پرهیز از اعمال نامشروع
برداماد واجب است که از هر کاری خصوصاً آنچه که مردم از روی عادت و عرف در این مراسم انجام میدهند و مخالف با شرع است، پرهیز نماید. حتی بسیاری از مردم به سبب سکوتِ عُلما، گمان میکنند که این کارها از نظر شرع هیچ اشکالی ندارد و بنده در اینجا برخی از اینگونه اعمال را بر میشمرم:
۱ـ نصب عکس بر دیوارها: نصب نمودن و آویزان کردن عکسها، خواه به شکل مجسمه باشد و علاوه بر آن، سایه دار باشد و یا بدون سایه، خواه با دست نقاشی شده باشد و یا با دوربین عکاسی گرفته شده باشد، فرقی نمیکند. همهی اینها حرام و ناجائز است و کسی که توانایی پاره نمودن این عکسها را ندارد، بر او واجب است که در صورت توان آنها را از دیوار بکند. و در این مورد احادیث متعددی وارد شده است:
الف ـ از عایشه لروایت است که: روزی رسول الله جنزد من آمدند، در حالیکه من خانهی کوچکم را با پردههایی که بر روی آنها اسبهای بال دار نقاشی شده بود، پوشانده بودم.وقتی آن را دیدند رنگشان تغییر کرد. و فرمود: «ای عایشه، روز قیامت سختترین عذاب به کسانی تعلق میگیرد که به آفرینش خداوند همانند میسازند و در روایتی دیگر آمده: سازندگان این عکسها عذاب میشوند و به آنها گفته خواهد شد: آنچه که خلق نمودید زنده نمایید. سپس فرمودند: خانهای که در آن عکس باشد فرشتگان داخل نمیگردند». عایشه میگوید: پرده را تکه تکه نمودیم و از آن یکی دو بالش ساختیم و و من رسول خدا را دیدم که به یکی از آن دو بالشت که دارای عکس بود تکیه داده بودند [۸۸].
ب ـ از عایشه سروایت است: برای رسول الله بالشتی درست کردم که روی آن عکسهایی بود. وقتی رسول الله جآمدند دمِ درب ایستاده، با دیدن آنها چهرهشان دگرگون شد. گفتم: ای رسول الله ج، آیا چیز بدی در من دیدید؟ اگر گناهی انجام دادم به سوی الله باز میگردم، فرمودند: این چه بالشتی است؟ گفتم: بالشی تهیه نمودم تا شما بر آن تکیه کنید و بر روی آن بخوابید. پیامبر جفرمودند: «مگر نمیدانی که فرشتگان به خانهای که در آن عکس باشد داخل نمیشوند و کسی که عکس میسازد درروز قیامت عذاب خواهد دید. و به آنها گفته خواهد شد آنچه خلق کردید زنده نمایید» و در روایتی دیگر آمده: «همانا کسانیکه این عکسها را درست نمودهاند روز قیامت عذاب خواهند شد». عایشه میفرماید رسول الله جوارد نشدند تا اینکه آنها را از خانه خارج کردم [۸۹].
۳ـ پیامبر جمیفرماید: «جبرئیل نزد من آمد و گفت: دیشب خواستم نزد شما بیایم اما مجسمهها و پردهی عکس دار و سگی که در خانه بود، مانع ورود من شدند. دستور بده تا سر مجسمههای موجود در خانه قطع گردیده و همانند درخت گردند. و بگو پرده را تکه تکه کنند و از آن دوپشتی یا بالشت درست نمایند تا پایمال گردند و نیز دستور بده که سگ از خانه بیرون رانده شود، زیرا ما فرشتهها به خانهای که در آن عکس و سگ باشد داخل نمیشویم». عایشه میگوید: دیدیم که توله سگی که از امام حسن سیا امام حسین سبود، زیر تخت رفته است. پیامبر به عایشه فرمودند: این سگ از چه وقت به خانه آمده؟ عایشه گفت: به خدا خبر ندارم، سپس پیامبر جدستور داد تا آن توله سگ را از خانه بیرون کنند. و رسول الله جمقداری آب برداشته و در جایی که آن توله سگ خوابیده بود پاشیدند [۹۰].
