جادو چیست؟
خداوند أ در کتاب کریمش میفرماید: ﴿وَٱتَّبَعُواْ مَا تَتۡلُواْ ٱلشَّيَٰطِينُ عَلَىٰ مُلۡكِ سُلَيۡمَٰنَۖ وَمَا كَفَرَ سُلَيۡمَٰنُ وَلَٰكِنَّ ٱلشَّيَٰطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحۡرَ وَمَآ أُنزِلَ عَلَى ٱلۡمَلَكَيۡنِ بِبَابِلَ هَٰرُوتَ وَمَٰرُوتَۚ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ يَقُولَآ إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَكۡفُرۡۖ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنۡهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِۦ بَيۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَزَوۡجِهِۦۚ وَمَا هُم بِضَآرِّينَ بِهِۦ مِنۡ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡۚ وَلَقَدۡ عَلِمُواْ لَمَنِ ٱشۡتَرَىٰهُ مَا لَهُۥ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖۚ وَلَبِئۡسَ مَا شَرَوۡاْ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمۡۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ١٠٢﴾[البقرة: ۱۰۲]. «و از آنچه شیاطین در روزگار سلطنت سلیمان میخواندند پیروی کردند و سلیمان- به سحر نپرداخت و- کفر نورزید ولی شیاطین کفر ورزیدند که به مردم سحر میآموختند، نیز آنچه بر دو فرشتۀ هاروت و ماروت در بابل نازل شده بود. با آن که دو فرشته به هیچکس چیزی نمیآموختند، مگر این که میگفتند: ما وسیلۀ آزمایشی- از جانب خداوند- برای شما هستیم، پس حذر کن کافر نشوی، اما- مردم- از آن دو فرشته چیزهایی آموختند که به وسیلۀ آن میان مرد و همسرش جدایی افگنند، هرچند نمیتوانستند به وسیلۀ آن بدون فرمان خدا به احدی زیان برسانند، و چیزی میآموختند که به آنان زیان میرساند و سودی برایشان نداشت و به خوبی میدانستند که هرکس خریدار آن باشد در آخرت بهرۀ ندارد، واه! چه بد بود آنچه به جان خریدند اگر میدانستند».
خداوند قادر و توانا به سلیمان بن داود ÷ فرمانرواییای بخشیده بود که هیچکس پس از وی سزاوار آن نبود، خداوند أ باد را آرام و تابع وی گردانیده بود. چنان بادی نرم و ملایم بود که نه اشیاء را به جنبش و تکان وا میداشت و نه طوفانی میشد و هر جا و در هر کشور و سر زمینی که سلیمان ÷ قصد سفر میکرد، باد او را بهسوی آن سر زمین حمل مینمود، همچنان خداوند أ شیطانها را(دیوها) برای سلیمان ÷ مسخر گردانیده بود که آنچه را از مبانی و ساختمانها میخواست، برایش بنا میکردند و در بحر فرو رفته و از آن برای او دُر و گوهر بیرون میآوردند، و خداوند أ به سلیمان ÷ قدرت و توانایی داده بود که دیوهای سرکش و متمرد را در زنجیرها به هم بسته میکرد. طوریکه خداوند أ فرموده است: ﴿فَسَخَّرۡنَا لَهُ ٱلرِّيحَ تَجۡرِي بِأَمۡرِهِۦ رُخَآءً حَيۡثُ أَصَابَ٣٦ وَٱلشَّيَٰطِينَ كُلَّ بَنَّآءٖ وَغَوَّاصٖ٣٧ وَءَاخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي ٱلۡأَصۡفَادِ٣٨﴾[ص: ۳۶-۳۸].«پس باد را برای او مسخر گردانیدیم که به فرمان او نرم روان میشد هر جا که تصمیم میگرفت و نیز مسخر گردانیدیم- شیطانها را از بنا (بناکار) و غواص (آب بازان)، و دیگرانی- از شیاطین- که دست و پا به هم بسته در زنجیرها بودند».
و اگر کسی از آنها از فرمان سلیمان ÷ سرکشی میکرد، از عذاب سوزان به او میچشاند طوریکه خداوند میفرماید: ﴿وَمَن يَزِغۡ مِنۡهُمۡ عَنۡ أَمۡرِنَا نُذِقۡهُ مِنۡ عَذَابِ ٱلسَّعِيرِ﴾[سبأ: ۱۲]. «و هرکس از آنها از فرمان ما عدول کند، از عذاب سوزان به او میچشانیم».
