٩- آنچه روزه را باطل نمىكند.
هرگاه فقها مسائلى را که روزه را باطل نمىکند بیان کنند، فرد اندیشمند در مىیابد که آن مسائل منحصر به ضوابطى است که برخى از آنها عبارتند از: هرگاه انجام آن کار عمدى نباشد از آن کار چشمپوشى شده و مورد بخشش قرار گرفته است، یا کارى است که دورى گزیدن از آن امکانپذیر نیست، یا اینکه نصى صریح درباره مبطل بودن آن وارد نشده است و همچنین نمىتوان آن را به چیزى دیگر قیاس کرد، یا کارى است که در آن شبهه است، یا انجام دادن آن در رمضان و غیر رمضان مشروع باشد، یا این که آن کار خوردن و نوشیدن نیست و در معناى آنها هم نمىباشد. در این زمینه مثالها زیاد هستند. برخى از آنها را بیان مىکنیم:
۱- فرو بردن آب دهان، حتى اگر آن را در داخل دهان جمع کند و یکباره فرو ببرد.
۲- فرو بردن بلغم مادامى که از حلق به ظاهر دهان نرسیده باشد (یعنى از مخرج «حا» تجاوز نکرده باشد.
۳- بو کردن چیزى بودار یا فرو بردن گرد و غبار راه.
۴- خوردن یا نوشیدن در حال فراموشى.
۵- استفاده از عطر و بوى خوش، یا استفاده از حنا.
۶- مضمضه و استنشاق.
اما اگر روزهدار در مضمضه و استنشاق مبالغه کند (یعنى بیشتر از سهمرتبه آنها را انجام دهد) و آب به داخل شکم برود، در حالى که او روزهدار بودنش را به یاد داشته باشد و به مکروه بودن مبالغه در مضمضه و استنشاق در حالت روزه بودن آگاه باشد، روزهاش باطل مىشود؛ چون پیامبرصروزهدار را از مبالغه در مضمضه و استنشاق نهى کرده است.
٧- فرو بردن مقدار کمى از آثار غذایى که در لاى دندانها باقى مانده باشد بدون قصد و غیر عمدى، یا این که از جدا کردن آن و بیرون انداختنش ناتوان باشد.
۸- استفراغ کردن، وقتى که بر او غلبه کند. پیامبرصفرمود: «مَن ذَرَعه القيء، فليس عليه قضاء ومن استقاء عمداً فليقض».(الترمذی ٧۲۰).
ترمذى گوید: حدیث حسن غریب است. به دنبال آن بیان مىکند که اهل علم به این حدیث عمل مىکنند.
«روزهدارى که استفراغ بر او غلبه کند و استفراغ کند، قضا(ى روزه) ندارد، اما روزهدارى که عمداً بخواهد استفراغ کند، قضاى روزه بر او واجب است».
ابوهریرهس گوید: هرگاه روزهدار استفراغ کرد، روزهاش را نشکند؛ چون هنگام استفراغ چیزى بیرون مىآید و داخل نمىرود.
٩- بوسیدن همسر و امثال آن بدون تحریک شهوت.
۱۰- بیرون آمدن مذى با نگاه کردن زیاد به همسر.
۱۱- تکرار نگاه کردن بدون انزال منى.
۱۲- بیرون آمدن منى یا مذى با فکر کردن.
۱۳- شک در طلوع فجر صادق، اگر مسلمان در طلوع فجر صادق شک کند و بخورد و بنوشد یا با همسرش نزدیکى کند و شکش ادامه داشته باشد، روزهاش را نشکند، بلکه به روزهاش ادامه دهد؛ چون اصل و یقین بر این است که شب هنوز به پایان نرسیده و ادامه دارد و فجر طلوع نکرده است. بنابراین یقین به وسیله شک از بین نمىرود؛ چون هنوز طلوع فجر بر او آشکار نشده و یقین حاصل نکرده است. خداوند مىفرماید: ﴿وَكُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ ٱلۡخَيۡطُ ٱلۡأَبۡيَضُ مِنَ ٱلۡخَيۡطِ ٱلۡأَسۡوَدِ مِنَ ٱلۡفَجۡرِۖ﴾[البقرة: ۱۸٧].
اما اگر بعداً آشکار شود که هنگام خوردن و نوشیدن و نزدیکى با همسرش، فجر صادق طلوع کرده بود روزهاش باطل است و باید قضاى آن روز را بگیرد. همچنین اگر در آخر روز به گمان این که خورشید غروب کرده، افطار کند و بعد مشخص شود که خورشید غروب نکرده است، در این حالت روزه آن روز باطل مىشود و باید قضاى آن روز را بگیرد.
۱۴- مسواک زدن در طول روز، باطل کننده روزه نیست، مگر زمانى که مقدارى از چوب مسواک یا خمیر دندان را فرو ببرد (که در این صورت روزه باطل مىشود) پوشیده نماند که بوى دهان روزهدار در نزد خدا بسیار ارزشمند است و از بوى مشک خوشتر است، به خصوص بعد از زوال خورشید که بو بیشتر مىشود.
