علما، صالحان و اندیشمندان

فهرست کتاب

باز هم سرگردانی و زندان:

باز هم سرگردانی و زندان:

پس از پایان مرحله‌ی دبیرستان مالکوم جوان به بوستون رفت. شهر زیبای بوستون او را مجذوب خود کرد و او را به زندگی لهو و هوسرانی کشاند. او دانسته بود اگر سیاهان سال‌ها صرف مغر خود کنند فایده‌اش از اینکه موهای خود را صاف کنند کم‌تر است و برای همین موهای خود را با تحمل سختی فراوان صاف کرد تا کمی «سفیدتر» به نظر برسد!.

وی سپس به نیویورک رفت و در آنجا به کارهای مختلفی مشغول شد. نیویورک برای مالکوم همچون بهشت بود. وی دوره‌ی پایان جنگ دوم جهانی و انحطاط اخلاقی پس از آن را به چشم دید. مالکوم جوان در این مرحله به خوشگذرانی روی آورد. مالکوم که واقعا به بی‌بند و باری کشانده شده بود سرانجام به جرم دزدی دستگیر شد و به ده سال زندان محکوم شد.

میله‌های زندان برای مالکوم جوان دردناک و طاقت‌فرسا بود و سرسختی وی باعث می‌شد بارها به سلول انفرادی بیفتد. سلول انفرادی باعث شد او دارای اراده‌ی قوی‌تری شده و بتواند دست از بسیاری از عادت‌های بد خود بردارد.