رفتار و برخورد نیک با همسر
بر شوهر لازم است که با همسرش رفتار نیک داشته باشد و با وی در چیزهایی که خداوند حلال نموده، نه در محرمات و بالاخص وقتی که کم سن و سال باشد، همراهی نماید و در این باره احادیث زیادی روایت گردیده است.
۱ـ پیامبرجفرمودند: «بهترین شما کسی است که با خانوادهاش خوش رفتار باشد و خوش رفتارترین شما با خانوادهاش من هستم» [۱۵۶].
۲ـ نطق رسول الله جدر حجة الوداع که فرمود: «آگاه باشید که شما را نسبت به زنان توصیه مینمایم که با آنها به خوبی رفتار نمایید، زیرا آنها به نزد شما اسیر میباشند، و شما از آنها چیزی بجز استمتاع (جماع) مالک نیستید، مگر اینکه عمل زشتِ واضحی مرتکب شوند و اگر چنین کردند همبستری با آنها را ترک کرده و آنها را کتکی نه چندان سخت بزنید و اگر از شما اطاعت کردند بر آنان راه دیگری را جستجو ننمایید. بدانید که شما بر زنانتان و زنانتان بر شما حقی دارند، حق شما بر آنها این است که بر فرش شما کسانی را که از آنها متنفرید و بد میبرید ننشانند و به خانه تان اجازه ورود ندهند و حق آنها بر شما این است که در لباس و غذایشان خوب بوده و سخت گیری نکنید» [۱۵۷].
۳ـ و همچنین رسول الله جمیفرماید: «هیچ مرد مسلمانی از همسر مسلمانش بد نبرد، زیرا اگر یکی از خصلتهایش را نپسندد از خصلت دیگرش راضی خواهد شد» [۱۵۸].
۴ـ رسول الله جمیفرماید: «کاملترین مؤمنان از نظر ایمان، خوش اخلاقترین آنهاست و بهترینشان کسانیاند که با همسرانشان خوشرفتارترین آنها باشند» [۱۵۹].
۵ـ از عایشه لروایت است که میفرماید: روز عید حبشیها با سر نیزه هایشان در مسجد بازی میکردند که رسول الله جمرا صدا زده و به من گفتند: ای حمیرا، [۱۶۰]آیا دوست داری که تماشایشان کنی؟ گفتم: آری، مرا پشت سرش قرار داده و شانه هایش را برایم پایین آورد تا تماشایشان کنم، من چانه ام را بر شانه پیامبر گذاشتم و رخسارم را به گونه پیامبر چسباندم و از بالای شانه هایشان نگاه میکردم. و در روایتی دیگر آمده که از میان گردن و گوش پیامبر تماشا میکردم و پیامبر جمیفرمودند: ای بنی ارفده ادامه دهید و بارها به من میگفت: ای عایشه، کافی نیست، و من میگفتم نه، عایشه میگوید: خواستم محبوبیتم را در نزد رسول الله جبدانم تا اینکه سیر شدم، عایشه میگوید: از گفتههایشان در آن روز شعارابوالقاسم پاکیزه، نیک بادا بود و در روایت دیگری آمده تا اینکه خسته شدم و پیامبر گفت: برایت کافیست؟ گفتم آری، پیامبر فرمودند: پس برو، و در روایت دیگری آمده که گفتم: عجله نکن، سپس برایم ایستاده، دوباره گفت: آیا کافیست؟ گفتم عجله نکن و من میدیدم که از خستگی پاهایشان را عوض میکنند. عایشه میفرماید: من نگاه کردن به آنان را دوست نداشتم فقط دوست داشتم که به زنان دیگر برسد که مقام و شرف پیامبر در نزد من و جایگاه من در نزد پیامبر چقدر میباشد، درحالی که در آن روز، من دختری نوجوان بودم.پس رعایت حال زنان کوچک و کم سن که بر بازی حریصند را داشته باشید. عایشه میگوید: عمرساز راه رسید، مردم و بچه ها متفرق شدند، پیامبر جفرمودند: «دیدم شیطانهای انس و جن از عمر فرار کردند»، عایشه میگوید: در آن روز پیامبرجفرمودند، «تا یهود بداند که در دین ما گنجایش چنین چیزهایی هست» [۱۶۱].
۶ـ و همچنین از عایشه لروایت است که: رسول الله جاز غزوه تبوک و یا خیبر آمدند و در خانهشان پردهای بود که چون باد وزیدن گرفت گوشه پرده بالا رفت و عروسکهای عایشه دیده شدند. پیامبر جفرمودند: ای عایشه، اینها چیست؟ گفتم: دختران من هستند. پیامبردر میانشان اسبی دیدند که دو بال پارچهای داشت، فرمودند: این چیست که در میانشان میبینم؟ گفتم: اسب، فرمودند: بر آن چه هست؟ گفتم: دو بال،. فرمودند: اسب بالدار؟ گفتم: آیا نشنیدی که سلیمان اسبهایی داشت که دارای بالهای زیادی بودند، عایشه میگوید، رسول الله جخندید و من دندانهایشان را دیدم [۱۶۲].
