فصل ۱۴: حقیقت شفاعت
در این بخش به چند سوال که بعد از مرور آیات گفته شده در فصول قبل، در ذهن انسان ایجاد میشود، پاسخ میدهیم. در بخشهای قبل بیان شد که خداوند در قرآن فرموده که انسان باید اموری مانند عبادت، شفا، دعا، ستایش و حاجت را فقط و فقط به خداوند یگانه اختصاص دهد و عبادت و دعا از اموات، پیامبران، امامان، شهدا، امامزادگان، صالحین و به طور هر فردی که در قید حیات نمیباشد، شرک محسوب میشود. همچنین عبادت و دعا از فرشتگان، جنیان، شیطان و کل کائنات نیز شرک محسوب میشود، زیرا همه موارد گفته شده زیر مجموعه دونِ الله هستند. بعضی از افراد این سوال را مطرح میکنند که در قرآن گفته شده که در زمان صدر اسلام، صحابه خدمت پیامبر میرسیدند و از ایشان میخواستند که برای آنها دعا کند. مساله ای که در اینجا باید به آن توجه شود، این است که طلب حاجت در محدوده مسائل دنیوی از انسانهای زنده و در قید حیات شرک محسوب نمیشود. منظور از انسان زنده و در قید حیات این است که فرد در دنیا حضور فیزیکی داشته باشد و مرگ وی هنوز نرسیده باشد. دقت کنید که قرآن، از شهداء نیز به عنوان احیاء (زندگان) نام برده است، ولی منظور ما از زنده دقیقاً به معنی فردی است که مرگ وی هنوز واقع نشده است، زیرا شهداء نزد پروردگار خود در دارالسلام زنده هستند، ولی نزد ما نبوده و در این دنیا حضور فیزیکی ندارند. به طور مثال، اگر فرهاد از دوست خود رضا که زنده و در قید حیات است، تقاضا کند که مقداری پول به وی قرض بدهد، چون به فردی زنده تقاضای خود را ارائه کرده است، هیچ مشکلی ندارد. در زمان پیامبر، بسیاری از صحابه خدمت پیامبر میرسیدند و از ایشان تقاضا میکردند که برای آنها دعا کند. پیامبر هم از خداوند برای آنها دعا میکرد، چون زنده و در قید حیات بوده است. دقت کنید که پیامبر همیشه دعای خود را به درگاه خداوند عرضه میکرده است، مثلا، اگر فردی از پیامبر میخواسته که برای شفای فرزندش دعا کند، پیامبر نمیگفته که من خود شفا دهنده ام، بلکه من هم در کنار شما برای شفا به درگاه خداوند دعا میکنم. بعد از فوت پیامبر حتی یک نفر از صحابه و تابعین نیز دعای خود را به روح پیامبر عرضه نکردند، زیرا این کار شرک محسوب میشود. متاسفانه امروزه این هدف اصلی که پیامبر به خاطر آن مبعوث شد، فراموش شده و افراد دوباره بدون فکر اعمال دوره جاهلیت را انجام میدهند. مساله شرک در کلیه ادیان وجود دارد، از بودایی گرفته تا یهودی و مسیحی و مسلمان، همه به نوعی با این مشکل خطرناک درگیر هستند. به خاطر تحریفاتی که در کتب آسمانی ادیان دیگر وجود دارد، شرک در ادیان غیر اسلامی بسیار زیادتر از اسلام میباشد. در دین اسلام، به خاطر اینکه قرآن، طبق وعده و قول خود خداوند، از تحریف در امان است، شرک کمتر به چشم میخورد. در حیطه اسلام، شرک در کشورهایی بیشتر به چشم میخورد که مردمشان قرآن را به فراموشی سپرده و به جای آن به خرافات، احادیث جعلی و ادعیه متناقض با قرآن روی آوردهاند. متاسفانه، شرک در کشور ایران از سایر بلاد مسلمان بیشتر است، زیرا مردم جدا از اینکه قرآن را به فراموشی سپردهاند، تفکر در مورد ایمان و عقیده خود را نیز به دست افراد سودجو و ضد خدا دادهاند و در حوزه دین، چشم و گوش بسته از آنها پیروی میکنند.
