روزه سپر پارسایان

فهرست کتاب

مراحل فرض شدن روزه:

مراحل فرض شدن روزه:

روزه عبادتى شرعى و قانون الهى است که در میان اهل کتابِ گذشته‏وجود داشته است، همان طور که قرآن بر صدق این گفتار دلالت دارد: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ١٨٣[البقرة: ۱۸۳]. (ترجمه آن گذشت).

سپس دین اسلام آمد، تا فرض بودن روزه در آن به شکلى کامل مستقر و پابرجا شود. حکم خداوند طلب مى‏کرد که فرض شدن این فریضه در مراحل مختلف و به تدریج کامل گردد. چنین وضعیتى در استقرار سایر فرض‏ها هم پابرجا بود. این تدریجى فرض شدن‏ها، به خاطر مهر و محبتى است که خداوند نسبت به بندگانش دارد و به آنها مهر مى‏ورزد و بر آنان آسان مى‏گیرد و احکام را به تدریج بر آنان فرض مى‏کند تا بتوانند آن‏ها را به آسانى بپذیرند.

کسى که تدریجى فرض شدن روزه را از لابه‏لاى کتاب‌ها پى‏گیرى کند، مى‏تواند به شکلى که مى‏آید آن را مرتب کند:

مرحله نخست: امر به گرفتن سه روز روزه در هر ماه قمرى و روزه روز عاشورا (دهم محرم) و به تأکید تشویق کردن پیامبرصبرگرفتن روزه عاشورا.

جابر بن سمرهس گوید: «پیامبرصما را به گرفتن روزه در روز عاشورا دستور مى‏داد و ما را بر آن تشویق و بر پایبندى به آن امر مى‏کرد. وقتى که روزه رمضان فرض شد، نه ما را به گرفتن روزه در روز عاشورا امر کرد و نه از آن بازداشت و بر پایبندى به آن تأکید نکرد». (مسلم، ۱۱۲۸).

معاذه عدویه از عایشهلسؤال کرد: آیا پیامبر خداصدر هر ماه سه روز، روزه مى‏گرفت؟ عایشه گفت: بله. (مسلم، ۱۱۶۰ از عائشهل).

پرسش: درباره مشخص کردن سه روز روزه در هر ماه، آیا همان روزهاى سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم هر ماه قمرى است؟

پاسخ: فقها - خدا پاداش نیکى به آنان دهد - اتفاق‏نظر دارند بر اینکه در هر ماه سه روز، روزه سنت است. جمهور علما (حنفیه، شافعیه و حنابله) نظر دارند که مستحب است آن سه روز ایام بیض - سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم - هر ماه قمرى باشند. (نگا: الموسوعة الفقهية ۲۸/٩۳).این روزها به خاطر آن ایام بیض نامیده شده‏اند، که نور و قرص ماه در شب‌هاى آن روزها کامل مى‏شود و نور آن بسیار سفید و روشن است. پس آنها روزهایى هستند که شب‌هایشان سفید و نورانى است (نور ماه و خورشید به هم ملحق مى‏شود). در حدیث آمده که پیامبرصفرمود: «اى ابوذر! هرگاه خواستى سه روز از ماه روزه بگیرى، پس روز سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم روزه بگیر». (الترمذی ٧۶۲ از أبوذرس).

امام بخارى؛ در صحیح خود این عنوان را به کار برده است: «باب‏ صيام ايام البيض: ثلاث عشره، واربع عشره وخمس عشره».

اما در این مسأله بیان این مطلب مناسب است که شخص مسلمان نباید معتقد باشد که ثواب سه روز، روزه از هر ماهى، جز با روزه گرفتن این روزهاى معین و مشخص به دست نمى‏آید، بلکه باید معتقد باشد که ثواب سه روز با روزه گرفتن سه روز به طور مطلق در هر زمانى از ماه به دست مى‏آید. اگر سه روز ایام بیض روزه مى‏گیرد به حساب این باشد که آنها سه روز از ماه هستند، نه اینکه معتقد باشد که سنت است آن سه روز، روزه در ایام بیض باشند.

