فصل ۱۷: خرافات امروز
بخش قبل را با مباحثی پیرامون خرافات آغاز کردیم. در این بخش نیز این بحث را ادامه میدهیم. در ادیان مختلف، از ادیان الهی مثل مسیحی گرفته تا ادیان غیر الهی مثل بودایی، نوعی از خرافات بوده که همیشه در تاریخ وجود داشته و به شدت باعث گمراهی عده بسیاری شده است. پس از آمدن دین اسلام، خداوند این خرافات را از بین مؤمنان پاک کرد، ولی امروزه شاهد آن هستیم که این خرافه جاهلیت که مخربترین تاثیر را در ایمان و عقیده انسان میگذارد دوباره در میان مردم در حال جای باز کردن است. این خرافات عبارت است از «اعتقاد افراد به تاثیر غیر خدا در زندگی انسان». این خرافات در کشورهای مختلف، به صورتهای مختلفی مشاهده میشود. با چند مثال توضیح میدهیم. در بسیاری از کشورهای جهان مردم اعتقاد دارند که ستارگان و صور فلکی دارای این قدرت هستند که بر زندگی انسان تاثیر گذاشته و به وی خیر یا شر برسانند. کل کائنات از قبیل ستارگان مخلوقات خداوند میباشند و طبق قرآن فقط خداوند قادر است به بندگانش خیر یا شر برساند. اینکه انسان تصور داشته باشد بوسیله حرکت ستارگان و صور فلکی میتوان آینده را پیش بینی کرد، یک دید کاملا غلط میباشد، زیرا بر این اساس انسان معتقد است که ستارگان قادر به تغییر و تحول اوضاع جهان بوده و از علم غیب برخوردارند. همه ما در مجلات امروزه، به صفحات خاصی که با عنوان بخت و اقبال، آینده شما و ... برخورد کردهایم (صفحات زردی که آینده انسان را طبق صور فلکی بیان میکنند) و مطمئنا هیچکدام از ما تاکنون اعتقاد نداشتهایم که مطالب بیان شده در این صفحات درست است. با کمال تاسف باید گفت که امروزه هنوز هم افرادی وجود دارند که به این مطالب کاملاً اعتقاد دارند. این افراد اعتقاد دارند که ستارگان و صور فلکی، وضعیت خورشید و ماه و ... در زندگی آنها تاثیر گذار بوده و این مخلوقات قادرند به افراد خیر یا شر برسانند. در اکثر ادیان و کشورها، خرافات بیان شده به صورت دیگری وجود دارد. در بعضی از مناطق دنیا این تصور وجود دارد که اجسام طبیعی مثل صلیب، نعل اسب، ستاره داوود و ... دارای قدرت جادویی بوده و برای فردی که آنها را به همراه داشته باشد، خیر و برکت میآورند. بنابر این مردم این مناطق، موارد یاد شده را به صورت گردنبند یا دستبند استعمال میکنند. نظر قرآن در این رابطه عبارت است از:
﴿مَّن يُصۡرَفۡ عَنۡهُ يَوۡمَئِذٖ فَقَدۡ رَحِمَهُۥۚ وَذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡمُبِينُ١٦ وَإِن يَمۡسَسۡكَ ٱللَّهُ بِضُرّٖ فَلَا كَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَۖ وَإِن يَمۡسَسۡكَ بِخَيۡرٖ فَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ١٧ وَهُوَ ٱلۡقَاهِرُ فَوۡقَ عِبَادِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡحَكِيمُ ٱلۡخَبِيرُ١٨﴾[الأنعام: ۱۶-۱۸].
«آن کس که در آن روز مجازات الهى به او نرسد، خداوند او را مشمول رحمت خویش ساخته و این همان پیروزى آشکار است. (۱۶) اگر خداوند زیانى به تو برساند، هیچ کس جز او نمىتواند آن را برطرف سازد و اگر خیرى به تو رساند [نیز]، پس او بر همه چیز تواناست؛ (۱۷) اوست که بر بندگان خود قاهر و مسلّط است و اوست حکیم آگاه! (۱۸)».