مساله دیگری که ممکن است باعث سوالات زیادی در ذهن انسان شود، مساله خواب و رویا میباشد. تاکنون با افراد زیادی برخورد کردهایم که میگویند «ما تاکنون خواب بسیاری از نزدیکان، اقوام، صالحین و ... را دیدهایم که در خواب و رویا به سراغ ما آمده و با ما صحبت کردهاند. اگر طبق قرآن دنیای ارواح کل بشر از این دنیا جداست، پس چگونه میتوان به این مورد پاسخ داد؟». قبل از پاسخ به این سوال، علاوه بر آیه ۱۰۰ سوره مومنون که قبلا بیان شد، به آیه زیر توجه کنید:
﴿ٱللَّهُ يَتَوَفَّى ٱلۡأَنفُسَ حِينَ مَوۡتِهَا وَٱلَّتِي لَمۡ تَمُتۡ فِي مَنَامِهَاۖ فَيُمۡسِكُ ٱلَّتِي قَضَىٰ عَلَيۡهَا ٱلۡمَوۡتَ وَيُرۡسِلُ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمًّىۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ٤٢ أَمِ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ شُفَعَآءَۚ قُلۡ أَوَلَوۡ كَانُواْ لَا يَمۡلِكُونَ شَيۡٔٗا وَلَا يَعۡقِلُونَ٤٣ قُل لِّلَّهِ ٱلشَّفَٰعَةُ جَمِيعٗاۖ لَّهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ ثُمَّ إِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ٤٤﴾[الزمر: ۴۲-۴۴].
«خداوند ارواح را به هنگام مرگشان قبض مىکند و ارواحى را که نمردهاند نیز به هنگام خواب مىگیرد؛ سپس ارواح کسانى که فرمان مرگشان را صادر کرده نگه مىدارد و ارواح دیگر را [که باید زنده بمانند] بازمىگرداند تا سرآمدى معین؛ در این امر نشانههاى روشنى است براى کسانى که اندیشه مىکنند! (۴۲) آیا آنان غیر از خدا شفیعانى گرفتهاند؟ به آنان بگو «آیا از غیر خدا شفاعت مىطلبید، هر چند مالک چیزى نباشند و درک و شعورى براى آنها نباشد؟» (۴۳) بگو «تمام شفاعت از آن خداست، حاکمیت آسمانها و زمین از آن اوست و سپس همه شما را به سوى او باز گردانده میشوید!» (۴۴)».
در پاسخ به سوال این افراد باید گفت که درست است که رویا و خواب وجود دارد و از نشانههای پروردگار است، ولی خواب برای انسان هیچ حجتی ندارد، یعنی انسان هر خوابی که بیند، نباید آن را معیاری برای دستکاری عقیده و ایمان خود قرار دهد. به آیه زیر دقت کنید:
﴿وَرُسُلٗا قَدۡ قَصَصۡنَٰهُمۡ عَلَيۡكَ مِن قَبۡلُ وَرُسُلٗا لَّمۡ نَقۡصُصۡهُمۡ عَلَيۡكَۚ وَكَلَّمَ ٱللَّهُ مُوسَىٰ تَكۡلِيمٗا١٦٤ رُّسُلٗا مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى ٱللَّهِ حُجَّةُۢ بَعۡدَ ٱلرُّسُلِۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمٗا١٦٥ لَّٰكِنِ ٱللَّهُ يَشۡهَدُ بِمَآ أَنزَلَ إِلَيۡكَۖ أَنزَلَهُۥ بِعِلۡمِهِۦۖ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ يَشۡهَدُونَۚ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِيدًا١٦٦﴾[النساء: ۱۶۴-۱۶۶].