۷ـ و نیز از عایشه لروایت است که: وی در یکی از سفرها همراه رسول الله جبودند. ایشان هنوز نوجوان بوده و چاق و بزرگ نشده بودند، رسول الله جبه یارانش فرمود که شما جلوتر بروید و آنها رفتند. عایشه میگوید: سپس رسول الله جبه من گفت: بیا مسابقه دهیم، من از ایشان در مسابقه پیشی گرفته و برنده شدم. بعداً در سفر دیگری با رسول الله جبودم که به یارانش فرمودند جلوتر بروید و سپس به من گفتند: بیا با تو مسابقه میدهم. عایشه میگوید: من مسابقه گذشته را فراموش کرده و چاق و بزرگ نیز شده بودم، گفتم: ای رسول خدا، من با چنین حالتی که دارم چطور با شما مسابقه دهم؟ رسول خدا فرمودند: باید مسابقه بدهی، سپس مسابقه دادم و ایشان از من جلو زد. سپس شروع بخنده نموده و فرمود: این با آن مسابقه برابر شد [۱۶۳].
۸ـ و نیز از عایشه لروایت است: که رسول الله جگاهی ظرف آبی را در حالیکه حائضه بودم به من داده تا که از آن بنوشم و سپس از من گرفته و دهان مبارک را بر جایی میگذاشت که من دهان گذاشته بودم و مینوشید و اگر استخوانی در دستم بود که گوشت آنرا میخوردم رسول الله جاز من گرفته و دهانشان را برجایی میگذاشت که من از آن جا میخوردم و شروع به خوردن مینمود [۱۶۴].
۹ـ از جابربن عبدالله و جابربن عمیربروایت است که گفتند: رسول الله جفرمود: «هر چیزی که در آن یادی از خداوند نباشد اشتباه، لغو، و بیهوده است مگر چهار چیز ۱ـ بازی نمودن مرد با همسرش ۲ـ تربیت شخص اسبش را ۳ـ تیراندازی نمودن ۴ـ و آموختن شنا توسط فرد» [۱۶۵].
[۱۵۶]ـ این حدیث را طحاوی در المشکل ۳/۲۱۱ از ابن عباس روایت نموده است و قسمت اول آنرا حاکم ۴/۱۷۳ روایت نموده و گفته که سند آن صحیح است و ذهبی نیز تاییدش نموده است این روایت دو شاهد از حدیث ابوهریرهسنزد دیگر محدثین دارد.. [۱۵۷]ـ این حدیث را ترمذی تحت شماره ۱۱۶۳ روایت نموده و آنرا صحیح و حسن قرار دادهاست و ابن ماجه ۱/۵۶۸-۵۶۹ روایت نموده است. [۱۵۸]ـ این حدیث را مسلم ۴/۱۷۸و۱۷۹ و دیگر محدثین از ابوهریرهسروایت نمودهاند ۴۶۵. [۱۵۹]ـ این حدیث را ترمذی ۲/۲۰۴ و احمد ۲/۲۵۰و۴۷۲ و ابوالحسن الطوسی در مختصر خویش ۱/۲۱۸ روایت نموده و آنرا حسن قرار دادهاست و ترمذی گفته است حدیث صحیح میباشد. [۱۶۰]ـ این لقبی است که رسول الله برای عایشه انتخاب نمودند «مترجم». [۱۶۱]ـ این روایت را بخاری، مسلم ، نسائی ، طیالسی، احمد و محاملی در صلاة العیدین تحت شماره ۱۳۴ و طحاوی در المشکل ۱/۱۱۶ و ابویعلی ۲۲۹/۱ روایت نمودهاند که بعضی از قسمتهای روایت در بعضی، و بعضی دیگر در بعضی دیگر از این کتابها روایت شده است. [۱۶۲]ـ این حدیث را ابوداوود در سنن خویش ۲/۳۰۵ و نسائی در عشره النساء۷۵/۱ با سند صحیح، روایت کردهاند و ابن عدی ۱۸۲/۱ مختصر آنرا روایت نموده است. مترجم میگوید: از این حدیث دو چیز دیگر نیز ثابت میشود ۱- پرده های ضروری در خانه از نظر شرعی اشکالی ندارد همانگونه که قبلا نیز بدان اشاره نمودم ۲- عروسک برای بچه ها خریدن و یا در خانه داشتن اشکالی ندارد و در احادیثی که درباره ممانعت مجسمهها آمده داخل نمیگردد و از ورود فرشتهها به خانه نیز ممانعت نمیکند. [۱۶۳]ـ این حدیث را حمیدی در المسند ۲۶۱ و ابوداوود ۱/۴۰۳ و نسائی در عشره النساء ۷۴/۲ و دیگر محدثین روایت نمودهاند. [۱۶۴]ـ این حدیث را مسلم ۱/۱۶۸-۱۶۹ و احمد ۶/۶۲ و دیگر محدثین روایت نمودهاند. [۱۶۵]ـ این روایت را نسائی در عشرة النساء، ق ۷۴/۲ و طبرانی در المعجم الکبیر ۱/۸۹/۲ و ابونعیم در احادیث أبیالقاسم الأصم ۱۷-۱۸ با سند صحیح روایت نمودهاند.