آیا معبودی با الله جل جلاله است؟

فهرست کتاب

مقدمۀ مؤلف

مقدمۀ مؤلف

الحمد لله رب العالـمین والصلاة والسلام علی خیرالوری محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.

* بی‌گمان دین- معتبر و پسندیده- در نزد خداوند أ دین اسلام است و دینی بنام یهودیت یا مسیحیت در نزد خداوند أ مدار اعتبار نبوده، بلکه این اصطلاحات را پیروان موسی ÷ و عیسی ÷ بعد از وفات‌شان بوجود آورده‌اند، اما در زمان حیات‌شان همچو نام‌ها وجود نداشت و هیچ کدام آنها به آن معترف نبودند. خداوند أ این دو امت را در قرآن کریم بنام یهود و نصاری معرفی کرده می‌فرماید: ﴿وَقَالَتِ ٱلۡيَهُودُ لَيۡسَتِ ٱلنَّصَٰرَىٰ عَلَىٰ شَيۡءٖ وَقَالَتِ ٱلنَّصَٰرَىٰ لَيۡسَتِ ٱلۡيَهُودُ عَلَىٰ شَيۡءٖ وَهُمۡ يَتۡلُونَ ٱلۡكِتَٰبَ[البقرة: ۱۱۳]. «یهودیان گفتند که مسیحیان برحق نیستند و مسیحیان گفتند که یهودیان برحق نیستند، حال آن که کتاب آسمانی را می‌خوانند».

* در حقیقت دین پسندیده در نزد خداوند أ دین اسلام است. آری دین همۀ بشریت بعد از فرود آمدن آدم ÷ به زمین و پیامبران واپسین تا پیامبر آخر زمان حضرت مصطفی ص ، اسلام بود. خداوند أ می‌فرماید: ﴿مَا كَانَ إِبۡرَٰهِيمُ يَهُودِيّٗا وَلَا نَصۡرَانِيّٗا وَلَٰكِن كَانَ حَنِيفٗا مُّسۡلِمٗا وَمَا كَانَ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ٦٧[آل عمران: ۶۷]. «ابراهیم نه یهودی بود نه نصرانی، بلکه حنیف مسلمان بود و ازمشرکان نبود».

شاید کسی بپرسد که چرا اسلام دین همۀ پیامبران است؟ برای چنین سوال کننده جوابی کوتاه میدهیم که خداوند أ یکتا و بی‌همتاست و دین نیز در نزد اوتعالی یک دین است، و درست نیست اینکه خالق و پروردگار همه بشریت چه در گذشته وچه در حاضر و آینده، یک ذات باشد، ولی دین آنها مختلف. حال آنکه همه یک رب را می‌پرستند، پس الله أ واحد است و دین نیز نزد اوتعالی یک دین می‌باشد.

* بدون شک دین پسندیده و معتبردر نزد خداوند أ دین اسلام است خداوند أ می‌فرماید: ﴿وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ٨٥[آل عمران: ۸۵]. «و هرکه جز اسلام، دینی دیگری بجوید، هرگز از او پذیرفته نمی‌شود و او در آخرت از زیانکاران است».

اما یهودیت ونصرانیت دو شریعت و آینی آسمانی بود که خداوند أ آنرا بر پیامبران ÷ فرستاد تا امور و مسایل دین را به مردم بازگو نمایند، لذا تورات کتاب موسی ÷ و زبورکتاب داود ÷ وانجیل کتاب عیسی بن مریم ÷ و قرآن کریم کتاب پیامبر آخر زمان حضرت محمد ص تا روز رستاخیز است.

