روزه سپر پارسایان

فهرست کتاب

۱۵- قيام شب قدر.

۱۵- قيام شب قدر.

خداوند مى‏فرماید: ﴿شَهۡرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ فِيهِ ٱلۡقُرۡءَانُ هُدٗى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَٰتٖ مِّنَ ٱلۡهُدَىٰ وَٱلۡفُرۡقَانِۚ[البقرة: ۱۸۵].

«(روزه، در چند روز معدود) ماه رمضان است؛ ماهى که قرآن، براى راهنمایى مردم، و نشانه‏هاى هدایت، و فرق میان حق و باطل، در آن نازل شده است».

و مى‏فرماید: ﴿حمٓ١ وَٱلۡكِتَٰبِ ٱلۡمُبِينِ٢ إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةٖ مُّبَٰرَكَةٍۚ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ٣ فِيهَا يُفۡرَقُ كُلُّ أَمۡرٍ حَكِيمٍ٤ أَمۡرٗا مِّنۡ عِندِنَآۚ إِنَّا كُنَّا مُرۡسِلِينَ٥[الدخان: ۱-۵].

«حم. (در اول سوره بقره سخن از آن آمد). سوگند به این کتاب روشنگر (که‌ خود واضح‌ است‌ و برای ‌تمام‌ نیازمندیهای‌ دینی‌ و دنیوی‌ نیز بیان‌ روشنی‌ دارد). که ما آن را در شبى پر برکت (شب قدر در ماه رمضان) نازل کردیم؛ ما همواره انذارکننده (کافران و مشرکان و ظالمان، با ارسال پیامبران و کتب آسمانی به سوى‏شان) بوده‏ایم. در آن شب هر امرى بر اساس حکمت (الهى) تدبیر و جدا مى‏گردد (از آن‌ روی‌ که‌ خدای‌ سبحان‌ در آن‌ شب‌ هر چه‌ را که‌ در یکسال‌ بعد روی‌ می‌دهد ـ اعم‌ از زندگی‌ و مرگ، توانگری‌ و فقر، خیر و شر و غیره‌ ـ همه‌ را از لوح المحفوظ به سوى فرشتگان می‌فرستد و هیچ تبدیل و تغییرى در آن نمی‌یابد). (آرى، نزول قرآن) فرمانى بود از سوى ما؛ ما (محمدص و پیامبران دیگر را) فرستادیم».

و مى‏فرماید: ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ١ وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ٢ لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ خَيۡرٞ مِّنۡ أَلۡفِ شَهۡرٖ٣ تَنَزَّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ وَٱلرُّوحُ فِيهَا بِإِذۡنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمۡرٖ٤ سَلَٰمٌ هِيَ حَتَّىٰ مَطۡلَعِ ٱلۡفَجۡرِ٥[القدر: ۱-۵].

«ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل کردیم. و تو چه می‌دانی شب قدر چیست؟ شب قدر بهتر از هزار ماه است. فرشتگان و روح (جبریل÷) در آن شب به اِذن پروردگارشان برای (تقدیر) هر کاری در آن سال نازل می‌شوند. شبی است سرشار از سلامت (و برکت و رحمت) بدون هیچ شرّ تا طلوع سپیده».

پیامبرصفرمود: «من قام ليلة القدر ايماناً واحتساباً غفرله ما تقدم من ذنبه».(متفق علیه، البخاری ۳٧. مسلم ٧۵٩).

وقتى که دهه آخر رمضان فرا مى‏رسید پیامبرصکمر همت مى‏بست و با جدیت زیاد شب‌ها، شب زنده‏دارى مى‏کرد و خانواده‏اش را هم براى شب زنده‏دارى بیدار مى‏کرد.

و فرمود: «تحرّوا ليلة القدر في الوتر من العشر الأواخر من رمضان».(متفق علیه، البخاری ۲۰۱٧. مسلم ۱۱۶٩).

«شب قدر را در شب‌هاى فرد دهه آخر رمضان جستجو کنید».

روزى پیامبرصبه نزد یارانش رفت تا به طور مشخص زمان شب قدر را به آنان بگوید، اما دو نفر از مسلمانان با هم کشمکش و جر و بحث کردند. پیامبرصفرمود: «آمده بودم تا به طور مشخص زمان شب قدر را به شما بگویم، اما فلانى با فلانى کشمکش و جر و بحث کردند و خبر آن برداشته شد (فراموش شد). امید است که در این کار خیر باشد. پس آن را در شب‌هاى: ۲۵، ۲٧، ۲٩ رمضان جستجو کنید». (البخاری ۲۰۲۳. مسلم ۱۱۶٧).

معناى «فتلاحى رجلان» یعنى دو نفر با هم کشمکش کردند. در مسلم «یحتقان» روایت شده، یعنى هر کدام از آنها ادعا مى‏کرد که حق با اوست و با لفظ «یختصمان». هم نقل شده که معناى «تلاحى» را روشن مى‏سازد.

پیامبرصبه عایشهلدعایى را یاد داد که در شب قدر آن را بخواند و فرمود: بگو: «اللّهم إنّك عفوّ كريم تحبّ العفو فاعف عنّي».(الترمذی ۳۵۱۳ ترمذى گوید: این حدیث حسن صحیح است).

«خدایا تو بسیار بخشنده و گذشت کننده‏اى، بخشش و گذشت را دوست دارى پس از تقصیراتم گذشت فرما».

خواننده گرامى، این‌ها نص‏هاى ارزشمندى هستند که از قرآن و سنت پیامبر برگرفته شده‏اند و از لابلاى آنها درباره شب قدر یازده مبحث استخراج مى‏گردد که با کمک خدا به بیان آنها مى‏پردازیم:

اول: کسى که در آیات سوره بقره و آغاز سوره دخان و تمامى سوره قدر بیندیشد، برایش روشن خواهد شد که شب قدر به‏طور قطعى در یکى ‏از شب‌هاى رمضان است، آنجا که خداوند در سوره بقره ماه رمضان را در میان سایر ماه‌ها مى‏ستاید. این که ماه رمضان را براى فرستادن قرآن برگزیده است و مى‏فرماید: ﴿شَهۡرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ فِيهِ ٱلۡقُرۡءَانُ هُدٗى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَٰتٖ مِّنَ ٱلۡهُدَىٰ وَٱلۡفُرۡقَانِۚ[البقرة: ۱۸۵].

فرو فرستادن قرآن در شبى مبارک بود که در سوره دخان آن را بیان مى‏کند: ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةٖ مُّبَٰرَكَةٍۚ[الدخان: ۳].

آن شبى است که خداوند ارزش و منزلت آن را بزرگ داشته و آن را شب قدر نامیده است، همچنان که در سوره قدر مى‏فرماید: ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ١[القدر: ۱].

در آن شب قرآن به یکباره از لوح المحفوظ به بیت العزه در آسمان دنیا نازل شده است. بعد از آن به طور بخش بخش و به تدریج برحسب اتفاقاتى که روى مى‏داد، بر قلب پیامبر نازل شد. همان گونه که عبداللَّه بن عباس آن را به طرق مختلف روایت کرده است.

در شب مبارک قدر که یکى از شب‌هاى ماه رمضان است، سرنوشت یکساله از لوح المحفوظ جدا مى‏شود و به فرشتگانى که مأمور نوشتن هستند داده مى‏شود. اجل‏ها، رزق‏ها و تمامى آنچه که در آن هست به طور قطعى و حتمى به وقوع مى‏پیوندند. هیچ تغییر و تبدیلى در آن ایجاد نمى‏شود. خداوند مى‏فرماید: ﴿أَمۡرٗا مِّنۡ عِندِنَآۚ[الدخان: ۵].

«یعنى تمامى آنچه که انجام مى‏گیرد و خداوند مقرر و وحى و الهام مى‏کند، به امر خدا و اجازه اوست که انجام مى‏گیرد». (تفسیر ابن کثیر ص ۱۸۸).

دوم: هشدار و آگاهى دادن بر ضعیف بودن حدیثى که درباره سبب نزول سوره قدر روایت شده و انکار آن حدیث.