این همه بخششها و انعامهای خارق العاده را خداوند أ به سلیمان ÷ داده بود و همه واقعی و حقیقی بود چرا که خداوند أ به چیزی دستور دهد که(شو) میشود، پس عمل وی نه جادو بود، نه شعبده و نه خیال. و سلیمان ÷ هم ساحر و جادوگر نبود و چیزی از جادو یا طلسمی را انجام نداده بود، زیرا جادو عمل کفر است و پیامبران ÷ از چنین کارها مبرا و پاکاند، بلکه ملک و سلطنت و فرمانروایی عظیمی بود که خداوند أ بوی عطا کرده بود، همچنان برخی از جنها نزد او به اذن خداوند أ کار میکردند و هیچکس از آنها نافرمانی اوامر وی را نمیتوانست. بنابر این خداوند بزرگ و توانا در قرآن کریم خبر میدهد ﴿وَمَا كَفَرَ سُلَيۡمَٰنُ وَلَٰكِنَّ ٱلشَّيَٰطِينَ كَفَرُواْ﴾«سلیمان کفر نورزید ولی شیاطین کفر ورزیدند».
بعضی مفسرین از جمله ابن کثیر/قصۀ ذیل را در تفسیر خویش آورده است: «سلیمان ÷ کتابهای سحری را که به وسیلۀ شیاطین میان مردم پراگنده شده بود، گرد آورده و آنها را در صندوقی نهاد و در زیر تختش دفن نمود تا مردم گمراه نشوند و میفرمود: اگر از احدی بشنوم که بگوید: شیاطین غیب را میدانند، گردنش را میزنم! وکسی از شیاطین به تخت وی نزدیک نمیشد مگر این که جابجا میسوخت، چون سلیمان ÷ درگذشت و دانشمندانی که از جریان امر آگاه بودند، نیز درگذشتند، شیطان خود را بشکل انسانی درآورد و به صورت سخنرانی ظاهر شد وگفت: ای مردم! سلیمان ÷ پیامبر نبود بلکه ساحر بود، اگر باور ندارید، اینک با من بیایید که شما را بر گنجینۀ سحر وی راهنمایی کنم. آن گاه محل دفن آن صندوق را به مردم نشان دادند..... در این هنگام بود که جز مؤمنان دیگران گمراه شده سلیمان ÷ را ساحر پنداشتند، و در سرزمین وی بر سر زبانها افتاد و پیوسته حال آنان چنین بود تا این که خداوند أ حضرت محمد مصطفی ص را به رسالت برانگیخت و برائت سلیمان ÷ از این تهمت را بر زبان ایشان نازل نمود». به این ترتیب قرآن کریم پندار یهود را رد نموده میفرماید: ﴿وَٱتَّبَعُواْ مَا تَتۡلُواْ ٱلشَّيَٰطِينُ عَلَىٰ مُلۡكِ سُلَيۡمَٰنَۖ وَمَا كَفَرَ سُلَيۡمَٰنُ وَلَٰكِنَّ ٱلشَّيَٰطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحۡرَ﴾[البقرة: ۱۰۲]. «و از آنچه شیاطین- انس و جن- در روزگار سلطنت سلیمان میخواندند، پیروی کردند، و سلیمان کفر نورزید ولی شیاطین کفر ورزیدند که به مردم سحر میآموختند».
این اعلان صریح، برائت سلیمان ÷ از سحر را ثابت میسازد که یهود وی را به آن متهم نموده بودند. بعد از ذکر قصۀ سلیمان ÷ میآییم بر موضوع جادو و ماهیت آن. جادو در واقع وهم و تخیل و تصوری است که جادوگر یا شعبده باز با دروغ ادعا میکنند که وی با سحر و جادوی خویش میتواند هرکاری را انجام دهد. بطور مثال ادعا میکند که من بوسیلۀ جادو، کنزها را از زمین بیرون آورده میتوانم، یا ادعا میکند: من با جادوی خود میتوانم ورق سفید را به نوتهای بانکی حقیقی مبدل سازم. و یا ادعا میکند که من توسط جادو میتوانم پولهای بسیار را از بانکها گرفته و در پیشروی تان قرار دهم، پس کسیکه اشخاص جادوگر را در فعل و قولشان تصدیق نمود، در واقع به خداوند أ کفر ورزیده است، زیرا وی معتقد به این شده که جادوگر همه امور را خودش انجام داده میتواند و قادر به انجام هر امری بوده و میتواند بدون ارادۀ خداوند أ نفع و ضرر برساند، از اینرو دو فرشتۀ را که خداوند أ در بابل فرو فرستاده بود به مردم میگفتند: ﴿وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ يَقُولَآ إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَكۡفُرۡ﴾[البقرة: ۱۰۲].«با آن که دو فرشته به هیچکس چیزی نمیآموختند، مگر این که میگفتند: ما وسیلۀ آزمایشی برای شما هستیم، پس حذر کن کافر نشوی».