* همانا دین پسندیده در نزد خداوند أ دین اسلام است. پس ما وقتیکه در این کتاب یهود ونصاری را مخاطب قرار میدهیم، به این معنا نیست که گویا ما دین جدیدی را به آنها عرضه می‌نماییم و یا آنها را درکتاب‌‌های مقدس‌شان که عبارت از تورات و انجیل است در شک بیندازیم. نه بلکه دین ما و آنها در حقیقت یک دین است و پروردگار ما و آنها یک است. طوریکه خداوند أ در قرآن کریم بما خبر داده می‌فرماید: ﴿وَقُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱلَّذِيٓ أُنزِلَ إِلَيۡنَا وَأُنزِلَ إِلَيۡكُمۡ وَإِلَٰهُنَا وَإِلَٰهُكُمۡ وَٰحِدٞ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ[العنکبوت: ۴۶] «و بگویید: به آنچه بر ما فرو فرستاده شده (قرآن) و آنچه بر شما فرو فرستاده شده (از تورات و انجیل) ایمان‌آوردیم و خدای‌ما و شما یکی است و ما فرمانبردار او».

وهمچنان فرمودۀ اوتعالی در دو آیت سورۀ بقره: ﴿قُلۡ أَتُحَآجُّونَنَا فِي ٱللَّهِ وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّكُمۡ وَلَنَآ أَعۡمَٰلُنَا وَلَكُمۡ أَعۡمَٰلُكُمۡ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُخۡلِصُونَ١٣٩ أَمۡ تَقُولُونَ إِنَّ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ وَإِسۡمَٰعِيلَ وَإِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطَ كَانُواْ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰۗ قُلۡ ءَأَنتُمۡ أَعۡلَمُ أَمِ ٱللَّهُۗ وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن كَتَمَ شَهَٰدَةً عِندَهُۥ مِنَ ٱللَّهِۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ١٤٠[البقرة: ۱۳۹-۱۴۰]. «بگو: (ای پیامبر به اهل کتاب) آیا در باره خدا أ با ما بحث وگفت وگو میکنید؟ حال آنکه او پروردگار ما و پروردگار شماست و ما را کردار‌‌های مان و شما را کردارهایتان و ما به اوتعالی اخلاص می‌ورزیم . یا می‌گوید که ابراهیم واسماعیل واسحاق و اسباط، یهودی یا نصرانی بوده‌اند بگو: شما دانا‌ترید یا خداوند أ ؟ وکیست ستمکارتر از آن کس که شهادتی را که از جانب خداوند أ بر او مقرر شده است پنهان دارد؟ وخدا أ از آنچه می‌کنید، غافل نیست».

لیکن سوال ما از آنها اینست که کتاب تورات وانجیل طوریکه خداوند أ بر موسی÷ آنرا نازل کرده بود کجاست؟ کتاب‌‌های که امروز در دسترس یهود و نصاری قرار دارد چه از عهد قدیم و چه عهد جدید، با اینکه مؤلفان آن، اشخاص متعددی‌اند که آرا و نظریات و عقاید گوناگون و متناقض‌شان نیز در آن هویداست، همه تصنیفاتی است که روی اوراق بوسیلۀ اشخاص نگاشته شده است، همچنان روایات این کتاب‌ها درحقیقت گفته‌‌های اشخاصی است که افکار و نظریات شخصی و منحرف خویش را در آن درج نموده‌اند که فاقد سند صحیح بوده از تورات و انجیل اصلی در آن چیزی وجود ندارد، همچنان از آنها می‌پرسیم شما این کتاب‌ها را از کدام مرجعی بدست آورده‌اید؟ جواب این سوال را خداوند أ در قرآن کریم ارایه نموده می‌فرماید: ﴿فَوَيۡلٞ لِّلَّذِينَ يَكۡتُبُونَ ٱلۡكِتَٰبَ بِأَيۡدِيهِمۡ ثُمَّ يَقُولُونَ هَٰذَا مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ لِيَشۡتَرُواْ بِهِۦ ثَمَنٗا قَلِيلٗاۖ فَوَيۡلٞ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتۡ أَيۡدِيهِمۡ وَوَيۡلٞ لَّهُم مِّمَّا يَكۡسِبُونَ٧٩[البقرة: ۷۹]. «پس وای برکسانی باد که کتاب را با دست‌های خود می‌نویسند سپس می‌گویند: این از جانب خدا أ است تا بدان ب‌های ناچیزی به دست آورند، پس وای برآنان از آنچه به دست خویش نوشته‌اند و وای بر آنان از آنچه به دست خویش نوشته‌اند و وای برآنان از آنچه به دست می‌آورند».