۲ـ تزئین دیوارها با قالیچه: دومین چیزی که باید از آن پرهیز نمود تزئین دیوارها با قالیچه و امثال آن است، گرچه از ابریشم هم نباشد، زیرا در این کار اسراف و تزئینی نامشروع میباشد، بنابر حدیثی که از عایشهلروایت شده است که: رسول الله جدر یکی از غزوهها شرکت داشتند، وقتی خبر بازگشت ایشان به من رسید، یکی از فرشهایی که دارای عکس بود را برداشته و همانند پرده بر دیوار آویزان نمودم. چون رسول الله جوارد خانه شدند در حجره با ایشان روبرو شدم. گفتم: درود و رحمت و برکتِ خداوند بر شما باد. ستایش خدایی را که شما را یاری نمود و عزت داد و چشمانتان را روشن گردانیده و شما را بزرگ داشت. عایشه میگوید: رسول الله جبا من صحبت نکردند. ناراحتی را در چهرهی پیامبر مشاهده نمودم. پیامبر شتابان وارد خانه شدند و آن فرش را از روی دیوار برداشتند سپس فرمودند: «آیا دیوار را با پرده عکس دار میپوشی؟ همانا خداوند به ما امر نکرده است که با آنچه که به ما عنایت نموده، سنگ و گِل را بپوشانیم». عایشه میگوید: از آن (پرده) دو بالشت تهیه کردم و آنها از لیف خرما پر نمودم. رسول الله بر این کار من ایراد نگرفتند و بر آن دو بالش تکیه زده و استراحت مینمودند [۹۱].
بدین سبب بعضی از سلف، از ورود به خانههایی که دیوارهای آنها با پرده پوشیده شده بود امتناع میورزیدند.
سالم بن عبدالله میگوید: که در حیات پدرم عروسی نمودم، پدرم، مردم را دعوت نمود. ابوایوب نیز جزء مدعوین بودند. خانهی من با فرشها و پردها و قالیچههای سبز مزین کرده بودند. چون ابوایوب وارد شد مرا دید. متوجه شد که خانه مرا فرشها و پردها وقالیچههای سبز مزین نمودهاند. به پدرم گفتند: ای عبدالله، آیا دیوارها را میپوشید؟ پدرم با حیا و شرمندگی گفت: حریف زنها نمیشویم. ابوایوب گفت: انتظار داشتم که زنان بر هر کسی غالب میآیند غیر از شما. سپس گفت: نه از غذایتان میخورم و نه به خانه تان داخل میشوم. و بلافاصله بیرون شد و رفت [۹۲].
۳ـ باریک نمودن و کندن موی ابروها: سومین موردی که باید از آن پرهیز نمود عملی است که بعضی از زنان مرتکب آن میشوند، و آن اینکه ابروانشان را به شکل کمان و یا هلال باریک مینمایند و به گمان خود این چیز باعث زیبا شدن آنها میشود. در حقیقت این عمل از جمله مواردی است که رسول الله جآن را حرام نموده و انجام دهنده آن را لعنت فرموده است. پیامبرجمیفرماید: «خداوند زنانی را که خال بر بدن دیگران میکوبند و زنانی که خال کوبی میشوند و زنانی را که از دیگری میخواهند ابروانشان را اصلاح کند و زنانی که به منظور زیبایی بین دندانهایشان فاصله ایجاد مینمایند و خلقت خداوند را تغییر میدهند را لعنت نموده است» [۹۳].
۴ـ لاک زدن و بلند نمودن ناخنها: چهارمین چیزی که باید زن مسلمان از آن پرهیز نماید عادت زشت لاک زدن ناخنها و بلند گذاشتن آنهاست (حتی متأسفانه بعضی از پسران جوان نیز این کار را انجام میدهند.) این عمل زشت از زنان روسپیِ اروپایی در میان بسیاری از زنان مسلمان رسوخ کرده است. زیرا این عمل هم تغییر خلق الله بوده و موجب لعنت میگردد و هم تشبیه به زنان کافر میباشد که در احادیث بسیاری از آن ممانعت شده است؛ از آن جمله این گفته پیامبر جکه میفرمایند: «کسی که خود را به قوم و گروهی مشابه نماید از آنهاست» [۹۴].
