آغاز طلب علم و شیوخ وی:
ذهبی با رسیدن به هجده سالگی به طور جدی آغاز به طلب علم نمود و به دو محور قرائات و حدیث پرداخت. وی در آغاز به نزد شیخ القراء جمال الدین ابیالاسحاق ابراهیم بن داوود عسقلانی دمشقی معروف به «الفاضلی» که از شاگردان عالم مشهور قرائات، «علی بن محمد سخاوی» (متوفای ۶۴۳ ﻫ) بود رفت و قرائات را نزد او به روش جمع کبیر آموخت اما بیماری فلج باعث شد شیخ وی تنها تا سوره قصص به وی آموزش قرائت دهد.
سپس در همان سال، قرائت را به همان روش نزد جمال الدین ابراهیم بن غالی بن شاور بدوی حمیری آموخت. ذهبی مسیر علمی خود در علم قرائات را نزد بسیاری از بزرگان قرائت در آن دوران طی کرد و پس از مسافرت به اسکندریه نیز از قراء آنجا همانند یحیی بن احمد صواف و عبدالرحمن بن عبدالحلیم بن عمر اسکندرانی مالکی معروف به «سَحنون» و دیگران بهره علمی برد.
با مهارت ذهبی در علم قرائات، شیخ وی شمس الدین ابوعبدالله، محمد بن عبدالعزیز دمیاطی دمشقی که بیمار بود حلقه درس قرائت خود در جامع اموی را به وی سپرد. این نخستین منصب علمی امام ذهبی در زندگی علمی وی به شمار میرود [۸۳].
علی رغم اهتمام ذهبی به علم قرائات و صرف وقت فراوان برای آن، بیشترین عنایت وی متوجهِ علم حدیث و تاریخ بود، به همین سبب ابن الجزری یادآور شده است که افراد کمی قرائت را از وی فرا گرفتهاند. امام ذهبی از سن هجده سالگی به علم حدیث با فنون مختلف آن پرداخت.
وی به سال ۶۹۲ ﻫ ق حدیث را در دمشق از شیخ خود در علم قرائات، ابوحفص عمر بن عبدالمنعم بن عبدالله بن قواس دمشقی و ابوالفضل، احمد بن هبة الله ابن عساکر، و یوسف بن احمد بن ابوبکر بن علی غسولی، و در مصر از ابوالعباس احمد بن محمد بن عبدالله حلبی معروف به ابن الظاهری، و ابوالمعالی، احمد بن اسحاق بن محمد بن مؤید مصری معروف به ابرقوهی، و ابن دقیق العید، ابوالفتح، محمد بن علی، و شرف الدین عبدالمؤمن بن خلف دمیاطی، و در اسکندریه از تاج الدین ابوالحسن، علی بن احمد بن عبدالمحسن هاشمی، و در بعلبک از تاج الدین، ابوالحسن، عبدالخالق بن عبدالسلام بعلبکی، فراگرفت. خود ذهبی درباره او میگوید: «بسیار از او آموختم و بهترین شیخ بود». وی در حلب از ابوسعید سنقر بن عبدالله زینی حدیث شنید، خود دربارهاش میگوید: «به سوی او سفر کردم و بسیار از او برگرفتم و از نظر دین و مُروئت و عقل و عفت بهترین شیوخ بود و هر کس او را میشناخت ثنایش میگفت».
چنانکه در حلب از زینب بنت عمر کندی، و در نابلس از عمادالدین عبدالحافظ بن بدران نابلسی، و در مکه از فخرالدین، ابوعمرو، عثمان بن محمد توزری علم بر گرفت [۸۴].
شنیدن حدیث همه فکر و ذکر ذهبی را مشغول خود ساخت و حتی میتوان گفت در شنیدن حدیث دچار افراط شد و همه زندگی او را به خود اختصاص داد. او از خلق بسیاری حدیث شنید حتی از کسانی که ممکن بود خودش نیز سیرت و رفتارشان را نپسندد. وی در ترجمه شیخ خود شهاب الدین، غازی بن عبدالرحمن دمشقی متوفای ۷۰۹ ﻫ ق میگوید: «سیره نیکی نداشت، خداوند از او درگذرد...» و درباره یکی دیگر از مشایخ خود میگوید: «شایسته نیست از وی روایت شود، درباره او فجایعی برای من روایت کردهاند».
گاه از شدت علاقه به شنیدن حدیث نزد شیوخی میرفت که شنوایی خود را از دست داده بودند! وی درباره شیخ خود محمود بن محمد خرائطی صالحی (متوفای ۷۱۶ ﻫ ق) میگوید: «بر وی با بالاترین صدای خود در گوشش حدیث خواندم»! [۸۵].
[۸۳] مقدمه «تذهیب التهذیب» ذهبی، تحقیق غنیم عباس و مجدی السید امین، صفحه: ۲۱-۲۳. [۸۴] همان، صفحه: ۲۴-۲۵. [۸۵] مقدمه تاریخ اسلام ذهبی، تحقیق و تعلیق: دکتر بشار عواد معروف، صفحه ۲۹-۳۰.