رد احادیث تحریم، با عمل عایشه لو جواب آن
از عجیبترین عللی که برای رد این احادیث بیان شده، گفتهی بعضی از احناف متعصب [۱۴۳]است که میگویند: همانا عایشه ل، انگشترهای طلایی میپوشید، چنانکه پسر خواهرش قاسم بن محمد آنرا دیده و جریان را بیان نموده و این روایتِ عایشه لرا بخاری در صحیحش روایت نموده است.
بنده میگویم: نسبت دادن این روایت بصورت مطلق به بخاری، خالی از اشکال نیست. زیرا این مطلب نزد علما مشهور بوده که وقتی یک حدیث مطلقاً به بخاری نسبت داده شود، مراد از آن این است که بخاری در کتاب صحیحیش با سند روایت نموده است. در حالیکه این اثر چنین نیست، زیرا بخاری این اثر را بدون سند و بصورت معلق روایت نموده است. حافظ ابن حجر در فتح الباری [۱۴۴]ذکر کرده که این اثر را ابن سعد در «الطبقات» به صورت متصل روایت نموده و در مورد سندش سکوت نموده است.اما این سند نزد من حسن میباشد. ابن سعد [۱۴۵]میگوید: عبدالله بن مسلمه بن قعنب از عبدالعزیز بن محمد از عمروبن ابی عمر به ما چنین روایت نمودهاند که از قاسم بن محمد پرسیدم؛ بعضی از مردم گمان میکنند که رسول الله جاز دو سرخ (یعنی طلا و آنچه با زعفران رنگ داده شده باشد ) ممانعت نموده است. قاسم گفت: بخدا دروغ گفتهاند. من عایشه را دیدم که لباسهایی که با رنگ زعفرانی رنگ شده و انگشترهای طلایی میپوشید.
و علاوه بر عبدالعزیز، دیگران با این الفاظ روایت کردهاند که: عایشه لدو سرخ، زیور آبدیده با طلا ولباسِ زعفرانی رنگ میپوشید. و این را ابن سعد نیز ذکر کرده که ابوبکر بن عبدالله بن ابی اوس از سلیمان بن بلال از عمرو، ما را از چنین روایتی آگاه ساختند و این سند صحیحتر است. زیرا حافظه سلیمان بن بلال از عبدالعزیز بهتر بوده است. و اگر ذکر انگشتر در این اثر عایشه ثابت گردد، پس جوابش آنچیزیست که ذکر میکنیم و گرنه در آن حدیث، مطلقاً هیچ دلیلی برایشان نیست. زیرا روایت دومی که صحیحتر است در آن از انگشتر ذکری به میان نیامده است و آن حدیث به این حدیث اخیر حمل میشود. همانند روایت دیگری که قاسم از عایشه لروایت نموده، که وی دختران خواهرش را زیورآلاتِ طلایی میپوشاند و زکات آنها را نمیداد [۱۴۶]. این روایت حمل بر طلای تکهای میشود که بالاتفاق پوشیدن آن برای زنان جائز است. سپس آن فرد مذکور [۱۴۷]گفته است: هرگز این تصور جائز نیست که عایشهلطلای محلق بپوشد و رسول الله جهمیشه با او در خانهاش باشد و باوجود این، او را از این عمل نهی ننماید. آری باید گفت این یک مغلطهای واضح است و شاید هم عمدی نباشد، زیرا در حدیثِ گذشته بیان نشده که عایشهلبا وجود اطلاع و آگاهی پیامبر جطلای حلقهای پوشیده باشد. بلکه در این اثر آمده که قاسم بن محمد او را در حالی دیده که آن را میپوشد. آنچه نتیجه گرفته میشود این است که پوشش عایشه بعد از وفات پیامبر جبوده است. زیراقاسم زمان پیامبر را درک نکرده است.
سپس ایشان (در توضیح ادعایش) ادامه میدهد و میگوید: آیا پیامبر جاز آن ممانعت میکنند ولی به عایشه لخبر نمیرسد؟ این قطعا محال است.
آری باید گفت که این گفته شاید از نظر تئوری محال باشد ولی این برای ما اهمیت ندارد، زیرا واقعیت خلاف آن حکم میکند. چون بسیاری از سنتهای عملی و گفتار نبوی بر بزرگان صحابه نیز مخفی مانده است واگر صحت سندهای آنها نبود، ما نیز مانند آقای مشارالیه، در آن موقع چنین میگفتیم. ولی چه کنیم که ذکر مثالهای زیاد، بحث را به درازا میکشد و ما ناگزیریم به ذکر دومثال بسنده کنیم.
۱ـ عایشه لمراد از أقراء را «طهر» میدانست. چنانکه احمد در المسائل [۱۴۸]و مالک در الموطأ [۱۴۹]با سند کاملاً صحیح، چنین روایت نموده که عایشه فرمود: آیا شما میدانید که اقراء چیست؟ همانا مراد از اقراء «پاکیها» میباشد. و همانند این روایت را عبدالله بن احمد در مسائل امام احمد [۱۵۰]روایت نموده است.
