۱۵- قيام شب قدر.
خداوند مىفرماید: ﴿شَهۡرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ فِيهِ ٱلۡقُرۡءَانُ هُدٗى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَٰتٖ مِّنَ ٱلۡهُدَىٰ وَٱلۡفُرۡقَانِۚ﴾[البقرة: ۱۸۵].
«(روزه، در چند روز معدود) ماه رمضان است؛ ماهى که قرآن، براى راهنمایى مردم، و نشانههاى هدایت، و فرق میان حق و باطل، در آن نازل شده است».
و مىفرماید: ﴿حمٓ١ وَٱلۡكِتَٰبِ ٱلۡمُبِينِ٢ إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةٖ مُّبَٰرَكَةٍۚ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ٣ فِيهَا يُفۡرَقُ كُلُّ أَمۡرٍ حَكِيمٍ٤ أَمۡرٗا مِّنۡ عِندِنَآۚ إِنَّا كُنَّا مُرۡسِلِينَ٥﴾[الدخان: ۱-۵].
«حم. (در اول سوره بقره سخن از آن آمد). سوگند به این کتاب روشنگر (که خود واضح است و برای تمام نیازمندیهای دینی و دنیوی نیز بیان روشنی دارد). که ما آن را در شبى پر برکت (شب قدر در ماه رمضان) نازل کردیم؛ ما همواره انذارکننده (کافران و مشرکان و ظالمان، با ارسال پیامبران و کتب آسمانی به سوىشان) بودهایم. در آن شب هر امرى بر اساس حکمت (الهى) تدبیر و جدا مىگردد (از آن روی که خدای سبحان در آن شب هر چه را که در یکسال بعد روی میدهد ـ اعم از زندگی و مرگ، توانگری و فقر، خیر و شر و غیره ـ همه را از لوح المحفوظ به سوى فرشتگان میفرستد و هیچ تبدیل و تغییرى در آن نمییابد). (آرى، نزول قرآن) فرمانى بود از سوى ما؛ ما (محمدص و پیامبران دیگر را) فرستادیم».
و مىفرماید: ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ١ وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ٢ لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ خَيۡرٞ مِّنۡ أَلۡفِ شَهۡرٖ٣ تَنَزَّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ وَٱلرُّوحُ فِيهَا بِإِذۡنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمۡرٖ٤ سَلَٰمٌ هِيَ حَتَّىٰ مَطۡلَعِ ٱلۡفَجۡرِ٥﴾[القدر: ۱-۵].
«ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل کردیم. و تو چه میدانی شب قدر چیست؟ شب قدر بهتر از هزار ماه است. فرشتگان و روح (جبریل÷) در آن شب به اِذن پروردگارشان برای (تقدیر) هر کاری در آن سال نازل میشوند. شبی است سرشار از سلامت (و برکت و رحمت) بدون هیچ شرّ تا طلوع سپیده».
پیامبرصفرمود: «من قام ليلة القدر ايماناً واحتساباً غفرله ما تقدم من ذنبه».(متفق علیه، البخاری ۳٧. مسلم ٧۵٩).
وقتى که دهه آخر رمضان فرا مىرسید پیامبرصکمر همت مىبست و با جدیت زیاد شبها، شب زندهدارى مىکرد و خانوادهاش را هم براى شب زندهدارى بیدار مىکرد.
و فرمود: «تحرّوا ليلة القدر في الوتر من العشر الأواخر من رمضان».(متفق علیه، البخاری ۲۰۱٧. مسلم ۱۱۶٩).
«شب قدر را در شبهاى فرد دهه آخر رمضان جستجو کنید».
روزى پیامبرصبه نزد یارانش رفت تا به طور مشخص زمان شب قدر را به آنان بگوید، اما دو نفر از مسلمانان با هم کشمکش و جر و بحث کردند. پیامبرصفرمود: «آمده بودم تا به طور مشخص زمان شب قدر را به شما بگویم، اما فلانى با فلانى کشمکش و جر و بحث کردند و خبر آن برداشته شد (فراموش شد). امید است که در این کار خیر باشد. پس آن را در شبهاى: ۲۵، ۲٧، ۲٩ رمضان جستجو کنید». (البخاری ۲۰۲۳. مسلم ۱۱۶٧).
معناى «فتلاحى رجلان» یعنى دو نفر با هم کشمکش کردند. در مسلم «یحتقان» روایت شده، یعنى هر کدام از آنها ادعا مىکرد که حق با اوست و با لفظ «یختصمان». هم نقل شده که معناى «تلاحى» را روشن مىسازد.
پیامبرصبه عایشهلدعایى را یاد داد که در شب قدر آن را بخواند و فرمود: بگو: «اللّهم إنّك عفوّ كريم تحبّ العفو فاعف عنّي».(الترمذی ۳۵۱۳ ترمذى گوید: این حدیث حسن صحیح است).
«خدایا تو بسیار بخشنده و گذشت کنندهاى، بخشش و گذشت را دوست دارى پس از تقصیراتم گذشت فرما».