درباره سبب نزول سوره قدر گفته شده: بعد از آن که حسن بن على با معاویه بیعت کرد، و امارت را به او سپرد، مردى برخاست و گفت: (اى ‏حسن) مؤمنان را رو سیاه کردى - یا اى سیاه کننده چهره مؤمنان - حسن گفت: خدا به تو رحم کند. در این کار مرا سرزنش نکن. چون به پیامبرصنشان داده شده (الهام شده) که بنى امیه بر منبر او خواهند نشست. پیامبر از آن کار ناراحت شد. بعد این سوره نازل گردید: ﴿إِنَّآ أَعۡطَيۡنَٰكَ ٱلۡكَوۡثَرَ١[الكوثر: ۱]. یعنى اى محمد جویى در بهشت. و این سوره نازل شد: ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ١ وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ٢ لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ خَيۡرٞ مِّنۡ أَلۡفِ شَهۡرٖ٣[القدر: ۱-۳]. یعنى ‏اى ‏محمدصبعد از تو بنى‏امیه مالک ‏آن (منبر و صاحب ‏حکومت) مى‏شوند. قاسم گفت: دوران حکومت بنى امیه را شمردیم، کاملاً هزار ماه بود. (الترمذی ۳۳۵۰ و آنرا ضعیف دانسته، و گفته این حدیث غریب است).

او قاسم بن فضل حُدّانى یکى از رجال سند است. ترمذى درباره او مى‏گوید: او ثقه است. یحیى بن سعید و عبدالرحمن بن مهدى او را ثقه دانسته‏اند.

با اینکه آن را به خاطر نامشخص بودن وضعیت یکى از راویان (یوسف بن سعد) ضعیف دانسته -، آن را در کتاب تفسیر القرآن، به شماره (۳۳۵۰) از حسن بن على روایت کرده است. ترمذى گوید: این حدیث غریب است.

نگاهى به اسناد این حدیث: ترمذى این حدیث را در جامع خودش از دو طریق روایت کرده است:

۱- از طریق قاسم بن فضل، او هم از یوسف بن سعد از حسنش.

۲- از طریق قاسم بن فضل از یوسف بن مازن.

همچنین حاکم حدیث را در المستدرک خودش (۳/۱٧۰)، (۳/۱٧۵) از قاسم بن فضل از یوسف بن مازن روایت کرده است. حاکم حدیث را صحیح دانسته است و ذهبى هم با او موافق است.

حاکم حدیث را (۳/۱٧۰) به تفصیل روایت کرده است.

ابن جریر حدیث را (۳۰/۲۶۰) از طریق قاسم بن فضل از عیسى بن مازن روایت کرده است.

ابن کثیر در تفسیرش گوید: ابن جریر گفته است: این گونه روایت کردن حدیث بیانگر مضطرب بودن این حدیث است. خداوند داناتر است.

(ابن کثیر ص ۱۸۵۸).

به هر حال این حدیث به طور قطعى و حتمى انکار شده است. شیخ امام ابوالحجاج مزّى گوید: این حدیث منکر است.

اما درباره متن حدیث: ابن کثیر؛ گوید: گفتم: سخن قاسم بن الحدّانى که گفته است: مدت زمان به دست گرفتن منبر پیامبرصتوسط بنى‏امیه و دوران حکومت آنها را حساب کردم، دیدم کاملاً هزار ماه است، نه‏ کمتر از آن و نه زیادتر از آن، درست نیست. دلایلى که بیانگر ضعیف بودن این حدیث است آن که این حدیث براى ذم و نکوهش حکومت بنى‏امیه استدلال آورده شده است، چون اگر مقصود حدیث، آن (یعنى دوران حکومت بنى‏امیه) بود، بدین شکل و به این شیوه وارد نمى‏شد، چون برترى داشتن شب قدر بر ایام حکومت آنها بر ذم و نکوهش ایام حکومت آنها دلالت نمى‏کند. زیرا شب قدر قطعاً شریف و گرامى است و سوره قدر براى مدح شب قدر نازل شده، پس چگونه آن به وسیله برترى دادنش بر ایام حکومت بنى امیه برتر و ارزشمند مى‏شود، در حالى که به مقتضاى این حدیث، ایام حکومت بنى‏امیه مذموم و نکوهیده شده است.

این‏گونه مقایسه کردن‏ها (مقایسه چیز خوب با چیز بد) مانند گفتار گوینده‏اى که سروده است:

ألم تر أنّ السيف ينقص قدره
إذا قيل إن السيف أمضى من ‏العصا

«آیا نمى‏دانى وقتى که گفته شود شمشیر برنده‏تر از عصاست، ارزش شمشیر کاسته مى‏شود».

دیگرى گفته:

إذا أنت فضّلت امرأ ذا براعة
على ناقصٍ، كان المديح من النّقص

«هرگاه تو شخص ماهر و نوآورى را بر فردى ناقص برترى دهى، در واقع این‏گونه مدح از نقص است».

هزار ماهى که در آیه ذکر شده گفته‏اند که منظور ایام حکومت بنى‏امیه است، در حالى که سوره مکى است. چگونه مى‏توان آن را بر حکومت بنى‏امیه معنى کرد که لفظ آیه و مفهوم آن بر آن دلالت نمى‏کند؟!! و این که منبر پیامبرصمدتى بعد از هجرت، در مدینه ساخته شد در حالى که سوره، مکى است. همه این شواهد بر ضعیف و منکر بودن حدیث دلالت دارند.

مفسران روایت‌هایى را درباره سبب نزول سوره بیان کرده‏اند: (تفسیر طبرى ۳۰/۲۵٩. تفسیر ابن کثیر ص ۱۸۵٩. أسباب النزول، الواحدی ص ۴۶۱. لباب النقول، السیوطی ص ۳۲٧).

مجاهد؛ گوید: پیامبرصسرگذشت مردى از بنى‏اسرائیل را که هزار ماه در راه خدا جهاد کرده بود، ذکر کرد. مسلمانان از شنیدن این خبر تعجب کردند و شگفت‏زده شدند. خداوند این سوره را نازل کرد: ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ١ وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ٢ لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ خَيۡرٞ مِّنۡ أَلۡفِ شَهۡرٖ٣[القدر: ۱-۳]. یعنى، قیام و عبادت در شب قدر از هزار ماه جهاد در راه خدا بهتر است.

همچنین از مجاهد نقل شده که گفت: در میان قوم بنى اسرائیل مردى بود که هزار ماه، شب تا صبح شب زنده‏دارى و عبادت مى‏کرد. سپس صبح تا شب هم در راه خدا جهاد مى‏کرد. این کار را هزار ماه انجام داد (و مسلمانان از آن کار تعجب کردند که عمر ما کوتاه است و نمى‏توانیم به آن حد برسیم). خداوند این آیه را نازل کرد: ﴿لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ خَيۡرٞ مِّنۡ أَلۡفِ شَهۡرٖ٣[القدر: ۳].

یعنى شب زنده‏دارى در شب قدر و عبادت در آن از کار آن مرد بهتر است. (تفسیر ابن جریر ۳۰/۲۵٩ با سند ضعیف به مجاهد نسبت داده است).

سوم: معناى قدر و سبب نام‏گذارى آن شب به این اسم.

الف - معناى قَدْر: به بالاترین نقطه هر چیزى قدر گفته مى‏شود. قدر آن، یعنى ‏بالاترین حد و نقطه ‏آن. قَدَر هم چنین ‏است. قَدْر یعنى ‏خداوند تمام ‏چیزها را به ‏اوج و نهایتشان که اراده ‏کرده است مى‏رساند. به آن قَدَر هم گفته مى‏شود.

خداوند مى‏فرماید: ﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦٓ[الأنعام: ٩۱].

«آنها خدا را درست نشناختند».

مفسران در تفسیر این آیه گفته‏اند: خداوند را آن گونه که بزرگوارى و عظمتش ایجاب مى‏کند، تعظیم نکردند. این معناى صحیح آیه است.

یا آنان خداوند را آن‏گونه که شایسته توصیف و بزرگداشت است، توصیف و تعظیم نکردند. (معجم المقاییس، ابن فارس ۲/۳۸۸).

- قدر الشى‏ء، یعنى اندازه چیزى. قَدْر و قَدَر، آن مقدار حکمى است که خداوند در حق بنده‏اش مقرر کرده است. قدر با سکون و فتح دال مترادف تقدیر هستند. (موسوعة كشاف اصطلاحات الفنون والعلوم، التهانوي۲/۱۳۰۱).