در اینجا باید گفت که آنچه از سنت ثابت است، این است که معنای قرء «همان حیض» است، همانگونه که نظریه احناف است و این فرد مذکور [۱۵۱]نیز همین نظریه را دارد. ولی آیا حضرت عالی مذهبش را بخاطر این قول عایشه، و بالأخص که موافق با سنت است رد مینماید؟ و یا اینکه قول عایشه را دلیل نسخ آن میگیرد؟ همانگونه که در مساله مورد بحث ما چنین نموده است.
۲ـ عایشه لمیگوید: رسول الله جنزد ایشان آمده و در دست او انگشترهای نقرهای دیدند وفرمودند: «ای عایشه، اینها چیست؟» عایشه گفت: ای رسول خدا، برای اینکه خودم را برایتان آراسته کنم، اینها را در دست نمودم. رسول الله جفرمودند: «آیا زکات آنها را اداء مینمائی؟» گفت: خیر، یا گفت: اگر خدا بخواهد، پیامبر فرمودند: «از آتش همین برایت کافی است» [۱۵۲].
این حدیث صراحتاً وجوب زکات زیورآلات را بیان میکند و این دلیل کسانی است که قائل به وجوب زکات در زیور آلاتاند که احناف نیز از آن جملهاند.
سپس از خود عایشه حدیث دیگری روایت شد که با این حدیث مخالف است. آن حدیث را مالک [۱۵۳]از قاسم بن محمد «راوی حدیث انگشتر» روایت نموده که عایشه، زکات زیورآلات دختران برادرش را که یتیم بوده و تحت سرپرستی او بودند را پرداخت نمیکرد.
سند این روایت کاملاً صحیح است و قبلاً نیز همانند این روایت از امام احمد بیان شد.
این مخالفتی صریحی است از عایشه با حدیث خودش. پس وقتی عایشه با حدیث خودش مخالفت مینماید، به طور اولی با احادیث دیگران که خودش روایت ننموده نیز، مخالفت مینماید.
بهرحال ایشان بنابر اجتهادشان اجر میبرند ولی آن جناب [۱۵۴]در این مخالفت چه جواب دارند؟ آیا عمل به آن حدیث و مذهبش را بنابر این گفته عایشه لرها مینماید و یا اینکه حدیث را گرفته و با پیش نمودن عذری مقبول برای ام المومنین عائشه، همانگونه که واجب و ضروری است گفتهی ایشان را کنار مینهد؟
بهرحال هرکس اندکی عقل داشته باشد متوجه میشود که آنچه ایشان گفته، امکان تصور ندارد و یا اینکه قطعاً محال است و ما مساله مورد بحث را با احادیثی که دارای سندهای صحیح است ثابت نمودیم. نتیجه این میشود که یک مسلمان وقتی حدیث پیامبر برایش ثابت گردید، نباید به گفته کسی دیگر توجه نماید؛ هر چند که گوینده دارای مقام شامخ علمی و درجه رفیع فضل و صلاح هم باشد، زیرا با تمام اینها معصوم نیست.
و این یکی از علل و اسبابی است که باعث تشویق ما در استمرار برنامههایمان و تداوم تمسک به کتاب الله و سنت و عدم توجه به دیگر گفتارها شده است. همانگونه که ما در این مساله نیز همین راه را پیمودیم و از خداوند متعال خواهانیم که جمیع مسلمین را توفیق عمل به این مساله و دیگر مسائلی که از پیامبر جبه ثبوت رسیده را عنایت فرماید.
[۱۴۳]ـ مقصود استاد آلبانی نویسنده کتاب دراسات تطبیقیة في الحدیث النبوي میباشد (مترجم). [۱۴۴]ـ فتح الباری ۱۰/۲۷۱. [۱۴۵]ـ طبقات ابن سعد ۸/۴۸. [۱۴۶]ـ در المسائل صفحه ۱۴۵ با سند صحیح امام احمد روایت نمودهاند. [۱۴۷]ـ مقصود استاد آلبانی نویسنده دراسات تطبیقیة في الحدیث النبوي میباشد. [۱۴۸]ـ المسائل صفحه ۱۸۵. [۱۴۹]ـ الموطأ ۲/۹۶. [۱۵۰]ـ المسائل، صفحه ۳۳۱. [۱۵۱]ـ مقصود استاد، نویسنده دراسات تطبیقیة في الحدیث النبوي میباشد. [۱۵۲]ـ این حدیث را ابوداوود ۱/۲۴۴ و دیگران روایت کردهاند و سند آن برشرط صحیح بخاری است چنانکه حافظ در التلخیص ۶/۱۹ بیان کرده است و محمد بن عطائی که در سند آن است وی محمد بن عمرو بن عطا بوده که ثقه وقابل حجت است و از رجال بخاری و مسلم است چنانکه در الترغیب آمده است ولی ابن جوزی در التحقیق ۱/۱۹۸/۱ وی را فردی دیگر تصور نموده و مجهول قرار داده و این حدیث را بنا بر همین علت ضعیف قرار داده که حرفش اعتباری ندارد.. [۱۵۳]ـ مالک ۱/۲۴۵. [۱۵۴]ـ نویسنده دراسات تطبیقیه مقصود میباشد.