آداب زفاف

فهرست کتاب

سنت‌هایی که مهمانان باید رعایت نمایند

سنت‌هایی که مهمانان باید رعایت نمایند

برای مهمانان مستحب است که دو چیز را رعایت نمایند:

۱ـ مهمانان بعد از اتمام مجلس، برای میزبان دعایی را که از رسول الله جثابت شده است بنمایند. و این دعا به چند صورت از پیامبر روایت شده است:

الف ـ از عبدالله بن بسر سروایت است که: پدر او، پیامبر را دعوت به غذا نمود. پیامبر جنیز دعوتش را پذیرفت و بعد از صرف غذا چنین فرمودند: «اللَّهُمَّ بَارِكْ لَهُمْ فِیمَا رَزَقْتَهُمْ وَاغْفِرْ لَهُمْ وَارْحَمْهُمْ».

یعنی: «بارالها، در رزقشان برکت عنایت فرما و آنها را ببخش، و مورد رحمت خود قرار بده» [۷۱].

بـ - از مقدادبن اسود روایت است که: من با دو دوستم به حضور پیامبر آمدیم.

در حالی که بسیار گرسنه بودیم، خود را بر مردم عرضه نمودیم ولی کسی ما را مهمان نکرد، پیامبر جما را به خانه خود برد. رسول الله جچهار رأس بز داشت. چون شیر آنها را دوشیدند به من گفتند: ای مقداد، اینها را به چهار قسمت تقسیم کن، من چنین کردم و هر کس سهمش را نوشید و سهم پیامبر جرا نگه داشتیم، رسول الله جدیر کردند، با خودم گفتم: مطمئناً رسول خدا نزد برخی از انصار رفته و غذا خورده است، لذا اشکالی ندارد اگر سهم ایشان را بنوشم. لذا سهم پیامبر را نیز نوشیدم، سپس روی کاسه را پوشاندم، سپس به فکر فرو رفتم و با خود گفتم: رسول الله جگرسنه خواهد آمد و برای خوردن چیزی نخواهد یافت. دراز کشیدم و پارچه‌ای پشمین بر خود انداختم. این پارچه چنان کوتاه بود که اگر بر سر می‌کشیدم، پاهایم عریان بود و چون بر پاهایم می‌کشیدم، سرم لخت میشد و خوابم نمی‌برد، با خودم حرف می‌زدم، دوستانم خوابیده بودند. در همین حالت بودم که رسول الله جآمد و سلام نمود به گونه‌ای که فرد بیدار می‌شنید و خوابیده بیدار نمی‌شد، سپس به مسجد رفت و نماز خواند. سپس برگشت و سر کاسه را برداشت اما چیز درآن نیافت و دعا فرمود: «اللَّهُمَّ أَطْعِمْ مَنْ أَطْعَمَنِی وَاسْقِ مَنْ سَقَانِی». یعنی: «بارالها کسی را که به من غذا داد غذا بده و کسی که مرا نوشاند، بنوشان» دعای پیامبر را غنیمت شمردم و چادر را برداشته و آنرا محکم به خویش بستم، و سپس با چاقویی بسوی بزها رفتم و آنها را دست می‌زدم که کدام چاق‌تر است تا برای رسول الله جذبح نمایم. به پستان هر یک که دست می‌زدم آن را پر شیر می‌یافتم، سپس یکی از ظرفهایی که خانواده پیامبر در آن شیر می‌دوشیدند و غذا می‌خوردند را برداشته و گوسفندان را دوشیدم تا اینکه کاسه پر شد. سپس نزد رسول اکرم آوردم. پیامبر فرمودند: ای مقداد، آیا سهم شیرتان را ننوشیدید؟ گفتم: ای رسول الله جبنوشید، سرشان را بلند نمود و فرمود: ای مقداد، شاید کار اشتباهی انجام دادی، بگو جریان چیست؟ گفتم: بنوشید جریان را خواهم گفت. پیامبر نوشید تا اینکه سیر شد، بعد از آن به من داد، من هم نوشیدم. چون فهمیدم که رسول الله سیر شده و دعایشان در حقم قبول شده است، آنقدر خندیدم تا که بر زمین افتادم. پیامبر فرمود: جریان چیست؟ آنوقت جریان را به ایشان گفتم. پیامبر جفرمود: این برکتی بود که از آسمان فرود آمده. چرا به من نگفتی تا به دوستانمان از آن می‌دادیم تا بنوشند. گفتم: قسم بذاتی که شما را به حق مبعوث نموده چون برکت به من و شما رسید، باکی ندارم که به چه کسی نرسیده است [۷۲].