و در این مورد علامه احمد دیدات چنین فرموده است: «برخی از اهل کتاب می‌گویند: آیا پیامبر اسلام ص به احترام انجیل امر نفرموده؟ سخن چنین اشخاص درست است. و لیکن کدام انجیل؟! انجیلی که پیامبر خدا ص ما را به توقیر و احترام آن دستور داده‌اند انجیل عیسی ÷ است. پس انجیل حقیقی عیسی ÷ کجاست؟ انجیل‌‌های که امروز در نزد آنها قرار دارد یکی از آنها هم انجیل عیسی ÷ نیست! پیامبرخدا ص بما دستور فرموده‌اند، انجیلی را که خداوند أ بر عیسی ÷ فرو فرستاده بود احترام نماییم، نه انجیل متی و انجیل مرقس، و انجیل لوقا و انجیل یوحنا را)، حقیقتی که هیچ یک از پیروان نصرانیت آنرا انکار کرده نمی‌تواند اینست که سالانه ده‌ها هزار عیسوی عقیده صلیب و تثلیث را کنار گذاشته و به دین اسلام می‌گرایند، درحالیکه یک مسلمان واقعی را در نمی‌یابید که از دین خود برگشته و از عمق دل به عقیده نصرانیت روی آورده باشد. من قصه‌‌های بیشماری از اسلام آوردن مردان و زنان نصاری را خوانده‌ام که سبب بازگشت آنها از نصرانیت و گرویدن‌شان به اسلام را نگاشته‌اند. همه حکایات در محور یک سخن می‌چرخد و همه این سخن را میگویند: (ما روز‌های یکشنبه به کلیسا می‌رفتیم، راهب کلیسا سخنانی را از کتاب مقدس بر ما می‌خواند که اصلاً مفهوم و معنای آنرا نمی‌فهمیدیم و اندک‌ترین قناعتی حاصل نمی‌کردیم، همچنان راهب بما می‌گفت که عیسی ÷ پسرخدا أ است و خداوند مرکب از سه اقنوم است! همچو سخنان در اذهان ما جا نگرفته و مورد قبول ما واقع نمیشد. لذا همه این اعتقادات از جانب ما مردود بود، درعین زمان ما اجازه سوال یا شرح در مورد همچو اعتقادات پیچیده را از راهبان و روسای کلیسا‌ها نداشتیم، و اگر کسی این جرأت را می‌کرد و خلاف ادب به مسؤل کلیسا سوالاتی ممنوع شده را مطرح می‌نمود، نه اینکه جواب قناعت بخش و واضح را دریافت نمیکرد، بلکه جوابی را دریافت می‌کرد بیش از پیش مساله پیچیده و بغرنج می‌گردید، و یا اینکه در جواب می‌گفتند: امثال این سوال‌ها شایسته مؤمن نیست تا اطراف آن بچرخد، در غیر آن از فضیلت غفران و بخششی که خداوند پدر، آنرا به خطا کاران بشر ارزانی داشته محروم خواهد شد، به این ترتیب آنها ما را در عالم حیرت و شک می‌گذاشتند و دین را در نظرما منفور می‌ساختند) همچنان اعترافات برخی از دعوتگران تبشیری و رؤسای هیئت‌‌های اعزامی تبشیر را که مشرف به اسلام شده‌اند مطالعه نمودم همه اظهار نموده‌اند که: ما درکشور‌های افریقایی و جنوب شرق آسیا مردم را به آئین نصرانیت دعوت می‌کردیم و گفتیم که مسیح پسر خداست ولی در دل به آن قانع نبودیم، همچنان در مورد عقیدۀ تثلیث دل آرام نمی‌گرفت و آن را خرافاتی بیش نمیدانستیم، خرافاتی که عقل سلیم آنرا هرگز نمی‌پذیرد: ﴿قُلۡ فَلِلَّهِ ٱلۡحُجَّةُ ٱلۡبَٰلِغَةُ[الأنعام: ۱۴۹]. «حجت رسا و روشن از آن خداوند أ است». بنابر این خواهش من از هر نصرانی اینست که به وجدان و ضمیر خویش مراجعه نموده و به تنهایی با خود بنشیند و با صراحت و اخلاص تام و بدور از هرگونه احساسات عاطفی و تعصب، عقل و خرد خود را داور قرار داده واین سوال را با خود مطرح نماید که آیا وی در مورد عقیده تثلیث و صلیب از دل قانع است و بر آن باور دارد؟ و یا اینکه عیسی ÷ الهی است که بصورت جنین در رحم مادر قرار داشت؟ و یا عیسی ÷ پسرخدای پدر است؟ توصیۀ من به هر نصرانی اینست که قبل از نشستن و خلوت با نفس خویش، نسخۀ از ترجمه و معانی قرآن کریم را به هر زبانی که به آن آشنایی کامل دارد گرفته و با دقت مطالعه نماید، زیرا این کتاب بزرگ (قرآن کریم) بهترین رهنما و پیشوای است که بنده گان را بسوی حق، هدایتی که اسلام به آن دستور داده سوق می‌دهد. نقطۀ اساسی و مهمی که امروز نصاری آنرا محور انتقادات‌شان علیه اسلام قرار داده‌اند بویژه بعد از حوادث ۱۱ سپتمبر در نیویورک و واشنطن وجنگ در افغانستان، و افزایش خشونت‌ها در فلسطین اشغالی، در سه بُعد خلاصه می‌شود: کلمۀ جهاد، و متهم نمودن اسلام به دهشت افگنی و حالت زن زیر سایۀ اسلام. که می‌خواهم به طور مختصر این اتهامات را که دور از حقیقت است رد نمایم.

