اعتراض سی و سوم: خلاف فطرت است
قباحت این عمل نزد خود شیعیان نیز معلوم است. آیا اگر یکی از شما خدای نکرده پدرش از دنیا برود، حاضر است مادرش را هر دو ماه به دو ماه -نعوذ بالله- صیغه افراد مختلف كند و او به خانههای مختلف برود؟ مطمئناً هیچ کس از شیعیان چنین چیزی را قبول نمیکند. این حدیث را ببینید: جوانی نزد رسول الله آمد و گفت: ای پیامبرخدا، به من اجازه زنا بده. مردم متوجه این سخن شدند و توبیخ و سرزنشش نمودند. رسول اللهصفرمود: نه نه، نزدیکش کنید. پس جوان نزدیک آمد؛ فرمود: بنشین. پس از آنکه نشست، رسول اللهصفرمود: آیا زنا را برای مادرت میپسندی؟ جوان گفت: الله مرا فدای تو کند ای رسول الله، والله که دوست ندارم. فرمود: مردم نیز برای مادرانشان دوست ندارند. آیا زنا را برای دخترت میپسندی؟ جوان گفت: الله مرا فدای تو کند ای رسول الله، والله که دوست ندارم. فرمود: مردم نیز برای دخترانشان دوست ندارند. آیا زنا را برای خواهرت میپسندی؟ جوان گفت: الله مرا فدای تو کند ای رسول الله، والله که دوست ندارم. فرمود: مردم نیز برای خواهرانشان دوست ندارند. آیا زنا را برای عمهات میپسندی؟ جوان گفت: الله مرا فدای تو کند ای رسول الله، والله که دوست ندارم. فرمود: مردم نیز برای عمه هایشان دوست ندارند، آیا زنا را برای خالهات میپسندی؟ جوان گفت: الله مرا فدای تو کند ای رسول الله، والله که دوست ندارم. فرمود: مردم نیز برای خالههایشان دوست ندارند. سپس رسول الله دست بر جوان گذاشت و چنین دعا کرد: الهی گناهش را ببخش و قلبش را پاک کن و شرمگاهش را محفوظ بدار. راوی میگوید: بعد از آن، جوان دیگر میل و توجهی به زنا نداشت.
حالا قانون متعه و صیغه را با حدیث بالا محک بزنید. آیا ما آن را برای خواهر یا مادر یا دختر یا عمه یا خاله خود میپسندیم؟ نه نمیپسندیم؛ چون بر خلاف فطرت انسانی است. کارهای فطری یعنی کارهایی که با ساختار آفرینش انسان از لحاظ مادی و معنوی در تضاد نبوده و برای او مفید باشد. اما اینکه انسانها کاری را دوست داشته باشند، این را نمیتوان کار فطری نامید. پس اگر نتایج کار را برای خود و دیگران دوست داشته باشند، پس غالباً (نه همیشه) آن کار فطری است. مثلاً خیلیها شراب را دوست دارند، اما از خماری و سردرد صبحگاهی بدشان میآید؛ گوشت خوک را میپسندند، اما از لکههای پوستی ناشی از خوردن گوشت خوک و از انگل تریشین متنفرند؛ زنا را دوست دارند، اما از ایدز متنفرند. اما بعضی از کارهای غیر فطری، ضررش بسیار آشکار است، تا آنجا که کنندۀ آن، در همان هنگامی که دارد آنرا میستاید، از آن متنفر است.
کشیش مار پرست فلان کلیسای آمریکا در همان حالی که دارد از فلسفۀ مار پرستی دفاع میکند، اگر زیر پای خود یک مار نیشدار و زهرآگین ببیند، فرار میکند.
این موقعیت را تصور کنید: آخوند منبری که در دفاع از صیغه دهانش کف کرده، ناگهان میبیند یکی از مردم دستش را بلند کرده و میپرسد: حاج آقا، من مجردم و جوان؛ شما هم دختر مجرد دارید؛ صیغه هم ثواب دارد؛ او را صیغۀ من میکنید؟ فکر میکنید واکنش حاج آقا چیست؟
ای مدافعان متعه، آيا شما حاضريد كه همسر آينده شما اين ثواب را قبل از ازدواج با شما تجربه کرده باشد؟ بد نیست ماجرای زیر را بخوانید که در آن «عبدالله بن معمر لیثی» سئوالی را از امام باقر میپرسد و ایشان جواب جالبی میدهند.
