آیا معبودی با الله جل جلاله است؟

فهرست کتاب

چگونه پیامبراکرم صبه دنیا می‌نگریستند؟

چگونه پیامبراکرم صبه دنیا می‌نگریستند؟

ثنا و ستایش خدایی را است که ما را به دین برگزیدۀ خود هدایت نمود و ما هرگز توان راه یابی را نداشتیم اگر خداوند ما را رهنمون نبود، پروردگارا! پس از آنکه ما را هدایت کردی، دل‌های مان را دستخوش انحراف نگردان، و رحمتی بزرگ و وسیع فقط از جانب خود بر ما ارزانی دار، یقیناً توخود بخشنده‌ای. وگواهی میدهیم اینکه محمد ص بنده و فرستاده و گواه و بشارتگر و هوشدار دهنده و امام متقیان‌اند که با نور هدایت و دین حق از جانب تو بسوی ما فرستاده شده‌اند، پس درود فراوان و بی‌پایان برایشان و آل بیت و یاران پاک‌شان باد. اما بعد:

پیام خویش را در این بخش از قصۀ عبرت‌انگیزی آغاز می‌کنیم:

حکایت شده که روزی هارون الرشید/به ابن سماک/گفت: مرا پند و اندرز ده، در حالیکه جرعۀ از آب بدست هارون الرشید بود، ابن سماک گفت: ای امیرالمؤمنین! اگر این جرعۀ آب از تو منع گردد، و از تشنگی نزدیک است بمیری، آیا پادشاهی ات را در مقابل آن می‌دهی؟ هارون الرشید گفت: بلی، ابن سماک پرسید: اگر خارج شدن این جرعۀ آب از تو منع شود و از بندش بول نزدیک است بیمری، آیا در مقابل باز شدن بول، ملک و پادشاهی ات را می‌دهی؟ هارون الرشید گفت: بلی، ابن سماک/گفت: پس ملکی که ارزش یک جرعه آب را ندارد، خیری در آن نیست. سپس هارون الرشید بسیار گریست.

ما در این پیام خویش سوالی را مطرح می‌نماییم که! چگونه پیامبراکرم ص به دنیا می‌نگریستند؟ پیامبری که فرموده‌اند: «پروردگارم به عرضم رساند اگر بخواهی صحرای مکه را برایت به طلا مبدل گردانم، گفتم: پروردگارا! نه، و لکن می‌خواهم یک روز گرسنه و یک روز سیر باشم. اما روزیکه در آن گرسنه‌ام به تو دعا و التجا و راز و نیاز می‌کنم، روزیکه سیرم، ترا ثنا و ستایش گفته به پاکی یاد می‌کنم» ترمذی و احمد و طبرانی.

پروردگار قادر و توانا به پیامبرگرامی وحبیبش حضرت محمد مصطفی ص عرض کرد که اگر بخواهد کوه‌‌های تهامه را به زمرد و یاقوت و طلا و نقره مبدل ساخته و ایشان پیامبر و ملک باشند، لیکن پیامبراکرم ص در جواب فرمودند: دوست دارند بنده و فرستادۀ خداوند باشند، پیامبراکرم و گرامی، بهترین مخلوقات و سردار فرزندان آدم ÷ اگر میخواستند، خداوند أ به ایشان پادشاهی جهان را، از شرق تا غرب آن نصیب نموده و کوه‌‌های دنیا را به طلا مبدل کرده و جویبار‌ها را در زیر آن روان می‌ساختند. زیرا آنحضرت بندۀ برگزیدۀ خداوند أ ‌اند و هر دعا و طلب‌شان در نزد خداوند أ مورد پذیرش قرار می‌گرفت.

خوانندۀ عزیز دقت کن! پیامبری که از چنین مرتبه و مقام و شأن و شوکت در نزد پروردگار عالم برخوردار بودند، لیکن با دنیا و نعمت‌‌های آن چنان بی‌علاقه و بی‌تفاوت بودند که طول روز را به گرسنگی میگذشتاندند، حتی بعضی از روزها از شدت گرسنگی و درد شکم، خمیده و به خود می‌پیچیدند و خرمای ناسره و ناچیز را نداشتند تا شکم‌شان را سیر نمایند. پیامبری که با ملک و سلطنت دنیا بی‌علاقه و بی‌میل بوده و آنرا نپذیرفتند، بر سر بوریا می‌خوابیدند تا آنکه آثار آن در جسم شریف‌شان نمایان میشد، اصحاب کرام به ایشان پیشنهاد نموده گفتند: یا رسول الله! چه می‌شود که فرش نرمی برای شما بگیریم؟ فرمودند: «مرا به دنیا چه کار؟ من در دنیا مانند سواره‌ای هستم که در سایۀ درختی استراحت نموده و بعداً آنرا ترک نموده می‌رود»ترمذی و ابن ماجه و احمد.