اول: جهاد در اسلام آن چنان نیست که پیروان نصرانیت از آن مفهوم و برداشت گرفته‌اند که گویا مسلمان بخاطر جنگ و کشتار کفار و مشرکان از خانه بیرون آمده و در هرجایی که با آنها مقابل شد اگر اسلام را نپذیرفتند باید آنها را به قتل برسانند. بلکه جهاد در اسلام براساس عدم اجبار و اکراه است طوریکه خداوند أ دستور میدهد: ﴿لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِۖ قَد تَّبَيَّنَ ٱلرُّشۡدُ مِنَ ٱلۡغَيِّۚ فَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَيُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ لَا ٱنفِصَامَ لَهَاۗ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ٢٥٦[البقرة: ۲۵۶] «در دین هیچ اجباری نیست زیرا که فرق رشد(ایمان) از غی(کفر) به روشنی آشکار شده است پس هرکس به طاغوت(شیطان،کاهن، بت) کفر ورزد و به خدا ایمان آورد، واقعاً به عروت الوثقی(ریسمان محکم) چنگ زده است که گسستنی برای آن نیست و خداوند أ شنواست و داناست». همچنان فرموده خداوند أ: ﴿وَلَوۡ شَآءَ رَبُّكَ لَأٓمَنَ مَن فِي ٱلۡأَرۡضِ كُلُّهُمۡ جَمِيعًاۚ أَفَأَنتَ تُكۡرِهُ ٱلنَّاسَ حَتَّىٰ يَكُونُواْ مُؤۡمِنِينَ٩٩ وَمَا كَانَ لِنَفۡسٍ أَن تُؤۡمِنَ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَيَجۡعَلُ ٱلرِّجۡسَ عَلَى ٱلَّذِينَ لَا يَعۡقِلُونَ١٠٠[یونس: ۹۹-۱۰۰] «و اگر پروردگار تو میخواست، بدون شک هرکه در زمین است همه یکجا ایمان می‌آوردند. آیا تو(ای محمد) مردم را به اکراه وامی داری تا مؤمن شوند؟ وهیچ کس را نرسد که جز به اذن خدا أ ایمان بیاورد. و برکسانی که نمی‌اندیشند، پلیدی را قرار می‌دهد». چنانکه مفهوم و مقصود جهاد منحصر به جنگ نبوده بلکه، جهاد با نفس در مقابل گناهان، و صبر و استقامت در مقابل بلاها و مصایب، وجهاد در ادای عبادات و طاعات وتعامل حسن و نیک با پروردگار و با مردم، و جهاد در بیرون رفتن بخاطر دعوت به اسلام را، در بر دارد. بویژه خداوند أ در مورد دعوت به اسلام شروط و صفاتی را وضع نموده که دعوتگر باید به آن آراسته باشد طوریکه می‌فرماید: ﴿ٱدۡعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِٱلۡحِكۡمَةِ وَٱلۡمَوۡعِظَةِ ٱلۡحَسَنَةِۖ وَجَٰدِلۡهُم بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُۚ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِۦ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِينَ١٢٥[النحل: ۱۲۵]. «دعوت کن(مردم را) بسوی راه پروردگار خویش به حکمت و اندرز نیکو، و با آنان به شیوۀ که نیکوتر است، مجادله(مناظره) کن، در حقیقت پروردگار تو به حال کسی که از راه حق گمراه شده داناتر است» و بلآخره جهاد علیه تجاوزگران چه کافران باشند و یا مشرکان و یا منافقان و مفسدان در زمین، می‌باشد. خداوند أ در چندین آیات قرآن کریم عمده‌ترین محور‌های جهاد را بطور مفصل و آشکار بیان داشته ضمنا قوانین و آداب و اجتناب از تجاوز را بیان فرموده که به شرح و تفسیر نیاز ندارد.از جمله فرمودۀ او تعالی: ﴿وَقَٰتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ ٱلَّذِينَ يُقَٰتِلُونَكُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ١٩٠[البقرة: ۱۹۰]. «و در راه خدا با کسانی که با شما می‌جنگند، بجنگید ولی ستمکار(آغازگرجنگ) نباشید زیرا خداوند أ تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد».