علما اتفاق نظر دارند که جادو ذاتاً مؤثر بوده و دارای حقیقت ذاتی است. جادو در حد خود دارای تأثیر است، ولی فقط برکسی تأثیر زیان بخش میگذارد که خداوند أ به تأثیر آن در وی فرمان داده باشد، پس جادو حقیقت دارد چنانکه قرآن کریم به آن اشاره نموده است. لیکن چگونه حقیقت دارد و در عین وقت، وهم، تخیل و تصور است؟ آری! حقیقت جادو را خداوند أ در چند موضعی از کتاب کریمش ذکر نموده و این واقعیتی است که میان جن و انسان صورت میگیرد، اما از نگاه تأثیر و نتیجه بر وهم و خیال استوار است. چگونه بر وهم و تخیل و تصور استوار است؟ اینک از قصۀ موسی ÷ با جادوگران فرعون آغاز مینماییم. موسی ÷ هنگامی که با خانوادۀ خویش به مصر برمی گشت، در منطقۀ طورسینا خداوند أ با وی سخن گفت، خداوند أ چنین فرمود: ﴿وَمَا تِلۡكَ بِيَمِينِكَ يَٰمُوسَىٰ١٧ قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّؤُاْ عَلَيۡهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مََٔارِبُ أُخۡرَىٰ١٨ قَالَ أَلۡقِهَا يَٰمُوسَىٰ١٩ فَأَلۡقَىٰهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٞ تَسۡعَىٰ٢٠ قَالَ خُذۡهَا وَلَا تَخَفۡۖ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا ٱلۡأُولَىٰ٢١﴾[طه: ۱۷-۲۱]. «و ای موسی! در دست راست تو چیست؟ گفت: این عصای من است، بر آن تکیه میدهم و با آن برای گوسفندانم برگ میتکانم، وکارهای دیگری(منافع) نیز برای من از آن برمی آید، فرمود: (خداوند) ای موسی! آن را بیفگن. پس آن را- برزمین- انداخت و ناگاه ماری شد دوان، فرمود: (خداوند به موسی) آن را بگیر و نترس، به زودی آن را به حال نخستین آن باز خواهیم گردانید».
بدین گونه خداوند أ هرگاه بخواهد به چیزی بگوید شو، میشود، نه اینکه برخی از بیخردان گمان دارند که خداوند أ از جادو کار میگیرد، پاک و بزرگ و بلند مقام است خداوند أ از آنچه بیخردان گمان میبرند. هنگامیکه خداوند أ عصای موسی÷ را به ماری مبدل ساخت، مار حقیقی بود نه وهمی و خیالی، اما سحر و جادوی جادوگران فرعون هنگامیکه ریسمانها و عصاهای خود را افگندند چشمهای مردم را با جادویشان تحت تأثیر آورده و همه را در ترس و هراس انداختند، به عبارت دیگر، وقتیکه جادوگران فرعون ریسمانها و عصاهای خویش را افگندند، پیوسته ریسمانها و عصاهای خود را نگاه میکردند که به حالت خود بر زمین باقی مانده و هیچ تغیری در آنها نیامده، اما جمعیت مردم که به مشاهدۀ مقابله آمده بودند وهم و گمان جادو بر آنها چنان اثر گذاشت که با چشمانشان ریسمانها و عصاها نه، بلکه مارها را مشاهده مینمودند، و این گونه خاصیت جادو است، بنابر این خداوند أ حالت موسی ÷ را در این صحنه چنین بیان میکند: ﴿فَأَوۡجَسَ فِي نَفۡسِهِۦ خِيفَةٗ مُّوسَىٰ٦٧﴾[طه: ۶۷]. «پس موسی در ضمیر خود ترسی را یافت».