عروه/از عایشه ل روایت می‌کند که می‌فرمود: بخدا، ای خواهرزاده! از یک هلال تا هلال دیگر نظر می‌کردیم، حتی سه هلال در دو ماه می‌گذشت، در حالیکه در خانه‌‌های رسول الله ص آتشی بر افروخته نمی‌شد، گفتم: ای خاله! پس بر چه چیز از طعام و قوت زندگی تان سپری می‌شد؟ فرمود: از دو چیز سیاه، خرما و آب، جز اینکه رسول الله ص همسایه‌هایی از انصار داشتند و آنها بز‌‌های شیریی داشتند که دیگران برای استفادۀ شیر به آنها داده بودند، که از شیر‌شان به رسول الله ص می‌فرستادند و ما را از آن می‌نوشاندنند» متفق علیه. و ابن عباس س روایت نموده فرمود: رسول الله ص چندین شب پی درپی شکم گرسنه می‌خوابیدند و خانوادۀ‌شان نان شب را نمی‌یافتند و اکثر نان‌شان از جو بود» ترمذی و ابن ماجه و احمد. ابوهریره س روایت کرده فرمود: روزی یا شبی رسول الله ص بر آمدند و ناگهان با ابوبکر س و عمر س برخورده و فرمودند: چه چیز شما را در این لحظه از خانه‌هایتان بیرون نمود؟ گفتند: گرسنگی یا رسول الله، آنحضرت ص فرمودند: «قسم به ذاتی که جانم در دست اوست مرا هم آنچه شما را خارج ساخته بیرون نمود». صحیح مسلم. و عایشه ب روایت نموده فرمود: «خانوادۀ محمد ص دو روز پی درپی از نان جو سیر نشدند تا زمانی که آن حضرت ص وفات نمودند». متفق علیه. آنحضرت ص در حالی دنیا را ترک نمودند که نه درهم و نه دیناری، و نه گوسفند و نه شتری از خود بجا گذاشتند، تنها شمشیر و قاطری از ایشان باقی ماند، در حالیکه زره (لباس جنگی) شان در برابر سی پیمانۀ جو، نزد یهودیی در گرو بود، ایشان کفش خود را پینه میزدند و جامۀ‌شان را می‌دوختند. بدین گونه آنحضرت ص به دنیا می‌نگریستند و به آن علاقه و رغبتی نداشته و به همین منوال شاگردان مدرسۀ پیامبراکرم ص نیز تربیت یافتند، آنحضرتص در مورد قیمت و ارزش دنیا چنین میفرمایند: «هرگاه دنیا نزد خداوند أ به اندازۀ بال پشۀ ارزش میداشت، کافری را از آن قطرۀ آبی نمی‌چشاند» سنن ترمذی و مصنف ابن ابی شیبه. ایشان از بی‌ارزش بودن دنیا وحقارت آن، و از حقیقت زندگانی آخرت آگاه بودند و میان نعمت‌های دنیا و آخرت مقایسه نموده می‌فرمودند: «مثال دنیا در برابر آخرت مانند آنست که یکی از شما انگشت خود را در بحر داخل کند، سپس بنگرد که آن را با چه مقدار آب بیرون می‌آورد؟» سنن ابن ماجه و مسند احمد. یعنی نعمت‌‌های دنیا یا زمان دنیا در برابر زمان و نعمت‌های آخرت کم و بی‌ارزش است طوریکه انگشت را در بحر بزرگ داخل نموده و ببینی که به چه اندازه آب در انگشت بالا آمده، پس ارزش دنیا در مقابل نعمت‌‌های آخرت مانند ارزش قطره آب انگشت است که از بحر بیرون آورده شود. اینست مدرسۀ پیامبراکرم ص که قیمت و ارزش دنیا را به امت معرفی نموده‌اند، طوریکه خود ایشان از پروردگار‌شان آنرا آموخته‌اند. پس هرگاه خداوند أ به بنده خیر و مصلحت را اداره نموده باشد در قلب وی گواهی از قرآن را استوار و پایدار می‌نماید تا ارزش و حقیقت دنیا و متاع آنرا درک نموده و آخرت و خشنودی پروردگار را نصب العین خویش قرار دهد، و هر انسان عاقل و خردمند اگر در حقیقت دنیا و کوتاهی عمر و فانی بودن متاع آن باندیشد، به ساده گی حقیقت آنرا در می‌یابد، طوریکه خداوند قادر و توانا می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَا لَكُمۡ إِذَا قِيلَ لَكُمُ ٱنفِرُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ ٱثَّاقَلۡتُمۡ إِلَى ٱلۡأَرۡضِۚ أَرَضِيتُم بِٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا مِنَ ٱلۡأٓخِرَةِۚ فَمَا مَتَٰعُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا فِي ٱلۡأٓخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ٣٨[التوبة: ۳۸]. «ای مؤمنان! شما را چه شده است که چون به شما گفته می‌شود: در راه خدا بیرون آیید، سنگین شده به‌سوی زمین میل می‌کنید- تا در خانه و دیار تان باقی بمانید- آیا به جای آخرت به زندگی دنیا(نعمت‌‌های آن) دل خوش کرده اید؟ متاع زندگانی دنیا در برابر آخرت جز اندکی نیست».

همچنان خداوند أ می‌فرماید: ﴿وَٱضۡرِبۡ لَهُم مَّثَلَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا كَمَآءٍ أَنزَلۡنَٰهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَٱخۡتَلَطَ بِهِۦ نَبَاتُ ٱلۡأَرۡضِ فَأَصۡبَحَ هَشِيمٗا تَذۡرُوهُ ٱلرِّيَٰحُۗ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ مُّقۡتَدِرًا٤٥[الكهف: ۴۵]. «و برای آنان زندگی دنیا را مثل بزن که مانند آبی است که آن را از آسمان فرو فرستادیم سپس گیاه زمین باهم در آمیخت، پس آخرکار- آن گیاه- چنان درهم شکسته شد که بادها پراگنده‌اش کردند و خداوند أ همواره بر هر چیز تواناست».