- قدر الشى- با سکون و فتح دال - در لغت یعنى نهایت و اوج آن چیز گفته مى‏شود: هذا قَدْر هذا وَقَدَره، یعنى این چیز هم مثل و مترادف آن است. گفته مى‏شود: ماله عندى قَدْر ولا قَدَر، یعنى او نزد من هیچ احترام و ارزشى ندارد.

قَدَر با فتح دال به معناى حکمى که خداوند در حق بنده‏اش مقرر مى‏کند. (المصباح المنیر ص ۱۸٧).

چکیده آنچه گفته شد: قَدْر - با سکون دال - معناى متعددى دارد. گاهى مترادف معناى قَدَر که به معناى مقدّر کردن اشیاء توسط خداوند است، مى‏باشد. گاهى به معناى انتها و اوج هر چیزى، گاهى به معناى احترام و ارزش و نظیر آنها. اما قَدَر - با فتح دال - مختص به امورى است که خداوند مقدر و به آن حکم مى‏کند.

ب- سبب نامگذارى شب قدر به این اسم: (فتح الباری ۴/۳۰۰. المنهاج، النووی ۸/۲٩۸، تفسیر القرطبی ۲۰/۱۳۰، البحر المحيط، أبوحیان ۸/٩۲).

سخنان علما در معناى کلمه «قدر» که این شب به آن منسوب شده مختلف است که مى‏توان آن را در سه قول خلاصه کرد:

اول: قَدْر به معناى قَدَر - با فتح دال - که همراه قضاست مى‏باشد. معنایش چنین است که در آن شب احکام و کارهایى که در طول آن یکسال انجام مى‏گیرند مقدر مى‏شوند و براى فرشتگان روشن و آشکار مى‏گردند و در اختیار آنان قرار مى‏گیرند که در آن سال چه مقدار از رزق و اجل روى خواهد داد، از همان معلوماتى که بر اساس علم خدا مقدر شده و در لوح المحفوظ ثبت شده‏اند.

خداوند مى‏فرماید: ﴿فِيهَا يُفۡرَقُ كُلُّ أَمۡرٍ حَكِيمٍ٤[الدخان: ۴].

«در آن شب هر امرى بر اساس حکمت (الهى) تدبیر و جدا مى‏گردد (از آن‌ روی‌ که‌ خدای‌ سبحان‌ در آن‌ شب‌ هر چه‌ را که‌ در یکسال‌ بعد روی‌ می‌دهد ـ اعم‌ از زندگی‌ و مرگ، توانگری‌ و فقر، خیر و شر و غیره‌ ـ همه‌ را از لوح المحفوظ به سوى فرشتگان می‌فرستد و هیچ تبدیل و تغییرى در آن نمی‌یابد)».

مى‏فرماید: ﴿تَنَزَّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ وَٱلرُّوحُ فِيهَا بِإِذۡنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمۡرٖ٤[القدر: ۴]. «فرشتگان و روح (جبریل÷) در آن شب به اِذن پروردگارشان برای (تقدیر) هر کاری در آن سال نازل می‌شوند».

دوم: منظور از قَدْر، تعظیم و بزرگداشت است. این شب به خاطر بزرگ بودن جایگاه و شرافتش به ‏این اسم نامگذارى شده‏است. خداوند مى‏فرماید: ﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦٓ[الأنعام: ٩۱]. «آن گونه که خداوند سزاوار بزرگداشت و تعظیم بود، او را گرامى نداشتند».

این‏ شب به‏ خاطر انجام امورى مهم ‏و روى‏دادن حوادثى در آن، این تعظیم و بزرگداشت ‏را یافته ‏است. برخى‏ از آنها عبارتند از: نازل‏ شدن‏ قرآن‏ در آن‏ شب، عظمت پیامبرصکه قرآن بر او نازل شده، شرافت امتى که این شب به آن اختصاص یافته، فرود آمدن فرشتگان از آسمان به دنیا، فرود آمدن برکت و رحمت و مغفرت در آن شب، بزرگ بودن اجر و پاداش کسى که در آن شب قیام و عبادت کند، بزرگ‏ بودن ارزش و جایگاه آن ‏شب در نزد خداوند متعال.

سوم: قَدْر، یعنى تنگى، همچنان که خداوند مى‏فرماید: ﴿وَمَن قُدِرَ عَلَيۡهِ رِزۡقُهُۥ[الطلاق: ٧]. «کسى که تنگدست باشد».

معناى تنگى در این شب، یعنى پوشیده و مخفى ماندن آن از تعیین شدنش در یک شبى معین و مشخص، یا اینکه در آن شب زمین بر اثر فرود آمدن فرشتگان فراوان - به خاطر ارزش آن شب - تنگ مى‏شود و به سختى براى آنان جا پیدا مى‏شود.

فایده: قدر با سکون ‏دال آمده - گرچه قَدَر هم‏ردیف قضا با فتح دال شایع است - تا دانسته شود که منظور از آن قضا نیست، بلکه منظور تفصیل چیزى است که قضا بر آن جارى مى‏شود و آشکار و مشخص شدن سرنوشت یکساله، براى فرشتگانى که انجام آن کارها بر عهده آنان گذاشته مى‏شود. (گفتار توربشتى است که امام ابن‏حجر در فتح‏البارى (۴/۳۰۱) از او نقل کرده است).

چهارم: فضیلت و ارزش شب قدر:(تفسیر ابن کثیر ص ۱۸۵۸، تفسیر بحر المحیط، أبوحیان ۸/۴٩۲).

خداوند مى‏فرماید: ﴿وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ٢[القدر: ۲].

خداوند شأن و جایگاه شب قدر را تعظیم کرده، تا جایى که پیامبرش را آگاه مى‏سازد که شناخت و دانش او - گرچه گسترده و فراوان است - به پایان فضل این شب و بزرگى امر آن نمى‏رسد. سپس برخى از آن فضیلت‌ها را براى او بیان مى‏کند:

الف- عبادت در آن شب بهتر از عبادت در هزار ماهى است که در آن شب قدر نباشد. این مدت حدود هشتاد و سه سال و چهار ماه است. پس خواننده گرامى به فراوانى و گستردگى رحمتى که خداوند در حق این امت دارد بنگر.

ب- شبى است که به خاطر فضیلتش، فرشتگان بسیارى همراه نزول رحمت و برکت به زمین فرود مى‏آیند، همچنین هنگام تلاوت قرآن فرود مى‏آیند، حلقه‏هاى ذکر را احاطه مى‏کنند، بال‌هاى رحمتشان را براى بزرگداشت و احترام اهل علم - که نیت خالصانه دارند - مى‏گسترانند. از جمله فرشتگانى که در آن شب همراه فرشتگان دیگر به زمین فرود مى‏آید امین وحى، جبرئیل÷ است. چه‏قدر ارزش و جایگاه این شب بزرگ است!.

ج- فرشتگان در آن شب بر نمازگزاران در مسجد، سلام مى‏فرستند و تا طلوع فجر صادق براى آنان دعا مى‏کنند.

د- شب قدر از بلا و آفات در امان است. در آن شب شیطان نمى‏تواند کار بدى انجام دهد، یا به کسى آسیب برساند. تمام آن شب تا طلوع فجر صادق در امن است.

هـ- در شب قدر خداوند قرآن را به طول کامل از لوح‏المحفوظ به بیت العزه در آسمان دنیا فرو فرستاد، سپس قرآن کم‏کم و به تدریج بر حسب حوادثى که پیش مى‏آمدند، در مدت ۲۳ سال بر قلب پیامبر نازل شد.

و- در شب قدر خداوند مقدار رزق و اجل و حوادث یکساله جهان را مشخص مى‏کند و همه آنها را در میان فرشتگانى که مأمور هستند، تقسیم مى‏کند.

فضیلت‌هاى شب قدر بسیار فراوان و غیر قابل شمارش هستند.

پروردگارا، ما را براى قیام در آن شب از روى ایمان و طلب اجر و پاداش از درگاهت، موفق بگردان، از عطا و بخشش آن شب ما را محروم مگردان، پاداش قیام ما را در آن شب چندین برابر افزون بگردان و ما را از خیر و برکت آن شب محروم مگردان. آمین یا رب العالمین.

پنجم: هدیه و بخشش چندین برابر بودن اجر و پاداش در شب قدر، مخصوص امت پیامبر خاتم است.