همچنان فرموده خداوند أ : ﴿فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ عَلَيۡكُمۡ فَٱعۡتَدُواْ عَلَيۡهِ بِمِثۡلِ مَا ٱعۡتَدَىٰ عَلَيۡكُمۡ[البقرة: ۱۹۴]. «پس هرکس به شما تعدی کرد همان‌گونه که برشما تعدی(تجاوز) کرد بر او تعدی کنید».

سپس خداوند أ اسباب جهاد و مبارزه در راه وی را، بویژه هنگام تجاوز کافران برحریم اسلام، و یا بیرون راندن اهل آن از سرزمین شان، و اشغال نمودن ارزشها و مقدسات مسلمانان را تفصیل می‌دهد، طوریکه امروز اسرائیل در فلسطین مرتکب جنایات و تجاوز بر مسلمانان می‌شوند. خداوند أ می‌فرماید: ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَٰتَلُونَ بِأَنَّهُمۡ ظُلِمُواْۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ نَصۡرِهِمۡ لَقَدِيرٌ٣٩ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِم بِغَيۡرِ حَقٍّ إِلَّآ أَن يَقُولُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ[الحج: ۳۹-۴۰]. «به کسانی که کفار با آنان می‌جنگند اذن قتال داده شد، به سبب این که آنان مورد ظلم قرار گرفته‌اند و البته خداوند أ بر نصرت دادن‌شان تواناست، همان کسانی که به ناحق از دیار‌شان بیرون رانده شدند».