خواننده گرامى، اینها نصهاى ارزشمندى هستند که از قرآن و سنت پیامبر برگرفته شدهاند و از لابلاى آنها درباره شب قدر یازده مبحث استخراج مىگردد که با کمک خدا به بیان آنها مىپردازیم:
اول: کسى که در آیات سوره بقره و آغاز سوره دخان و تمامى سوره قدر بیندیشد، برایش روشن خواهد شد که شب قدر بهطور قطعى در یکى از شبهاى رمضان است، آنجا که خداوند در سوره بقره ماه رمضان را در میان سایر ماهها مىستاید. این که ماه رمضان را براى فرستادن قرآن برگزیده است و مىفرماید: ﴿شَهۡرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ فِيهِ ٱلۡقُرۡءَانُ هُدٗى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَٰتٖ مِّنَ ٱلۡهُدَىٰ وَٱلۡفُرۡقَانِۚ﴾[البقرة: ۱۸۵].
فرو فرستادن قرآن در شبى مبارک بود که در سوره دخان آن را بیان مىکند: ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةٖ مُّبَٰرَكَةٍۚ﴾[الدخان: ۳].
آن شبى است که خداوند ارزش و منزلت آن را بزرگ داشته و آن را شب قدر نامیده است، همچنان که در سوره قدر مىفرماید: ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ١﴾[القدر: ۱].
در آن شب قرآن به یکباره از لوح المحفوظ به بیت العزه در آسمان دنیا نازل شده است. بعد از آن به طور بخش بخش و به تدریج برحسب اتفاقاتى که روى مىداد، بر قلب پیامبر نازل شد. همان گونه که عبداللَّه بن عباس آن را به طرق مختلف روایت کرده است.
در شب مبارک قدر که یکى از شبهاى ماه رمضان است، سرنوشت یکساله از لوح المحفوظ جدا مىشود و به فرشتگانى که مأمور نوشتن هستند داده مىشود. اجلها، رزقها و تمامى آنچه که در آن هست به طور قطعى و حتمى به وقوع مىپیوندند. هیچ تغییر و تبدیلى در آن ایجاد نمىشود. خداوند مىفرماید: ﴿أَمۡرٗا مِّنۡ عِندِنَآۚ﴾[الدخان: ۵].
«یعنى تمامى آنچه که انجام مىگیرد و خداوند مقرر و وحى و الهام مىکند، به امر خدا و اجازه اوست که انجام مىگیرد». (تفسیر ابن کثیر ص ۱۸۸).
دوم: هشدار و آگاهى دادن بر ضعیف بودن حدیثى که درباره سبب نزول سوره قدر روایت شده و انکار آن حدیث.
درباره سبب نزول سوره قدر گفته شده: بعد از آن که حسن بن على با معاویه بیعت کرد، و امارت را به او سپرد، مردى برخاست و گفت: (اى حسن) مؤمنان را رو سیاه کردى - یا اى سیاه کننده چهره مؤمنان - حسن گفت: خدا به تو رحم کند. در این کار مرا سرزنش نکن. چون به پیامبرصنشان داده شده (الهام شده) که بنى امیه بر منبر او خواهند نشست. پیامبر از آن کار ناراحت شد. بعد این سوره نازل گردید: ﴿إِنَّآ أَعۡطَيۡنَٰكَ ٱلۡكَوۡثَرَ١﴾[الكوثر: ۱]. یعنى اى محمد جویى در بهشت. و این سوره نازل شد: ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ١ وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ٢ لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ خَيۡرٞ مِّنۡ أَلۡفِ شَهۡرٖ٣﴾[القدر: ۱-۳]. یعنى اى محمدصبعد از تو بنىامیه مالک آن (منبر و صاحب حکومت) مىشوند. قاسم گفت: دوران حکومت بنى امیه را شمردیم، کاملاً هزار ماه بود. (الترمذی ۳۳۵۰ و آنرا ضعیف دانسته، و گفته این حدیث غریب است).
او قاسم بن فضل حُدّانى یکى از رجال سند است. ترمذى درباره او مىگوید: او ثقه است. یحیى بن سعید و عبدالرحمن بن مهدى او را ثقه دانستهاند.
با اینکه آن را به خاطر نامشخص بودن وضعیت یکى از راویان (یوسف بن سعد) ضعیف دانسته -، آن را در کتاب تفسیر القرآن، به شماره (۳۳۵۰) از حسن بن على روایت کرده است. ترمذى گوید: این حدیث غریب است.
نگاهى به اسناد این حدیث: ترمذى این حدیث را در جامع خودش از دو طریق روایت کرده است:
۱- از طریق قاسم بن فضل، او هم از یوسف بن سعد از حسنش.
۲- از طریق قاسم بن فضل از یوسف بن مازن.
همچنین حاکم حدیث را در المستدرک خودش (۳/۱٧۰)، (۳/۱٧۵) از قاسم بن فضل از یوسف بن مازن روایت کرده است. حاکم حدیث را صحیح دانسته است و ذهبى هم با او موافق است.
حاکم حدیث را (۳/۱٧۰) به تفصیل روایت کرده است.
ابن جریر حدیث را (۳۰/۲۶۰) از طریق قاسم بن فضل از عیسى بن مازن روایت کرده است.
ابن کثیر در تفسیرش گوید: ابن جریر گفته است: این گونه روایت کردن حدیث بیانگر مضطرب بودن این حدیث است. خداوند داناتر است.
(ابن کثیر ص ۱۸۵۸).