از جمله نعمت‌هاى خداوند بر امت پیامبر خاتم، نسبت به امت‌هاى پیشین، فضیلت‌هاى فراوانى است که خداوند به این امت اختصاص داده است، اینکه خداوند در برابر عبادت کم امت اسلامى، اجر و پاداش بسیار بزرگى به آن وعده داده است. به عنوان مثال برترى داشتن و فضیلت عبادت در شب قدر بر هزار ماهى که شب قدر در آن نباشد، بهترین گواه بر این گفته است.

همچنین بهترین گواه بر آنچه گفته شد، این استدلال‏ها هستند:

۱- امام مالک؛ در کتاب الموطأ گوید: او از علماى مورد اعتماد شنیده است که عمرِ مردمان پیشین به پیامبر خاتمصنشان داده شد. گویا پیامبر با دیدن عمر (زیاد) آنها، عمر امتش را کم دانست که نمى‏توانند در این عمر کوتاه به اندازه آنانى که عمرى طولانى داشته‏اند، عبادت کنند. خداوند شب قدر را - که عبادت در آن از عبادت هزار ماه بهتر است - به او و امتش عطا کرد. (موطأ، مالک ۱۵).

۲- در حدیثى که مجاهد با سند مرسل روایت کرده، درباره سبب نزول سوره (قدر) آمده است: پیامبرصمردى از بنى‏اسرائیل را نام برد که در راه خدا هزار ماه جهاد کرد. مسلمانان از شنیدن آن خبر و جهاد زیاد او، شگفت‏زده شدند (که عمر ما کم است و نمى‏توانیم به آن اجر و پاداش دست یابیم). خداوند (براى آرامش دادن به آنان) سوره قدر را نازل کرد: ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ١ وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ٢ لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ خَيۡرٞ مِّنۡ أَلۡفِ شَهۡرٖ٣[القدر: ۱-۳].

و فرمود: عبادت در شب قدر بهتر از هزار ماهى است که آن مرد بنى اسرائیل زره پوشیده و جهاد مى‏کرد. (تفسیر ابن أبی حاتم۱۰/۳۴۵۲ شماره ۱٩۴۲۴. البيهقي في السنن الكبرى ۴/۳۰۶، الواحدي في أسباب النزولص ۴۶۱ ).

آنچه سخنان مالک و حدیث مرسلى را که مجاهد روایت کرده تأیید مى‏کند، حدیث صحیحى است که از ابن عمر روایت شده: او از رسول خدا شنید که فرمود: برترى و ماندگارى شما نسبت به امت‌هاى گذشته همانند فاصله بین نماز عصر تا غروب خورشید است؛ به یهودیان، تورات داده شد تا نصف روز (وقت ظهر) به آن عمل کردند و بعد از عمل کردن به آن ناتوان شدند. به آنان یک قیراط یک قیراط اجر داده شد، سپس به مسیحیان انجیل داده شد، تا هنگام عصر به آن عمل کردند. سپس از عمل کردن به آن بازماندند. به آنان هم یک قیراط یک قیراط اجر داده شد. سپس به ما قرآن داده شد تا غروب خورشید به آن عمل کردیم. به ما دو قیراط دو قیراط اجر داده شد. اهل کتاب گفتند: پروردگارا، به آنان دو قیراط دو قیراط پاداش دادى، ولى به ما یک قیراط یک قیراط پاداش دادى، در حالى که کردار و اعمال ما بیشتر از آنان است؟ خداوند از آنان‏ مى‏پرسد: آیا چیزى از پاداش شما کاسته‏ام؟ گفتند: نه، خداوند مى‏فرماید: پس آن فضل من است، به هر کسى که بخواهم افزون مى‏دهم. پروردگارا، ما خواستار فضل تو هستیم. ما را از فضلت محروم مگردان. (البخاری ۵۵٧).

جمعى از اهل علم از جمله: امام مالک، ابن حجر، نووى و سیوطى ترجیح داده‏اند که شب قدر مختص به امت اسلام است. (الموظأ ۱/۲۱۸، فتح الباری ۴/۳۰۴، خصائی الکبرى، السیوطی ۱/۲۰۸).

امام ابن کثیر اشاره‏اى دارد که شب قدر در میان امت‌هاى گذشته هم وجود داشته، همچنان که در میان امت اسلام هست. اما قول اول ترجیح داده مى‏شود. خداوند داناتر است. (تفسیر ابن کثیر ص ۱۸۶۰).

ششم: جستجوى دریافت شب قدر و تحقیق در تعیین بهترین وقت براى طلب آن.

پیامبرصفرمود: «تحرّوا ليلة القدر فى الوتر من العشر الأواخر من رمضان».(تخریج آن گذشت).

«شب قدر را در شب‌هاى فرد دهه آخر رمضان جستجو کنید».

این حدیث براى تعیین زمان شب قدر و بهترین وقت جستجوى آن، مهم است.

احادیث صحیح که به طلب شب قدر دلالت دارند، فراوان هستند. علما تلاش کرده‏اند از آن احادیث مطالبى را درباره تعیین زمان شب قدر استنباط کنند که حدوداً به چهل قول مى‏رسند. این کتاب گنجایش بر شمردن آنها را ندارد، صرف نظر از اینکه بخواهد به طور مفصل آنها را شرح دهد.

اینجا به بیان اقوالى درباره شب قدر، که نزد علما ترجیح داده شده‏اند، مى‏پردازیم:

۱- امام بخارى؛ در صحیح خودش بابى را درباره جستجوى شب قدر در شب‌هاى فرد دهه آخر رمضان اختصاص داده و به طور مفصل شرح داده است.

ابن حجر گوید: از شرح امام بخارى چنین استنباط مى‏شود که ترجیحاً شب قدر مختص به رمضان، آن هم شب‌هاى فرد دهه آخر رمضان است. این خلاصه تمامى آن مطالبى است که درباره شب قدر وارد شده‏اند. (فتح الباری ۴/۳۰۶).

ابن حجر از تعیین شب بیست و پنجم رمضان به عنوان شب قدر - که بعضى به آن معتقدند - ایراد مى‏گیرد و مى‏گوید: آن شب در یکى از شب‌هاى فرد دهه آخر رمضان است. احادیثى که عایشه و دیگران در این‏باره روایت کرده‏اند، بیانگر این مطلب است و همچنین قول ارجح در این زمینه است. ابوثور مزنى و ابن خزیمه هم این نظر را دارند. (صحیح ابن خزیمه ۳/۳۲۳).

پس تعیین یکى از شب‌هاى فرد دهه آخر به طور قطعى به عنوان شب قدر دلیل قطعى ندارد. جمعى از علماى مذاهب هم، همین نظر را دارند. (فتح الباری ۴/۳۱۲).

ابن حجر بعد از آن که چهل و هشت قول را درباره شب قدر بررسى مى‏کند مى‏گوید: قول ارجح درباره شب قدر، بیانگر این است: شب قدر در شب‌هاى فرد دهه آخر رمضان است و آنچه از احادیث فهمیده و برداشت مى‏شود این است که شب قدر در سال‌هاى مختلف جابجا مى‏شود، یعنى هر سال در یکى از شب‌هاى فرد دهه آخر قرار مى‏گیرد. (منبع سابق ۴/۳۱۳).

۲- امام نووى؛ گوید: شب قدر در دهه آخر رمضان، سال به سال جابجا مى‏شود. بدین شکل بین احادیث مختلفى که درباره شب قدر روایت شده‏اند، جمع و توفیق ایجاد مى‏شود. (المجموع شرح المهذب ۶/۴۴٩).

۳- شیخ الاسلام احمد بن تیمیه؛ گوید: شب قدر در دهه آخر رمضان است. همچنین از طریق احادیث صحیح از پیامبر روایت شده که فرمود: «آن را در شب‌هاى فرد دهه آخر رمضان جستجو کنید». (مجموع الفتاوى ۲۵/۲۸۴).

۴- گروهى از علماى سلف گفته‏اند: - که قول تحقیق شده مذهب امام احمد و روایت از امام ابوحنیفه هم است - شب قدر، شب بیست و هفتم رمضان است. (تفسیر ابن کثیر ص ۱۸۶۱).

در این گفته به روایت ابى ابن کعبس استدلال مى‏کنند، ابى بن کعبس زمانى که شب ۲٧ رمضان را شب قدر تعیین کرد، از او علت معین کردن آن شب به عنوان شب قدر سؤال شد، جواب داد: به وسیله وجود نشانه‏هایى که پیامبرصخبر داده است: اینکه صبح آن شب خورشید بدون پرتوافکنى و تابش طلوع مى‏کند. (مسلم ٧۶۲، ۱۱۶٩).

