آداب زفاف

فهرست کتاب

وجوب اجابت دعوت

وجوب اجابت دعوت

هر کس به ولیمه ای دعوت شد واجب است که اجابت نماید، و در این باره دو حدیث را متذکر می‌شویم:

۱ـ پیامبر بزرگوار اسلام جفرمودند: «اسیر(مسلمان در دست دشمن را با مال یا غیره) رها سازید، دعوت دعوت کننده را اجابت نمایید و به عیادت بیماران بروید» [۵۷].

۲ـ و نیز فرمودند: «اگر کسی شما را (برای ولیمه و یا دعوت دیگری) فراخواند، اجابت کند، زیرا کسی که دعوت را اجابت ننماید نافرمانی خدا و رسولش را نموده است» [۵۸].

حتی اگر روزه هم داشت مناسب است که دعوت را اجابت نماید. زیرا رسول الله جمی‌فرمایند: «چون یکی از شما به غذایی دعوت شد باید اجابت نماید، اگر روزه نداشت که می‌خورد و اگر روزه داشت پس دعا کند» [۵۹].

ولی اگر روزه‌اش نفلی بود -بالاخص وقتی که میزبان اصرار به خوردن نمود-، بخورد و در این باره احادیث متعددی آمده است.

۱ـ پیامبرجفرمودند: «زمانی که یکی از شما برای صرف غذایی دعوت شد باید اجابت نماید، اگر می‌خواهد تناول نماید و اگر هم نمی‌خواهد نخورد» [۶۰].

۲ـ پیامبر اسلام می‌فرماید: «کسی که روزه نفلی دارد آقای خودش است، اختیار دارد که آن را بشکند یا نشکند» [۶۱].

۳ـ از عایشه لروایت است که روزی رسول الله جنزد من آمدند و گفتند: آیا نزد شما چیزی برای خوردن هست؟ گفتم: نه، فرمودند: پس من روزه می‌گیرم. روز بعد حلوا به من هدیه شد و من سهم رسول الله جرا نگه داشتم چون ایشان حلوا را زیاد دوست می‌داشتند. عایشه می‌گوید: گفتم: ای رسول الله به من حلوا هدیه شده و من سهم شما را نگه داشته ام. پیامبر فرمودند: بیاورش گرچه صبح اراده نمودم که روزه بگیرم. سپس از آن خوردند و فرمودند: «مثال کسی که روزه نفلی دارد مانند کسی است که مقداری از مالش را برای صدقه بیرون کند، اگر بخواهد می‌تواند آن را صدقه بدهد و اگر نخواست می‌تواند آنرا نگه دارد» [۶۲].

و کسی که روزه نفلش را بخورد برای او قضا آوردن آن روزه واجب نیست و در این مورد دو حدیث ذکر شده است:

۱ـ از ابوسعید خدری سروایت است که: من رسول الله جرا به غذا دعوت نمودم چون پیامبر با یارانش تشریف آوردند و سفره‌ی غذا پهن شد یکی از افراد گروه گفت: من روزه‌ام. رسول الله جفرمودند: برادرتان شما را دعوت نموده و بخاطر شما به زحمت افتاده است. سپس به او گفتند «بخور و اگر خواستی به جای آن روزه بگیر» [۶۳].