به هر حال این حدیث به طور قطعى و حتمى انکار شده است. شیخ امام ابوالحجاج مزّى گوید: این حدیث منکر است.
اما درباره متن حدیث: ابن کثیر؛ گوید: گفتم: سخن قاسم بن الحدّانى که گفته است: مدت زمان به دست گرفتن منبر پیامبرصتوسط بنىامیه و دوران حکومت آنها را حساب کردم، دیدم کاملاً هزار ماه است، نه کمتر از آن و نه زیادتر از آن، درست نیست. دلایلى که بیانگر ضعیف بودن این حدیث است آن که این حدیث براى ذم و نکوهش حکومت بنىامیه استدلال آورده شده است، چون اگر مقصود حدیث، آن (یعنى دوران حکومت بنىامیه) بود، بدین شکل و به این شیوه وارد نمىشد، چون برترى داشتن شب قدر بر ایام حکومت آنها بر ذم و نکوهش ایام حکومت آنها دلالت نمىکند. زیرا شب قدر قطعاً شریف و گرامى است و سوره قدر براى مدح شب قدر نازل شده، پس چگونه آن به وسیله برترى دادنش بر ایام حکومت بنى امیه برتر و ارزشمند مىشود، در حالى که به مقتضاى این حدیث، ایام حکومت بنىامیه مذموم و نکوهیده شده است.
اینگونه مقایسه کردنها (مقایسه چیز خوب با چیز بد) مانند گفتار گویندهاى که سروده است:
ألم تر أنّ السيف ينقص قدره
إذا قيل إن السيف أمضى من العصا
«آیا نمىدانى وقتى که گفته شود شمشیر برندهتر از عصاست، ارزش شمشیر کاسته مىشود».
دیگرى گفته:
إذا أنت فضّلت امرأ ذا براعة
على ناقصٍ، كان المديح من النّقص
«هرگاه تو شخص ماهر و نوآورى را بر فردى ناقص برترى دهى، در واقع اینگونه مدح از نقص است».
هزار ماهى که در آیه ذکر شده گفتهاند که منظور ایام حکومت بنىامیه است، در حالى که سوره مکى است. چگونه مىتوان آن را بر حکومت بنىامیه معنى کرد که لفظ آیه و مفهوم آن بر آن دلالت نمىکند؟!! و این که منبر پیامبرصمدتى بعد از هجرت، در مدینه ساخته شد در حالى که سوره، مکى است. همه این شواهد بر ضعیف و منکر بودن حدیث دلالت دارند.
مفسران روایتهایى را درباره سبب نزول سوره بیان کردهاند: (تفسیر طبرى ۳۰/۲۵٩. تفسیر ابن کثیر ص ۱۸۵٩. أسباب النزول، الواحدی ص ۴۶۱. لباب النقول، السیوطی ص ۳۲٧).
مجاهد؛ گوید: پیامبرصسرگذشت مردى از بنىاسرائیل را که هزار ماه در راه خدا جهاد کرده بود، ذکر کرد. مسلمانان از شنیدن این خبر تعجب کردند و شگفتزده شدند. خداوند این سوره را نازل کرد: ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ١ وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ٢ لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ خَيۡرٞ مِّنۡ أَلۡفِ شَهۡرٖ٣﴾[القدر: ۱-۳]. یعنى، قیام و عبادت در شب قدر از هزار ماه جهاد در راه خدا بهتر است.
همچنین از مجاهد نقل شده که گفت: در میان قوم بنى اسرائیل مردى بود که هزار ماه، شب تا صبح شب زندهدارى و عبادت مىکرد. سپس صبح تا شب هم در راه خدا جهاد مىکرد. این کار را هزار ماه انجام داد (و مسلمانان از آن کار تعجب کردند که عمر ما کوتاه است و نمىتوانیم به آن حد برسیم). خداوند این آیه را نازل کرد: ﴿لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ خَيۡرٞ مِّنۡ أَلۡفِ شَهۡرٖ٣﴾[القدر: ۳].
یعنى شب زندهدارى در شب قدر و عبادت در آن از کار آن مرد بهتر است. (تفسیر ابن جریر ۳۰/۲۵٩ با سند ضعیف به مجاهد نسبت داده است).
سوم: معناى قدر و سبب نامگذارى آن شب به این اسم.
الف - معناى قَدْر: به بالاترین نقطه هر چیزى قدر گفته مىشود. قدر آن، یعنى بالاترین حد و نقطه آن. قَدَر هم چنین است. قَدْر یعنى خداوند تمام چیزها را به اوج و نهایتشان که اراده کرده است مىرساند. به آن قَدَر هم گفته مىشود.
خداوند مىفرماید: ﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦٓ﴾[الأنعام: ٩۱].
«آنها خدا را درست نشناختند».
مفسران در تفسیر این آیه گفتهاند: خداوند را آن گونه که بزرگوارى و عظمتش ایجاب مىکند، تعظیم نکردند. این معناى صحیح آیه است.
یا آنان خداوند را آنگونه که شایسته توصیف و بزرگداشت است، توصیف و تعظیم نکردند. (معجم المقاییس، ابن فارس ۲/۳۸۸).