ابوهریرهس گوید: «دوستم (رسول خدا ص) مرا به انجام دادن سه چیز امر کرد: روزه گرفتن سه روز در هر ماه، خواندن دو رکعت نماز چاشت (ضحى) و قبل از اینکه بخوابم نماز وتر بخوانم». (متفق علیه البخاری، ۱۱٧۸. ومسلم، ٧۲۱، ولفظ از مسلم).

مرحله دوم: از مراحل فرض شدن روزه، مخیر ساختن فرد براى روزه گرفتن روز عاشورا (دهم محرم) بود و آن هم بعد از امر به روزه گرفتن در روزهاى معدود (یعنى رمضان) بود، خداوند مى‏فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ١٨٣ أَيَّامٗا مَّعۡدُودَٰتٖۚ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَيَّامٍ أُخَرَۚ وَعَلَى ٱلَّذِينَ يُطِيقُونَهُۥ فِدۡيَةٞ طَعَامُ مِسۡكِينٖۖ فَمَن تَطَوَّعَ خَيۡرٗا فَهُوَ خَيۡرٞ لَّهُۥۚ وَأَن تَصُومُواْ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ١٨٤[البقرة: ۱۸۳-۱۸۴]. ترجمه آن گذشت.

پیامبر خداصروز عاشورا روزه گرفت و به مسلمانان هم به گرفتن روزه آن روز امر کرد؛ اما وقتى که رمضان فرض شد امر به روزه عاشورا ترک شد. (بخاری ۱۸٩۲).

پیامبر خداصفرمود: «عاشورا روزى از روزهاى خداست. پس کسى که بخواهد در آن روزه بگیرد و کسى که بخواهد گرفتن روزه آن روز را ترک کند». (متفق علیه، البخاری ۱۸٩۲. مسلم ۱۱۲۶).

مرحله سوم: رخصت خوردن روزه در ماه رمضان براى کسى که توانایى گرفتن روزه را داشت، اما به جاى آن کفاره بر او واجب بود. پس هر کس هم که مى‏خواست روزه مى‏گرفت و کسى که مى‏خواست مى‏خورد و کفاره آن را مى‏داد. خداوند مى‏فرماید: ﴿وَعَلَى ٱلَّذِينَ يُطِيقُونَهُۥ فِدۡيَةٞ طَعَامُ مِسۡكِينٖۖ[البقرة: ۱۸۴]. ترجمه آن گذشت.

مرحله چهارم: منسوخ شدن این رخصت در صورت توانایى داشتن فرد براى گرفتن روزه، خداوند مى‏فرماید: ﴿فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ ٱلشَّهۡرَ فَلۡيَصُمۡهُۖ[البقرة: ۱۸۵]. (ترجمه آن گذشت).

پس هر کس از مسلمانان داخل شدن ماه روزه (رمضان) را دریابد، باید در آن روزه بگیرد. روزه این ماه بر او فرض شده است و هیچ رخصتى براى خوردن روزه ندارد، حتى اگر بخواهد کفاره روزه را هم بدهد. در صورتى که فرد توانایى گرفتن روزه را داشته باشد، چیز دیگرى جز روزه گرفتن از او پذیرفته نیست.

مرحله پنجم: رخصتِ خوردن روزه در ماه رمضان در دو حالت: نخست بیمارى جسمى که روزه گرفتن با آن دشوار باشد، یا اینکه روزه گرفتن تأخیر بهبودى را به همراه داشته باشد و فرد را آزار دهد، یا اینکه سبب افزایش بیمارى شود. دوم: مسافر بودن، یعنى اینکه هنگام طلوع فجر صادق آماده سفر و نیت آن را داشته باشد. انسان مسلمان در این دو حالت مى‏تواند روزه‏اش را بخورد، سپس قضاى آن تعداد روزها را که در حالت بیمارى یا مسافرت خورده است، به جاى بیاورد. خداوند مى‏فرماید: ﴿وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَيَّامٍ أُخَرَۗ[البقرة: ۱۸۵].