لیکن وقتیکه موسی ÷ عصای خود را افگند، اگر جادو میبود، جادوگران حتماً آنرا در حالت اصلی آن بشکل عصا میدیدند، لیکن هنگامیکه با چشمان خویش اژدها را دیدند که بصورت حقیقی در مقابلشان میدود، در تعجب افتادند، علاوه بر آن این اژدها برخاسته و همه ریسمانها و عصاهای آنها را فرو برد، جادوگران با دیدن این منظر متیقن گردیدند که آنها در مقابل جادو نه، بلکه در مقابل علامۀ از علایم قدرت پروردگار قرار گرفتهاند، و بلادرنگ این مشهد و منظر قدرت الهی بر وجدان و ضمیر آنها تأثیر گذاشته دیگر مجال سخن گفتن برایشان نماند، و دیگر راهی جز ایمان و یقین به معجزۀ موسی ÷ برای آنها باقی نماند. زیرا دانستند که کار موسی ÷ از باب سحر و جادو نیست بلکه کار او از جانب خداوندی است که بر همه چیز تواناست. آن گاه بیدرنگ در برابر خدای رحمن به سجده افتاده و به رسالت موسی ÷ ایمان آوردند: ﴿قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٤٧ رَبِّ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ٤٨﴾[الشعراء: ۴۷-۴۸]. «گفتند: به پروردگار عالمیان ایمان آوردیم، پروردگار موسی و هارون».
قصۀ موسی ÷ با جادو گران را خداوند در این آیات چنین بیان میکند: ﴿قَالُواْ يَٰمُوسَىٰٓ إِمَّآ أَن تُلۡقِيَ وَإِمَّآ أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنۡ أَلۡقَىٰ٦٥ قَالَ بَلۡ أَلۡقُواْۖ فَإِذَا حِبَالُهُمۡ وَعِصِيُّهُمۡ يُخَيَّلُ إِلَيۡهِ مِن سِحۡرِهِمۡ أَنَّهَا تَسۡعَىٰ٦٦ فَأَوۡجَسَ فِي نَفۡسِهِۦ خِيفَةٗ مُّوسَىٰ٦٧ قُلۡنَا لَا تَخَفۡ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡأَعۡلَىٰ٦٨ وَأَلۡقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلۡقَفۡ مَا صَنَعُوٓاْۖ إِنَّمَا صَنَعُواْ كَيۡدُ سَٰحِرٖۖ وَلَا يُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ حَيۡثُ أَتَىٰ٦٩﴾[طه: ۶۵-۶۹]. «- ساحران - گفتند ای موسی! یا تو میافگنی اولا عصای خود را قبل از ما، و یا ما نخستین کسانی باشیم که میافگنند؟ گفت(موسی): بلکه شما بیفگنید، پس ناگهان بر اثر سحرشان چنین به نظرش آمد(به خیال و گمان موسی ÷ و همین طور به خیال و واهمۀ هر بینندۀ دیگری چنین آمد) که ریسمانها و چوبدستیهایشان میدوند. پس موسی در ضمیر خود ترسی یافت، گفتیم: نترس که تو خود برتری، و آنچه در دست داری (عصا) بینداز تا هرچه را بر ساختهاند- از عصاها و ریسمانهای جادویی و قلابی- فرو برد، در حقیقت، آنچه برساختهاند، نیرنگ جادوگر است، و جادوگر هر جا برود رستگار نمیشود».
به این ترتیب ثابت گردید که اعمال ساحران و جادوگران و شعبده بازان همه بر واهمه و خیال و تصور استوار است، اما آنچه را که خداوند توانا به پیامبرانش از نیرومندی و تسخیر در اشیاء بخشیده است همۀ آن حقیقی و واقعی بوده به دستور خداوند أ با فرمودن «کن فیکون» (شو، میشود) صورت میگیرد، قسمیکه ابراهیم ÷ با آن مواجه شد، هنگامیکه وی را در آتش انداختند، آتش سوزان به امر خداوند أ (کن فیکون) سرد و سلامت گردید. طوریکه میفرماید: ﴿قُلۡنَا يَٰنَارُ كُونِي بَرۡدٗا وَسَلَٰمًا عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِيمَ٦٩﴾[الأنبياء: ۶۹]. «گفتیم: ای آتش! برای ابراهیم سرد و مایۀ سلامتی باش».
و یا مانند سلیمان ÷ که جن در تسخیر وی قرار داشت و اعمال خارق العاده را بوسیلۀ آنان انجام میداد. طوریکه قرآن کریم از او حکایت میکند: ﴿قَالَ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ أَيُّكُمۡ يَأۡتِينِي بِعَرۡشِهَا قَبۡلَ أَن يَأۡتُونِي مُسۡلِمِينَ٣٨ قَالَ عِفۡرِيتٞ مِّنَ ٱلۡجِنِّ أَنَا۠ ءَاتِيكَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَۖ وَإِنِّي عَلَيۡهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٞ٣٩﴾[النمل: ۳۸-۳۹]. «گفت: (سلیمان ÷): ای سران- کشورم- کدام یک از شما تخت او را برای من میآورد (تخت بلقیس را) پیش از آنکه آنان از در تسلیم نزد من آیند؟ عفریتی از جن گفت: من آن را پیش از آن که از مجلس خود بر خیزی برایت میآورم و من بر این کار توانا و امین هستم».