«قَالَ الْآبِيُّ فِي كِتَابِ نَثْرِالدُّرَرِ رُوِيَ أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ مَعْمَرٍ اللَّيْثِيَّ قَالَ لِأَبِي جَعْفَرٍ÷: بَلَغَنِي أَنَّكَ تُفْتِي فِي الْمُتْعَةِ؟ فَقَالَ: أَحَلَّهَا اللَّهُ فِي كِتَابِهِ وَسَنَّهَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَعَمِلَ بِهَا أَصْحَابُهُ. فَقَالَ عَبْدُاللَّهِ: فَقَدْ نَهَى عَنْهَا عُمَرُ. قَالَ: فَأَنْتَ عَلَى قَوْلِ صَاحِبِكَ وَأَنَا عَلَى قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِص. قَالَ عَبْدُاللَّهِ: فَيَسُرُّكَ أَنَّ نِسَاءَكَ فَعَلْنَ ذَلِكَ؟ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ÷: وَمَا ذِكْرُ النِّسَاءِ هَاهُنَا يَا أَنْوَكُ إِنَّ الَّذِي أَحَلَّهَا فِي كِتَابِهِ وَأَبَاحَهَا لِعِبَادِهِ أَغْيَرُ مِنْكَ وَمِمَّنْ نَهَى عَنْهَا تَكَلُّفاً! بَلْ يَسُرُّكَ أَنَّ بَعْضَ حَرَمِكَ تَحْتَ حَائِكٍ مِنْ حَاكَةِ يَثْرِبَ نِكَاحاً؟ قَالَ: لَا. قَالَ: فَلِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ؟ قَالَ: لَا أُحَرِّمُ وَلَكِنَّ الْحَائِكَ مَا هُوَ لِي بِكُفْوٍ قَالَ: فَإِنَّ اللَّهَ ارْتَضَى عَمَلَهُ وَرَغِبَ فِيهِ وَزَوَّجَهُ حُوراً. أَفَتَرْغَبُ عَمَّنْ رَغِبَ اللَّهُ فِيهِ وَتَسْتَنْكِفُ مِمَّنْ هُوَ كُفْوٌ لِحُورِ الْجِنَانِ كِبْراً وَعُتُوّاً؟ قَالَ: فَضَحِكَ عَبْدُ اللَّهِ وَقَالَ: مَا أَحْسَبُ صُدُورَكُمْ إِلَّا مَنَابِتَ أَشْجَارِ الْعِلْمِ فَصَارَ لَكُمْ ثَمَرُهُ وَلِلنَّاسِ وَرَقُهُ»
«آبیّ در کتاب نثرالدرر میگوید: روایت شده که عبدالله بن معمر لیثی به ابوجعفر امام باقر÷گفت: به من رسیده که تو در [جواز] متعه فتوا میدهی؟ امام باقر÷فرمود: «خدا آن را در کتابش حلال کرده و رسول خدا آن را سنت نهاده و اصحابش به آن عمل نمودهاند. عبدالله گفت: ولی عمر از آن نهی کرده است. امام باقر فرمود: پس تو بر سخن دوستت باش و من بر سخن رسولاللهص. عبدالله گفت: پس آیا تو خوشحال میشوی که زنان [منسوب به] تو آن کار را انجام دهند؟ امام باقر فرمود: ای احمق، مسئله زنان اینجا [مطرح] نیست؛ همانا کسی که آن را در کتابش حلال دانسته و برای بندگانش اجازه فرموده، از تو و از کسی که از آن به زور نهی کرده غیرتمندتر است؛ بلکه [از تو میپرسم] آیا تو خوشحال میشوی که برخی از [زنان] حَرَم تو با بافندهای از بافندگان مدینه ازدواج کند؟ عبدالله گفت: نه. امام باقر÷فرمود: پس چرا آنچه را خدا حلال کرده حرام میکنی؟ عبدالله گفت: حرام نمیکنم و لیکن بافندهای همتای من نیست. امام باقر فرمود: همانا خداوند از عمل او راضی است و در آن راغب است و حوریهای را به ازدواج او درمیآورد. پس آیا تو از کسی که خداوند در او راغب است روی میگردانی و از کسی که او همتای حوریان بهشتی است استنکاف میورزی [آن هم] از روی کبر و گستاخی؟ [راوی] میگوید: پس عبدالله خندید و گفت: گمان نمیکنم سینههای شما جز ریشههای درختان علم باشد. پس میوۀ آن برای شماست و برگهایش برای مردم» [۸].