به صورت تدریجى و گام به گام، در نهایت روزه در همین شکل کاملى که دارد، استقرار یافت. خداوند با این سیر تدریجى آسایش بندگان را مى‏خواهد. همچنین از آنان مى‏خواهد که در صورت نبود عذر شرعى به طور کامل ماه رمضان را روزه بگیرند و در صورت فوت شدن بعضى روزها به سبب داشتن عذر، با گرفتن روزه قضا آن را جبران کنند. خداوند مى‏فرماید: ﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ بِكُمُ ٱلۡيُسۡرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ ٱلۡعُسۡرَ وَلِتُكۡمِلُواْ ٱلۡعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰكُمۡ وَلَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ[البقرة: ۱۸۵]. ترجمه آن گذشت.

تاریخ فرض شدن روزه رمضان، در ماه شعبان سال دوم هجرى بود. پیامبر خداصنه سال روزه فرض ماه رمضان را گرفت.

اما کیفیت گرفتن روزه به شکل کنونى، یعنى خوددارى از مبطلات روزه از طلوع فجر صادق تا غروب خورشید آن روز، در آغاز فرض شدن به این شکل نبود، بلکه خوردن و نوشیدن و آمیزش با همسر در شب به شرطى براى روزه‏دار مباح بود که در شب، قبل از خوردن چیزى، نخوابیده بود، همچنین نماز عشا را نخوانده بود. اگر کسى مى‏خوابید و سپس بیدار مى‏شد، یا نماز عشا را مى‏خواند، براى او خوردن یا نوشیدن یا آمیزش با همسر، در باقى‏مانده شب درست نبود تا اینکه روز بعد خورشید غروب و او افطار مى‏کرد.

گفتار براء بن عازبس بیانگر این است که هر گاه روزه‏دار قبل از افطار مى‏خوابید، خوردن غذا براى او در آن شب حلال نبود. او گوید: «هرگاه یکى از اصحاب پیامبرصروزه مى‏گرفت و غذا آماده مى‏شد و او قبل از افطار کردن مى‏خوابید، آن شب و روز بعدى درست نبود چیزى بخورد تا اینکه دوباره شب مى‏شد».

همچنین پیشامد حوادثى در آغاز فرض شدن روزه، بیانگر کیفیت سخت روزه‏دارى در آن زمان بود. حوادثى که از جانب بعضى از اصحابش روى دادند و سبب نزول وحى شدند و در آن براى آمیزش با همسر و خوردن و نوشیدن در شب، براى روزه‏دار بدون هیچ قید و شرطى رخصت داده شد. برخى از آن حوادث عبارتند از:

عبداللَّه بن کعب بن مالکس از پدرش نقل مى‏کند: «هرگاه کسى از مسلمانان در رمضان روزه مى‏گرفت و شب مى‏شد و او پیش از افطار کردن مى‏خوابید، خوردن، نوشیدن و آمیزش با همسرش بر او حرام مى‏شد تا غروب فرداى آن روز که افطار مى‏کرد».

شبى عمر بن خطابس که در نزد پیامبر شب زنده‏دارى مى‏کرد به خانه‏اش برگشت، دید همسرش خوابیده است، خواست با او همبستر شود. او گفت: من خوابیده بودم. عمر گفت: نخوابیده‏اى! سپس عمر با او آمیزش کرد. صبح آن روز به نزد پیامبرصرفت و جریان را به او خبر داد. خداوند این آیه را نازل کرد: ﴿عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّكُمۡ كُنتُمۡ تَخۡتَانُونَ أَنفُسَكُمۡ فَتَابَ عَلَيۡكُمۡ وَعَفَا عَنكُمۡۖ فَٱلۡـَٰٔنَ بَٰشِرُوهُنَّ وَٱبۡتَغُواْ مَا كَتَبَ ٱللَّهُ لَكُمۡۚ وَكُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ ٱلۡخَيۡطُ ٱلۡأَبۡيَضُ مِنَ ٱلۡخَيۡطِ ٱلۡأَسۡوَدِ مِنَ ٱلۡفَجۡرِۖ ثُمَّ أَتِمُّواْ ٱلصِّيَامَ إِلَى ٱلَّيۡلِۚ[البقرة: ۱۸٧]. (ترجمه آن گذشت). (البخاری ۱٩۱۵).