«و پیامبرانى که سرگذشت آنها را پیش از این، براى تو باز گفتهایم و پیامبرانى که سرگذشت آنها را بیان نکردهایم و خداوند با موسى سخن گفت. (۱۶۴) پیامبرانى که بشارتدهنده و بیمدهنده، تا بعد از این پیامبران، حجتى براى مردم بر خدا باقى نماند [و بر همه اتمام حجت شود] و خداوند، توانا و حکیم است. (۱۶۵) ولى خداوند گواهى مىدهد به آنچه بر تو نازل کرده که از روى علمش نازل کرده است و فرشتگان [نیز] گواهى مىدهند؛ هر چند گواهى خدا کافى است. (۱۶۶)».
در آیه قبل، خداوند بیان کرده که بعد از خود الله تعالی و پیامبرانی که نازل کرده، هیچ حجتی برای مردم وجود ندارد و مردم در حوزه ایمان و عمل خود به نقصی بر نمیخورند که بوسیله خواب و رویا بتوان آن را توضیح داد. درست است که بعضی از پیامبران الهی، مثل حضرت یوسف÷، بواسطه پیامبری خود و در حکم معجزه، علم تعبیر خواب داشتهاند، ولی در دوران ما که قرآن به عنوان آخرین کتاب آسمانی و محمد نبی ج به عنوان آخرین پیامبر برای کل بشریت آمده و طبق آیه بیان شده، حجت خداوند بر مردم کره زمین تا روز قیامت تمام شده است، هیچ انسانی نمیتواند خواب را ملاکی برای ایمان و عقیده خود قرار دهد. از این به بعد ما باید با خوابهایی که میبینیم بدون دشواری برخورد کنیم، یعنی اگر خوابی که دیدیم، طبق فیلتر قرآن بر افزایش ایمان و عقیده و عمل صالح تاکید میکرد، آن را در حکم خواب خوب به حساب میآوریم. ولی اگر خواب ما از فیلتر قرآن رد نشد، از آن هیچ تبعیتی نکرده، به راحتی آن را فراموش کرده و تنها بر خداوند یگانه توکل میکنیم.
در اینجا علاوه بر دلایل قرآنی چند دلیل عقلی را نیز بیان میکنیم. انسان قبل از ورود به عالم طبیعت (قبل از تولد) و پس از مرگ در محدوده جبر قرار داشته و فقط در این دنیاست که دارای اختیار میباشد. هیچ انسانی به اختیار خود به دنیا نمیآید (تولد) و به اختیار خود نیز از دنیا نمیرود (مرگ). این خداوند است که تولد و مرگ انسان را تحت اختیار خود دارد.
﴿لِّلَّهِ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ يَخۡلُقُ مَا يَشَآءُۚ يَهَبُ لِمَن يَشَآءُ إِنَٰثٗا وَيَهَبُ لِمَن يَشَآءُ ٱلذُّكُورَ٤٩ أَوۡ يُزَوِّجُهُمۡ ذُكۡرَانٗا وَإِنَٰثٗاۖ وَيَجۡعَلُ مَن يَشَآءُ عَقِيمًاۚ إِنَّهُۥ عَلِيمٞ قَدِيرٞ٥٠﴾[الشورى: ۴۹-۵۰].
«مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین از آن خداست؛ هر چه را بخواهد مىآفریند؛ به هر کس اراده کند دختر مىبخشد و به هر کس بخواهد پسر، (۴۹) یا هردوی پسر و دختر را براى آنان جمع میکند و هر کس را بخواهد عقیم مىگذارد؛ زیرا که او دانا و قادر است».