- قدر الشىء، یعنى اندازه چیزى. قَدْر و قَدَر، آن مقدار حکمى است که خداوند در حق بندهاش مقرر کرده است. قدر با سکون و فتح دال مترادف تقدیر هستند. (موسوعة كشاف اصطلاحات الفنون والعلوم، التهانوي۲/۱۳۰۱).
- قدر الشى- با سکون و فتح دال - در لغت یعنى نهایت و اوج آن چیز گفته مىشود: هذا قَدْر هذا وَقَدَره، یعنى این چیز هم مثل و مترادف آن است. گفته مىشود: ماله عندى قَدْر ولا قَدَر، یعنى او نزد من هیچ احترام و ارزشى ندارد.
قَدَر با فتح دال به معناى حکمى که خداوند در حق بندهاش مقرر مىکند. (المصباح المنیر ص ۱۸٧).
چکیده آنچه گفته شد: قَدْر - با سکون دال - معناى متعددى دارد. گاهى مترادف معناى قَدَر که به معناى مقدّر کردن اشیاء توسط خداوند است، مىباشد. گاهى به معناى انتها و اوج هر چیزى، گاهى به معناى احترام و ارزش و نظیر آنها. اما قَدَر - با فتح دال - مختص به امورى است که خداوند مقدر و به آن حکم مىکند.
ب- سبب نامگذارى شب قدر به این اسم: (فتح الباری ۴/۳۰۰. المنهاج، النووی ۸/۲٩۸، تفسیر القرطبی ۲۰/۱۳۰، البحر المحيط، أبوحیان ۸/٩۲).
سخنان علما در معناى کلمه «قدر» که این شب به آن منسوب شده مختلف است که مىتوان آن را در سه قول خلاصه کرد:
اول: قَدْر به معناى قَدَر - با فتح دال - که همراه قضاست مىباشد. معنایش چنین است که در آن شب احکام و کارهایى که در طول آن یکسال انجام مىگیرند مقدر مىشوند و براى فرشتگان روشن و آشکار مىگردند و در اختیار آنان قرار مىگیرند که در آن سال چه مقدار از رزق و اجل روى خواهد داد، از همان معلوماتى که بر اساس علم خدا مقدر شده و در لوح المحفوظ ثبت شدهاند.
خداوند مىفرماید: ﴿فِيهَا يُفۡرَقُ كُلُّ أَمۡرٍ حَكِيمٍ٤﴾[الدخان: ۴].
«در آن شب هر امرى بر اساس حکمت (الهى) تدبیر و جدا مىگردد (از آن روی که خدای سبحان در آن شب هر چه را که در یکسال بعد روی میدهد ـ اعم از زندگی و مرگ، توانگری و فقر، خیر و شر و غیره ـ همه را از لوح المحفوظ به سوى فرشتگان میفرستد و هیچ تبدیل و تغییرى در آن نمییابد)».
مىفرماید: ﴿تَنَزَّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ وَٱلرُّوحُ فِيهَا بِإِذۡنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمۡرٖ٤﴾[القدر: ۴]. «فرشتگان و روح (جبریل÷) در آن شب به اِذن پروردگارشان برای (تقدیر) هر کاری در آن سال نازل میشوند».
دوم: منظور از قَدْر، تعظیم و بزرگداشت است. این شب به خاطر بزرگ بودن جایگاه و شرافتش به این اسم نامگذارى شدهاست. خداوند مىفرماید: ﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦٓ﴾[الأنعام: ٩۱]. «آن گونه که خداوند سزاوار بزرگداشت و تعظیم بود، او را گرامى نداشتند».
این شب به خاطر انجام امورى مهم و روىدادن حوادثى در آن، این تعظیم و بزرگداشت را یافته است. برخى از آنها عبارتند از: نازل شدن قرآن در آن شب، عظمت پیامبرصکه قرآن بر او نازل شده، شرافت امتى که این شب به آن اختصاص یافته، فرود آمدن فرشتگان از آسمان به دنیا، فرود آمدن برکت و رحمت و مغفرت در آن شب، بزرگ بودن اجر و پاداش کسى که در آن شب قیام و عبادت کند، بزرگ بودن ارزش و جایگاه آن شب در نزد خداوند متعال.
سوم: قَدْر، یعنى تنگى، همچنان که خداوند مىفرماید: ﴿وَمَن قُدِرَ عَلَيۡهِ رِزۡقُهُۥ﴾[الطلاق: ٧]. «کسى که تنگدست باشد».
معناى تنگى در این شب، یعنى پوشیده و مخفى ماندن آن از تعیین شدنش در یک شبى معین و مشخص، یا اینکه در آن شب زمین بر اثر فرود آمدن فرشتگان فراوان - به خاطر ارزش آن شب - تنگ مىشود و به سختى براى آنان جا پیدا مىشود.
فایده: قدر با سکون دال آمده - گرچه قَدَر همردیف قضا با فتح دال شایع است - تا دانسته شود که منظور از آن قضا نیست، بلکه منظور تفصیل چیزى است که قضا بر آن جارى مىشود و آشکار و مشخص شدن سرنوشت یکساله، براى فرشتگانى که انجام آن کارها بر عهده آنان گذاشته مىشود. (گفتار توربشتى است که امام ابنحجر در فتحالبارى (۴/۳۰۱) از او نقل کرده است).