۲ـ از انس سیا صحابی دیگر روایت است که: رسول الله جعادت داشتند که به خانه‌های انصار برود و چون به خانه یکی از انصار می‌رفتند، بچه‌ها در اطراف ایشان جمع می‌شدند. پیامبر به آنها سلام نموده و دست بر سر آنان میکشید. سپس برای آنها دعای خیر می‌نمود. روزی به در خانه سعد بن عباده رفتند و اجازه ورود خواستند و گفتند: السلام علیکم و رحمة الله، سعد در جواب گفت: و علیک السلام و رحمة الله. ولی آهسته می‌گفت تا پیامبر نشنوند، پیامبر سه بار سلام نمودند و سعد هر بار آهسته جواب می‌دادند تا پیامبر متوجه نشوند. رسول الله جعادت داشتند که بیشتر از سه بار سلام نمی‌کردند، اگر به ایشان اجازه ورود داده می‌شد، داخل می‌شدند و إلّا برمی گشتند، پیامبر برگشتند وسعد به دنبال پیامبر رفت و گفت: ای رسول خدا، پدر و مادرم فدای شما باد، هر بار که شما سلام می‌گفتید من آهسته جواب می‌دادم تا نشنوید، چون دوست داشتم که شما بیشتر سلام نمایید تا برکت بیشتری به من برسد. حال ای رسول خدا بفرمایید. سپس رسول الله جرا به خانه برد و برایشان کشمش آورد. پیامبر خوردند و چون از خوردن فارغ شدند این دعا را خواندند: «أَکَلَ طَعَامَکُمْ الْأَبْرَارُ وَصَلَّتْ عَلَیْکُمْ الْمَلَائِکَةُ وَأَفْطَرَ عِنْدَکُمْ الصَّائِمُونَ» یعنی: «غذایتان را نیکان بخورند و فرشتگان بر شما دعای رحمت نمایند و روزه داران نزدتان افطار نمایند» [۷۳].

۲ـ کار دومی که مستحب است مهمانان انجام دهند این است که برای عروس و داماد دعای خیر و برکت نمایند و در این مورد احادیث متعددی آمده است:

۱ـ از جابربن عبدالله سروایت است که: چون پدرم وفات نمود، هفت یا نه دختر به جای گذاشت. من با زن بیوه‌ای ازدواج نمودم. رسول الله جفرمودند: ای جابر، آیا ازدواج نمودی؟ گفتم: آری، فرمودند: دوشیزه است یا بیوه؟ گفتم: بیوه فرمودند: چرا با دوشیزه ازدواج ننمودی تا با یکدیگر بازی و شوخی کنید؟ گفتم: همانا پدرم عبدالله وفات نمود و هفت (یا نُه) دختر بجا گذاشت و من دوست نداشتم که همانند آنها یکی دیگر را به خانه بیاورم. بدین سبب با زن بیوه‌ای ازدواج نمودم تا آنها را سرپرستی کند. جابر می‌گوید: رسول الله به من فرمود: «بارك الله لك». الله به تو برکت بدهد و در روایت دیگری آمده که در حقم دعای خیر نمود [۷۴].

۲ـ از بریده سروایت است که گروهی از انصار به علی سگفتند که به خواستگاری فاطمه برو، علی نزد رسول الله جآمد و سلام نمود، پیامبر فرمود: چه می‌خواهی پسر ابوطالب؟ علی گفت: خواستگار فاطمه دختر رسول الله جهستم. رسول الله فرمود: مرحبا و أهلا. یعنی خیر مقدم و خوش آمدی و دیگر حرفی نزد. چون علی بن ابی‌طالبساز حضور رسول الله جبیرون رفت، تعدادی از انصار که منتظرش بودند پرسیدند: چه خبر؟ علی گفت: نمی‌دانم چه خواهد شد، فقط رسول الله به من خیر مقدم و خوش آمد گفت. آنها گفتند برایت یکی از آنها کافیست. رسول الله جهم به تو خیر مقدم گفته و هم خوش آمد. زمانی که رسول الله ج، دخترش فاطمه لرا به ازدواج علی سدر آورد، گفت: ای علی، باید در عروسی ولیمه داد. یکی از انصار به نام سعد می‌گوید: من قوچی داشتم و عده‌ای از انصار چند من ذرت جمع آوری کردند و ولیمه علی را دادیم. چون شب زفاف رسید رسول الله به علی گفت: با کسی صحبتی نکن تا اینکه نزد من بیایی. رسول الله جدرخواست آب نمود. در ظرفی وضو گرفته و آن آبها را بر علی ریخت و سپس این دعا را خواند: «اللهم بارك فیهما و بارك لهما في بنائهما». یعنی: «بار الها به این دو برکت عنایت فرما و زفاف آنها را مبارک گردان» [۷۵].