همچنین چنین پیشامدى براى کعب بن مالکس روى داد.

براء بن عازبس گوید: هرگاه اصحاب پیامبرصروزه مى‏گرفتند و هنگام غروب افطارى آماده مى‏شد، اگر آنان قبل از اینکه چیزى بخورند مى‏خوابیدند، آن شب و روز بعد تا غروب خورشید درست نبود چیزى بخورند.

قیس بن صرمه انصارىس روزه گرفته بود. هنگام افطار نزد همسرش آمد و پرسید: آیا براى خوردن غذایى دارى؟ گفت: نه، اما مى‏روم برایت چیزى پیدا کنم. قیس که کارگر بود و روزها کار مى‏کرد، به خاطر خستگى فراوان خواب بر او غلبه کرد. هنگامى که همسرش به نزد او بازگشت، دید خوابیده است، گفت: بیچاره، برایت متأسفم. هنگام ظهر روز بعد او از فرط گرسنگى و تشنگى بیهوش شد. این حادثه براى پیامبر نقل شد و این آیه نازل شد: ﴿أُحِلَّ لَكُمۡ لَيۡلَةَ ٱلصِّيَامِ ٱلرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَآئِكُمۡۚ[البقرة: ۱۸٧].

اصحاب با نازل شدن این آیه بسیار خوشحال شدند، سپس دنباله آیه نازل شد: ﴿وَكُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ ٱلۡخَيۡطُ ٱلۡأَبۡيَضُ مِنَ ٱلۡخَيۡطِ ٱلۡأَسۡوَدِ مِنَ ٱلۡفَجۡرِۖ ثُمَّ أَتِمُّواْ ٱلصِّيَامَ إِلَى ٱلَّيۡلِۚ[البقرة: ۱۸٧]. (أحمد مسند المکیین ۱۵۸۸۸).

حرام بودن خوردن و نوشیدن و آمیزش با زن براى روزه‏داران در شب رمضان وقتى که نماز عشا را مى‏خواندند، در سبب نزول این آیه بیان شده است: ﴿أُحِلَّ لَكُمۡ لَيۡلَةَ ٱلصِّيَامِ ٱلرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَآئِكُمۡۚ[البقرة: ۱۸٧].

ابن عباسبدر مورد سبب نزول این آیه گوید: مسلمانان در ماه رمضان وقتى نماز عشا را مى‏خواندند، همبستر شدن با همسرانشان و خوردن و نوشیدن بر آنان حرام مى‏شد تا اینکه هنگام افطار روز بعد فرا مى‏رسید. سپس مردمانى از مسلمانان در ماه رمضان بعد از خواندن نماز عشا، مرتکب این کارها شدند، یکى از آنان عمر بن خطابس بود. به نزد پیامبر خداصشکایت کردند. خداوند این آیه را نازل کرد: ﴿عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّكُمۡ كُنتُمۡ تَخۡتَانُونَ أَنفُسَكُمۡ فَتَابَ عَلَيۡكُمۡ وَعَفَا عَنكُمۡۖ فَٱلۡـَٰٔنَ بَٰشِرُوهُنَّ[البقرة: ۱۸٧].