چهارم: فضیلت و ارزش شب قدر:(تفسیر ابن کثیر ص ۱۸۵۸، تفسیر بحر المحیط، أبوحیان ۸/۴٩۲).
خداوند مىفرماید: ﴿وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ٢﴾[القدر: ۲].
خداوند شأن و جایگاه شب قدر را تعظیم کرده، تا جایى که پیامبرش را آگاه مىسازد که شناخت و دانش او - گرچه گسترده و فراوان است - به پایان فضل این شب و بزرگى امر آن نمىرسد. سپس برخى از آن فضیلتها را براى او بیان مىکند:
الف- عبادت در آن شب بهتر از عبادت در هزار ماهى است که در آن شب قدر نباشد. این مدت حدود هشتاد و سه سال و چهار ماه است. پس خواننده گرامى به فراوانى و گستردگى رحمتى که خداوند در حق این امت دارد بنگر.
ب- شبى است که به خاطر فضیلتش، فرشتگان بسیارى همراه نزول رحمت و برکت به زمین فرود مىآیند، همچنین هنگام تلاوت قرآن فرود مىآیند، حلقههاى ذکر را احاطه مىکنند، بالهاى رحمتشان را براى بزرگداشت و احترام اهل علم - که نیت خالصانه دارند - مىگسترانند. از جمله فرشتگانى که در آن شب همراه فرشتگان دیگر به زمین فرود مىآید امین وحى، جبرئیل÷ است. چهقدر ارزش و جایگاه این شب بزرگ است!.
ج- فرشتگان در آن شب بر نمازگزاران در مسجد، سلام مىفرستند و تا طلوع فجر صادق براى آنان دعا مىکنند.
د- شب قدر از بلا و آفات در امان است. در آن شب شیطان نمىتواند کار بدى انجام دهد، یا به کسى آسیب برساند. تمام آن شب تا طلوع فجر صادق در امن است.
هـ- در شب قدر خداوند قرآن را به طول کامل از لوحالمحفوظ به بیت العزه در آسمان دنیا فرو فرستاد، سپس قرآن کمکم و به تدریج بر حسب حوادثى که پیش مىآمدند، در مدت ۲۳ سال بر قلب پیامبر نازل شد.
و- در شب قدر خداوند مقدار رزق و اجل و حوادث یکساله جهان را مشخص مىکند و همه آنها را در میان فرشتگانى که مأمور هستند، تقسیم مىکند.
فضیلتهاى شب قدر بسیار فراوان و غیر قابل شمارش هستند.
پروردگارا، ما را براى قیام در آن شب از روى ایمان و طلب اجر و پاداش از درگاهت، موفق بگردان، از عطا و بخشش آن شب ما را محروم مگردان، پاداش قیام ما را در آن شب چندین برابر افزون بگردان و ما را از خیر و برکت آن شب محروم مگردان. آمین یا رب العالمین.
پنجم: هدیه و بخشش چندین برابر بودن اجر و پاداش در شب قدر، مخصوص امت پیامبر خاتم است.
از جمله نعمتهاى خداوند بر امت پیامبر خاتم، نسبت به امتهاى پیشین، فضیلتهاى فراوانى است که خداوند به این امت اختصاص داده است، اینکه خداوند در برابر عبادت کم امت اسلامى، اجر و پاداش بسیار بزرگى به آن وعده داده است. به عنوان مثال برترى داشتن و فضیلت عبادت در شب قدر بر هزار ماهى که شب قدر در آن نباشد، بهترین گواه بر این گفته است.
همچنین بهترین گواه بر آنچه گفته شد، این استدلالها هستند:
۱- امام مالک؛ در کتاب الموطأ گوید: او از علماى مورد اعتماد شنیده است که عمرِ مردمان پیشین به پیامبر خاتمصنشان داده شد. گویا پیامبر با دیدن عمر (زیاد) آنها، عمر امتش را کم دانست که نمىتوانند در این عمر کوتاه به اندازه آنانى که عمرى طولانى داشتهاند، عبادت کنند. خداوند شب قدر را - که عبادت در آن از عبادت هزار ماه بهتر است - به او و امتش عطا کرد. (موطأ، مالک ۱۵).
۲- در حدیثى که مجاهد با سند مرسل روایت کرده، درباره سبب نزول سوره (قدر) آمده است: پیامبرصمردى از بنىاسرائیل را نام برد که در راه خدا هزار ماه جهاد کرد. مسلمانان از شنیدن آن خبر و جهاد زیاد او، شگفتزده شدند (که عمر ما کم است و نمىتوانیم به آن اجر و پاداش دست یابیم). خداوند (براى آرامش دادن به آنان) سوره قدر را نازل کرد: ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ١ وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ٢ لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ خَيۡرٞ مِّنۡ أَلۡفِ شَهۡرٖ٣﴾[القدر: ۱-۳].
و فرمود: عبادت در شب قدر بهتر از هزار ماهى است که آن مرد بنى اسرائیل زره پوشیده و جهاد مىکرد. (تفسیر ابن أبی حاتم۱۰/۳۴۵۲ شماره ۱٩۴۲۴. البيهقي في السنن الكبرى ۴/۳۰۶، الواحدي في أسباب النزولص ۴۶۱ ).