سخنان أبىس درباره تعیین شب قدر در ۲٧ رمضان به حدیثى معین استناد نشده است، بلکه به نشانه‏ها و علامت‏هایى که براى شناختن آن بیان شده‏اند اعتماد شده است، در آن سال صبح شب۲٧ چنین طلوع کرد. این به آن معنا نیست که هر سال شب قدر در ۲٧ رمضان اتفاق مى‏افتد؛ چون شب قدر سال ‏به ‏سال ‏در شب‌هاى ‏فرد دهه ‏آخر رمضان ‏جابجا مى‏شود. همچنان ‏که ‏نشانه‏هایى‏ که ‏براى ‏شناختن شب قدر بیان شده‏اند، در زمان پیامبرصدر صبح شب ۲۱ و شب ۲۳ هم دیده شده‏اند.

با این توضیح روشن مى‏شود که استناد ابى بن کعب براى تعیین ۲٧ رمضان به عنوان شب قدر، بر دلیلى مستحکم و قوى استناد نمى‏شود که بتوان بر آن اعتماد کرد. براى توضیح بیشتر. (نگا: منة المنعم فی شرح صحیح مسلم، المبارکفوری ۱/۴۸۰).

ابى گوید: قسم به خدایى که هیچ معبودى راستین جز او نیست، من مى‏دانم که شب قدر کدام یک از شب‌هاى رمضان است. پیامبرصبه ما دستور داد که در آن شب قیام کنیم. آن شب ۲٧ رمضان بود. نشانه‏هاى آن عبارتند از اینکه صبح آن، خورشید بدون پرتوافکنى طلوع مى‏کند. (همچون ماه مى‏توان به قرص آن نگاه کرد.

از بعضى از سلف حکایت شده که تلاش کرده‏اند، اثبات این قول را از قرآن استخراج کنند و گفته‏اند آن شب ۲٧ رمضان است، چون کلمه «هى» که در سوره قدر آمده بیست و هفتمین کلمه در سوره است. خداوند داناتر است.

منظور ابن‏عباسباست. اما این مطلب نمى‏تواند از ابن‏عباس باشد، چون این سخن، معماگونه و پوشیده است و کلام خدا از آن منزه است. (بحر المحيط.أبوحیان ۸/۴٩۳).

۵- علامه شنقیطى بعد از آن که اقوال علما را در این مسأله بیان مى‏کند، گوید: بعد از آن که از بیانات و ادله‏اى که درباره طلب شب قدر در شب‌هاى فرد دهه آخر رمضان آگاهى پیدا کردى، پس بدان که نزدیک‏ترین و مناسب‏ترین شب براى قرار گرفتن شب قدر در آن، شب بیست و هفتم رمضان است. بر حسب آنچه علما نظر دارند و ادله بر آن دلالت مى‏کند، این نظر ارجح است. جمعى از یاران احمد بن حنبل هم این نظر را دارند.

قسطلانى گفت: امام مرداوى در الانصاف گفته است: این نظر، نظر درستى است. (إرشاد الساری ۴/۵٩۴).

جمع کثیرى از اصحاب پیامبرصهم این نظر را دارند. ابى بن کعب آن را با قاطعیت اعلام کرده و براى اثبات آن سوگند خورده است. این مطلب در صحیح مسلم آمده است. در مسند احمد از ابن عمر با سند مرفوع روایت شده: «شب قدر، شب بیست و هفتم رمضان است».، شاشى که از علماى شافعیه است در «الحلیه» از بیشتر علما این قول را حکایت کرده است. (زاد المسلم. علامه محمد بن أحمد الشنقیطی ۳/۳۰۵).

خواننده گرامى، از اقوال و روایاتى که بیان شد، چنین نتیجه‏گیرى مى‏شود که بهترین و مناسب‏ترین وقت‌هاى جستجوى شب قدر، شب‌هاى فرد دهه آخر رمضان است و با قاطعیت نمى‏توان بیان کرد که حتماً فلان شبِ فرد است. با استناد به مجموع احادیث صحیح که در این زمینه روایت شده‏اند، گرچه شب بیست و هفتم رمضان در میان شب‌هاى فرد شانس بیشترى براى وجود شب قدر دارد، ولى این هم قطعى نیست. (امام ابن‏کثیر گوید: «از مالک؛ نقل شده که در تمامى شب‌هاى دهه آخر رمضان به‏طور یکسان براى طلب شب قدر شب‏زنده‏دارى انجام مى‏گیرد. هیچ شبى بر شب دیگر ترجیح ندارد. آن را در شرح رافعى دیده‏ام». تفسير القرآن العظيم، ص ۱۸۶۲).

هفتم: نشانه‏هاى شب قدر.

از بزرگترین رحمت و نعمتى که خداوند شامل حال امت پیامبر خاتم کرده این است که این شب را مختص این امت قرار داده است. سپس نشانه‏هایى براى شناختن آن قرار داده که وجود آن‏ها بیانگر راستگویى پیامبرصو مژده دادن به امت اسلامى است. جستجو و عبادت در آن شب سبب مى‏شود که اجر و پاداش مسلمان چندین برابر شود، درست معادل عمر کامل یک انسان.

گاهى این نشانه‏ها عمومى هستند که بیشتر مردم آنها را درک مى‏کنند، و گاهى مختص به بندگان خاص و خالص هستند که موفق به دیدن آن‏ها مى‏شوند. در این مبحث نشانه‏هاى عمومى آن را بیان مى‏کنم. سپس‏ براى آن استدلال مى‏آورم، ولى نشانه‏هاى اختصاصى آن را وامى‏گذارم براى کسانى که براى دریافتن آن شب موفق مى‏شوند و کارهاى خارق‏العاده مى‏بینند، تا آن‏ها را در مبحث «رؤية ليلة القدر»بیان‏کنم.

اینک نشانه‏هاى عمومى شب قدر:

۱- طلوع خورشید در صبح آن شب، صاف و بدون تابش نور است. قرص خورشید کاملاً دیده مى‏شود و هیچ شعاع و پرتویى آن را نمى‏پوشاند. در این حال نگاه کردن به قرص خورشید همانند قرص‏ماه، امکان‏پذیر است. هنگام طلوع خورشید هیچ شیطانى با آن بیرون نمى‏آید.

۲- ظاهر شدن ماه در آن شب به شکل کاسه‏اى که دو نیمه شده است.

۳- آن شب، شب بسیار آرامى است. در آن هیچ شهابى به سوى شیاطینى که استراق سمع مى‏کنند پرتاب نمى‏شود [چون به خاطر امان بودن آن شب ممکن است استراق سمع صورت نگیرد]، هوا کاملاً صاف و نورانى است. گویا در آن شب قرص ماه کامل است. در آن شب از گرماى اذیت کننده و سرماى سوزناک خبرى نیست.

خواننده گرامى، آنچه بیان شد، وصف کاملى از نشانه‏هاى آن شب بزرگ بود، فقط به نشانه‏هایى که دلیل صحیح داشتند اکتفا کردم. اینک ادله آن نشانه‏ها به ترتیب بیان مى‏شوند:

۱- زر بن حبیش از ابى بن کعب پرسید: به چه دلیلى مى‏گویى که شب قدر شب ۲٧ رمضان است؟ جواب داد: با مشاهده نشانه‏هاى آن شب که پیامبرصبه ما خبر داده است: این که خورشید صبح آن شب بدون پرتو طلوع مى‏کند.

شعاع همان پرتو و تابش نور خورشید است، هنگامى که طلوع مى‏کند و هنگام نگاه کردن به آن همچون طناب یا شاخه‏اى براى نگاه‏کننده ظاهر مى‏شود.

قاضى عیاض درباره «لا شعاع لها»گوید: نشانه‏اى است که خداوند آن را بدون وجود سبب ظاهرى نشانه شب قدر قرار داده است. گوید: گفته شده این حالت، به خاطر رفت و آمد زیاد فرشتگان در آن شب به زمین است که شعاع خورشید با بال‌هاى لطیفشان پوشیده مى‏شود. (المنهاج، للنووي۸/۳۰۶).