و یا مانند معجزههای موسی ÷ که قبلاً ذکر شد، و یا مانند معجزههای عیسی ÷ که مردهها را به اذن خداوند أ زنده میساخت، و یا نابینای مادر زاد و پیس را به اذن خداوند أ بهبود میبخشید و غیره اموری دیگر که همه به اذن و ارادۀ خداوند أ واقع شد، این معجزهها و حقائق مسلمی که ذکر شد، همه با علم و ارادۀ خالق پروردگار صورت پذیرفته نه اینکه سحر بوده باشد. حتی جنهای کافری که با جادوگران و شعبده بازان بشر سر وکار داشته و به آنها اوهام و خیالات را آماده ساخته و ادعا میکنند که گویا علم غیب را میدانند و به جادوگران میگویند که فلان شخص تا فلان وقت زندگی خواهد کرد و فلان شخص در فلان وقت میمیرد، همه و همه کذب و دروغ است. مخصوصاً بعد از نزول قرآن کریم و آغاز رسالت حضرت پیامبر ص خداوند أ آسمان را از دستبرد اخبار جنها با شهابهای سوزانی نگهبانی کرد، طوریکه از آنحضرت ص در این مورد ثابت شده است. قبل از بعثت پیامبر ص، شیاطین نشستگاههای در آسمان داشتند که در آنها به شنیدن وحی میپرداختند و چون یک کلمه را میشنیدند، و نُه کلمۀ دیگر بر آن افزوده آنرا به کاهنان و جادوگران منتقل میکردند، اما فقط آن یک کلمه حق بود و آنچه بر آن افزوده شده بود، باطل و ناروا بود. ولی چون رسول خدا ص به رسالت بر انگیخته شدند، شیاطین از این نشستگاههای خود و از استراق سمع باز داشته شدند، تا نتوانند چیزی از قرآن را دزدیده آن را به زبان کاهنان و جادوگران بیفگنند و بر اثر آن کار وحی آشفته و درهم شود. زیرا در آن صورت دانسته نمیشود که راستگو کیست. در این مورد خداوند أ از زبان جن بما حکایت میکند: ﴿وَأَنَّهُۥ كَانَ رِجَالٞ مِّنَ ٱلۡإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٖ مِّنَ ٱلۡجِنِّ فَزَادُوهُمۡ رَهَقٗا٦ وَأَنَّهُمۡ ظَنُّواْ كَمَا ظَنَنتُمۡ أَن لَّن يَبۡعَثَ ٱللَّهُ أَحَدٗا٧ وَأَنَّا لَمَسۡنَا ٱلسَّمَآءَ فَوَجَدۡنَٰهَا مُلِئَتۡ حَرَسٗا شَدِيدٗا وَشُهُبٗا٨ وَأَنَّا كُنَّا نَقۡعُدُ مِنۡهَا مَقَٰعِدَ لِلسَّمۡعِۖ فَمَن يَسۡتَمِعِ ٱلۡأٓنَ يَجِدۡ لَهُۥ شِهَابٗا رَّصَدٗا٩ وَأَنَّا لَا نَدۡرِيٓ أَشَرٌّ أُرِيدَ بِمَن فِي ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ أَرَادَ بِهِمۡ رَبُّهُمۡ رَشَدٗا١٠﴾[الجن: ۶-۱۰]. «- آن جنیان افزودند- و این که مردانی از انس به مردانی از جن پناه میبرند پس بر سرکشی آنان افزودند و این که آنان نیز پنداشتند، همچنان که شما پنداشته بودید که هرگز خداوند کسی را بر نمیانگیزد و این که ما آسمان را لمس کردیم (جویای اخبار آن شدیم) پس آن را یافتیم که از نگهبانان پُر شده است (فرشتگان پاسبان) نیرومند و از شهابها، و این که ما پیش از این برای شنیدن از آسمان در نشستگاههایی مینشستیم، اما اکنون هرکس گوش بسپارد، برای خود شهابی در کمین مییابد، و ما نمیدانیم که در حق کسانی که در زمیناند شری اراده شده است؟ یا پروردگارشان در حق آنان رشد را اراده کرده است».