آنچه سخنان مالک و حدیث مرسلى را که مجاهد روایت کرده تأیید مىکند، حدیث صحیحى است که از ابن عمر روایت شده: او از رسول خدا شنید که فرمود: برترى و ماندگارى شما نسبت به امتهاى گذشته همانند فاصله بین نماز عصر تا غروب خورشید است؛ به یهودیان، تورات داده شد تا نصف روز (وقت ظهر) به آن عمل کردند و بعد از عمل کردن به آن ناتوان شدند. به آنان یک قیراط یک قیراط اجر داده شد، سپس به مسیحیان انجیل داده شد، تا هنگام عصر به آن عمل کردند. سپس از عمل کردن به آن بازماندند. به آنان هم یک قیراط یک قیراط اجر داده شد. سپس به ما قرآن داده شد تا غروب خورشید به آن عمل کردیم. به ما دو قیراط دو قیراط اجر داده شد. اهل کتاب گفتند: پروردگارا، به آنان دو قیراط دو قیراط پاداش دادى، ولى به ما یک قیراط یک قیراط پاداش دادى، در حالى که کردار و اعمال ما بیشتر از آنان است؟ خداوند از آنان مىپرسد: آیا چیزى از پاداش شما کاستهام؟ گفتند: نه، خداوند مىفرماید: پس آن فضل من است، به هر کسى که بخواهم افزون مىدهم. پروردگارا، ما خواستار فضل تو هستیم. ما را از فضلت محروم مگردان. (البخاری ۵۵٧).
جمعى از اهل علم از جمله: امام مالک، ابن حجر، نووى و سیوطى ترجیح دادهاند که شب قدر مختص به امت اسلام است. (الموظأ ۱/۲۱۸، فتح الباری ۴/۳۰۴، خصائی الکبرى، السیوطی ۱/۲۰۸).
امام ابن کثیر اشارهاى دارد که شب قدر در میان امتهاى گذشته هم وجود داشته، همچنان که در میان امت اسلام هست. اما قول اول ترجیح داده مىشود. خداوند داناتر است. (تفسیر ابن کثیر ص ۱۸۶۰).
ششم: جستجوى دریافت شب قدر و تحقیق در تعیین بهترین وقت براى طلب آن.
پیامبرصفرمود: «تحرّوا ليلة القدر فى الوتر من العشر الأواخر من رمضان».(تخریج آن گذشت).
«شب قدر را در شبهاى فرد دهه آخر رمضان جستجو کنید».
این حدیث براى تعیین زمان شب قدر و بهترین وقت جستجوى آن، مهم است.
احادیث صحیح که به طلب شب قدر دلالت دارند، فراوان هستند. علما تلاش کردهاند از آن احادیث مطالبى را درباره تعیین زمان شب قدر استنباط کنند که حدوداً به چهل قول مىرسند. این کتاب گنجایش بر شمردن آنها را ندارد، صرف نظر از اینکه بخواهد به طور مفصل آنها را شرح دهد.
اینجا به بیان اقوالى درباره شب قدر، که نزد علما ترجیح داده شدهاند، مىپردازیم:
۱- امام بخارى؛ در صحیح خودش بابى را درباره جستجوى شب قدر در شبهاى فرد دهه آخر رمضان اختصاص داده و به طور مفصل شرح داده است.
ابن حجر گوید: از شرح امام بخارى چنین استنباط مىشود که ترجیحاً شب قدر مختص به رمضان، آن هم شبهاى فرد دهه آخر رمضان است. این خلاصه تمامى آن مطالبى است که درباره شب قدر وارد شدهاند. (فتح الباری ۴/۳۰۶).
ابن حجر از تعیین شب بیست و پنجم رمضان به عنوان شب قدر - که بعضى به آن معتقدند - ایراد مىگیرد و مىگوید: آن شب در یکى از شبهاى فرد دهه آخر رمضان است. احادیثى که عایشه و دیگران در اینباره روایت کردهاند، بیانگر این مطلب است و همچنین قول ارجح در این زمینه است. ابوثور مزنى و ابن خزیمه هم این نظر را دارند. (صحیح ابن خزیمه ۳/۳۲۳).
پس تعیین یکى از شبهاى فرد دهه آخر به طور قطعى به عنوان شب قدر دلیل قطعى ندارد. جمعى از علماى مذاهب هم، همین نظر را دارند. (فتح الباری ۴/۳۱۲).
ابن حجر بعد از آن که چهل و هشت قول را درباره شب قدر بررسى مىکند مىگوید: قول ارجح درباره شب قدر، بیانگر این است: شب قدر در شبهاى فرد دهه آخر رمضان است و آنچه از احادیث فهمیده و برداشت مىشود این است که شب قدر در سالهاى مختلف جابجا مىشود، یعنى هر سال در یکى از شبهاى فرد دهه آخر قرار مىگیرد. (منبع سابق ۴/۳۱۳).
۲- امام نووى؛ گوید: شب قدر در دهه آخر رمضان، سال به سال جابجا مىشود. بدین شکل بین احادیث مختلفى که درباره شب قدر روایت شدهاند، جمع و توفیق ایجاد مىشود. (المجموع شرح المهذب ۶/۴۴٩).