۱۵- کشیدن سرمه بر چشم، حتى اگر طعم آن را در حلقش (گلویش) احساس کند؛ چون چشم منفذ و راه باز به شمار نمىآید. پس آنچه از طعم قطره چشم یا سرمه به حلق مىرسد، چون از منفذ باز به حلق نرسیده است، روزه را باطل نمىکند.
عایشهلگوید: «اكتحل رسول اللَّهصوهو صائم».(ابن ماجه ۱۶٧۸، البوصيري في المصباح ۱/۲٩٩ یا سند ضعیف).
«پیامبر خدا صدر حالى که روزه بود به چشمش سرمه کشید».
«مردى پیش پیامبرصآمد و از چشم درد شکوه کرد و پرسید: آیا در حال روزه مىتوانم سرمه بکشم؟ پیامبرصفرمود: بله». (الترمذی ٧۲۶ ابوعیسى ترمذى گوید: اسناد حدیث انس قوى نیست).
۱۶- بوییدن هوایى که آمیخته به بوى عطر یا مشک یا گل و نظیر آن است. باید هوشیار بود و دقت کرد کسى که عود یا عنبر و نظیر آن را بخور مىدهد، اگر آنها را به خودش نزدیک کند و دود آنها را ببوید و دود آن به حلق برسد، در حالى که یادش باشد که روزه است روزهاش باطل مىشود، به خاطر اینکه امکان جلوگیرى و دورى گزیدن از ورود دود به حلق وجود دارد، اما روزهدار کوتاهى کرده و سبب شده جسم دود به داخل بدنش برسد. خداوند داناتر است.
۱٧- حجامت گرفتن، یعنى بیرون آوردن خونى که در بدن جمع شده، با مکیدن یا با زدن رگ به وسیله چیزى تیز، روزه حجامت گیرنده و حجامت گرفته شده از او، باطل نمىشود. اما این کار مکروه است؛ چون سبب ضعیف شدن حجامت شده مىشود.
این نظر جمهور علما است. استناد کردهاند به اینکه پیامبر در حال احرام و نیز روزهدارى حجامت گرفته است. (البخاری ۱٩۳۸. مسلم ۱۲۰۲). حنابله معتقدند حجامت، روزه حجامتگیرنده و حجامت گرفته شده را باطل مىکند، به دلیل حدیث «افطر الحاجم و المحجوم».. شوکانى گفته است: مىتوان بین احادیث جمع توفیق ایجاد کرد، به این صورت که: حجامت در حق کسانى که با آن ناتوان مىشوند مکروه است و کراهت آن تشدید پیدا مىکند هرگاه ضعیف شدن با حجامت گرفتن به حدى برسد که موجب روزهخوارى گردد. اما کسى که قدرتمند و تواناست و با گرفتن حجامت ضعیف نمىشود، اشکالى ندارد و مکروه نیست. به هر صورت دورى گزیدن روزهدار از حجامت بهتر است. (نیل الأوطار، الشوکانی ۴/۲۰۳).
۱۸- غسل کردن، روزه را باطل نمىکند و مکروه هم نیست، حتى اگر به خاطر خنک شدن بدن باشد.
عایشه و ام سلمهبگویند: «كان رسول اللَّهصيدركه الفجر وهو جنب من أهله، ثمّ يغتسل ويصوم».(متفق علیه، البخاری ۱٩۲۶. مسلم ۱۱۰٩).
«رسول خدا در حالى که به وسیله نزدیکى با همسرانش جنب شده بود، بعد از طلوع فجر صادق غسل مىکرد و روزه مىگرفت».
۱٩- ریختن قطره در ذکر (مسیر ادرار) مرد روزه را باطل نمىکند، چه به مثانه برسد یا نرسد هیچ فرقى نمىکند، اما ریختن قطره در فرج (شرمگاه) زن و استفاده از داروى مایع یا جامد از راه پشت (حلقه دبر) روزه را باطل مىکنند. خداوند داناتر است.
۲۰- رسیدن گرد و غبار و نظیر آن به حلق روزهدار، حتى اگر یادش باشد که روزه است، باطل کننده روزه نیست؛ چون پرهیز کردن از آن امکانپذیر نیست.
خواننده گرامى، این مسائل بیستگانه را که روزه را باطل نمىکنند جمع کردم و به شما تقدیم نمودم به همین بسنده مىکنم. براى اینکه هدف شمارش تمامى چیزهایى که باطل کننده روزه نیستند، نمىباشد، بلکه هدف بیان برخى از آنها است. در تمامى آنچه ذکر شد ملاحظه مىکنى که عمدى نبودن انجام این کارها، امکانپذیر نبودن دورى گزیدن از آنها، یا عدم وجود نص صریحى بر باطل شدن روزه و عدم امکان قیاس آن بر چیزى دیگر، یا کارى که از روى فراموشى انجام بگیرد، همه اینها ضوابطى است که فرد اندیشمند و تیزبین از طریق آنها درک مىکند و مىفهمد که چه وقت روزه باطل مىشود و چه وقت باطل نمىشود. از خداوند مىخواهم که شما را براى دستیابى به آگاهى در دین موفق بگرداند.