قاسم بن محمد؛ مى‏گوید: در آغاز فرض شدن روزه، شخص از وقت عشا تا عشاى روز بعد روزه مى‏گرفت. اگر در شب فرد مى‏خوابید، بعد از آن درست نبود با همسرش آمیزش کند و نیز درست نبود چیزى بخورد و بنوشد. تا آنکه شبى عمر به نزد زنش آمد. زنش گفت: من خوابیده بودم، اما عمر با او همبستر شد.

قیس بن صرمه تا شب روزه بود. قبل از اینکه افطار کند خواب بر او غلبه کرد. در آن زمان کیفیت روزه گرفتن این گونه بود که اگر بعد از غروب و قبل از خوردن چیزى مى‏خوابیدند، بعد از آن درست نبود که چیزى بخورند و بنوشند. با این حالت قیس روز بعد هم روزه گرفت و نزدیک بود که روزه او را تلف کند. خداوند به عنوان رخصتى براى آنان این آیه را نازل کرد: ﴿فَتَابَ عَلَيۡكُمۡ وَعَفَا عَنكُمۡۖ[البقرة: ١٨٧]. (الطبری سوره البقره آیه ۱۸٧، الواحدی، أسباب النزول ص ۵۲).

بدین گونه حرام بودن استفاده از امور باطل‏کننده روزه نظیر خوردن و نوشیدن و آمیزش با همسر از زمان طلوع فجر صادق تا غروب خورشید مستقر شد و انجام این کارها در طول شب بدون هیچ قید و شرطى مباح شدند. خدا داناتر است.

فایده: واژه «تختانون» در آیه: ﴿عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّكُمۡ كُنتُمۡ تَخۡتَانُونَ أَنفُسَكُمۡ[البقرة: ١٨٧].

بلیغ‏تر و رساتر از واژه «تخونون» است که «تختانون» به آن تفسیر شده است. آن هم به خاطر زیاد بودن حروف در ساختار «تختانون» است؛ چون زیاد بودن حروف در ساختار واژه بر زیاد و رسا بودن معنا دلالت مى‏کند. واژه «تختانون» از آنجایى که مقدمات جماع زیاد است، بر زیاد بودن خیانت دلالت مى‏کند. (نور الإيمان في تفسير القرآن۱/۲۶٧ محمد مصطفى أبو العلا).

پرسش: منظور از تبین خیط ابیض از خیط اسود در این آیه: ﴿وَكُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ ٱلۡخَيۡطُ ٱلۡأَبۡيَضُ مِنَ ٱلۡخَيۡطِ ٱلۡأَسۡوَدِ مِنَ ٱلۡفَجۡرِۖ[البقرة: ۱۸٧] چیست؟

پاسخ: هدف از آن - خدا داناتر است - آشکار شدن فجر صادق است. فجر صادق هم با مشخص شدن روشنى روز از تاریکى شب، آشکار مى‏شود چون فجر کاذب بالاتر از افق در نزدیکى وسط آسمان ظاهر مى‏شود و به شکل عمودى بالا مى‏رود. سپس به زودى پراکنده و ناپدید مى‏گردد.

بعد از آن فجر صادق در پهناى افق طلوع مى‏کند و پدیدار مى‏گردد و با ادامه و استمرار آن روشنى و تاریکى از هم مشخص مى‏شوند. از این هنگام (طلوع فجر صادق) تا غروب خورشید، استفاده از چیزهایى که روزه را باطل مى‏کنند بر روزه‏دار حرام مى‏شوند. (منبع سابق ۱/۲۶٩) با کمى تصرف.

پیامبرصفرمود: «منظور از آن، تاریکى شب و روشنایى روز است». (البخاری ۱٩۱۶. مسلم ۱۰٩۰).

همچنین فرمود: «فجر آن نیست که چنین باشد. پیامبرصبراى ترسیم فجر کاذب انگشتانش را جمع کرد، آنگاه سر انگشتانش را به سوى زمین پایین کشید، بلکه فجر صادق آن است که چنین باشد: براى ترسیم آن ابتدا انگشتان سبابه دو دست را روى هم قرار داد و سپس دست‏هایش را به دو طرف کشید». (متفق علیه، البخاری ۶۲۱. مسلم ۱۰٩۳).