یعنی خداوند أ ایجاد می‌کند، و فانی می‌گرداند و اوتعالی از هیچ کاری عاجز نیست. همچنان می‌فرماید: ﴿ٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَا لَعِبٞ وَلَهۡوٞ وَزِينَةٞ وَتَفَاخُرُۢ بَيۡنَكُمۡ وَتَكَاثُرٞ فِي ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَوۡلَٰدِۖ كَمَثَلِ غَيۡثٍ أَعۡجَبَ ٱلۡكُفَّارَ نَبَاتُهُۥ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَىٰهُ مُصۡفَرّٗا ثُمَّ يَكُونُ حُطَٰمٗاۖ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٞ شَدِيدٞ وَمَغۡفِرَةٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٞۚ وَمَا ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَآ إِلَّا مَتَٰعُ ٱلۡغُرُورِ٢٠ سَابِقُوٓاْ إِلَىٰ مَغۡفِرَةٖ مِّن رَّبِّكُمۡ وَجَنَّةٍ عَرۡضُهَا كَعَرۡضِ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ أُعِدَّتۡ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦۚ ذَٰلِكَ فَضۡلُ ٱللَّهِ يُؤۡتِيهِ مَن يَشَآءُۚ وَٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِيمِ٢١[الحديد: ۲۰-۲۱]. «بدانید که در حقیقت دنیا لعب و لهو است و زینت است و تفاخر است در میان شما و افزون طلبی در اموال و اولاد است، همانند بارانی که کشاورزان را رستنی آن به شگفت آورد سپس خشک شود پس از آن زرد شده بینی باز درهم شکسته گردد، و در آخرت عذابی و خشنودیی است(برای دوستان خدا) و زندگانی دنیا جز متاع غرور نیست، سبقت جویید به‌سوی آمرزشی از جانب پروردگار تان و به‌سوی بهشتی که پهنای آن مانند پهنای آسمان و زمین است، برای مؤمنان به خداوند و پیامبرانش آماده کرده شده، این است فضل الهی که می‌دهدش به هرکه خواهد. و خداوند دارای فضل بزرگ است».

این است راه و روش مدرسۀ پیامبراکرم ص و یاران پاک ایشان در شناخت قدر و قیمت دنیا و لذت‌ها و نعمت‌‌های آن، آنها دنیا را وسیلۀ بسوی رضامندی خداوند أ قرار داده بودند و نظر به ارزش دنیا با آن برخورد و سر وکار داشتند و بیشتر از حد معقول به آن اهمیت قایل نمشدند.

بیایید گوشۀ از گوشه‌‌های درخشنده و تابندۀ زهد و تواضع ابوبکرصدیق س را بعد از اینکه مسؤلیت بزرگ خلافت اسلامی بدوشش قرار داده شد باهم مطالعه نماییم. بعد از وفات پیامبراکرم ص ابوبکرصدیق س عهده دار امور مسلمانان گردید، وی از جانب روز در خدمت و پیشبرد امور خلافت و آماده ساختن گروه‌‌های مجاهدین بخاطر نبرد با قبایلی که مرتد شده بودند مشغول بود. و در شب از احوال فقرا و مساکین خبرگیری می‌نمود. روزی به عمرفاروق س گفته شد که ابوبکر صدیق س هرشب به تنهایی از خانه بیرون رفته و در نواحی دوردست مدینه که فقرا در آنجا سکونت دارند می‌رود، و بعد از گذشت مدتی برمیگردد، عمرفاروق س بخاطر حاصل نمودن اطمئنان در مورد وی، و اینکه مبادا مورد سوء قصد قرار نگیرد، شبی نزدیک خانۀ ابوبکرصدیق س خود را مخفی ساخت تا او را تعقیب نماید، ابوبکرصدیق س از خانه بیرون آمد و بسوی همان قریه روان شد، عمرفاروق س هم بدون اینکه ابوبکرصدیق س بداند به تعقیبش افتاد، همان بود ابوبکرصدیق س به قریۀ دوردست رسید و به خرابۀ که در کنار بستانی قرار داشت روی آورد که در آنجا پیر زنی سالخورده و بی‌کسی به تنهایی زندگی داشت و هیچ کسی نبود تا خدمت وی را نموده و کلبه‌اش را پاک نماید، لیکن ابوبکرصدیق س خلیفه مسلمانان هر شب رفته و روی زمین و جای خواب وی را پاک و تمیز می‌کرد، همچنان فرش و ظرف او را پاک و منظم ساخته و غذا برایش آماده نموده و آنرا با آب یکجا در کنارش قرار می‌داد، سپس اجازه می‌خواست و برمی گشت، بعد از اینکه ابوبکرصدیق س بسوی مدینه روان شد، عمرفاروق س وارد کلبۀ پیر زن شده پرسید: این مرد کیست که شبانه نزدت آمده و خدمت ترا انجام میدهد؟ آیا وی را می‌شناسی؟ پیرزن گفت: بخدا پسرم او را نمی‌شناسم زیرا وی خود را بمن معرفی نکرده و نام خود را بمن نگفته است، لیکن طوریکه مشاهده کردی هر شب آمده و جای مرا پاک نموده و غذایم را آماده می‌نماید سپس برمیگردد بدون اینکه خود را بمن معرفی کند. هنگامیکه عمر‌فاروق س از نزد پیر زن بیرون آمد فرمود: ای ابوبکر! بخدا سوگند کسی را که بعد از تو می‌آید خسته و مانده ساخته‌ای.