۲- پیامبرصفرمود: «از نشانه‏هاى شب قدر این است که خورشید صبح آن شب، صاف و بدون پرتوافکنى طلوع مى‏کند، همانند قرص کامل ماه. شیطان در آن روز اجازه بیرون آمدن همراه با طلوع خورشید را ندارد». (أحمد فی المسند (۵/۳۲۴). عراقى گفته است: اسنادش جید است. هیثمى در «المجمع» (۳/۱٧۵) گفته است راویان آن ثقه هستند).

۳- اصحاب آن حضرت در نزد او از شب قدر، یاد کردند که چگونه است، پیامبرصفرمود: «کدام یک از شما طلوع ماه را در حالى که همانند نیمه کاسه است، یادش مى‏آید؟». (مسلم ۱۱٧۰).

امام نووى؛ در شرح فرمایش پیامبرص«مثل شق جفنة»گوید: این جمله اشاره دارد که شب قدر در آخر ماه رمضان است، چون ماه در هنگام طلوع مانند «شق ‏جفنة».نمى‏شود، بلکه در آخر ماه آن‏گونه هست. در المنهاج (۳۰۶/۸) آمده است: جفنه یعنى کاسه غذا، جمع آن جفان و جِفَن و جَفَنَات است. (معجم الوسیط (جَفَن) و قاموس المحیط (الجَفْن) ).

۴- پیامبرصفرمود: «نشانه شب قدر این است که آن شب، صاف و روشن است، گویا در آن شب نور ماه مى‏تابد، شب آرامى است نه سرد است نه گرم، هیچ ستاره‏اى به شیاطین پرتاب نمى‏شود». (أحمد فی المسند ۲۴٧).

هشتم: پیامبر از زمان آن آگاهى داشت:

خداوند مى‏فرماید: ﴿وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ٢[القدر: ۲].

ابن عیینه در تفسیر این آیه گفته است، هرگاه جمله‏اى که در قرآن خطاب به پیامبرصبا (ما ادراک) آمده، خداوند پیامبر را از وجود آن کار آگاه ساخته است، اما اگر مى‏فرمود: (و ما یدریک) پیامبر را از آن کار آگاه نمى‏ساخت. (البخاری ۲۰۱۴).

حافظ ابن حجر؛ گوید: منظور ابن عیینه این است که پیامبرصزمان دقیق شب قدر را مى‏دانست. (فتح الباری ۴/۳۰۰).

روزى پیامبر به نزد اصحاب آمد تا زمان شب قدر را به آنان خبر دهد، اما دو نفر با هم کشمکش و جر و بحث کردند. پیامبر فرمود: «آمده بودم زمان شب قدر را به شما بگویم، اما فلانى و فلانى با هم کشمکش کردند و خبر آن برداشته شد. امیدوارم این کار (پنهان ماندن زمان شب قدر) براى شما بهتر باشد. پس شب قدر را در ۲٩، ۲٧، ۲۵ رمضان جستجو کنید». (تخریج آن گذشت).

پیامبرصفرمود: «شب قدر در خواب به من نشان داده شد. سپس یکى از همسرانم مرا بیدار کرد و زمان آن از یادم رفت. پس آن را در دهه آخر رمضان جستجو کنید». (مسلم ۱۱۶۶. المنهاج، للنووی ۸/۲٩٩).

از مجموع ادله‏اى که گذشت استدلال مى‏شود که پیامبرصبه طور یقین زمان مشخص شب قدر را مى‏دانست و حتى خواست آن را به اصحابش بگوید، اما آن را فراموش کرد. یک بار به خاطر کشمکش دو نفر با هم، که هر کدام ادعا مى‏کرد حق با او است، بار دوم به خاطر بیدار شدنش به وسیله یکى از همسرانش، سبب شد خوابى را که درباره تعیین زمان مشخص شب قدر دیده بود، به یاد نیاورد. خداوند داناتر است. (قول به تعدد سبب فراموشى آن حضرتص، را ابن حجر در الفتح (۴/۳۱۵) و قسطلانى در الارشاد (۴/۵٩۴) تقویت کرده‏اند).

فایده: در مطالب گذشته بیان شد که سبب فراموشى پیامبرصبراى تعیین زمان دقیق شب قدر، کشمکش دو نفر بود. چنین استنباط مى‏شود که، کشمکش و جر و بحث و بیهوده‏کارى شوم و این گونه کارها نکوهیده و مذموم هستند و سبب عقوبت معنوى مى‏شوند و کشمکش و مجادله بیهوده، علم سودمند و منافع را از بین مى‏برد. (المفهم، للقرطبى (۴/۱٩۵۳)، تفسیر ابن‏کثیر، ص (۱۸۶۲)، المنهاج، للنووى (۸/۳۰۴).

بر خلاف آنچه بیشتر مردم مى‏پندارند که مدارسه علم اقتضا مى‏کند برخى از کشمکش‌ها و جدل‏ها در برخى مسائل پیش بیاید، در آن صورت فرد حریص مى‏شود فقط به خاطر خشنود ساختن نفسش طرف مقابل را مجبور کند از نظرش عقب‏نشینى کند و بر او پیروز گردد، نه اینکه بخواهد حق و واقعیت را آشکار سازد و دنباله‏رو حق باشد.

آنچه از کل حدیث فهمیده مى‏شود این است که در زمینه علمى باید کشمکش و جدل ترک شود. همچنین به علما احترام گذاشته و به مقامشان ارج نهاده شود، حتى اگر یکى از علما در خواب باشد به خاطر احترام گذاشتن به مقام علمى او، نباید مزاحم او شد و او را بیدار کرد، مگر براى انجام فریضه نماز و نظیر آن و به خاطر رعایت ادب، حتى درِ خانه‏هایشان را براى اینکه براى نماز به مسجد بیایند نباید زد. اضافه بر آن، در محضر اهل علم با نهایت ادب باید نشست.

مفهوم دیگر حدیث اینکه براى فرو نشاندن کشمکش و اصلاح بین دو نفر باید به زودى اقدام شود. خداوند داناتر است.

نهم: درک حکمت مشخص نشدن شب قدر.

پیامبرصفرمود: «امید است این کار براى شما بهتر باشد». (متفق علیه، وتخریج آن گذشت).

یعنى بهتر بودن مشخص نشدن زمان معین شب قدر، این را مى‏طلبد که فرد روزه‏دار تمامى ماه رمضان یا دهه آخر آن را شب زنده‏دارى کند. برعکس اگر زمان آن تعیین مى‏شد روزه‏دار فقط در آن شب قیام مى‏کرد. (فتح الباری ۴/۳۱۴).

مشخص نبودن زمان دقیق شب قدر، سبب مى‏شود که جویندگان آن در تمامى اوقاتى که امید دریافتن آن را دارند، در جستجوى آن تلاش فراوان و عبادت بیشترى انجام دهند. در نتیجه عبادت آنان بیشتر مى‏شود و پاداش فراوانى براى خود کسب مى‏کنند، اما اگر افراد زمان دقیق آن را مى‏دانستند، فقط به قیام همان شب اکتفا مى‏کردند. ولى حکمت الهى اقتضا کرده که زمان دقیق آن نامعلوم باشد تا در تمامى ماه رمضان در جستجوى آن شب، عبادت و قیام کنند و در دهه آخر رمضان تلاش دو چندان شود. به خاطر همین پیامبر خداصدر دهه آخر رمضان در مسجد اعتکاف مى‏نشست تا هنگامى که وفات کرد. سپس بعد از او همسرانش اعتکاف مى‏نشستند. (متفق علیه، وتخریج آن گذشت).

هرگاه دهه آخر رمضان فرا مى‏رسید پیامبرصکمر همت مى‏بست و خود را کاملاً براى عبادت آماده مى‏کرد و شب زنده‏دارى مى‏کرد و همسرانش را هم (براى عبادت) بیدار مى‏کرد. (متفق علیه، وتخریج آن گذشت).

(گفتار او گرچه در معنا همانند گفتار پیشین ابن‏حجر است، اما چون تفصیل فراوانى همراه با استدلال دارد، در اینجا بیانش کردم). (نگا: تفسیر ابن‏کثیر، ص ۱۸۶۲).

دهم: ماندگارى شب قدر و بر نداشتن آن.

