حرمت افشاء اسرار همبستری
بر زن و شوهر حرام است که اسرار مربوط به مقاربت و نزدیکی را افشا نموده و به دیگران بگویند و در این مورد دو حدیث وارد شده است:
۱ـ پیامبرجفرمودند: «همانا بدترین مردم از لحاظ منزلت و درجه در روز قیامت آن زن و مردیاند که با هم مقاربت و همبستری نموده، سپس اسرار مربوط به آنرا افشا نمایند» [۴۶].
۲ـ از اسماء بنت یزید روایت است که: او با گروهی از زنان و مردان در محضر رسول الله جنشسته بودند که رسول الله جفرمود: «آیا ممکن است بعضی از مردان و زنان اخبار مربوط به مقاربت و همبستریشان را به دیگران بگویند؟» اسماء میگوید همه سکوت کردند. من گفتم: ای رسول خدا، آری به خدا سوگند، هم مردان و هم زنان چنین میکنند. پیامبر فرمودند: «این کار را نکنید، زیرا این عمل مانند کار شیطانِ نری است که شیطان مادهای را در وسط راه گرفته و با او جماع نماید و مردم به آنها نگاه کنند» [۴۷].
[۴۶]ـ این حدیث را ابن ابیشیبه ۷/۶۷/۱ و از طریق ایشان مسلم ۴/۱۵۷ و احمد ۳/۶۹ و ابونعیم ۱۰/۲۳۶/۲۳۷ و ابن سنی در شماره ۶۰۸ و بیهقی ۷/۱۹۳/۱۹۴ از ابوسعید خدری روایت نمودهاند استاد آلبانی /بعد از تخریج حدیث درباره این حدیث میگویند: سپس بنده دریافتم که این حدیث با وجودیکه در صحیح مسلم آمده از جهت عیب در سند، ضعیف است زیرا در آن عمربن حمزه العمری وجود دارد که ضعیف است چنانکه در التقریب آمده است و ذهبی در المیزان گفته است که ایشان را یحیی بن معین و نسائی ضعیف قرار دادهاند و امام احمد گفته: که احادیث وی منکراند، سپس ذهبی همین حدیث را ذکر کرده و گفته است این از جمله احادیثی است که بر عمر توسط آن خورده گرفته شده است. از گفتار این ائمه بر میآید که این حدیث ضعیف بوده و صحیح نیست، ابن القطان راه در میان را انتخاب نموده و در الفیض فرموده است که عمر را ابن معین ضعیف قرار داده و امام احمد گفته که احادیث وی منکراند پس این حدیث وی حسن است و صحیح نیست. ولی باید گفت: چگونه ایشان حدیث را حسن قرار میدهد و در حالیکه تضعیف آنرا خودشان نقل میکند. شاید از هیبت و شکوه و بزرگی کتاب صحیح مسلم چنین کرده است ولی بنده تا بحال مطلبی را ندیدم که با آن بتوان این حدیث را تقویت نمود ولی حدیثی که بعد از آن در متن کتاب میآید صحیح است. [۴۷]ـ این حدیث را احمد روایت نموده و حدیث ابوهریرهسکه ابن ابیشیبه و ابوداوود ۱/۳۳۹ و بیهقی و ابن السنی در شماره ۶۰۹ روایت نمودهاند شاهد این حدیث است. این حدیث شاهد دومی نیز از روایت ابوسعید دارد که بزار در شماره ۱۴۵۰ روایت نموده و شاهد سوم این حدیث سلمان است که در الحلیه ۱/۱۸۶ آمده خلاصه این که این حدیث با شواهد خویش صحیح بوده و یا حداقل حسن است.