منظری دیگر، بیایید زهد و تواضع عمرفاروق س را مطالعه نموده و بدانیم که دنیا باهمه ساز و سامانش چگونه بی‌ارزش و بی‌اهمیت در نزد آن راد مردان تاریخ بود، در حالیکه عمرفاروق س قبل از شهادت بر شرق و غرب جهان مسلط گردیده بود و همه پادشاهان و حاکمان جهان از وی اطاعت نموده کاملاً تابع گردیده بودند، عمرفاروق س در حالیکه حاکم و خلیفۀ مسلمانان بود شبانه از احوال رعیت خبر‌گیری نموده و در داخل و اطراف مدینه می‌گشت، در یکی از شبها بر کلبۀ فقیرانۀ در یکی از قریه‌‌های مدینه می‌گذشت که زنی فقیری را دید که آب را در دیگ انداخته و آنرا بر آتش گذاشته و سر و زیر شور می‌دهد تا کودکان وی که از گرسنگی خواب از چشمان‌شان پریده بود، گمان کنند که در دیگ غذا است و عنقریب پخته میشود، و به همین ترتیب بخواب بروند، عمرفاروق س از دیدن این حالت سخت متاثر شده و با غلامی که همرایش بود به انبار آرد در بیت المال رفته و بر پشت خود جوال آرد، و بدست خود کوزۀ از روغن را گرفته و بسوی کلبۀ زن مسکین رفت، در این وقت غلام وی اصرار داشت تا جوال آرد و یا کوزۀ روغن را بردارد لیکن امیرالمؤمنین از کمک وی امتناع ورزید تا آنکه به خانۀ زن مسکین رسید و بلا فاصله آرد و روغن را در دیگ انداخته و خودش با دهان بر آتش میدمید و دیگ را شور می‌داد، چهره و ریش و لباس‌های وی با دود و خاکستر غبارآلود شده بود تا آنکه غذا آماده شده و آنرا در بشقاب خالی نمود، سپس با دست خود شکم کودکان را سیر نمود. همچنان در عهد خلافت وی بزرگان صحابه گردهم آمده گفتند: ای گروه مهاجران و انصار! نظر شما در مورد بی‌میلی و زهد امیر المؤمنین چیست؟ از روزیکه خداوند أ سر زمین فارس و روم را بدست وی فتح نموده و شرق و غرب زمین را زیر تسلط وی قرار داده است ما در مورد وی بسیار کوتاهی نموده ایم. نمایندگان عرب و عجم به دیدن وی می‌آیند و مناسب نیست پیراهن وی را که بیش از دوازده پینه خورده ببینند. آنها تصمیم گرفتند تا در این مورد با خودش صحبت نمایند لیکن از خشم و هیبت وی می‌ترسیدند، از علی س خواستند تا با وی صحبت نماید لیکن او هم نپذیرفت، سپس از‌ ام‌المؤمنین عایشه ل و‌ ام‌المؤمنین حفصه ل خواهش نمودند تا با خلیفۀ فاروق س در این مورد صحبت نمایند، هردو مادران مؤمنان نزد عمرفاروق س رفتند و خلیفۀ مسلمین از آنها استقبال گرم نموده هردو را در جای مناسب نشاند، عایشه صدیقه ب فرمود: ای امیرالمؤمنین می‌خواهم در موردی با تو صحبت نمایم، امیرالمؤمنین فرمود: بفرمائید ای مادر مؤمنان! عایشه ل فرمود: پیامبر گرامی راهشان را پیموده و به بهشت برین نایل گردیدند، ایشان به دنیا بی‌میل بودند و دنیا هم بسوی ایشان راه نیافت، همچنان ابوبکرصدیق س به همان منوال، نه به دنیا علاقه داشت و نه دنیا بوی روی آورد، اما خودت، خداوند أ با دست تو ملک و سر زمین فارس و روم را فتح نموده و اموال و دارایی آنها را بسوی تو فرستاد و مردمان جهان همه، چه در شرق و چه در غرب بتو گردن خم نموده‌اند، از خداوند أ فتح مزید و تأیید را خواهانیم، چنانکه میدانید از یکسو نمایندگان عجم نزدت می‌آیند و از سوی دیگر نمایندگان قبایل عرب همواره بر شما می‌گذرند، و این پیراهن شماکه دوازده پینه خورده شایستۀ مقام شما نیست، پس اگر آنرا تغیر داده و پیراهن نرمی را بپوشید تا منظر و نمای تان هیبتناک گردد بهتر خواهد بود، همچنان اگر ناشتای صبحانه و نان چاشت در ظرف‌‌های بزرگ برایتان آماده گردد تا شما و حاضرین مهاجر و انصار از آن بخورند، بهتر خواهد شد. عمرفاروق س با شنیدن این سخنان سخت گریست سپس فرمود: ای مادر مؤمنان! ترا بخدا سوگند میدهم آیا برای پیامبر خدا ص غذا بر میزی که یک وجب از زمین بلند باشد گذاشته شده؟ عایشه ب فرمود: نه، آیا وقتیکه غذا برای آنحضرت ص آورده میشد دستور نمیدادند تا آنرا بر زمین بگزارند و میز طعام خوری دور گردد؟ عایشه ب فرمود: بلی همینطور بود، عمرفاروق س فرمود: شما دو همسر پیامبراکرم ص و مادران مؤمنان هستید و شما بر همه مسلمانان حق دارید و بر من بطور خاص، لیکن، آمده‌اید تا مرا به دنیا و لذت‌‌های آن ترغیب و تشویق نمایید؟ من خوب میدانم که آنحضرت ص پیراهن پشمی بر تن داشتند و شاید از خشونت و درشتی آن جسم‌شان خارش می‌نمود. آیا اینرا می‌دانید؟ هر دو فرمودند: بلی، فرمود: آیا می‌دانید که رسول اکرم ص در یک طبقۀ چادر خویش می‌خوابیدند، ای مادر مؤمنان(عایشه ل ) بیاد داری که در خانۀ خودت جامۀ بود که از طرف روز گسترده می‌شد و شبانه بستر خواب بود، و هنگامیکه وارد منزل آنحضرت ص می‌شدیم آثار بوریا را در پهلوی ایشان می‌دیدیم؟ سپس فرمود: ای حفصه! تو نمیدانی که خداوند أ گناهان گذشته و آینده آن حضرت را آمرزیده است؟ شب‌ها را گرسنه و در سجده گذشتاندند و همواره چه در شب و چه در روز، با گریه و ناله و زاری به خداوند در رکوع و سجده بودند؟ هیچگاهی غذای خوب و دلپذیر نخورده‌اند، و نه لباس نرم برتن کرده‌اند، پس ایشان نمونه و آلگویی برای دو یار شان‌اند، ایشان دو غذا را باهم نخورده‌اند بجز نمک و روغن را، و گوشت را در یکماه یکبار اگر میسر می‌شد می‌خوردند. خداوند أ ما مسلمانان را مخاطب قرار داده می‌فرماید: ﴿إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞۖ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُم بِٱللَّهِ ٱلۡغَرُورُ[لقمان: ۳۳]. «بی گمان وعدۀ الله حق است، پس زندگانی دنیا شما را نفریبد. و غرور، شما را نسبت به خداوند فریب ندهد».