در اینجا نیز ثابت میگردد که جنیان غیب را نمیدانند زیرا گفتند ما نمیدانیم که خداوند أ با بازداشتن ما از استراق سمع، قصد آن داشته تا بر اهل زمین عذابی فرود آورد، یا این که بسوی اهل زمین پیامبری بفرستد!؟ و اگر جن غیب را میدانست بعد از وفات سلیمان ÷ به مدت درازی در عذاب خوار کننده باقی نمیماندند. از این جهت خداوند أ در قرآن کریم قصۀ آورده تا بر ادعای شیاطین جن مبنی بر اینکه آنها غیب را میدانند، تمسخر نموده و ادعاهای کاذبانۀ آنها را افشاء نماید، طوریکه قبلاً متذکر شدیم خداوند أ برخی از جنها را در خدمت سلیمان ÷ قرار داده و رام ساخته بود و سلیمان ÷ بوسیله آنها کارهای زیادی را انجام میداد و اگر کسی از آنها از پیروی سلیمان ÷ سرکشی میکرد به عذاب و شکنجۀ دردناک گرفتار میشد. زیرا تسخیر سلیمان ÷ بر آنها لازمی و فرضی بود، چون مرگ سلیمان ÷ فرا رسید از دنیا در حالی درگذشت که بر عصای خویش تکیه داده بود، از این رو، جنیان از مرگ وی آگاه نشدند و همچنان از ترس وی به کارهای شاقۀ خویش ادامه میدادند، سلیمان ÷ بعد از مرگ به مدت یک سال بر آن عصا تکیه داده بود، موریانه در این مدت از آن عصا میخورد تا این که سرانجام بر زمین افتاد، سپس جنیان به مرگ او پی بردند و مردم دانستند که آنها غیب را نمیدانند. و اگر این ادعایشان که غیب را میدانند صحیح بود، حتماً در آن صورت از مرگ وی باخبر میشدند و بعد از مرگ وی به مدت درازی در عذاب خوار کننده و کارهای دشواری که سلیمان ÷ آنان را به آن گماشته بود، باقی نمیماندند. خداوند أ به این گونه ادعای دروغین جن را تکذیب نمود طوریکه در قرآن کریم فرموده است: ﴿فَلَمَّا قَضَيۡنَا عَلَيۡهِ ٱلۡمَوۡتَ مَا دَلَّهُمۡ عَلَىٰ مَوۡتِهِۦٓ إِلَّا دَآبَّةُ ٱلۡأَرۡضِ تَأۡكُلُ مِنسَأَتَهُۥۖ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ ٱلۡجِنُّ أَن لَّوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ ٱلۡغَيۡبَ مَا لَبِثُواْ فِي ٱلۡعَذَابِ ٱلۡمُهِينِ١٤﴾[سبأ: ۱۴]. «پس چون مرگ را بر او مقرر داشتیم (سلیمان ÷ ) چیزی جز کرم چوب خواره (موریانه) که عصای سلیمان را- که بر آن تکیه داده بود- میخورد، مرگ او را به آنان نشان نداد پس چون بیفتاد، جنیان پی بردند(بر آنان آشکار شد) که اگر غیب را میدانستند در عذاب خوار کننده درنگ نمیکردند».
بار دیگر بر موضوع بحث خود برگشته میگوییم که جادو و شعبده بازی و غیره اعمال سحری بر واهمه و خیال استوار است، الآن جانب دیگری از تاثیر سحر یا جادو را خدمت تان عرض مینماییم که آن هم بر خیال و وهم استوار بوده ولی بدون اذن و ارادۀ خداوند نفع و ضرر آن به کسی رسیده نمیتواند. طوریکه در فرمودۀ خداوند تعالی آمده است: ﴿فَيَتَعَلَّمُونَ مِنۡهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِۦ بَيۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَزَوۡجِهِۦۚ وَمَا هُم بِضَآرِّينَ بِهِۦ مِنۡ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِ﴾[البقرة: ۱۰۲]. «اما- مردم- از آن دو فرشته چیزهایی میآموختند که به وسیلۀ آن میان مرد و همسرش جدایی افگنند».