امام بخارى؛ در کتاب صحیحش بابى را به عنوان «رفع معرفة ليلة القدر لتلاحي الناس»نام‏گذارى کرده است. او رفع را به «معرفة ليلة»مقید کرده است. اشاره به این دارد که شب قدر به هیچ وجه در حال حاضر و در آینده برداشته نمى‏شود و همچنان ماندگار است، آوردن این قید بیانگر آگاهى کامل او از حدیثى است که باب را با آن آغاز کرده است و در آن حدیث آمده: «شب قدر را در شب‌هاى ۲٩، ۲٧ و ۲۵ رمضان جستجو کنید». (فتح الباری ۴/۳۱۴).

پیامبرصبعد از آن که به اصحاب اعلام کرد خبر شب قدر برداشته شد، به آنان دستور داد که در این سه شب آن را جستجو کنند. دستور پیامبر درباره جستجوى شب قدر دلیل این است که بنا بر قول صحیح، شب قدر برداشته نشده است. حدیثى که در صحیحین آماده بیانگر آن است: «تحرّوا ليلة القدر في الوتر من العشر الأواخر من رمضان».

«شب قدر را در شب‌هاى فرد دهه آخر رمضان جستجو کنید».

اگر شب قدر برداشته مى‏شد، پیامبر دستور نمى‏داد که آن را در شب‌هاى فرد دهه آخر رمضان جستجو کنند، چون - همان طور که روشن است - در جستجوى چیزى که برداشته شده و وجود ندارد، سودى نیست. (زاد المسلم، علامه الشنقیطی ۳/۲۰۲).

بنابراین، مفهوم کلمه «رفع» در حدیث یعنى خبر آگاهى یافتن از زمان دقیق آن شب برداشته شده است، نه اینکه شب قدر به طور کلى برداشته شود. (تفسیر ابن کثیر ص ۱۸۶۰).

اگر منظور پیامبرصبرداشته شدن عین شب قدر بود، هرگز به یارانش امر نمى‏کرد که آن را جستجو کنند. با وجود دلایل فراوان از احادیث و دیده شدن بسیار شب قدر به وسیله بندگان صالح، علما اتفاق نظر دارند که شب قدر وجود دارد و پیوسته تا آخرالزمان وجود خواهد داشت. (المفهم. للقرطبي۴/۱٩۵۲).

چکیده سخن این که، چند برابر شدن پاداش مسلمانانِ شب زنده‏دار در شب قدر براى امت محمدصیک بخشش و هدیه الهى است و تا برپایى روز رستاخیز ادامه خواهد داشت.

ابوذرس درباره برداشته شدن شب قدر یا استمرار آن از پیامبرصسؤال کرده است، گوید: گفتم: آیا آنچه با پیامبران است تا زمانى که زنده‏اند با آنان مى‏ماند، اما وقتى که وفات کردند، آن هم برداشته مى‏شود؟ یا اینکه تا روز رستاخیز ماندگار مى‏ماند؟ فرمود: «بلکه تا روز رستاخیز پابرجا باقى مى‏ماند». (أحمد فی المسند ۵/۱٧۱).

یازدهم: دیدن شب قدر.

پیامبر خداصفرمود: «وقد رأيتنى أسجد في ماء وطين».

«خواب دیدم که میان آب و گِل سجده مى‏کردم».

ابوسعیدصراوى حدیث گوید آن شب آسمان شروع به باریدن کرد و مسجد پر از آب شد، آب در نمازگاه پیامبر جارى شد، آن شب بیست و یکم رمضان بود. من به چشم خودم دیدم، وقتى که پیامبرصنماز صبح را خواند، صورتش پر از آب و گِل بود. (البخاری ۲۰۱۶، ۲۰۱۸ مسلم ۲٧۶۱، ۱۱۶٧).

پیامبرصفرمود: «أرى رؤياكم في العشر الأواخر فاطلبوها في الوتر منها».(متفق علیه، البخاری ۱۱۵۸. مسلم ۱۱۶۵).

«عقیده دارم که خواب شما با واقعیت مطابقت دارد، پس آن را در شب‌هاى فرد دهه آخر رمضان جستجو کنید».

همچنین در حدیث صحیح آمده: در هفت شب آخر رمضان، شب قدر در خواب به مردانى از یاران پیامبرصنشان داده شد. به پیامبر گفتند. فرمود: «عقیده دارم که خواب شما با واقعیت مطابقت دارد و شب قدر در هفت شب آخر رمضان قرار دارد. هر کسى که مى‏خواهد آن را دریابد، در هفت شب آخر رمضان آن را جستجو کند». (متفق علیه، البخاری ۲۰۱۵. مسلم ۱۱۶۵).

مى‏توان بین فرموده پیامبرصدرباره ده شب و هفت شب آخر رمضان، براى جستجوى شب قدر جمع کرد: آن را در دهه آخر رمضان جستجو کنید. اگر یکى از شما این کار را نتوانست، حداقل هفت شب آخر را از دست ندهد. (مسلم ۱۱۶۵).

خواننده گرامى، از مطالبى که درباره شب قدر بیان شد مطالب زیر استنباط مى‏شود:

۱- دیدن و دریافتن شب قدر، گاهى در خواب انجام مى‏گیرد، سپس آن خواب همچون روشنى روز در بیدارى محقق مى‏شود، همچنان که پیامبر در آن شب در خواب دید که صبح آن شب در میان آب و گِل سجده مى‏کند. در بیدارى هم آن چه دیده بود محقق شد و اصحاب هم آن را مشاهده کردند.

۲- استناد به خواب براى اثبات شب قدر در دهه آخر رمضان، در واقع استدلال براى کار موجود است. پس با قاعده شرعى مخالفتى ندارد. پیامبرصترجیح داد که شب قدر در دهه آخر رمضان جستجو شود و آن با خوابى که بعضى از یارانش در آن شب‌ها درباره شب قدر دیده بودند موافق شد. این گونه نبود که پیامبرصبه خاطر خواب آنها بخواهد حکمى را اثبات کند و بگوید شب قدر به خاطر خوابى که آنان دیده‏اند، فقط باید در دهه آخر رمضان جستجو شود. هرگز این گونه نبود؛ بلکه شب قدر در دهه آخر رمضان موجود بود. هیچ تفاوتى نداشت که آنها آن خواب را مى‏دیدند یا نمى‏دیدند.

چکیده مطلب این که پیامبرصخواب آنان را درباره اثبات شب قدر ترجیح داد. چنین خواب‌هایى در مسائل شرعى دیگرى هم تکرار شده‏اند، مانند خوابى که درباره اذان و مسائلى نظیر آن دیده شد. (المفهم، القرطبي۴/٩۵۵).

۳- دیدن شب قدر در خواب توسط بعضى از بندگان صالح امرى است که از نظر شرع اثبات شده است، همچنان که دیدن آن در خواب توسط بعضى از اصحاب به اثبات رسیده است.

پاسخ: نظر علما در این‏باره مختلف است:

گفته شده: همه چیز در حال سجده دیده مى‏شوند. گفته شده: دیده مى‏شود که نور در همه جا مى‏تابد، حتى در جاى تاریک. گفته شده: سلامى از جانب فرشتگان شنیده مى‏شود. گفته شده: نشانه آن قبولى دعاى کسى است که براى دیدن آن موفق شود.

بنابر نظر طبرى؛ وجود هیچ کدام از آن نشانه‏ها براى دیدن شب قدر شرط نیستند. (فتح الباری ۴/۳۱۳).

نووى؛ گفته است: شب قدر نشانه‏هایى دارد و از فرزندان آدم، کسى که خدا بخواهد، همه ساله در رمضان آنها را مى‏بیند. احادیث و اخبار بندگان صالح بر اثبات دیدن شب قدر دلالت مى‏کنند. و اینکه ‏بندگان صالح آن را زیاد دیده‏اند، تا حدى که قابل شمارش نیست. (المنهاج، النووی ۸/۳۰۶).

چکیده مطالب این که در آن شب در حالت بیدارى برخى از کارهاى خارق‏العاده مشاهده مى‏شوند که بعضى از بندگان صالح موفق به دیدن آنها مى‏شوند. اما دیدن کارهاى خارق العاده براى دریافتن فضیلت شب قدر شرط گرفته نیست. به هر حال شب قدر وجود دارد، چه نشانه‏هایى که بر وجود آن دلالت کنند - در بیدارى یا خوا ب دیده شوند، یا دیده نشوند. خداوند داناتر است.