آری! وعدۀ خداوند حق است، پس وقتی باور داریم که وعدۀ خداوند أ حق است، هر آنچه را که خداوند أ در کتاب کریمش و پیامبراکرم ص بما خبر داده‌اند حق است. پس نباید زندگانی و آرایش‌های آن ما را بفریبد و نباید شیطان ما را فریب داده و آرزو‌های بی‌اساس را در نهاد ما بپروراند و از آخرت غافل ما گرداند. سعید بن جبیر س می‌فرماید: «فریفته شدن به خداوند أ آنست که شخص در گناه دراز دستی نموده و در عین حال، بر خداوند أ آرزوی آمرزش را ببندد». پس هلاک شده کسی است که نعمت‌‌های جاودان آخرت را در مقابل یک ساعت از لذت‌‌های بی‌بقا و فانی دنیا بفروشد، آری! بخداوند که یک ساعت، نه بیشتر. طوریکه خداوند أ از آنان حکایت میکند: ﴿وَيَوۡمَ يَحۡشُرُهُمۡ كَأَن لَّمۡ يَلۡبَثُوٓاْ إِلَّا سَاعَةٗ مِّنَ ٱلنَّهَارِ يَتَعَارَفُونَ بَيۡنَهُمۡۚ قَدۡ خَسِرَ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِلِقَآءِ ٱللَّهِ وَمَا كَانُواْ مُهۡتَدِينَ٤٥[يونس: ۴۵]. «و روزی که آنان را حشر میکند، گویی جز به اندازۀ ساعتی از روز- در دنیا- درنگ نکرده‌اند با هم اظهار آشنایی می‌کنند، یقیناً کسانی که دیدار خدا را دروغ شمردند زیان کار شدند و راه یافته نبودند».

سبحان الله! زندگانی دنیا مانند ساعتی از روز بوده که در لابلای آن انسان‌ها باهم آشنا شده و سپس از هم جدا گشته‌اند و این اظهار آشنایی هم هنگام برخاستن از گورهاست، سپس همین آشنایی اندک نیز در صحنۀ هولناک محشر از بین می‌رود، از این رو آنها در محشر هیچ منفعتی را از یک دیگر امیدوار نیستند، و خداوند تعالی در این روز دشواریکه هر شیر دهندۀ از آن کس که شیر میدهد غافل می‌شود و هر حاملی بار خود را (جنین) فرو می‌نهد و مردم را مست می‌بینی در حالیکه مست نیستند ولی عذاب خدا شدید است، از مردمان بدبختی که عمر‌‌های خود را در دنیا ضایع کرده بودند، می‌پرسد: ﴿قَٰلَ كَمۡ لَبِثۡتُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ عَدَدَ سِنِينَ١١٢ قَالُواْ لَبِثۡنَا يَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ يَوۡمٖ فَسۡ‍َٔلِ ٱلۡعَآدِّينَ١١٣[المؤمنون: ۱۱۲-۱۱۳]. «چه وقت به عدد سال‌ها در زمین ماندید؟ می‌گویند: یک روز یا پارۀ از یک روز ماندیم. پس بپرس از شمار گران». خداوند أ به آنان آگاهی میدهد که: ﴿إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا قَلِيلٗاۖ لَّوۡ أَنَّكُمۡ كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ[المؤمنون: ۱۱۴]. «جز اندکی درنگ نکرده‌اید کاش شما می‌دانستید».

