصَٰرَى ٱلۡمَسِيحُ ٱبۡنُ ٱللَّهِ﴾[التوبة: ۳۰].«و یهود گفتند: عزیر پسر خداست و نصاری گفتند: مسیح پسر خداست». علاوه بر آن نصارا اضافه نموده گفتند: خداوند أ سوم سه خدایان است، یا اوتعالی پسر دارد و درالوهیت جبرئیل(روح قدس) نیز با آنها شریک است و غیره خرافاتی که نه عقل سلیم و نه منطق درست آنرا میپذیرد، بعد بالا رفتن حضرت مسیح احداث نمودند، طبیعی است که اینگونه اعتقادات هیچ سودی به نصارا نخواهد کرد تا آنکه به خداوند یکتا و بیهمتای که هیچ شریکی با خود ندارد ایمان نیاورند و گواهی صادقانه دهند که حضرت محمد ص فرستادۀ خداوند أ و آخرین پیامبران است و اینکه قران کریم کتاب خداوند أ است که برای همه جهانیان فرستاده شده و تا روز قیامت پایدار و محفوظ میماند.