سپس خداوند أ در مورد آنعده کافرانیکه (یهود و نصاری) علیه ما نجنگیده و بر ما تجاوز نمی‌کنند و ما را از دیار ما بیرون نمی‌رانند، دستور میدهد که به آنها خوبی واحسان نماییم: ﴿لَّا يَنۡهَىٰكُمُ ٱللَّهُ عَنِ ٱلَّذِينَ لَمۡ يُقَٰتِلُوكُمۡ فِي ٱلدِّينِ وَلَمۡ يُخۡرِجُوكُم مِّن دِيَٰرِكُمۡ أَن تَبَرُّوهُمۡ وَتُقۡسِطُوٓاْ إِلَيۡهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِينَ٨[الممتحنة: ۸]. «خداوند أ شما را از کسانی که با شما در دین نجنگیده وشما را از دیار تان بیرون نکرده‌اند، از نیکی با آنان بازنمی دارد و با آنان به انصاف رفتار کنید، بی‌گمان خداوند أ دادگران را دوست دارد».

همچنان خداوند أ می‌فرماید: ﴿وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلۡمِ فَٱجۡنَحۡ لَهَا وَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ٦١[الأنفال: ۶۱]. «و اگر به صلح متمایل شدند، تو نیز به آن میل کن و برخدا أ توکل کن که او شنوای داناست».

سپس خداوند أ به ما بیان نموده که چه وقتی با کفار بجنگیم، یا به عبارت دیگر با آنعده کفاریکه بطور مستقیم بر ما تجاوز می‌نمایند و ما را از دیار ما بیرون می‌کنند و کسانیکه آنها را در تعدی وتجاوز‌شان و بیرون راندن مسلمانان از سرزمین‌شان و در اشغال نمودن کشور‌شان تأیید و همکاری غیر مستقیم می‌کنند، چگونه رفتار نماییم. طوریکه امروز امریکا نه تنها اسراییل را در ظلم و تجاوزش بر مردم مسلمان فلسطین تأیید می‌کند بلکه با آنها کمک‌‌های همه جانبه نیز می‌نماید. پس خداوند أ در مورد چنین مردمان دستور میدهد که: ﴿وَقَٰتِلُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ كَآفَّةٗ كَمَا يُقَٰتِلُونَكُمۡ كَآفَّةٗۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِينَ[التوبة: ۳۶]. «و همگی شما(با همدستی و تعاون همدیگر) با مشرکان بجنگید چنان که آنان همگی با شما می‌جنگند و بدانید که خداوند أ با پرهیزگاران است».

خداوند أ ما را آگاهی می‌دهد که در صورت مجبور ساختن شما از سوی دشمن به جنگ، و تجاوز آنان بر شما، راهی دیگر جز جنگ، در مقابل آنها وجود ندارد، و چنانچه تا مجبور و ناگزیر نشویم، در آنصورت برای جنگ آماده ایم. خداوند أ می‌فرماید: ﴿كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡقِتَالُ وَهُوَ كُرۡهٞ لَّكُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تَكۡرَهُواْ شَيۡ‍ٔٗا وَهُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تُحِبُّواْ شَيۡ‍ٔٗا وَهُوَ شَرّٞ لَّكُمۡ[البقرة: ۲۱۶]. «بر شما جهاد فرض شده است و آن برای شما ناخوشایند است و چه بسا چیزی را ناخوش داشته باشید، درحالی که آن به سود شما باشد و چه بسا چیزی را خوش داشته باشید درحالی که آن به زیان شما باشد».

