اعتراض نهم: قانون متعه در قرآن غریب است و شاهد ندارد
دليل شيعه براي متعه كردن آيه ۲۴ سوره نساء است؛ البته نه همه آيه، بلکه از وسط آیه این بخش را برداشته: ﴿فَمَا ٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِهِۦ مِنۡهُنَّ فََٔاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةٗۚ﴾و ادعا میکند که دربارۀ متعه کردن است.
ما در اینجا با شیعه مخالفت نمیکنیم و میگویم: به فرض که این قسمت از آیه دربارۀ متعه کردن باشد، باز هم این ایراد باقی میماند که قرآنی که دربارۀ انواع دیگرِ نکاح، دستکم دویست و پنجاه آیه دارد، چرا یک آیه دربارۀ آداب نکاح موقت ندارد؟ مثلاً عده نکاح دائم را چند بار شرح داده، اما دربارۀ عدۀ نکاح موقت ساکت است؛ تعداد مجاز زنان را در ازدواج دائم شرح داده اما دربارۀ تعداد در نکاح موقت ساکت است؛ چرا؟ تعداد جدایی مجاز از یک زن را در ازدواج دائم شرح داده (۳ طلاق)، اما در ازدواج موقت ساکت است؛ چرا؟ مقدار ارث را در ازدواج دائم شرح داده، اما کماکان در ازدواج موقت ساکت است؛ چرا؟
به همین منوال در هر چیز ساکت است و ما این را دلیل میگیریم که تفسیر شیعه از آیه، دروغ است و الله اصلاً متعه را به رسمیت نمیشناخته تا دربارۀ آن توضیح دهد. البته اگر قوانین ازدواج متعه با قوانین ازدواج دائم فرق نداشت، باز شیعه میتوانست دلیلی بیاورد، اما ازدواج موقت با ازدواج دائم تفاوتهای زیادی دارد؛ از جمله: عده، طلاق، ارث، نفقه، تعداد طلاق و رجوع، عدد زنانی که میشود همزمان صیغه کرد و همزمان همبستر شد و بسیاری مسایل دیگر؛ پس سکوت قرآن چه معنی دارد؟
شیعه میگوید قرآن به جزئیات نمیپردازد، ولی ما میگوییم که دروغ است؛ زیرا تقریباً سیصد آیه دربارۀ جزئیات ازدواج دائم دارد.
ببینید حتی وقتی صحبت ازدواج با کنیز است، الله مجازات او را در صورت گناه تعیین کرده و گفته: «نصف مجازاتِ زن آزاد است»، پس حتی در ازدواج با کنیز نیز به جزییات پرداخته است؛ اما دربارۀ زن صیغهای حتی این را هم نگفته که مدت عدۀ او نصف مدت ازدواج دائم است. اگر دستبرد در قرآن ممکن میبود، اکنون شیعه مشکلی نداشت؛ همان طور که در حدیث مشکلی ندارد.