۵- شرطهاى واجب شدن روزه.
منظور از این شرطها، امورى است که با بودن آنها روزه بر فرد فرض مىگردد و مکلف ملزم مىشود که این فریضه را انجام دهد. اگر یکى از این شرطها وجود نداشته باشد، روزه بر فرد واجب نمىشود.
شرطهاى وجوب روزه پنج تاست:
۱- مسلمان بودن، روزه بر فرد کافر واجب نیست، اما اگر در اثناى ماه رمضان کافرى مسلمان شود، بایستى آن مقدار از روزهاى ماه رمضان را که باقى مانده روزه بگیرد. اما روزهاى پیشین را که مسلمان نبوده قضا نمىکند. خداوند مىفرماید: ﴿قُل لِّلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ إِن يَنتَهُواْ يُغۡفَرۡ لَهُم مَّا قَدۡ سَلَفَ وَإِن يَعُودُواْ فَقَدۡ مَضَتۡ سُنَّتُ ٱلۡأَوَّلِينَ٣٨﴾[الأنفال: ۳۸].
«به آنها که کافر شدند بگو: «چنانچه از مخالفت باز ایستند، (و ایمان آورند،) گذشته آنها بخشوده خواهد شد؛ و اگر به اعمال سابق بازگردند، سنت خداوند در گذشتگان، درباره آنها جارى مىشود (؛و حکم نابودى آنان صادر مىگردد)».
پیامبرصفرمود: «الإسلام يجبّ ما قبله».(أحمد فی المسند ۴/۱٩٩).
«اسلام گناهان پیش از خود را قطع [و نابود] مىکند».
اگر کافرى در اثناى روز رمضان مسلمان شود - براى حفظ حرمت رمضان - باید مابقى روز را امساک کند. همچنین لازم است بعد از تمام شدن رمضان قضاى این روز را به جاى آورد؛ چون در حال مسلمان بودن قسمتى از روز را - که زمان عبادت روزه است- دریافته است.
۲- عقل.
مشخص است که خطاب تکلیف متوجه غیرعاقل نمىشود؛ چون اهلیت عبادت را ندارد. پس روزه بر دیوانه یا بیهوش واجب نیست.
پیامبرصفرمود: «رُفع القلم عن ثلاث: عن المجنون المغلوب على عقله، وعن النّائم حتّى يستيقِظ، وعن الصّبي حتّى يحتلم». (النسائی ۳۴۶۲، أحمد فی المسند ۶/۱۰۱، /۱۱۸، الحاکم ۱/۲۵٩).
«تکلیف انجام عبادت از دوش سه نفر برداشته شده است: دیوانهاى که عقلش را از دست داده است، شخص خوابیده تا بیدار شود، بچه تا به سن بلوغ برسد».
پرسش: کسى که با خوردن چیزى مست کننده و یا نظیر آن، عقلش از بین برود آیا روزه بر او واجب است؟ اگر این فرد روزهاش را بخورد آیا لازم است قضاى آن را بگیرد؟
پاسخ: شخص مست در اصل عاقل به شمار مىآید و پیش از زوال عقلش مکلف است و خطاب شارع شامل حال اوست. بنابراین وجوب روزه همچنان بر ذمه او باقى است؛ چون خودش سبب زوال عقلش شده و با این کارش گنهکار است، همچنان که با خوردن روزه گنهکار مىشود. پس بعد از به هوش آمدن قضاى روزه بر او واجب است. خداوند داناتر است.
۳- بلوغ.
رسیدن به حد بلوغ یکى از شرطهاى وجوب روزه به شمار مىآید؛ چون هدف از تکلیف، اطاعت و اجراى امر شارع است و این کار امکانپذیر نیست جز با درک معناى تکلیف و داشتن توانایى کافى براى انجام عبادت. کودک از درک معناى تکلیف و قدرت انجام عبادت ناتوان است. پس روزه بر کودک فرض نیست تا به سن بلوغ برسد، و همچنین بر دختربچه فرض نمىشود تا اینکه قاعده شود.
پرسش: آیا به پسربچه یا دختر بچهاى که به سن تمییز - یعنى هفت سالگى - رسیدهاند امر مىشود که روزه بگیرند؟
پاسخ: هرگاه اینها توانایى گرفتن روزه را داشته باشند، ولىّ و سرپرستشان به آنان دستور مىدهد که روزه بگیرند. این هم به خاطر اینکه به گرفتن روزه عادت کنند و روزه آنان هم درست است و اشکالى ندارد، همچنانکه نمازشان درست است، با این تفاوت که گرفتن روزه بر آنان دشوار است. به خاطر همین در گرفتن روزه، توانمندى و قادر بودن شرط شده است، اما براى گزاردنِ نماز توانایى شرط نشده است، چون در خواندن نماز دشوارى نیست.
۴- یقین داشتن به اینکه روزه بر فرد مکلف فرض است.
هرگاه فرد مسلمان مکلف - عاقل و بالغ - از وجوب روزه آگاهى داشته باشد و ماه رمضان را هم دریابد، گرفتن روزه بر او واجب است. بنابراین کسانى که در سرزمین اسلامى رشد یافته و زندگى مىکنند، ضرورتاً مىدانند که روزه بر مسلمان فرض است. پس ندانستن فرض بودن روزه بر شخص مسلمان در کشورهاى اسلامى، عذر به شمار نمىآید، همچنان که عدم آگاهى مسلمان از وجوب روزه هنگام دیدن هلال ماه رمضان گمان نمىرود.
پرسش: کسى که در سرزمین کفار مسلمان شود، چگونه مىتواند از وجوب روزه آگاهى پیدا کند؟
پاسخ: فقها - خدا پاداش نیک به آنان دهد - براى کسى که در سرزمین کفار مسلمان مىشود، جهت آگاهى یافتن از فرا رسیدن ماه رمضان و وجوب روزه، شرط گذاشتهاند که خبر فرا رسیدن ماه رمضان را از طریق راههاى معتبر شرعى پىگیرى و از آن یقین حاصل کند. بدین گونه که از طریق خبر دادن یک یا دو مرد عادل یا مردى که وضعیت عادل بودنش پوشیده است یا دو زنى که وضعیت عادل بودنشان پوشیده است، اطلاع پیدا مىکند.
در حقیقت اعلام فرا رسیدن ماه رمضان در زمان ما بر کسى پوشیده نیست. این هم به خاطر وجود وسایل ارتباطى جدید و پیشرفته است که فرد از طریق آنها از فرا رسیدن ماه رمضان به علم یقین مىرسد. بنابراین کافى است که فرد از طریق آنها درباره فرا رسیدن رمضان آگاهى پیدا کند. خداوند داناتر است.