و این کار مخالف با فطرت و سرشتی است که خداوند انسان را بر آن آفریده است و در این مورد پیامبر اکرم جمیفرمایند: «خصلتهای فطرت پنج تا است: ختنه کردن، استفاده نمودن از وسیلهای تیز برای تراشیدن موی زیر ناف، و در روایت دیگری آمده که تراشیدن موی زیر ناف، کوتاه نمودن سبیل، کوتاه نمودن ناخنها، و کندن موی زیر بغل» [۹۵].
و انس سمیگوید: برای ما وقت معین شد و در روایتی دیگر آمده که رسول الله ج، در کوتاه نمودن سبیل، و کوتاه کردن ناخنها و نیز کندن موهای زیر بغل و تراشیدن موهای زیر ناف، وقتی را برای ما معین نمودند که نباید از چهل روز بیشتر بر بدن نگه داشته شوند و باید کوتاه نماییم [۹۶].
۵ـ تراشیدن ریش: پنجمین عمل زشت که اگر نزد صاحبان فطرت پاک از موارد پیشین زشتتر نباشد، در زشتی کمتر از آنها نیست ـ عملی است که بیشتر مردان بدان مبتلا هستند و آن تراشیدن ریش به منظور زیبایی است. آنها این عمل را به تقلید از اروپاییهای غیر مسلمان انجام میدهند تا جایی که اگر داماد شبِ اول بدون تراشیدن ریش نزد عروس برود را عار میدانند.
در این عمل چندین نوع مخالفت با شرع صورت میگیرد: الف: تغییر خلق خدا؛ خداوند درباره شیطان چنین میفرماید: خدا نفرینش نماید. او گفته است که من از میان بندگان تو، حتماً بهرهی معین و جداگانه خود را برمیگیرم. حتماً آنان را گمراه میکنم و به دنبال آرزوها و خیالات روانشان میگردانم و به آنها دستور میدهم که گوشهای چارپایان را قطع کنند و آفرینش خدا را دگرگون نمایند و هر کس اهریمن را بجای خدا سرپرست و یا دوست انتخاب نماید به راستی که زیانی آشکار نموده است [۹۷].
این نص صریحی است که تغییر مخلوق خدا بدون اجازهی او، پیروی از دستور شیطان و نافرمانی الله لأمیباشد.
و یقیناً لعنتِ رسول الله جدرباره زنانی که برای زیبایی خود، باعث تغییر خلق الله میشوند، شامل تراشیدن ریش برای زیبایی و حسن نیز میگردد و در لعنت مذکور، بنابر علت مشترک، هر دو داخلاند.
و اما اینکه گفتم: تغییر خلق الله بدون اذن وی، بدین خاطر است که این وهم یا خیال در ذهن خطور نکند که شامل تراشیدن موهای زائد زیر ناف و غیره نیز میشود، بلکه این موارد از اعمالی است که شریعت اجازه داده است بلکه مستحب و یا بالاتر از آن واجب گردانیده است.
ب: و نیز با این دستور پیامبر جکه فرمودهاند: «سبیلها را خوب کوتاه و ریشها را بلند نگه دارید» [۹۸]. مخالفت میگردد.
و واضح است که صیغه امر در زبان عربی دلالت بر واجب بودن مینماید مگر اینکه دلیلی وجود داشته باشد که بر عدم وجوب دلالت نماید، ولی برعکس اینجا دلائل و قرائنی وجود دارد که به وجوب بیشتر تأکید میکند:
۱ـ مشابهت با کفار. پیامبر جفرمودهاند: «سبیلها را کوتاه نموده و ریشهایتان را بلند نگه دارید.با مجوس مخالفت نمایید» [۹۹].
۲ـ نکته دیگری که بر وجوب تاکید مینماید مشابهت با زنان است، زیرا رسول الله جمردانی که خویش را به زنان و زنانیکه خود را به مردان شبیه مینمایند لعنت نمودهاند [۱۰۰].
