فصل دوم: تعريف صيام و تاريخ فرض شدن آن
صیام در لغت به طور مطلق بر امساک و خوددارى از انجام کارى دلالت مىکند، یعنى دست نگه داشتن از انجام تمامى کارها و گفتارها. شخص روزهدار هم به خاطر امساک و خوددارى از بر آوردن شهوت شکم و فرج، صائم نامیده شده است.
مسافر هرگاه از ادامه حرکتش باز بماند و توقف کند صائم گفته مىشود. کسى که از سخن گفتن سکوت کند صائم گفته مىشود. کلام خداوند هم در این آیه به این معنا است: ﴿إِنِّي نَذَرۡتُ لِلرَّحۡمَٰنِ صَوۡمٗا فَلَنۡ أُكَلِّمَ ٱلۡيَوۡمَ إِنسِيّٗا﴾[مريم: ۲۶].
«من براى خداوند رحمان روزهاى نذر کردهام؛ بنابراین امروز با هیچ انسانى هیچ سخن نمىگویم».
همچنین هرگاه اسب از خوردن علف سرباز زند، گفته مىشود آن «صائم»است. هرگاه در جاى خود بایستد و حرکت نکند گفته مىشود آن در «مصامش»(توقفگاهش) ایستاده است. «صوم الماء»به معناى راکد ایستادن آب است.
«صوم الريح»به معناى آرام گرفتن و عدم وزش باد است. «صومالشمس»به معناى ایستادن خورشید کمى قبل از زوال در وسط آسمان (بر روى خط استوا) است. (نگا: لسان العرب، ابن منظور (۴/۲۵۲٩) والقاموس المحیط، فیروز آبادى ص: ۱۴۶۰).
اما «صیام» در اصطلاح شرع، کسى که عبارات و مطالب فقها را در تعریف «صوم» پىگیرى کند، نظر همه آنان را در تعریف صوم مقید به یک معنا خواهد یافت. حتى عبارات تعریف نیز تقریباً یکسان و نزدیک هم است. من از میان همه این تعریفها این تعریف را برگزیدهام که: «صیام» به معناى امساک و خوددارى از آنچه که به شکلى روزه را باطل مىکند، مىباشد. (نگا: الموسوعة الفقهية، ٧/۲۸).
معناى این تعریف برگزیده این است:
صیام به معناى امساک و خوددارى کردن شخص مکلفى که ذمهاش مشغول به انجام فریضه روزه است از انجام چیزهایى که روزه را باطل مىکنند. مکلف همان مسلمان بالغ و عاقل و آگاه به وجوب روزه است، که نیت آن را بکند و توانایى گرفتن روزه را داشته باشد و هیچ عذر مباحکننده خوردن روزه نظیر مسافرت یا مریضى یا نظیر آنها را نداشته باشد. یعنى خوددارى فرد از به عمد انجام دادن کارى که روزه را باطل مىکند، نظیر خوردن، نوشیدن، یا نزدیکى کردن با همسر، یا به عمد استفراغ کردن و نظیر آنها. امساک باید از هنگام طلوع فجر صادق تا غروب خورشید همان روز ادامه داشته باشد.