در کشور ما این خرافات، صورت دیگری به خود گرفته است. در کشور ما فال قهوه و فال نخود، احضار روح، رمل و جادو، تبرک به آرامگاه مردگان (انبیاء و اوصیاء و صالحین)، تبرک به پارچه و کاغذ، تبرک به قرآن و ادعیههای مذهبی، دخیل بستن بر روی درختان و قبور مردگان، توسل به گردنبند و دستبند و بسیاری از موارد دیگر به وفور رایج است. کل موارد گفته شده توسط قرآن باطل محسوب شده و از موارد شرک محسوب میشود. فالگیری که عبارت است پیش بینی آینده افراد و خبر دادن از موارد پنهانی و غیب، و رمل و جادو عبارت است از اینکه فردی اعتقاد داشته باشد دستهای پنهانی غیر از اراده خداوند، به مردم خیر و شر میرسانند. طبق قرآن تنها الله تعالی است که هم نسبت به عالم غیب و هم عالم طبیعت از دانش کامل برخوردار است و در اسلام فالگیری و رمل و جادو کاملا باطل میباشند:
﴿۞وَعِندَهُۥ مَفَاتِحُ ٱلۡغَيۡبِ لَا يَعۡلَمُهَآ إِلَّا هُوَۚ وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِۚ وَمَا تَسۡقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعۡلَمُهَا وَلَا حَبَّةٖ فِي ظُلُمَٰتِ ٱلۡأَرۡضِ وَلَا رَطۡبٖ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٖ٥٩ وَهُوَ ٱلَّذِي يَتَوَفَّىٰكُم بِٱلَّيۡلِ وَيَعۡلَمُ مَا جَرَحۡتُم بِٱلنَّهَارِ ثُمَّ يَبۡعَثُكُمۡ فِيهِ لِيُقۡضَىٰٓ أَجَلٞ مُّسَمّٗىۖ ثُمَّ إِلَيۡهِ مَرۡجِعُكُمۡ ثُمَّ يُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٦٠﴾[الأنعام: ۵۹-۶۰].
«کلیدهاى غیب، تنها نزد اوست و جز او کسى آنها را نمىداند. او آنچه را در خشکى و دریاست مىداند؛ هیچ برگى [از درختى] نمىافتد، مگر اینکه از آن آگاه است و نه هیچ دانهاى در تاریکیهاى زمین و نه هیچ تر و خشکى وجود دارد، جز اینکه در کتابى آشکار ثبت است. (۵۹) او کسى است که روح شما را در شب [به هنگام خواب] مىگیرد و از آنچه در روز کردهاید، با خبر است؛ سپس در روز شما را [از خواب] برمىانگیزد و [این وضع همچنان ادامه مىیابد] تا سرآمد معینى فرا رسد؛ سپس بازگشت شما به سوى اوست و سرانجام شما را از آنچه عمل مىکردید، با خبر مىسازد. (۶۰)».
علاوه بر اینکه خداوند از کل وقایع و حوادث عالم ماده و غیب باخبر است، فقط خداوند است که میتواند انسان را نسبت به اعمالش در پنهان و آشکار باخبر سازد. احضار روح نیز در قرآن به طور کامل رد شده است. طبق قرآن روح افراد پس از مرگ نزد الله تعالی و در دارالسلام بوده (آیه ۲۳ سوره مؤمنون) و به طور کامل رابطه روح با این دنیا قطع میگردد (ورود جن به دنیای طبیعی امکان پذیر میباشد و افرادی که ادعای ارتباط با ارواح میکنند، ممکن است که با جنیان ارتباط برقرار کرده باشند و خود از این مساله بیخبر باشند). همچنین تبرک و دخیل بستن و توسل به غیر خدا نیز از مصادیق شرک میباشند. مسلما در قرآن مکرراً بیان شده که هر خیر و شری که به انسان برسد، فقط از طرف الله بوده و نتیجه عمل خود انسانهاست. قرآن کلام خداوند میباشد و در صورتی باعث رستگاری میگردد که به آن عمل شود.