و این امر بر هیچکس مخفی نیست که با تراشیدن ریش، که خداوند مرد را با آن از زن متمایز نموده، بزرگترین مشابهت نمودن با زن است، امیدوارم با این دلائلی که ذکر نمودیم، افرادی که به این عمل خلاف شرع مبتلا هستند، قانع گردند. خداوند ما و ایشان را از هر چیزی که دوست ندارد و راضی نیست برحذر بدارد.
۶ـ انگشتر خواستگاری: ششمین چیزی که باید از آن پرهیز نمود، پوشیدن انگشتر طلایی توسط بعضی از مردان میباشد که معروف به انگشتر خواستگاری است.
این عمل علاوه بر تقلید از کفار (زیرا عادتی است که از مسیحیت وارد فرهنگ مسلمان شده)، مخالف صریح با نصوص و احادیث صحیحی نیز میباشد که در آنها پوشیدن انگشتر طلایی بر مردان و زنان چنانکه بعداً به آن خواهیم پرداخت حرام اعلام شده است.
اکنون بعضی از آن نصوص و احادیث را بیان مینماییم:
۱ـ پیامبرجاز پوشیدن انگشتر طلایی ممانعت نمودند [۱۰۱].
۲ـ از ابن عباس سروایت است که رسول الله روزی انگشتر طلایی را در دست شخصی مشاهده نمود آنرا بیرون نموده و پرتاب کردند و فرمودند: «یکی از شماها اخگر آتش را گرفته و به دستش مینماید؟» چون رسول اکرم جتشریف بردند به آن فرد گفته شد که برو و انگشترت را بردار و از آن به نوعی دیگر استفاده کن. آن مرد گفت: نه، قسم بخدا، چیزی را که رسول الله جدور انداخته هرگز برنخواهم داشت [۱۰۲].
۳ـ از ابو ثعلبه الخشنی سروایت است که: رسول الله جدر دست وی انگشتری طلایی را مشاهده نمود و با تکه چوبی که در دست داشت شروع به زدن بر انگشتر نمود. چون پیامبر جچهرهاش را برگرداند او انگشتر را انداخت. پیامبر اکرم جچون دوباره به دستش نگاه کرد، انگشتر را نیافت. پیامبر جفرمود: شاید ما ترا بدرد آورده و متحمل ضرر نمودیم [۱۰۳]؟
۴ـ از عبدالله بن عمربروایت است که: پیامبر جدر دست یکی از یارانشان انگشتر طلایی را دیدند و چهره خویش را از وی برگرداندند. صحابی آن انگشتر را از دستش بیرون و انگشتر آهنی به دست نمود.پیامبر جفرمودند: این هم زشت است و زیورِ دوزخیان میباشد. صحابی آنرا نیز بیرون نموده و انگشتر نقرهای بدستش نمود رسول اکرم جسکوت نموده و درباره آن چیزی نگفتند [۱۰۴].
۵ـ پیامبر جفرمودند: «کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، ابریشم و طلا نپوشد» [۱۰۵].
۶ـ رسول اکرم جفرمودند: «هر کس از امت من طلا بپوشد و در حالیکه طلا به تن دارد از دنیا برود خداوند طلای بهشت را بر وی حرام میدارد» [۱۰۶].