۲ـ از ابو جهیفه سروایت است که رسول الله جمیان سلمان و ابودرداء پیمان مؤاخات و برادری برقرار نمود. روزی سلمان برای ملاقات و دیدن ابودرداء رفت. دید که ام الدرداء «همسر ابودرداء» لباس کهنه به تن دارد. سلمان گفت: ترا چه شده؟ ام الدرداء گفت: برادرت ابودرداء شبها به قیام و روزها را به روزه سپری می‌کند و به دنیا هیچ توجهی ندارد. سپس ابودرداء آمد و به سلمان خوش آمد گفت. سلمان از ابودرداء خواست تا در خوردن با او شریک شود. ابودرداء گفت: من روزه‌ام. سلمان گفت: به خدا سوگند تا تو نخوری من هم نخواهم خورد. سپس ابودرداء شروع به غذا خوردن نمود. سلمان شب را نیز در آنجا ماند چون شب شد و ابودرداء برای نماز برخواست، سلمان مانع شد و به او گفت: ای ابودرداء، جسم و جانت بر تو حقی دارد. همچنین پروردگارت. مهمانت و خانواده‌ات نیز بر تو حقوقی دارند، گاهی روزه بگیر و گاهی نیز بخور. گاهی نماز نفلی بخوان و گاهی نیز نزد خانواده‌ات برو، و حق هر صاحب حقی را ادا نما و چون نزدیک صبح شد به او گفت: حالا اگر می‌خواهی بلند شو. راوی گوید: سپس هر دو (سلمان و ابودرداء) بلند شدند و وضو گرفته نماز خواندند. و سپس برای ادای نماز صبح به مسجد رفتند. ابودرداء به پیامبر نزدیک شد تا ایشان را به آنچه سلمان به وی گفته بود با خبر سازد و چون جریان را به رسول الله جگفت، رسول خدا به او فرمودند: ای ابودرداء، بدان که جسم و جانت بر تو حقی دارند و همان چیزهای را بیان نمودند که سلمان به وی گفته بود. و در روایتی دیگر چنین آمده که پیامبر جفرمودند که سلمان راست گفته است [۶۴].

[۵۷]ـ این حدیث را بخاری ۹/۱۹۸ و عبدبن حمید در المنتخب ۶۵/۱ از ابوموسی اشعری روایت نموده‌اند. [۵۸]ـ این حدیث را بخاری ۹/۱۹۸ و مسلم ۴/۱۵۲ و احمد ۶۳۳۷ و بیهقی ۷/۲۶۲ از ابن عمر روایت نموده‌اند ابویعلی و ابوعوانه نیز این حدیث را روایت نمودند و حدیث گذشته ابوهریرهسنیز شاهدی است بر این حدیث. [۵۹]ـ این حدیث را مسلم ۴/۱۵۳ و نسائی در الکبری ۶۲/۲ و احمد ۲/۵۰۷ و بیهقی ۷/۲۶۳ از ابوهریرهسمرفوعا روایت نموده‌اند و حدیث عبدالله بن مسعودسکه با سند صحیح طبرانی ۳/۸۳/۲ و ابن السنی تحت شماره ۴۸۳ روایت نموده‌اند و بنده در ارواء الغلیل تحت شماره ۲۰۱۳ ذکر کرده ام شاهدی است برای این حدیث. [۶۰]ـ این حدیث را مسلم و احمد ۳/۳۹۲ و عبدبن حمید در المنتخب ۱۱۶/۱ و طحاوی در المشکل ۴/۱۴۸ روایت نموده‌اند. [۶۱]ـ این حدیث را نسائی در الکبری ۶۴/۲ و حاکم ۱/۴۳۹ و بیهقی ۴/۲۷۶ از ام هانی مرفوعا روایت نموده‌اند حاکم گفته است که سند این حدیث صحیح است و ذهبی نیز تاییدش نموده و بنده می‌گویم که گفته هردو درست است. [۶۲]ـ این حدیث را نسائی با سند صحیح روایت نموده است چنانکه بنده در ارواء الغلیل ۴/۱۳۵/۶۳۶ بیان نموده‌ام. [۶۳]ـ این حدیث را بیهقی با سند حسن ۴/۲۷۹ روایت نموده است و حافظ در الفتح ۴/۱۷۰ نیز ذکر نموده و طبرانی در الاوسط ۱/۱۳۲/۱ روایت نموده و بنده نیز در ارواء الغلیل تحت شماره ۱۹۵۲ تخریج نمودم. [۶۴]ـ این حدیث را بخاری ۴/۱۷۰-۱۷۱ و ترمذی ۳/۲۹۰ و بیهقی ۴/۲۴۶ و ابن عساکر ۱۳/۳۷۱/۲ روایت نموده‌اند و ترمذی گفته است که این حدیث صحیح است.