انسان عاقل - راهنمای گام به گام تفکر در عقیده

فهرست کتاب

«قوم موسی÷ و فرعون»

«قوم موسی÷ و فرعون»

چیزهای بی‏اساسی درباره فرعون شایع گردیده است. شایع است که فرعون نه فقط منکر خدای یگانه بود، بلکه برای خود نیز ادعای الوهیت می‏کرد. یعنی سفاهت فرعون بجایی رسیده بود که علنی در میان قومش ادعا می‏کرد که من خالق آسمانها و زمینم و سفاهت امتش نیز بحدی رسیده بود که چنین ادعایی را پذیرفته و به آن ایمان می‏آوردند. ولی حقیقت و واقعیت تاریخ که قرآن کریم نیز آن را تأئید می‏کند این است که گمراهی فرعون درباره الهیت و ربوبیت با کیفیت گمراهی نمرود فرقی نداشت و فرعونیان نیز همان گمراهی قوم نمرود را دارا بودند. تنها امتیاز و فرقی میان این دو گروه دیده می‌شود، این است که فرعونیان به اقتضای یک سلسله عوامل سیاسی، در برابر بنی‏اسرائیل پایبند تعصبات شدید ملی خویش بودند و در عین حال قلباً معترف به وجود خداوند بودند، ولی به دلیل همین عناد بیجا حاضر نبودند که به الوهیت پروردگار ایمان بیاورند. مانند اغلب مادی گرایان زمان ما که قلباً بوجود خداوند پی برده‏اند، ولی به اقتضای مصالح موهوم و بی‌معنی به آن اعتراف نمی‏کنند. وقتی یوسف÷ به مردم مصر تسلط یافت، با تمام نیرو و تلاش، در راه نشر دین کوشید و در سرزمین مصر تا قرن‏های بعدی اثر عمیقی بجای گذاشت که احدی نتوانست آن را از بین ببرد. جهش و حرکت تبلیغ آنقدر ریشه‏دار بود که همه وجود خداوندأ را شناخته و می‌دانستند که آفریننده آسمانها و زمین الله است. حقیقت این است که تعالیم دین در روحیه افراد مصر آنچنان نفوذ کرده بود که مصریان خداوند را بالاتر و مافوق همه جهانیان و برتر از جهان طبیعی می‌دانستند. در سرزمین مصر حتی یک فرد هم پیدا نمی‏شد که منکر الوهیت پروردگارأ باشد و کسانیکه در آن زمان بر کفر خویش می‏نازیندند، آنهایی بودند که در الوهیت برای خداوند سبحان شریک قرار می‏دادند و این چنین تأثیری از دین در روحیه مردم مصر بود تا وقتی که موسی÷ مبعوث شد. اساس و پایه همه دعاوی فرعون بر پایه تعصبات ملی شدید قرار داشت. زیرا در زمان یوسف÷ تعالیم اسلام سراسر سرزمین‏های مصر را فراگرفته بود و با مقدماتی که یوسف÷ فراهم ساخته بود بنی‏اسرائیل در تمام مصر نفوذ کرده و طی سالیان دراز حکومت بدست‏شان بود، بطوریکه بنی‏اسرائیل سیصد یا چهارصد سال بر تمام مصر فرمانروایی می‏نمودند. تا آنکه آتش احساسات قومیت‏پرستی در صندوق سینه مصری‏ها زبانه کشید و امر بجایی رسید که حکومت بنی‏اسرائیل را برانداختند و فرمانروایی بعد از آن بدست مردم مصر افتاد. کم‏کم با همه نیرو و عظمت بنی‏اسرائیل را درهم کوبیدند و به این کفایت نکرده و دست به آثار زمان یوسف÷ بردند. هر گونه آثار و رسوم زمان یوسف÷ را محو و نابود کردند و دیانت‏ها و روش‏های دوره جاهلیت قدیم را احیاء ‏نمودند، در چنین وقت حساسی موسی÷ به پیامبری مبعوث گردید. مردم مصر از خوف اینکه مبادا بنی‏اسرائیل قدرت و شوکت خویش را بازپس یافته و مجدداً بر مردم مصر فرمانروایی نمایند، روشی خشونت بار با حضرت موسی÷ در پیش گرفتند و در برقراری تماس‏هایشان با حضرت موسی÷ لجبازی سختی از خود نشان دادند.