هنگامى که آیه ﴿حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ ٱلۡخَيۡطُ ٱلۡأَبۡيَضُ مِنَ ٱلۡخَيۡطِ ٱلۡأَسۡوَدِ[البقرة: ۱۸٧] نازل شد، هنوز «مِنَ الْفَجْرِ» نازل نشده بود. سپس «من الفجر» نازل شد و مشخص شد که منظور از دو «خیط» روشنایى روز و تاریکى شب به هنگام فجر است، وقتى که روشنایى در افق آسمان پدیدار مى‏گردد. در فرمایش پیامبرصنیز این موضوع روشن گردید که: «منظور از دو خیط تاریکى شب و روشنایى روز است». و با مثالى که با انگشتانش براى به تصویر کشیدن طلوع فجر صادق زد، بیشتر این موضوع را روشن کرد و به ویژه ارجاعِ مسلمانان را براى مشخص شدن روز از شب به شنیدن اذان عبداللَّه بن ام مکتوم، بیانگر همین موضوع است؛ زیرا اذان او اعلام کننده طلوع فجر صادق بود، اما اذان بلال اعلام کننده طلوع فجر صادق نبود ؛ چون او در نیمه‏هاى آخر شب اذان مى‏داد. پیامبر فرمود: «بلال در (نیمه‏هاى آخر) شب اذان مى‏دهد. پس بخورید و بنوشید تا ابن ام مکتوم اذان بدهد».

(البخاری ۶۲۳. مسلم ۱۰٩۲)

بخارى؛ گوید: قاسم بن محمد گوید: فاصله‏اى بین اذانشان نبود، مگر اینکه بعد از پایین آمدنِ یکى، آن دیگرى بالا مى‏رفت.

معناى «إلاَّ أن يرقى ذا وينزل ذا»یعنى: ابن‏مکتوم بر مکانى که در آن اذان مى‏داد بالا مى‏رفت و بلال هم در همان موقع پایین مى‏آمد. با این حال مشخص مى‏شود که فاصله بین اذان آن دو زیاد نبود.

آنچه شایسته است در پایان این مبحث یادآورى شود این است که روزه روز عاشورا همچنان مشروع و گرفتن روزه در آن روز مستحب است. پیامبرصبعد از فرض شدن روزه ماه رمضان مردم را به گرفتن روزه عاشورا مخیر ساخت. پیامبرصدر سخنانى فرمود: «این روز عاشوراست و خداوند روزه آن را بر شما فرض نکرده است. ولى من روزه هستم. هر کسى که (از شما) بخواهد، پس در آن روز روزه بگیرد و هر کسى که بخواهد (در آن روز) روزه نگیرد». (البخاری ۲۰۰۳. مسلم ۱۱۲٩).

همچنین فرمود: «عاشورا روزى از روزهاى خداست. هر کس که بخواهد مى‏تواند در آن روز، روزه بگیرد یا روزه نگیرد».

پیامبرصبه روزه گرفتن در روز عاشورا بسیار تشویق کرده و بر مستحب بودن آن تأکید ورزیده است. حتى در سالى که وفات کرد، به روزه گرفتن عاشورا و یک روز قبل از آن (تاسوعا) تصمیم گرفت، تا کارش مخالفتى باشد با یهود خیبر که فقط به روزه گرفتن در روز عاشورا اکتفا مى‏کردند و آن روز را بزرگ مى‏داشتند و آن را به گرفتن روزه اختصاص داده بودند. پیامبر فرمود: «در سال آینده اگر خدا بخواهد روز نهم (تاسوعا) هم روزه مى‏گیریم». (مسلم ۱۱۳۴).

ابن عباسبگوید: «اما پیامبرصقبل از فرا رسیدن سال بعدى درگذشت». (منبع سابق).