باز هم سوال برگشته خود را مطرح می‌کند که: آیا زندگی که به اندازۀ یک ساعت و یا کمتر از آن بوده و ما در لابلای آن باهم آشنایی و معرفت حاصل می‌نماییم، مستحق آن هست که با ارتکاب معصیت و گناه و نافرمانی پروردگار و لذت‌‌های کوتاه آن، بسوی دوزخ برویم؟ آیا انسانی عاقل و خردمند اینرا بخود می‌پسندد که بهره و نصیب کوتاه دنیوی را در برابر نعمت‌ها و لذت‌‌های ابدی که خداوند أ آنرا در بهشت آماده ساخته ضایع سازد؟ آیا به عمر‌‌های خویش مراجعه نموده و احساس نموده‌ایم که چقدر آن را سپری نموده‌ایم و نمی‌دانیم که از آن چه چیزی برای آخرت خویش فرستاده‌ایم؟ آیا روزی گذشت زمان را مانند پیر سالخوردۀ که نود سال دارد احساس نموده‌ایم؟ این پیر مرد نود ساله روزی به یاد گذشته‌ها افتید، روز‌های کودکی و جوانی از زیر نظرش می‌گذشت و با خود می‌گفت: نود سال چقدر زود گذشت؟! روز‌‌های کودکی و وقائع و حوادث گوناگون آن روزگاران بیادش افتید، وی حادثۀ را بیاد آورد که روزی با بچه‌‌های همسنش چوب بازی می‌کرد که ناگهان چوب یکی از رفقا بدون قصد بر سرش وارد شده و سرش شکست و خون بر چهره و لباس‌هایش جاری شد و با مرور زمان شفا یافت. پیر مرد سالخورده دست خود را بر سر بی‌موی خویش گذاشته و با انگشتان خود جای زخم را لمس نموده و می‌مالید، وی حوادث و وقایع گذشته را بیاد آورد مثلیکه دیروز اتفاق افتاده باشد وی از گذشت عمر با چنین سرعت در تعجب افتاده و از خود می‌پرسید: چه وقت و چطور و چگونه نود سال مانند چند روزی گذشت؟ سپس برگشته از خود پرسید: چگونه روزها و سال‌‌های عمر وی گذشت که هیچگونه احساس لذت نکرده، گویی لذت‌ها اصلاً وجود نداشته است. سپس حدیث پیامبراکرم ص را بخاطر آورد که فرموده‌اند: «در روز قیامت آسوده‌ترین مردم دنیا که مستحق دوزخ شده است آورده شده و در آتش غوطه داده می‌شود و سپس به او گفته میشود: آیا هرگز خیری دیده‌ای؟ آیا هرگز از نعمتی برخوردار شده‌ای؟ می‌گوید: نه بخدا پروردگارا، و باز کسی آورده میشود که از همه بیشتر در دنیا رنج و زحمت دیده و مستحق بهشت شده است و به جنت در آورده میشود و از او پرسیده می‌شود: ای فرزند آدم! آیا هرگز کدام سختی بر تو گذشته است؟ او می‌گوید: نه بخدا، هیچ دشواری بر من نگذشته است و هیچ سختی ندیده‌ام». صحیح مسلم.

امروز بر ما مسلمانان لازم است تا بخاطر بدست آوردن زندگانی باسعادت و نجات و رستگاری دنیا و آخرت، از راه و روش پیامبراکرم ص پیروی نموده و بدانیم که چگونه آنحضرت ص و یاران‌شان با دنیا و متاع و لذت‌‌های آن بی‌آلایش بوده، قناعت، عفت و غنای نفس داشتند. بخصوص در این عصر پر آشوبیکه مادیات و محبت با دنیا، بر ارزش‌‌های معنوی و اخلاقی طغیان نموده، بیش از پیش به دانستن طریقت و روش پیامبراکرم ص و رادمردان صدر اسلام نیاز داریم، بدون شک عفت و عزت نفس، و بازداشتن نفس از خواسته‌‌های بی‌مورد دنیوی، قلب مسلمان را اطمئنان و راحت بخشیده و وی را از حرص ورزیدن به مال و متاع دنیا بازداشته و توانگر می‌نماید و روزی هم در خیال سوال کردن و گدایی نمی‌شود، اما کسیکه مال و ثروتش بیشتر گردد، آرزوها و خواسته‌‌های وی نیز شاخه و پنجه پیدا نموده و بر جمع مال و دارایی تلاش میورزد. فقیر حقیقی کسی است که بر حصول ثروت و دارایی حرص و تلاش میورزد. چنین مردمان در واقع از هرگونه خوشبختی و خوشی محروم‌اند، زیرا شب و روز در فکر مال و دارایی غرق، و از خداوند و آخرت غافلند. چه بسیارند آنانی که مال و ثروت فراوانی دارند ولی از آن استفاده نمی‌کنند و پیوسته در صدد افزایش مال خویش‌اند و باکی ندارند که از راه حلال باشد یا از راه حرام، چنین مردمان از حرص زیاد فقیرانند. پیامبراکرم ص امت‌شان را رهنمایی و توصیه نموده‌اند تا در امور دنیوی قناعت و رضایت ورزند، اگر چه کم هم باشد و برای افزایش مال و ثروت خویش حرص نورزند. آنحضرت ص می‌فرمایند: «غنا و بی‌نیازی در کثرت مال و متاع نیست، بلکه غنا، غنای نفس است» بخاری و مسلم و اصحاب سنن. همچنان می‌فرمایند: «به کسی که پایانتر از شماست بنگرید و به کسیکه از شما بالاترست نگاه نکنید، این کار سزاوارتر است تا نعمت خدا را کم و حقیر نشمارید» سنن ابن ماجه. مصداق حیث فوق را «غنا و بی‌نیازی در کثرت مال و متاع نیست، بلکه غنا، غنای نفس است» در زندگی روز مره بچشم می‌بینیم و یا می‌شنویم که کسانیکه صاحب قصرها و اموال و دارایی بیش از حد‌اند، و از هر سو ثروت و متاع دنیا به آنها روی می‌آورد، لیکن زندگی‌شان را با پریشانی و خواری و رنج می‌گذرانند، و بعضی از آنها دست به خودکشی می‌زنند!.