[۸۸]ـ این حدیث را بخاری ۱۰/۳۱۷-۳۱۸ و مسلم ۶/۱۵۸-۱۶۰ و بیهقی ۷/۲۶۹ و بغوی در شرح السنة ۳/۲۷۷/۱ و ثقفی در ثقفیان تحت شماره ۱۱ و عبدالرزاق در الجامع جلد ۲ شماره ۶۴ و احمد ۶/۲۲۹/۲۸۱ روایت نمودهاند. [۸۹]ـ این روایت را بخاری ۲/۱۱ و ۴/۱۰۵ و ابوبکر شافعی در الفوائد ۶/۶۸ با سند صحیح روایت نمودهاند. [۹۰]ـ این حدیث صحیح است و مجموعه احادیثی است که آن را ۵ صحابی روایت نمودهاند، ۱ ابوهریره که روایت آنرا ابوداوود ۲/۱۹۸ نسائی ۲/۳۰۲ ترمذی ۴/۲۱ ابن حبان ۱۶۸۷ احمد ۲/۳۰۵ و دیگر محدثین روایت نمودهاند ۲و۳ عایشه و میمونهاند که روایت آنها را مسلم ۶/۱۵۶ ابوعوانه احمد ۶/۱۴۲ روایت نمودهاند، ۴ ابو رافع است که روایت آنرا رویانی ۲۵/۱۳۹/۲ روایت نموده است ۵ اسامه بن زید است که آنرا طحاوی با سند حسن روایت نموده است. استاد آلبانی در پاورقی های بحث عکس در این کتاب چنین میگوید: قبل از اینکه بحث عکس را به پایان برسانم لازم است یک نکته را متذکر شوم و آن اینکه با وجودیکه هر نوع عکس سایه دا باشد یا بدون سایه نزد ما حرام است آن دسته از عکسها که فایده آن یقینی است و در آنها هیچ ضرری نیست اشکالی ندارد مانند تصاویر و عکسهایی که برای طبابت، جغرافی، دستگیری مجرمین، و دیگر امور ضرری میباشد. و نیز عکسهایی که جنبه تربیتی در آنها ملحوظ باشد و به منظور تعلیم و تزکیه تهیه شده باشند اشکالی ندارد.اما بقیه عکسها مانند عکسهای مشایخ، بزرگان، دوستان و غیره که در آنها هیچ فایدهای نیست بلکه مشابهت با کفار در پرستش بتها است بر اصل تحریم بودنشان باقی میماند.. [۹۱]ـ این روایت را مسلم ۶/۱۵۸ و ابوعوانه ۸/۲۵۳ و ۱ و ۲۶۱/۱ و ابن سعد ۸/۳۴۴ و احمد ۶/۲۴۷ و ابوبکر شافعی در الفوائد ۶۷/۲ و ابویعلی در مسند خویش ۲۲۵/۱ و دیگر محدثین روایت نمودهاند. [۹۲]ـ این حدیث را طبرانی ۱/۱۹۲/۲ و ابن عساکر ۵/۲۱۸/۲ و ابوبکر مروزی در الورع ۲۰/۱ معلقا و نیز بغوی در شرح السنه ۳/۲۴ روایت نمودهاند. مترجم گوید: تمام احادیث و آثاری که استاد آلبانی /درباره ممانعت آویزان نمودن پرده بر دیوارها خانهها متذکر شدند درباره آن نوع از پردههاست که فقط برای آرایش و اسراف و تزئینات نامشروع بر دیوارهای خانه ها آویزان میشوند و الا آن نوع از پردهها که جلوی دربها، طاقها، و پنجرها برای حجاب و یا جلوگیری از ورود گرد و غبار و آفتاب به درون خانه ها استفاده میشود هیچ ممانعتی در احادیث نیامده است تا جائیکه خانه خود پیامبر بزرگوار اسلامج نیز دارای چنین پردهایی بودند چنانکه در روایت آمده که روزی کعب بن مالک و ابن ابی حدرد به خاطر فرضی در مسجد درگیر بودند و پیامبرجدر خانهاش بودند که صدایشان را شنیده بلند شده و آمدند تا اینکه پرده درب خانه را بلند نمودند و سپس