۳- شیخ الاسلام احمد بن تیمیه؛ گوید: شب قدر در دهه آخر رمضان است. همچنین از طریق احادیث صحیح از پیامبر روایت شده که فرمود: «آن را در شبهاى فرد دهه آخر رمضان جستجو کنید». (مجموع الفتاوى ۲۵/۲۸۴).
۴- گروهى از علماى سلف گفتهاند: - که قول تحقیق شده مذهب امام احمد و روایت از امام ابوحنیفه هم است - شب قدر، شب بیست و هفتم رمضان است. (تفسیر ابن کثیر ص ۱۸۶۱).
در این گفته به روایت ابى ابن کعبس استدلال مىکنند، ابى بن کعبس زمانى که شب ۲٧ رمضان را شب قدر تعیین کرد، از او علت معین کردن آن شب به عنوان شب قدر سؤال شد، جواب داد: به وسیله وجود نشانههایى که پیامبرصخبر داده است: اینکه صبح آن شب خورشید بدون پرتوافکنى و تابش طلوع مىکند. (مسلم ٧۶۲، ۱۱۶٩).
سخنان أبىس درباره تعیین شب قدر در ۲٧ رمضان به حدیثى معین استناد نشده است، بلکه به نشانهها و علامتهایى که براى شناختن آن بیان شدهاند اعتماد شده است، در آن سال صبح شب۲٧ چنین طلوع کرد. این به آن معنا نیست که هر سال شب قدر در ۲٧ رمضان اتفاق مىافتد؛ چون شب قدر سال به سال در شبهاى فرد دهه آخر رمضان جابجا مىشود. همچنان که نشانههایى که براى شناختن شب قدر بیان شدهاند، در زمان پیامبرصدر صبح شب ۲۱ و شب ۲۳ هم دیده شدهاند.
با این توضیح روشن مىشود که استناد ابى بن کعب براى تعیین ۲٧ رمضان به عنوان شب قدر، بر دلیلى مستحکم و قوى استناد نمىشود که بتوان بر آن اعتماد کرد. براى توضیح بیشتر. (نگا: منة المنعم فی شرح صحیح مسلم، المبارکفوری ۱/۴۸۰).
ابى گوید: قسم به خدایى که هیچ معبودى راستین جز او نیست، من مىدانم که شب قدر کدام یک از شبهاى رمضان است. پیامبرصبه ما دستور داد که در آن شب قیام کنیم. آن شب ۲٧ رمضان بود. نشانههاى آن عبارتند از اینکه صبح آن، خورشید بدون پرتوافکنى طلوع مىکند. (همچون ماه مىتوان به قرص آن نگاه کرد.
از بعضى از سلف حکایت شده که تلاش کردهاند، اثبات این قول را از قرآن استخراج کنند و گفتهاند آن شب ۲٧ رمضان است، چون کلمه «هى» که در سوره قدر آمده بیست و هفتمین کلمه در سوره است. خداوند داناتر است.
منظور ابنعباسباست. اما این مطلب نمىتواند از ابنعباس باشد، چون این سخن، معماگونه و پوشیده است و کلام خدا از آن منزه است. (بحر المحيط.أبوحیان ۸/۴٩۳).
۵- علامه شنقیطى بعد از آن که اقوال علما را در این مسأله بیان مىکند، گوید: بعد از آن که از بیانات و ادلهاى که درباره طلب شب قدر در شبهاى فرد دهه آخر رمضان آگاهى پیدا کردى، پس بدان که نزدیکترین و مناسبترین شب براى قرار گرفتن شب قدر در آن، شب بیست و هفتم رمضان است. بر حسب آنچه علما نظر دارند و ادله بر آن دلالت مىکند، این نظر ارجح است. جمعى از یاران احمد بن حنبل هم این نظر را دارند.
قسطلانى گفت: امام مرداوى در الانصاف گفته است: این نظر، نظر درستى است. (إرشاد الساری ۴/۵٩۴).
جمع کثیرى از اصحاب پیامبرصهم این نظر را دارند. ابى بن کعب آن را با قاطعیت اعلام کرده و براى اثبات آن سوگند خورده است. این مطلب در صحیح مسلم آمده است. در مسند احمد از ابن عمر با سند مرفوع روایت شده: «شب قدر، شب بیست و هفتم رمضان است».، شاشى که از علماى شافعیه است در «الحلیه» از بیشتر علما این قول را حکایت کرده است. (زاد المسلم. علامه محمد بن أحمد الشنقیطی ۳/۳۰۵).
خواننده گرامى، از اقوال و روایاتى که بیان شد، چنین نتیجهگیرى مىشود که بهترین و مناسبترین وقتهاى جستجوى شب قدر، شبهاى فرد دهه آخر رمضان است و با قاطعیت نمىتوان بیان کرد که حتماً فلان شبِ فرد است. با استناد به مجموع احادیث صحیح که در این زمینه روایت شدهاند، گرچه شب بیست و هفتم رمضان در میان شبهاى فرد شانس بیشترى براى وجود شب قدر دارد، ولى این هم قطعى نیست. (امام ابنکثیر گوید: «از مالک؛ نقل شده که در تمامى شبهاى دهه آخر رمضان بهطور یکسان براى طلب شب قدر شبزندهدارى انجام مىگیرد. هیچ شبى بر شب دیگر ترجیح ندارد. آن را در شرح رافعى دیدهام». تفسير القرآن العظيم، ص ۱۸۶۲).