پیامبراکرم ص می‌فرمایند: «ای مردم! آرزوی مقابله با دشمن را نکنید و از خداوند أ طلب عافیت کنید، و اگر با آنها روبرو شدید، صابر و پایدار باشید». بخاری

دوم: اتهام نمودن امت اسلامی به دهشت و ترور: اسلام دین جنگ و دهشت نیست طوریکه غرب علیه آن تبلیغات گسترده را به راه انداخته است. بلکه اسلام دینیست که حامی وحامل و خواهان صلح و آرامش، دوستی و محبت، وگذشت و ایثار در روی زمین است. وکسانیکه آیت ۶۰ سوره انفال را تفسیر و توجیه نادرست نموده‌اند خلاف حقیقت است خداوند أ در سوره انفال چنین می‌فرماید: ﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةٖ وَمِن رِّبَاطِ ٱلۡخَيۡلِ تُرۡهِبُونَ بِهِۦ عَدُوَّ ٱللَّهِ وَعَدُوَّكُمۡ[الأنفال: ۶۰]. «و ای مسلمانان! هرچه از قوه و از اسپان آمادۀ تان، در توان دارید برای آنان مهیا سازید و با این(آمادگی) دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید».

این فرموده خداوند أ دعوت بسوی دهشت و ترور نبوده بلکه در حقیقت دعوت بسوی صلح و آرامش و برچیدن کشمکش‌های است که منجر به جنگ‌‌های خونین می‌گردد، پس زمانیکه پروردگار سبحان ما را به تدارکات و آمادگی دستور می‌دهد به این معنا نیست که حتما بخاطر جنگ آمادگی داشته باشیم، بلکه امت اسلامی باید هر چیزی که آنان را نیرومند می‌سازد آماده ومهیا سازند مانند تجهیز عساکر، تامین سلاح و مهمات، ساختن دژها و سنگر‌های مستحکم، آموزش فنون جنگ و سایر تدابیر جنگی. و باید رژه‌‌های عسکری را تشکیل دهند تا دشمن در کمین نشسته که میخواهد روزی برکشور و یا ملت ویا ارزش‌‌های ما حمله ورشود بداند و بهراسد که ما همیشه در دفاع از خود قرار داریم و با اینکار از نیت سوء‌شان علیه امت اسلامی کنار روند. پس واضح گردید که مقصود و مرام این فرموده خداوند أ جنگ نیست، حالا از غرب می‌پرسیم که آیا این چنین کار، دعوت بسوی صلح و آرامی در جهان است یا دهشت و قتل و قتال؟ پس ای صاحبان خرد خوب درک کنید و به حقیقت پی ببرید.