در جواب میگویم: البته انسان اگر دلش نخواهد، میتواند خواهرش را به بافنده ندهد؛ اما با این حدیث، سه اشکال جدید به میدان میآیند:
۱- اگر بافنده همتای مرد شریف نیست پس چرا دخترش یا خواهرش همتای اوست؟ بله، برای ازدواج دائم همتا نیست، اما این خواهر بافنده برای ازدواج موقت، همتای شاه سلطان حسین صفوی هم هست. پس این بهترین دلیل است که شیعه به ازدواج موقت به چشم ازدواج نگاه نمیکند؛
۲- شیعه برای زنی که صیغه میشود ثوابهای عظیمی را روایت کرده تا زنان تشویق شوند. آیا امامان و بستگان آنها نباید در عمل خیر از امت پیشی گیرند؟ آیا ثواب فقط برای بدبختها و فقراست؟
۳- از این سخن معلوم شد که که ازدواج متعه یک راه حل برای همه نیست. دختر خانواده شریف هر چقدر که در تنگنا قرار گیرد، نباید متعه شود؛ ربطی ندارد که امکانات عروسی دارد یا ندارد یا درس میخواند؛ در هر حال باید صبر کند. دختران شیعه باید همان کاری را بکنند که دختران اهل سنت میکنند؛ یعنی عفاف پیشه کنند و دعا نمایند تا الله فرجی بیاورد. پس چه عیب دارد که پسر شیعه هم همان کاری را بکند که پسر سنی میکند و سراغ متعه نرود. دختر که میتواند صبر کند، پسر چرا نتواند؟ چه مردی بود کز زنی کم بود؟
مجری زیرک تلویزیون الجزیره، در مصاحبه با دختر هاشمی رفسنجاني، او را در این مورد در تنگنا قرار داد پرسید: تو حاضری صیغه شوی؟ او از جواب طفره رفت، ولی مجری دوباره پرسید: این کار را برای خودت میپسندی؟ خانم هاشمی پاسخ داد: این کار در شأن افراد شریفِ ما نیست (همان حدیث امام باقر). مجری گفت: پس شما مثل زرتشتیها دو قانون دارید: یکی برای افراد شریف و یکی برای طبقات پایین اجتماع.
از نگاه فطرت بین ازدواج موقت و تعدد در ازدواج فرق است. من باصدای بلند اعلام میکنم که زن دوم شدن را برای خواهر بیوۀ خود میپسندم و از این گفته خود خجالت نمیکشم. اما امام باقر (به زعم شما) و خود شما که مدافع متعه هستید، جرأت ندارید بگویید که متعه را برای خواهر و مادر خود میپسندید.
میگویند: اگر مردم کاری را نپسندند دلیل بر بدیِ آن کار نیست. مردم ازدواج دوم را هم نمیپسندند. نظر شیعه درباره تنفر مردم از ازدواج دوم، مردود است. معمولاً مردها و بسیاری از زنان نیز آن را دوست دارند. اگر دوست نمیداشتند زن دوم نمیشدند.
در عمل هم میبینیم ملیونها مرد، زن دوم دارند و کسی از کار خود احساس شرم نمیکند، بلکه با افتخار میگوید: دو زن دارم. در تاریخ نیز مثال داریم و اکثر بزرگان دو زن یا بیشتر داشتند (پیامبر و همه ائمه شیعه) و این موضوع، از نظر شرم اجتماعی ابداً با متعه قابل مقایسه نیست. شاید مثال زیر راهگشا باشد:
«عالمی در دهلینو هر روز به مردم میگفت: پیرو رسم و رواج هندوان نباشید و بیوهزنان خود را شوهر دهید؛ در این کار شرمی نیست. او این گفته را در هر جمعه تکرار میکرد. یک روز گفت: ای مردم، من مادرم پیرم را به عقد فلان دوستم درآوردم تا شما از ازدواج بیوههای خود احساس شرم نکنید و به من اقتدا کنید».
او کجا و سخنی که شما به امام باقر نسبت میدهید کجا؟ ما میگوییم: وقتی مدافع یک قانون خودش از اجرای آن احساس شرم میکند، آن قانون خلاف فطرت است.
شیعه میگوید: این ادعای سنی که پیامبر در عمره اجازه متعه را داد و بعد حرامش کرد، این نتیجه را میدهد که پیامبر در برههای از زمان خلاف فطرت دستور داده است. جواب این است:
دستورات پیامبر در هر حال مطابق فطرت است؛ یعنی اگر چند روزی به متعه رایج در بین مردم امر کرد ، این کار از نظر مسلمان فقط برای همان چند روز مطابق فطرت است و اسلام بر قوم تازه مسلمان شده آسان گرفته بود. اگر چند روز در مقابل شرابخواری سکوت کرد، این کار از نظر مسلمان فقط برای همان چند روز مطابق فطرت است، چون با قوم تازه مسلمان شده مدارا کرده است.
اگر اسلام، به عرب جاهلی که رو به کعبه نماز میخواند امر کرد که پشت به کعبه نماز بخواند، نمیتوان گفت که خلاف فطرت امر کرده، مگر اینکه مسلمان نباشی و اگر دوباره از این امر و دستور خود برگشته باز هم کارش درست و مطابق فطرت است.
مسلمان حق ندارد اعتراض کند، اما کافر حق دارد چنین ایرادی بگیرد، که جواب ما به او این است:
رسول اللهصبا قوم تازه مسلمان شده مدارا کرد و عاداتهای زشت را کمکم از آنها گرفت و به جایش به تدریج عبادات را واجب کرد و به این خاطر درباره منکرات جاهلی گاهی سکوت کرده و گاهی برای یک دوره محدود اجازه داده؛ گاهی منع کرده و باز برگشته؛ اما در همۀ موارد، حرف آخر ایشان معتبر است.
[۸. - مجلسی، بحارالانوار، ۴۶/۳۵۶ و كشفالغمة، ۲/۱۴۹.