زیرا سحر در افگندن حب و بغض در دلها، و یکجا کردن و پراگنده ساختن و نزدیک ساختن و دور گردانیدن انسانها، مؤثر بوده و تأثیر آن به وهم و خیال استوار است و تأثیر مادی یا ملموسی بر اشخاص و اشیاء ندارد. طوریکه قبلاً متذکر شدیم که جادوگران فرعون عصاها و ریسمانهای خویش را بر زمین افگندند در حالی که ریسمانها و عصاهایشان به مارها و اژدها مبدل نشده بود و تنها چشمان حاضرین زیر تاثیر جادوی آنها قرار گرفته بود و خیال میکردند که در مقابل آنها مارها و اژدها میدوند. همچنین سبب تفرقه انداختن میان زن و شوهر به وسیلۀ سحر، همانا تخیلی است که بر اثر سحر در مرد یا زن، نسبت به دیگری به وجود میآید، مانند زشت جلوه دادن سیما، قد و اندام او، یا زشت نشان دادن رفتار او، و امثال آن که سبب فرقت و جدایی میان زن و همسر میگردد. مثلاً سحر بر مرد چنان تأثیر میکند که هنگام دیدن همسر زیبا و حسین خویش، در نظرش قبیح و بدرنگ میآید، یا لباسها و نظافت وی در نظرش ناپاک و پلید جلوه میکند، و اگر عطر و خوشبویی را استعمال کرد، به مشام مرد بوهای بد و متعفن میرسد، که در نتیجۀ بغض و کراهت شدید، مرد از دیدن زن بیزار شده هرگز نمیخواهد چهرۀ او را ببیند و نمیخواهد بوی عطر و خوشبویی او به مشامش برسد و بلآخره مسأله به طلاق میکشد. همچنان عکس این مسأله، ساحر یا جادو گر میتواند در نظر مردی، پیره زن کهن سالی را که به سن مادر کلانش است، جوان و زیبا جلوه دهد، شاید در واقع بدرنگ و قبیح منظر باشد، لیکن توسط جادو، در خیال و تصور مرد این پیره زن کهن سال، جوان، زیبا و خوشنما جلوه نموده و باوی ازدواج مینماید. سپس بعد از رفتن تأثیر سحر از مرد، حقیقت امر آشکار شده و مصیبت بزرگی ببار میآید. و از تأثیرات سحر یکی هم تماس نمودن جن با انسان است، پیامبراکرم ص در این مورد میفرمایند: «شیطان از مجرای خون انسان میگذرد» متفق علیه
پس وقتیکه ساحر با سحر خود یکی از شیطانها را بخاطر اذیت انسانی مکلف ساخت تا در اراده و تصرفات و حرکات و سکنات و عقل وی مداخله نماید، جن یا شیطان در مجرای خون انسان جادوشده، داخل گردیده و از راه شرایین و وریدها به عمق مغز وی خود را میرساند، و بر آن حاکم گردیده در حرکات و سکنات و تفکر وی مداخله نموده وی را به گفتن سخنان نادرست و بیمفهوم و بیمعنی و کارهای نا شایسته و نادرست مجبور میسازد که مردم همچو اشخاص را دیوانه میگویند، یا میگویند: جن با وی تماس نموده است، طوریکه خداوند أ فرموده: ﴿ٱلَّذِينَ يَأۡكُلُونَ ٱلرِّبَوٰاْ لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ ٱلَّذِي يَتَخَبَّطُهُ ٱلشَّيۡطَٰنُ مِنَ ٱلۡمَسِّ﴾[البقرة: ۲۷۵]. «کسانی که ربا (سود) میخورند بر نمیخیزند مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس، آشفته سرش کرده است».
روی همرفته در هر حالتی کمک خواستن از کاهن، فالبین، منجم و ساحر، مسلمان را از دایره ملت اسلام خارج میسازد. زیرا وی معتقد بر آن شده که ساحر یا فالبین بدون خواست و ارادۀ خداوند أ بوی نفع و ضرر رسانیده میتوانند. همچنان کسی که سحر را بیآموزد و یا به آن عمل کند یقیناً به خداوند کفر ورزیده طوریکه خداوند أ میفرماید: ﴿وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ يَقُولَآ إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَكۡفُرۡ﴾[البقرة: ۱۰۲]. «با آن که آن دو فرشته به هیچکس چیزی نمیآموختند، مگر این که میگفتند: ما وسیلۀ آزمایشی- از جانب خداوند- برای شما هستیم، پس زنهار کافر نشوی».