﴿فَلَمَّا جَآءَتۡهُمۡ ءَايَٰتُنَا مُبۡصِرَةٗ قَالُواْ هَٰذَا سِحۡرٞ مُّبِينٞ١٣ وَجَحَدُواْ بِهَا وَٱسۡتَيۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗاۚ فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِينَ١٤[النمل: ۱۳-۱۴].

«و هنگامى که آیات روشنى ‏بخش ما به سراغ آنها آمد گفتند «این سحرى است آشکار!» (۱۳) و آن را از روى ظلم و سرکشى انکار کردند، در حالیکه در دل به آن یقین داشتند! پس بنگر سرانجام تبهکاران چگونه بود! (۱۴)».

هدف اصلی فرعون از ربوبیت ادعای این نبود که من خداوند خالق زمین و آسمانها هستم (پرورش‌دهنده، کمال‌دهنده، عهده دار و اصلاح کننده)، بلکه این ادعا را به جهت تثبیت حاکمیت سیاسی خود انجام می‏داد. او تنها الوهیت سیاسی داشت، نه الوهیت به مفهوم حاکمیت بر قوانین و نظام طبیعت و جهان. او به گمانی بود که پروردگار سرزمین مصر تنها اوست. یعنی می‏گفت: متصرف و مالک سراسر مصر و آنچه در آن است منم، و بجز من کسی سزاوار حاکمیت مطلق نیست و بدین لحاظ خواسته من به نام شریعت و قانونم باید اجرا شود.

﴿وَنَادَىٰ فِرۡعَوۡنُ فِي قَوۡمِهِۦ قَالَ يَٰقَوۡمِ أَلَيۡسَ لِي مُلۡكُ مِصۡرَ وَهَٰذِهِ ٱلۡأَنۡهَٰرُ تَجۡرِي مِن تَحۡتِيٓۚ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ٥١[الزخرف: ۵۱].

«فرعون در میان قوم خود ندا داد و گفت: اى قوم من! آیا حکومت مصر از آن من نیست، و این نهرها تحت فرمان من جریان ندارد؟ آیا نمى‏بینید؟ (۵۱)».

همچنین در آیه زیر بیان شده که فرعون قوم بنی اسرائیل را به بندگی وادار ساخته است. منظور از این بندگی این نیست که مردم بنی اسرائیل مجبور بودند هر روز به پیشگاه فرعون سجده کنند و یا برای وی نماز و روزه انجام دهند، بلکه منظور از عبودیت در این آیه اطاعت بی‌چون و چرا از اوامر فرعون بوده است.

﴿وَتِلۡكَ نِعۡمَةٞ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنۡ عَبَّدتَّ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ٢٢[الشعراء: ۲۲].

«آیا این منتّى است که تو بر من مى‏گذارى که بنى اسرائیل را بنده خود ساخته‏اى؟».

اما دعوت موسی÷ که سبب گردید تا ریشه اختلاف میان او و فرعون پدید آید، این بود که حضرت موسی÷ دعوتش را در مفهوم کلمه «رب» با معانی پنج گانه‏اش منحصر به الله می‏کرد و می‏گفت: خداوند نه فقط پروردگار جهان است، بلکه به مفهوم سیاسی و اجتماعی نیز باید تنها او را پرستش کرد و عبادت و اطاعت را مخصوص او گردانید و در تمام شئون زندگی از قانون و مقررات او تبعیت کرد.