۳ـ از عایشه لروایت است: چون مرا به ازدواج پیامبر در آوردند، مادرم آمد و مرا به خانه برد، دیدم زنانی از انصار نشسته‌اند، به من گفتند: «عَلَى الْخَیْرِ وَالْبَرَکَة وَعَلَى خَیْرِ طَـائِر». با خیر و برکت و بهترین قسمت و نصیب [۷۶].

۴ـ از ابوهریره سروایت است که رسول الله جچون می‌خواستند ازدواج فردی را به وی تبریک گویند می‌فرمودند: «بَارَكَ اللَّهُ لَك، وَبَارَكَ عَلَيْك، وَجَمَعَ بَيْنَكُمَا فِي خَيْرٍ». «خداوند به شما برکت عنایت فرماید و کار شما را با برکت کند و پیوندتان را مبارک وبگرداند» [۷۷].

[۷۱]ـ این حدیث را ابن ابی شیبه ۱۲/۱۵۸/۱-۲ و مسلم ۶/۱۲۲ و ابوداوود ۲/۱۳۵ و نسائی در الولیمه ۶۶/۳ و ترمذی ۴/۲۸۱ روایت نمودند و ترمذی این را صحیح قرار داده‌است و بیهقی ۷/۲۷۴ و احمد ۴/۱۸۷-۱۸۸و۱۹۰ و ابن السنی تحت شماره ۶۷۰ و طبرانی ۱/۱۱۶/۱ و از ایشان ابن عساکر ۸/۱۷۱و۲و۹و۳/۱-۲ روایت نموده‌اند. [۷۲]ـ این روایت را مسلم ۶/۱۲۸-۱۲۹ و احمد ۶/۲و۳و۴و۵ و ابن سعد ۱/۱۸۳-۱۸۴ و ترمذی قسمتی از آن را روایت نموده. ۳/۳۹۴ و آنرا صحیح قرار داده‌است و حربی در الغریب ۵/۱۸۹/۱ روایت نموده است. [۷۳]ـ این حدیث را احمد ۳/۱۸۳ و ابو علی صفار در کتاب حدیث خویش ۱۱/۱ و طحاوی در المشکل ۱/۴۹۸-۴۹۹ و بیهقی ۷/۲۸۷ و ابن عساکر ۷/۵۹-۶۰ با سندها صحیح روایت نموده‌اند و ابوداوود ۲/۱۵۰ و ابن سنی تحت شماره ۴۷۶ تنها دعا را روایت نموده و عراقی در التخریج ۲/۱۲ و ابن الملقن در الخلاصه آنرا صحیح قرار دادند و قبل از آنها عبدالحق در الاکلام ۱۹۴/۲ این روایت را صحیح قرار داده‌است. [۷۴]ـ این روایت را بخاری ۹/۴۲۳ و مسلم ۴/۱۷۶ روایت نمودند و در این باره از انسسنیز آمده است که قبلا گذشت. [۷۵]ـ این حدیث را ابن سعد ۸/۲۰/۲۱ و طبرانی در الکبیر ۱/۱۱۲/۱ با سند حسن و ابن عساکر ۱۲/۸۸/۲ روایت نموده‌اند. [۷۶]ـ این حدیث را بخاری ۹/۱۸۲ و مسلم ۴/۱۴۱ و بیهقی ۷/۱۴۹ روایت نموده‌اند. [۷۷]ـ این حدیث را سعید بن منصور در سنن خویش ۵۲۲ و ابوداوود ۱/۳۳۲و ترمذی ۲/۱۷۱ و ابو علی طوسی در المختصر۱/۱۱۰ روایت نموده و صحیح قرار دادند و دارمی ۲/۱۳۴ و ابن ماجه ۱/۲۸۹ و احمد ۲/۳۸ و حاکم ۲/۱۸۳ و بیهقی ۷/۱۴۸ روایت نموده‌اند حاکم گفته بر شرط مسلم صحیح است و ذهبی تائیدش نموده و بنده نیز هر دو را تائید می‌نمایم.