مساله مهم دیگر که در کشور ما رایج است، لعن و نفرین گذشتگان میباشد. لعنت کردن به معنای آرزوی قطع رحمت و بخشایش خداوند میباشد. لعنت کردن همانند یک شمشیر دو لبه میباشد، اگر فردی که انسان وی را مورد لعن و نفرین قرار میدهد استحقاق لعنت را داشته باشد (مثل شیطان)، این لعنت مسلماً وی را در بر خواهد گرفت، ولی اگر فرد مورد نظر، استحقاق لعنت را نداشته باشد (مثلاً توبه کرده باشد)، لعنت گریبان خود فرد لعنت کننده را خواهد گرفت. به همین دلیل توصیه میشود که انسان از لعن و نفرین گذشتگان به شدت خودداری کند، زیرا اولاً برای کلیه انسانها، درِ توبه تا لحظه مرگ باز است و هیچ انسانی از توبه انسانهای دیگر خبر ندارد، ثانیاً در روز قیامت از انسان راجع به اعمال گذشتگان سوال پرسیده نخواهد شد.
﴿تِلۡكَ أُمَّةٞ قَدۡ خَلَتۡۖ لَهَا مَا كَسَبَتۡ وَلَكُم مَّا كَسَبۡتُمۡۖ وَلَا تُسَۡٔلُونَ عَمَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٣٤﴾[البقرة: ۱۳۴].
«آنها امتى بودند که درگذشتند. اعمال آنان، مربوط به خودشان بود و اعمال شما نیز مربوط به خود شماست و از شما هیچگاه راجع به اعمال آنها سوال پرسیده نخواهد شد».
همانگونه که قبلا بیان شد، انسان همیشه بنده الله بوده و بنده دونِ الله نمیباشد. در زمان جاهلیت که بندگی و بردگی بتها رایج بود، افراد به واسطه افتخار به بتهای خود، اسامی فرزندان خود را عبد الهبل، عبد المنات و ... نام گذاری میکردند. امروزه متاسفانه این نامگذاری رایج شده ولی به جای اظهار بندگی برای بتها، برای افراد اظهار بندگی صورت میگیرد (مثل عبدالحسین، غلامرضا، غلامحسین و ...). هیچکدام از پیامبران و امامان این اسامی را برای فرزندان خود انتخاب نکردهاند. زیباترین نامها در نزد خداوند اسامی عبدالله و عبد الرحمن میباشند، زیرا همه ما بندگان الله تعالی بوده و بنده هیچ مخلوقی نیستیم.
﴿۞نَبِّئۡ عِبَادِيٓ أَنِّيٓ أَنَا ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ٤٩ وَأَنَّ عَذَابِي هُوَ ٱلۡعَذَابُ ٱلۡأَلِيمُ٥٠﴾[الحجر: ۴۹-۵۰].
«بندگانم را آگاه کن که من بخشنده مهربانم! (۴۹) و عذاب و کیفر من، همان عذاب دردناک است! (۵۰)».
آیه منتخب ﴿ عَٰلِمُ ٱلۡغَيۡبِ فَلَا يُظۡهِرُ عَلَىٰ غَيۡبِهِۦٓ أَحَدًا٢٦ إِلَّا مَنِ ٱرۡتَضَىٰ مِن رَّسُولٖ فَإِنَّهُۥ يَسۡلُكُ مِنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَمِنۡ خَلۡفِهِۦ رَصَدٗا٢٧ لِّيَعۡلَمَ أَن قَدۡ أَبۡلَغُواْ رِسَٰلَٰتِ رَبِّهِمۡ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيۡهِمۡ وَأَحۡصَىٰ كُلَّ شَيۡءٍ عَدَدَۢا٢٨﴾ [الجن: 26-28].
«داناى غیب اوست و هیچکس را بر اسرار غیبش آگاه نمىسازد، مگر رسولانى که آنها را برگزیده و مراقبینى از پیش رو و پشت سر برایشان قرار مىدهد، تا بداند پیامبرانش رسالتهاى پروردگارشان را ابلاغ کردهاند و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد و همه چیز را ثبت و شمارش کرده است».