تفکر کنید: در حال حاضر که روح ما در بدن ما بوده و در محدوده اختیار ما قرار دارد، نمیتوانیم روح خود را مجبور کرده تا به خواب فرد دیگری برود. پس از مرگ و در زمان خواب که روح انسان توسط الله تعالی گرفته میشود، وارد محدوده جبر میگردد (در محدوده جبر، اختیار از انسان سلب میشود). همچنین هیچ انسانی به اختیار خود خواب نمیبیند و حتی به اختیار خود نیز در زمان مشخصی از خواب بر نمیخیزد. قسمتی از خوابهای افراد ناشی از افکارات و تمایلات ذهنی آنها بوده و قسمتی نیز به خواست و اراده خداوند متعال برای انسان محرز میشوند. با توجه به موارد مطرح شده در بخشهای قبل و درس کنونی، اگر شما خواب ببینید که فرد صالحی به خوابتان آمده و شما را برای گرفتن حاجت به سوی خود دعوت میکند، شما چه میکنید؟
پس از بیان بسیاری از مصادیق شرک در قرآن، عده زیادی از انسانها عقاید خود را بوسیله قرآن پالایش کرده و چشمه توحید را وارد زندگی خود میکنند. در مقابل عده زیادی از انسانها نیز وجود دارند که هدایت خداوند شامل حال آنها نشده و همچنان به خرافهها و شرکیات رایج در زندگی خود راضی هستند. این افراد هنگامی که مردم دیگر را میبینند که لطف خداوند شامل حال آنها شده و هدایت یافتهاند، خشمگین میشوند. آنها به خاطر غرور و ظلم و پول پرستی، میخواهند که همه انسانهای دنیا، چه مؤمن و چه غیر مؤمن، در شرکیات آنها شریک باشند و به شدت به ترویج خرافات شرک آمیز میپردازند. هنگامی که به آنها گفته شود که خداوند در قرآن دستور داده که واسطهها بین خالق و مخلوق حذف شده و همه انسانها مستقیما به سمت پروردگار خود برگردند، مثالی زده و میگویند «حتی در ادارهها نیز برای دیدن رئیس، باید اول معاون وی را دید». آنها میدانند دنیایی که خداوند خلق کرده اداره نیست و پارتی بازی هم در آن معنایی ندارد، ولی باز هم سعی میکنند در آیات خدا مجادله کرده و مثالهای کودکانه بیاورند. به آیات زیر توجه کنید:
﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَمۡلِكُ لَهُمۡ رِزۡقٗا مِّنَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ شَيۡٔٗا وَلَا يَسۡتَطِيعُونَ٧٣ فَلَا تَضۡرِبُواْ لِلَّهِ ٱلۡأَمۡثَالَۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ٧٤ ۞ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلًا عَبۡدٗا مَّمۡلُوكٗا لَّا يَقۡدِرُ عَلَىٰ شَيۡءٖ وَمَن رَّزَقۡنَٰهُ مِنَّا رِزۡقًا حَسَنٗا فَهُوَ يُنفِقُ مِنۡهُ سِرّٗا وَجَهۡرًاۖ هَلۡ يَسۡتَوُۥنَۚ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِۚ بَلۡ أَكۡثَرُهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ٧٥ وَضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا رَّجُلَيۡنِ أَحَدُهُمَآ أَبۡكَمُ لَا يَقۡدِرُ عَلَىٰ شَيۡءٖ وَهُوَ كَلٌّ عَلَىٰ مَوۡلَىٰهُ أَيۡنَمَا يُوَجِّههُّ لَا يَأۡتِ بِخَيۡرٍ هَلۡ يَسۡتَوِي هُوَ وَمَن يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَهُوَ عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ٧٦﴾[النحل: ۷۳-۷۶].
«آنها غیر از خدا، موجوداتى را مىپرستند که هیچ رزقى را براى آنان از آسمانها و زمین در اختیار ندارند و هیچ استطاعتی نیز ندارند. (۷۳) پس، براى خدا مثال نزنید! خدا مىداند و شما نمىدانید. (۷۴) خداوند مثالى زده: برده مملوکى که قادر بر هیچ چیز نیست و انسان [با ایمانى] که از جانب خود، رزقى نیکو به او بخشیدهایم و او پنهان و آشکار از آنچه خدا به او داده، انفاق مىکند؛ آیا این دو نفر یکسانند؟ شکر مخصوص خداست، ولى اکثر آنها نمىدانند! (۷۵) خداوند مثالى [دیگر] زده است: دو نفر که یکى از آن دو گنگ مادرزاد است و قادر بر هیچ کارى نیست و سربار صاحبش مىباشد؛ او را در پى هر کارى بفرستد، خوب انجام نمىدهد؛ آیا چنین انسانى، با کسى که امر به عدل و داد مىکند و بر راهى راست قرار دارد، برابر است؟ (۷۶)».