به کعب بن مالک گفتند نیمی از طلب خویش را معاف کن- الفاظ عربی چنین است «حتی کشف سجف حجرته». یعنی «پرده خانهاش را بلند نمود». این روایت را بخاری تحت شماره ۴۵۷ و مسلم تحت شماره ۱۵۵۸ روایت نمودهاند علاوه بر این «من وراء حجاب» از پشت پرده در قرآن آمده است. [۹۳]ـ این حدیث را بخاری۱۰/۳۰۶ و مسلم ۶/۱۶۶ و ابوداوود ۲/۱۹۱ و ترمذی ۳/۱۶ روایت نمودهاند و ترمذی آنرا صحیح قرار دادهاست و دارمی ۲/۲۷۹ و احمد تحت شماره ۴۱۲۹ و ابن عساکر ۱۱/۲۹۸/۱-۲ از ابن مسعود روایت نمودهاند. [۹۴]ـ این حدیث را ابوداوود و احمد و نیز عبدبن حمید در المنتخب ۹۲/۲ و طحاوی در المشکل با سند حسن روایت نمودهاند. [۹۵]ـ این حدیث را بخاری ۱۰/۲۷۶ و مسلم ۱/۱۵۳ و ابوداوود ۲/۱۹۴ و نسائی ۱/۷ و احمد ۲/۲۲۹ از ابوهریره روایت نمودهاند. [۹۶]ـ این حدیث را مسلم ۱/۱۵۳ و ابوعوانه ۱/۱۹۰ و ابوداوود ۲/۱۹۵ و نسائی ۱/۷ و ترمذی ۴/۷ و احمد ۳/۱۲۲ و ابن الاعرابی در المعجم ۴۱/۱ و ابن عدی ۲۰۱/۲ و ابن عساکر ۸/۱۴۲/۱ روایت نمودهاند. [۹۷]ـ سوره نساء [۱۱۸و ۱۱۹]. [۹۸]ـ این حدیث را بخاری ۱۰/۲۸۹ و مسلم ۱/۱۵۳ و ابوعوانه ۱/۱۸۹ و دیگر محدثین از ابن عمربروایت نمودهاند. [۹۹]ـ این حدیث را مسلم و ابوعوانه از ابوهریرهسروایت نمودهاند. [۱۰۰]ـ این حدیث را بخاری ۱۰/۲۷۴ و ترمذی ۲/۱۲۹ روایت نمودهاند و ترمذی آنرا صحیح قرار دادهاست بغوی در حدیث علی بن الجعد ۵/۱۴۵/۲ و ابن حبان در الثقات ۲/۸۹ و ابو نعیم در اخبار اصبهان ۱/۱۲۰ و ابن عساکر در تحریم الابنه ۱۶۶/۱ روایت نمودهاند و شواهدی از حدیث ابوسعید و ابوهریره و ابن عمر نیز دارد. [۱۰۱]ـ این حدیث را بخاری ۱۰/۲۵۹ و مسلم ۶/۱۳۵ و احمد ۴/۲۸۷ از براء بن عازب و بخاری ۱۰/۲۶۰ و مسلم ۶/۱۴۹ و نسائی ۲/۲۸۸ و احمد ۲/۴۶۸ و ابن سعد ۱/۲/۱۶۱ از ابوهریرهسروایت نمودهاند- در این باره از علی و عمران و دیگر یاران پیامبرجروایت شده است. [۱۰۲]ـ این حدیث را مسلم ۶/۱۴۹ و ابن حبان در صحیح خویش ۱/۱۵۰ و طبرانی ۳/۱۵۰/۱-۲ و ابن دیباجی در الفوائد المنتقاه ۲/۸۰/۱-۲ روایت نمودهاند. [۱۰۳]ـ این حدیث را نسائی ۲/۲۸۸ و احمد ۴/۱۹۵ و ابن سعد ۷/۴۱۶ و ابونعیم در اصبهان ۱/۴۰۰ روایت نمودهاند. [۱۰۴]ـ این حدیث را احمد در شماره ۶۵۱۸ و ۶۶۸۰ و بخاری در الادب المفرد تحت شماره ۱۰۲۱ با سند حسن روایت نمودند و این حدیث دارای شواهدی از حدیث عمربن خطابسو بریده و جابر بن عبدالله نیز دارد. [۱۰۵]ـ این حدیث را احمد ۵/۲۶۱ از ابوامامه مرفوعا با سند حسن روایت نموده است. [۱۰۶]ـ این حدیث را احمد در شماره ۶۵۵۶ و ۶۹۴۷ از عبدالله بن عمربو مرفوعا با سند صحیح روایت نمودند استاد احمد محمد شاکر در تعلیقات خویش بر مسند احمدبن حنبل نیست به این حدیث بحث جالبی نمودند.