پرسش: کسى که شب قدر را ببیند آیا خبر آن را به دیگران بگوید؟

پاسخ: آنچه بعضى از علما از حدیثى که پیش‏تر ذکر شد که پیامبر مى‏خواست زمان دقیق شب قدر را بگوید و به خاطر کشمکش دو نفر خبر آن برداشته شد، چنین استنباط کرده‏اند که:

سنت است کسى که توفیق دیدن شب قدر را پیدا مى‏کند، سرّ آن را بپوشاند و افشا نکند، به دلیل اینکه خداوند براى پیامبرش مقرر کرد که ‏درباره تعیین زمان آن به دیگران خبر ندهد. رستگارى و سعادتمندى کامل در پیروى از پیامبر است. سنت است سرّ آن شب را آشکار نکند. (این استنباط امام سبکى کبیر در «الحلبیات» است. حافظ ابن حجر در الفتح (۴/۳۱۵) چنین نقل کرده است).

پرسش: دعایى که مستحب است در شب قدر بیشتر خوانده شود، کدام است؟ و راز و رمز راهنمایى براى گفتن آن دعا چیست؟

پاسخ: مستحب است بنده در تمامى لحظات زندگى و تمامى اوقات، بیشتر دعا کند و در ماه رمضان بسیار دعا کند. در دهه آخر رمضان به خصوص در شب‌هاى فرد آن دعا زیاد بخواند.

شب قدر یکى از شب‌هاى فرد آخر رمضان است. سنت است که در شب قدر این دعا خوانده شود: «أَللَّهُمَّ إِنَّكَ عَفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّي».

عایشه از پیامبر پرسید: اگر شب قدر را دریابم، چه دعایى بخوانم؟ فرمود: بگو: «أَللَّهُمَّ إِنَّكَ عَفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّي».(تفسیر ابن‏کثیر، ص (۱۸۶۲). حدیث را احمد در جاهایى از مسند از جمله شماره (۶/۱۸۲) آورده است. ترمذى با لفظ «عفوٌ کریمٌ» به شماره (۳۵۱۳) روایت کرده و گفته که این حدیث حسن صحیح است).

«خدایا، تو بسیار گذشت کننده و بخشنده‏اى و گذشت و بخشش را دوست دارى، پس مرا ببخش».

دستور پیامبرصبه مسلمانان براى طلب عفو و بخشش از خداوند متعال، بعد از آن که با تمام توانشان در شب قدر و سایر شب‌هاى دهه آخر رمضان، براى انجام عبادت تلاش مى‏کنند، بیانگر انتخاب رسیدن به جایگاه والا و انجام کارهایى است که با مقام انسانیت سازگار هستند، گرچه فرد شب قدر را نمى‏بیند، اما با تمامى توانش براى رسیدن به آن و کسب فضایل آن عبادت مى‏کند. (سطوع البدر بفضائل ليلة القدر،ابراهیم الحازمى، ص ۱٧٩).

پرسش: پاداش مشخصى که به شب زنده‏دارانِ شب قدر وعده داده شده، آیا شامل تمامى کسانى مى‏شود که در آن شب قیام مى‏کنند، یا فقط شامل کسانى مى‏شود که براى دیدن و دریافتن آن موفق مى‏شوند؟

پاسخ: پیامبرصفرمود: «من قام ليلة القدر إيماناً واحتساباً غُفر له ما تقدم من ذنبه».(تخریج آن گذشت).

«کسى که در شب قدر از روى ایمان و یقین و طلب اجر از خدا، قیام کند تمامى گناهان گذشته‏اش بخشیده مى‏شوند»

و فرمود: «من يقم ليلة القدر فيوافقها ايماناً واحتساباً غفرله». (متفق علیه، البخاری ۳۵. مسلم ٧۶۰).

«کسى که از روى ایمان و یقین و طلب اجر از خدا، براى دریافتن شب قدر قیام کند و (قیام او) موافق با آن شب باشد، بخشیده مى‏شود».

همچنین فرمود: «فمن قامها ابتغاءها إيماناً واحتساباً، ثمّ وُفّقت له، غفر له ما تقدم من ذنبه وما تأخّر».(أحمد فی المسند ۵/۳۱۸).

«کسى که از روى ایمان و یقین و طلب اجر از خدا براى طلب شب قدر قیام کند، سپس به دریافتن آن موفق شود، تمامى گناهان گذشته و آینده‏اش بخشیده مى‏شوند».

قید «فيوافقها»و «ثمّ وُفقت له»که در احادیث ذکر شده‏اند، آیا به معناى این است که در بیدارى پرده از چشمان فرد برداشته مى‏شود و کارهاى خارق‏العاده مى‏بیند؟ یا با شناختن نشانه‏هاى آن شب، به وجود آن پى مى‏برد؟ یا از طریق ترجیح دادن دلیل، از قبیل این که معتقد باشد شب ۲٧ یا نظیر آن است، شب را درک مى‏کند؟ یا اینکه قیام او موافق با آن شب باشد؛ گرچه نداند که آن شب قدر است؟

قول ارجح در این‏باره، همان نظر دو امام بزرگوار: نووى و ابن ‏حجر -رحمهما اللّه - است. منظور از «موافق بودن» یعنى دانستن اینکه شب قدر است و در آن قیام کند. با این قیام به همان پاداش بزرگى که وعده داده شده دست مى‏یابد و دیدن کارهاى خارق‏العاده براى دستیابى به پاداش شرط نیست. بنابراین حتى اگر کسى نداند که شب قدر است و در آن شب براى جستجوى قدر قیام کند و به دیدن آن موفق هم نشود، همان پاداش را مى‏گیرد. اما صحبت اینجا درباره به دست آوردن آن پاداش بزرگ و معینى است که وعده داده شده است، یعنى بخشیده شدن گناهان گذشته و آینده. این پاداش براى کسى حاصل مى‏شود که از روى ایمان و یقین جهت طلب آن شب قیام کند، گرچه از طریق کرامت، شب قدر هم برایش نمایان شود، اما به دست آوردن پاداش شب قدر براى کسى که قیام کرده، به دیدن خارق‏العاده‏ها بستگى ندارد و به آن اعتماد نمى‏شود، بلکه مهم استقامت و پایدارى در قیام شب است، چون استقامت در قیام شب بسیار دشوار و محال است، مگر اینکه از جانب خدا در حق قیام کننده کرامتى ارزانى شود، بر خلاف خارق‏العاده، چون خارق‏العاده گاهى کرامت است و گاهى فتنه. فضل و رحمت خداوند گسترده است. پس باید جویاى فضل او شد تا در زمینه‏هاى مختلفِ عبادت موفقیت به بار بیاید.

چه بسا شب زنده‏دارانى در آن شب جز انجام عبادت به چیزى از قبیل دیدن خارق‏العاده دست نمى‏یابند، ولى دیگرى به خارق‏العاده دست مى‏یابد، بدون این که عبادتى انجام دهد، اما کسى که به انجام عبادت موفق مى‏شود، بهتر و برتر است. خداوند داناتر است. (خلاصه معناى مبحثى را که ابن‏حجر؛ در فتح البارى (۴/۳۱۳) بیان کرده با کمى تصرف نقل کردم).

از مطالب گذشته چنین فهمیده مى‏شود که شب زنده‏دارانى که براى طلب آن شب قیام کرده‏اند بر سه گروه هستند:

۱- شب زنده‏دارى که با انجام عبادت در آن شب، شب زنده‏دارى مى‏کند، بدون این که بداند شب قدر است، به او پاداش بزرگى داده مى‏شود.

۲- شب زنده‏دارى که در آن شب با انجام عبادت، شب زنده‏دارى مى‏کند، در حالى که مى‏داند شب قدر است، بدون اینکه برایش خارق‏العاده‏اى کشف شود. این فرد به همان پاداشى که در آن شب وعده داده شده - یعنى بخشش تمامى گناهان - دست مى‏یابد.

۳- شب زنده‏دارى که در آن شب از روى ایمان و یقین و طلب اجر از خدا با انجام عبادت شب زنده‏دارى کند، در حالى که مى‏داند و مى‏شناسد آن، شب قدر است، سپس آن شب برایش نمایان شود، به او پاداش بزرگى داده مى‏شود و به پاداش معینى که در آن شب وعده داده شده دست مى‏یابد و تمامى گناهانش بخشیده مى‏شوند. همچنین به کرامت دیدن آن شب - در بیدارى یا خواب - نایل مى‏آید و این فضل و نعمت خداست. به هر کسى که بخواهد مى‏دهد.