با تأسف در عصری که ما زندگی داریم بسیاری مردمان به دنیا روی آورده و مانند پروانۀ که گرداگرد آتش چرخیده و بلآخره خود را فدای آن میکند، به دنیا عشق می‌ورزند، اینان چه بسا مال فراوان را از راه‌‌های حلال یا حرام و بوسیلۀ وسایل مشروع و غیر مشروع جمع نموده‌اند، لیکن خوشی و خوشبختی آنها کمتر از بدختی و تیره روزی آنهاست، آنان همواره تلاش میورزند تا هرچه بیشتر مال و ثروت را گردآورند و بخاطر بدست آوردن آن به هر سو سراسیمه بوده و مانند تشنه، سراب را آب می‌پندارند، آنها نه تنها از این سرگردانی سودی نمی‌برند، بلکه به امراض روانی دچار شده و بر دنیا خشمگین می‌شوند و از دنیا و لذت‌‌های آن بیزار شده و بهرۀ آخرت را که زندگی همیشگی و جاودان است، نیز به باد فراموشی می‌دهند. آنحضرت ص هنگامیکه با زیبایی‌‌های دنیا روبرو می‌شدند این عبارت را تکرار می‌نمودند: «خدا زندگی واقعی جز زندگی آخرت نیست». خداوند أ می‌فرماید: ﴿بَلۡ تُؤۡثِرُونَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا١٦ وَٱلۡأٓخِرَةُ خَيۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ١٧[الأعلى: ۱۶-۱۷]. «لیکن شما زندگی دنیا را بر می‌گزینید با آن که آخرت نیکوتر و پاینده‌تر است».

همچنان اوتعالی می‌فرماید: ﴿وَفَرِحُواْ بِٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَمَا ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَا فِي ٱلۡأٓخِرَةِ إِلَّا مَتَٰعٞ[الرعد: ۲۶].«و کافران به زندگی دنیا شاد شدند و زندگی دنیا در برابر آخرت جز بهره ای ناچیز نیست».

همچنان می‌فرماید: ﴿وَمَا هَٰذِهِ ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَآ إِلَّا لَهۡوٞ وَلَعِبٞۚ وَإِنَّ ٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَ لَهِيَ ٱلۡحَيَوَانُۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ٦٤[العنكبوت: ۶۴]. «و این زندگی دنیا جز سرگرمی و بازیچه نیست، و البته زندگی حقیقی همانا سرای آخرت است اگر می‌دانستند».

دوستان و عزیزان! آیا هنگام آن فرا نرسیده که پند و عبرت گرفته و از پیامبر گرامی خویش و یاران پاک ایشان پیروی تام نماییم، بیایید فرصت را از دست ندهیم و با جدیت برای آخرت خود توشه بگیریم، و مانند کسانی نشویم که متاع بی‌ارزش دنیا را در مقابل متاع گرانب‌های آخرت می‌فروشند. به راستی که آخرت خانۀ همیشگی و آسایش و خوشی‌هاست، در آن انواع گوناگونی غذاها، نوشابه‌ها و خوشی‌هاست که بهشتیان از آن لذت برده و از شنیدن آواز‌‌های دلنشین به طرب می‌آیند. نعمت‌‌های بهشت همیشگی‌اند که از آنها چیزی کم نمی‌شود و از سوی دیگر هر آنچه خورده می‌شود، بی‌درنگ عوض آن آماده میگردد، پس در بهشت نه مرض است و نه خستگی، نه رنج است و نه آشفتگی، و نه مرگ است و نه بدبختی. اما مردمان محروم از این نعمت‌ها، در اندوه ناشی از شدت یأس و نا امیدی بوده و میگویند: کاش برای این زندگی خویش، در دنیا ایمان و اعمال نیک را پیش فرستاده بودیم! پس ای برادر و ای خواهر! آیا برای زندگی حقیقی چیزی آماده کرده‌ای؟؟ خداوند أ می‌فرماید: ﴿وَأَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ١٣٢ ۞وَسَارِعُوٓاْ إِلَىٰ مَغۡفِرَةٖ مِّن رَّبِّكُمۡ وَجَنَّةٍ عَرۡضُهَا ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ أُعِدَّتۡ لِلۡمُتَّقِينَ١٣٣[آل عمران: ۱۳۲-۱۳۳]. «و از خدا و رسول او فرمان برید(در هر امر و نهی) باشد که مشمول رحمت قرار گیرید، و بشتابید به‌سوی آمرزشی از جانب پروردگار خویش، و بهشتی که پهنای آن مانند عرض آسمان‌ها و زمین است برای پرهیزگاران آماده شده است».