ما نیز به کسانی که به جادوگران روی آورده از آنها حل مشکلاتشان را میطلبند و یا بخاطر اذیت و آزار و جلب محبت دیگران بخود و یا بخاطر تفرقه میان دو همسر نزد جادوگران و شعبده بازان و یا فالبینان میروند، میگوییم: کافر مشو، کافر مشو، کافر مشو. قسمیکه خداوند أ میفرماید: ﴿إِنَّمَا صَنَعُواْ كَيۡدُ سَٰحِرٖۖ وَلَا يُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ حَيۡثُ أَتَىٰ﴾[طه: ۶۹]. «در حقیقت، آنچه برساختهاند، نیرنگ جادوگر است و جادوگر هر جا برود رستگار نمیشود».
همچنان پیامبراکرم ص بخاطر کامیابی و رستگاری امتشان چنین میفرمایند: «از من نیست کسیکه فال بگیرد و یا برای او فال گرفته شود، یا غیبگویی بکند و یا برای او غیبگویی شود، یا جادو بکند و یا بخاطر او جادو بشود، و هرکس نزد کاهنی(غیبگو) برود و او را در گفتههایش تصدیق بکند، با این کار، به آنچه بر محمد ص نازل شده کفر ورزیده است» روایت بزار با اسناد جید.
همچنان فرمودهاند: «اگر کسی نزد کاهنی برود و از او در مورد چیزی سوال بکند، سپس او را تصدیق بنماید، نماز چنین شخصی تا چهل روز پذیرفته نمیشود». صحیح مسلم
در خاتمه یاد آور میشویم آنچه که قبلاً تذکر یافت همۀ آن بیماریهای خطرناک است، پس دوای آن چیست؟ یگانه علاج کامیاب، برای کسانیکه خدا ناخواسته جادو میشوند و یا میخواهند خویش را از جادو وقایه نمایند، همانا ارشادات خداوند أ و پیامبرش ص است. طوریکه خداوند أ میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ إِذَا مَسَّهُمۡ طَٰٓئِفٞ مِّنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبۡصِرُونَ٢٠١﴾[الأعراف: ۲۰۱]. «در حقیقت، متقیان چون وسوسۀ از جانب شیطان به ایشان رسد، خدا را به یاد آورند و بناگاه بینا شوند».
یعنی: بیدار میشوند و میدانند که این خیال و واهمۀ شیطانی است. نه اینکه نزد جادوگران، شعبده بازان و دجلان و غیبگویان و فالبینان بروند، زیرا اینکار انسان را بسوی شرک و کفر میکشاند. طوریکه از آنحضرت ص در مورد سحرگشایی توسط ساحر پرسیده شدند، فرمودند: «اینکار از عمل شیطان است» مسند احمد علت آن اینست که جادوگر دومی به جنیات خود روی آورده از آنها میخواهد تا جادوی اول را از بین ببرند، به این ترتیب جادوی اولی و دومی هر دو بواسطۀ شرک به خداوند أ صورت میگیرد مانند شخصی که میخواهد نجاست را با نجاست پاک کند. خاطرنشان باید ساخت که شرط اولی و اساسی علاج سحر و جادو همانا قرآن کریم و ایمان به خداوند أ است و هیچ نفع و ضرری بدون اذن و ارادۀ اوتعالی صورت پذیر نیست، همچنان باید به قرآن کریم و سنت مطهر نبوی پابندی داشته و خود را از گناهان پاک سازیم، زیرا یگانه راه داخل شدن ابلیس و لشکرش بر مؤمنان، ارتکاب گناهان و معاصی است، همچنان باید به نمازهای جماعت پابندی داشته وردها و ذکرهای صحیح را بعد از هر نماز خوانده و قرآن کریم را بسیار تلاوت کنیم، و این راههای است که خداوند أ بوسیلۀ آن مسلمان را از شر شیطان، جادو، حسد، نظر و همه آفات حفاظت میکند. برادران و خواهران ما بخاطر وقایه و حفاظت از شیطان و جنیات و سایر آفات باید همه روزه آیت الکرسی را بعد از هر نماز و پیش از خواب بخوانند، همچنان سورههای (قل هوالله احد) و (قل اعوذ برب الفلق ) و (قل اعوذ برب الناس) را بعد از نماز صبح سه بار، و بعد از نماز ظهر و عصر یکبار، و بعد از نماز شام یا خفتن سه بار بخوانند، طوریکه پیامبراکرم ص بما ارشاد نمودهاند. در این مورد کتابهای زیاد موجود است که هرکس میتواند آنرا از کتابخانهها بدست آورد، لیکن متوجه باید بود که کتاب مورد نیاز ما، صحیح و مطابق و موافق سنت پیامبر ص و یاران ایشان باشد.
وصلی الله علی نبینا محمد و علی آله وصحبه وسلم.