سوم: حالت زن در سایۀ اسلام: اسلام عزیز از آغاز ظهورش (۱۴۰۰ سال قبل) تا امروز زن را عزت و کرامت بخشیده و مرتبه‌اش را بلند برده است، در حالیکه قبل از درخشیدن نور اسلام مورد هر گونه ظلم و تجاوز واقع گردیده و زندگی فلاکت باری را به سر می‌برد، زن در عهد جاهلیت مورد توهین قرار می‌گرفت، از میراث بردن محروم بود ولی از وی در میراث حق گرفته میشد، و بخاطر عار و ننگ جاهلیت زنده به گور کرده میشد، سپس هنگامیکه نور اسلام درخشید، همه حقوق ویرا در مقابل مرد ضمانت کرد و وی را از بی‌حرمتی و حقارت نجات داد، زن چندین قرن را زیر سایۀ شریعت اسلام و قوانین والای آن با عزت و حرمت زیست و با اطمینان کامل زندگی پر از رفاه و سعادت را، همراه با همسر و فرزندانش سپری نمود، وی بلند‌ترین مرتبۀ سعادت و خوشبختی خود را در تربیه فرزندان و ترتیب و تنظیم خانه و مهیا ساختن غذا به همسر و فرزندان دید و با لباس حیا وکمال ادب در امن و امان، آبروی خویش را محفوظ نگهداشت و از شر اوباشان بی‌خرد در قلعۀ مستحکمی قرار گرفت، زن مسلمان با این وضع تا زمانی زیست که تمدن منحط غربی، با ساز وبرگ تکنولوژی‌اش رویکار شد و همه مبادی اخلاقی وسلوکی را زیر پا نهاد و زندگی مادی را بر زندگی معنوی و روحی ترجیح داده و بر آن طغیان نمود. زن را به بهانه و شعار آزادی و مساوات از خانه بیرون آوردند تا آنکه عفت، حیا و شرف وی را پایمال نمودند و همواره به گوش زن رساندند که تو ای زن با مرد هیچ فرقی نداشته حقوق و واجبات تو با وی مساویست. درحالیکه عملی نمودن این طرز فکر مستحیل است. زیرا فطرتی که خداوند أ زن و مرد را بر آن خلق نموده و تفاوت‌‌های عمیقی را که در کیان فزیکی و سیکولوژی این دوجنس گذاشته، امکان ندارد که یکی از آنها جای دیگر را بگیرد و یا وظیفۀ دیگری را انجام دهد. آنها زن را فریب داده بوی گفتند: چه فرق وتفاوتی میان تو و مرد است، بیرون آی و مطالبۀ حقوق خویش نموده آزادی ات را بدست آر و مانند مردان یکسان زندگی کن، از این زندانی که تو در آن دست و پا میزنی خود را نجات ده، از خانه بیرون آی و به کار و وظیفۀ مستقل آغاز نما.... از حجابی که ترا در آن پوشانیده‌اند خود را خلاص کن، موهایت را باز و برهنه بگزار تا زیباتر جلوه نماید، این پردۀ درازی که همه حسن و جمالت را پنهان نموده بدور افکن، چهره و ساق و رانهایت را آشکار ساز، سینه ات را که همه را بخود جلب می‌کند باز بگزار و از همه بند و قیود اخلاقی بی‌مورد خود را برهان ...همچنان گفتند: ای زن از خانه ات بیرون آی و با مردان یکجا همه علوم و معارف را بیاموز تا بتوانی فرزندانت را بصورت درست تربیت نموده و امور منزل را به خوبی پیش ببرد ..... زن هم از خانه بیرون آمد و همه چیز را آموخت، مگر نتوانست چگونه فرزندان خود را تربیت نماید، و چگونه به آنها و همسر خود غذا آماده کند، و نتوانست چگونه امور منزل را به پیش برد.... متأسفانه خانه را بر اهل و همسر ویران کرده و رشته‌‌های خانوادگی را از هم پاشید، پسران و دختران را از دست داد و خویش را بر شوهر بلند شمرد وحتی از وی مستغنی گردید.....حالا مانند مردان وظیفه انجام میدهد و در خانه صلاحیت عام و تام مانند مرد داشته و در مصارف خانه همانند مرد سهم می‌گیرد...تا اینکه رفته رفته اختلاف میان زن و شوهر ایجاد شده و به جدایی انجامید. زن متباقی عمرش را به تنهایی بدون شوهر سپری نمود... حالا چه کسی بدیل شوهرش خواهد بود؟؟....این بود محصول آزادی زن که کشور‌‌های غربی بصورت عام به آن مبتلایند.....پس کجاست عزت و کرامت زن در غرب؟

خوانندگان گرامی! از شما خواهشمندم که به مطالعه فصول این کتاب ادامه بدهید تا سیاه و سفید، پوسیده و نفیس، گمراهی و هدایتی که میان مبادی بزرگوار اسلام و مبادی فاسد غرب وجود دارد برایتان واضح گردد. خاطرنشان باید ساخت که این کتاب بخاطر دعوت فی سبیل الله نگاشته و تخصیص داده شده است لذا بنده چاپ و توزیع آنرا به همه جهات و اشخاص که رغبت دارند آنرا پخش و نشر نمایند و یا آنرا به هر زبانی ترجمه نمایند و یا آنرا دوباره چاپ کنند و بطور مجانی توزیع نمایند و یا هم در سایت‌‌های انترنیتی با هر زبانی داخل سازند، اجازه میدهم مشروط براینکه بدون کم وکاست و یا عدم اضافه یا حذف و یا تغیر عبارات آن صورت گیرد وخداوند أ یگانه توفیق دهنده است. مؤلف