بهشتی که در انتظار پرهیزگاران است بنا‌های آن از طلا و نقره، و تخته سنگ‌‌های آن از مشک، و سنگریزه‌‌های آن لعل و یاقوت، و خاک آن زعفران است، در آن اطاق‌‌های آماده شده که از داخل بیرون آن و از بیرون داخل آن دیده می‌شود، در آن خیمۀ برای هر مؤمن آماده شده که هر خیمه از دانۀ لعل میان تهی ساخته شده که طول آن شصت فرسخ است، بهشتیان از هر میوۀ که بخواهند، آسوده خاطر می‌طلبند و از هرگونه بیماری‌ها و دردها ایمنند. همچنان آنها از مرگ، رنج، آسیب شیطان و از قطع شدن نعمت کاملاً آسوده خاطر‌اند، در آن نهرهایی است که رنگ و بو و طعمش تغیر نکرده، و رود‌هایی از شرابست که برای نوشندگان لذت بخش است و جویبار‌های از عسلِ ناب است که از آمیزش موم و خاشاک صاف است، در بهشت دریای شیر است و دریای آب و دریای عسل و دریای شراب، سپس جویباران از این دریاها منشعب می‌شوند. برگرد اهل بهشت پسرانی که همیشه بر جوانی و طراوت و تازگی و خرمی خویش باقی‌اند که نه پیر می‌شوند، نه شادابی آنها دگرگون میشود و نه می‌میرند، می‌گردند و از بس که باصفا، زیبا، شاداب و دلربایند چون ایشان را ببینی، گمان می‌کنی که ایشان مروارید‌های از رشته افشانده شده هستند: ﴿وَإِذَا رَأَيۡتَ ثَمَّ رَأَيۡتَ نَعِيمٗا وَمُلۡكٗا كَبِيرًا٢٠ عَٰلِيَهُمۡ ثِيَابُ سُندُسٍ خُضۡرٞ وَإِسۡتَبۡرَقٞۖ وَحُلُّوٓاْ أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٖ وَسَقَىٰهُمۡ رَبُّهُمۡ شَرَابٗا طَهُورًا٢١ إِنَّ هَٰذَا كَانَ لَكُمۡ جَزَآءٗ وَكَانَ سَعۡيُكُم مَّشۡكُورًا٢٢[الإنسان: ۲۰-۲۲].«و چون آنجا(بهشت) را بنگری نعمتی فراوان و ملکی بی‌کران می‌بینی، بهشتیان را جامه‌هایی از ابریشم نازک سبز و ابریشم ستبر است و به دستبند‌های سیمین آراسته شوند و پروردگار‌شان به آنان شرابی پاکیزه می‌نوشاند،- به بهشتیان گفته می‌شود- این جزایی برای شماست و سعی شما مشکور(ستوده) است».

دوستان و عزیزان ارجمند! بسیاری از ما و شما تلاش می‌ورزیم تا حساب‌‌های دنیوی مایان اعم از حسابات بانکی و تعمیراتی و تجارتی و موترها و غیره متاع‌‌های ما افزایش یافته، و زندگی ما رونق یابد وگمان میکنیم که شاید هزاران سال در زمین زندگی خواهیم کرد، اگر عمر انسان هزار‌ها سال هم باشد لیکن در مقایسه با آخرت مانند ساعت یا روز و یا جزوی از روز است، پس آیا ما بخاطر افزایش حساب‌های آخرت خویش تلاش نموده و برای آن چیزی آماده ساخته ایم؟ آیا روزی در مورد زندگی جاودانه و نعمت‌‌های بی‌پایان آن فکر کرده‌ایم؟ تا خداوند أ بر حساب‌‌های ما از جانب خود بیفزاید؟ طوریکه می‌فرماید: ﴿مَن كَانَ يُرِيدُ حَرۡثَ ٱلۡأٓخِرَةِ نَزِدۡ لَهُۥ فِي حَرۡثِهِۦۖ وَمَن كَانَ يُرِيدُ حَرۡثَ ٱلدُّنۡيَا نُؤۡتِهِۦ مِنۡهَا وَمَا لَهُۥ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِن نَّصِيبٍ٢٠[الشورى: ۲۰]. «هرکه کِشت آخرت را خواسته باشد، برای وی در کِشته‌اش می‌افزاییم و هرکس کِشت این دنیا را خواسته باشد، به او از دنیا می‌بخشیم ولی برای او در آخرت هیچ بهره‌ای نیست».

پروردگارا! ما را از جمله کسانی گردان که در آشکار و نهان از تو در هراسند و از هول آخرت بیمناکند، و ما را از کسانی مگردان که خسارمند شده و با تو شرک ورزیده‌اند. و در جمله کسانی مگردان که به دنیا و متاع آن فریب خورده و در گناه غرقند و انتظار عفو و مغفرت ترا دارند. وصلی الله علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه وسلم.