در ابتدای آیه خداوند مجدداً انسان را از عبادت دونِ الله نهی میکند و بیان میکند که آنها درمورد هیج چیزی استطاعت ندارند. سپس خداوند در آیه بعدی بیان میکند که نفی توجه به دونِ الله برای بسیاری از انسانها خوشایند نیست، پس آنها سعی میکنند در توجیه کار خود مثال بزنند. خداوند به صراحت در قرآن اعلام کرده که راجع به دین خدا، برای خدا مثال نزنید و با قیاسهای تباه و تشبیهات ناروا، اعمال شرک آمیز خود را توجیه نکنید. این خداست که حقیقت دین را میداند و انسانها هیچ نمیدانند و فقط ملزم به تبعیت از امر پروردگار هستند. در ضمن قرار نیست که انسان با مثال زدن برای خداوند، حقیقت دین را به خالق خود یاد بدهد و به هیچ وجه نمیتوان برای خداوند مسیر مشخص کرد، بلکه این الله است که مسیر را برای ما مشخص میکند. پس از این اخطار به افرادی که توحید جلوی رونق بازارشان را میگیرد، خداوند در دو آیه بعد از آن نیز به طور پیاپی دو مثال برای انسان میآورد و افراد گناهکاری که با تمثیل و استضعاف، سعی در گمراه کردن افراد پیرو خود را دارند را با انسانهایی که خداوند بر آنها منت نهاده و آنها را هدایت کرده قیاس کرده است و صد البته این فقط حق الله است که مسیر را برای انسان مشخص کند. بعضی از افراد پیش خود فکر میکنند که ما دونِ الله را به جای خداوند نمیخوانیم، بلکه همراه با خدا میخوانیم و این مشکلی ایجاد نمیکند. مشخص نیست که این افراد بر حسب کدام منبع و با چه استنادی به این راحتی کار خود را توجیه میکنند. در کنار مرور مجدد شکل فصل ۱۰، آیه زیر را بخوانید:
﴿لِّنَفۡتِنَهُمۡ فِيهِۚ وَمَن يُعۡرِضۡ عَن ذِكۡرِ رَبِّهِۦ يَسۡلُكۡهُ عَذَابٗا صَعَدٗا١٧ وَأَنَّ ٱلۡمَسَٰجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا١٨ وَأَنَّهُۥ لَمَّا قَامَ عَبۡدُ ٱللَّهِ يَدۡعُوهُ كَادُواْ يَكُونُونَ عَلَيۡهِ لِبَدٗا١٩﴾[الجن: ۱۷-۱۹].
«هدف این است که ما آنها را با این نعمت فراوان بیازماییم و هر کس از یاد پروردگارش روى گرداند، او را به عذاب شدید و فزایندهاى گرفتار مىسازد! (۱۷) و اینکه مساجد از آن خداست، پس هیچ کس را با خدا نخوانید! (۱۸) و اینکه هنگامى که بنده خدا [محمّد ج] به عبادت برمىخاست و او را مىخواند، گروهى پیرامون او بشدّت ازدحام مىکردند! (۱۹)».
آیه منتخب
﴿ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ يُحۡيِۦ وَيُمِيتُۖ رَبُّكُمۡ وَرَبُّ ءَابَآئِكُمُ ٱلۡأَوَّلِينَ٨﴾ [الدخان: 8].
«هیچ معبودى جز او نیست؛ زنده مىکند و مىمیراند؛ او پروردگار شما و پروردگار پدران نخستین شماست!».