هفتم: نشانههاى شب قدر.
از بزرگترین رحمت و نعمتى که خداوند شامل حال امت پیامبر خاتم کرده این است که این شب را مختص این امت قرار داده است. سپس نشانههایى براى شناختن آن قرار داده که وجود آنها بیانگر راستگویى پیامبرصو مژده دادن به امت اسلامى است. جستجو و عبادت در آن شب سبب مىشود که اجر و پاداش مسلمان چندین برابر شود، درست معادل عمر کامل یک انسان.
گاهى این نشانهها عمومى هستند که بیشتر مردم آنها را درک مىکنند، و گاهى مختص به بندگان خاص و خالص هستند که موفق به دیدن آنها مىشوند. در این مبحث نشانههاى عمومى آن را بیان مىکنم. سپس براى آن استدلال مىآورم، ولى نشانههاى اختصاصى آن را وامىگذارم براى کسانى که براى دریافتن آن شب موفق مىشوند و کارهاى خارقالعاده مىبینند، تا آنها را در مبحث «رؤية ليلة القدر»بیانکنم.
اینک نشانههاى عمومى شب قدر:
۱- طلوع خورشید در صبح آن شب، صاف و بدون تابش نور است. قرص خورشید کاملاً دیده مىشود و هیچ شعاع و پرتویى آن را نمىپوشاند. در این حال نگاه کردن به قرص خورشید همانند قرصماه، امکانپذیر است. هنگام طلوع خورشید هیچ شیطانى با آن بیرون نمىآید.
۲- ظاهر شدن ماه در آن شب به شکل کاسهاى که دو نیمه شده است.
۳- آن شب، شب بسیار آرامى است. در آن هیچ شهابى به سوى شیاطینى که استراق سمع مىکنند پرتاب نمىشود [چون به خاطر امان بودن آن شب ممکن است استراق سمع صورت نگیرد]، هوا کاملاً صاف و نورانى است. گویا در آن شب قرص ماه کامل است. در آن شب از گرماى اذیت کننده و سرماى سوزناک خبرى نیست.
خواننده گرامى، آنچه بیان شد، وصف کاملى از نشانههاى آن شب بزرگ بود، فقط به نشانههایى که دلیل صحیح داشتند اکتفا کردم. اینک ادله آن نشانهها به ترتیب بیان مىشوند:
۱- زر بن حبیش از ابى بن کعب پرسید: به چه دلیلى مىگویى که شب قدر شب ۲٧ رمضان است؟ جواب داد: با مشاهده نشانههاى آن شب که پیامبرصبه ما خبر داده است: این که خورشید صبح آن شب بدون پرتو طلوع مىکند.
شعاع همان پرتو و تابش نور خورشید است، هنگامى که طلوع مىکند و هنگام نگاه کردن به آن همچون طناب یا شاخهاى براى نگاهکننده ظاهر مىشود.
قاضى عیاض درباره «لا شعاع لها»گوید: نشانهاى است که خداوند آن را بدون وجود سبب ظاهرى نشانه شب قدر قرار داده است. گوید: گفته شده این حالت، به خاطر رفت و آمد زیاد فرشتگان در آن شب به زمین است که شعاع خورشید با بالهاى لطیفشان پوشیده مىشود. (المنهاج، للنووي۸/۳۰۶).
۲- پیامبرصفرمود: «از نشانههاى شب قدر این است که خورشید صبح آن شب، صاف و بدون پرتوافکنى طلوع مىکند، همانند قرص کامل ماه. شیطان در آن روز اجازه بیرون آمدن همراه با طلوع خورشید را ندارد». (أحمد فی المسند (۵/۳۲۴). عراقى گفته است: اسنادش جید است. هیثمى در «المجمع» (۳/۱٧۵) گفته است راویان آن ثقه هستند).
۳- اصحاب آن حضرت در نزد او از شب قدر، یاد کردند که چگونه است، پیامبرصفرمود: «کدام یک از شما طلوع ماه را در حالى که همانند نیمه کاسه است، یادش مىآید؟». (مسلم ۱۱٧۰).
امام نووى؛ در شرح فرمایش پیامبرص«مثل شق جفنة»گوید: این جمله اشاره دارد که شب قدر در آخر ماه رمضان است، چون ماه در هنگام طلوع مانند «شق جفنة».نمىشود، بلکه در آخر ماه آنگونه هست. در المنهاج (۳۰۶/۸) آمده است: جفنه یعنى کاسه غذا، جمع آن جفان و جِفَن و جَفَنَات است. (معجم الوسیط (جَفَن) و قاموس المحیط (الجَفْن) ).
۴- پیامبرصفرمود: «نشانه شب قدر این است که آن شب، صاف و روشن است، گویا در آن شب نور ماه مىتابد، شب آرامى است نه سرد است نه گرم، هیچ ستارهاى به شیاطین پرتاب نمىشود». (أحمد فی المسند ۲۴٧).
هشتم: پیامبر از زمان آن آگاهى داشت:
خداوند مىفرماید: ﴿وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ٢﴾[القدر: ۲].
ابن عیینه در تفسیر این آیه گفته است، هرگاه جملهاى که در قرآن خطاب به پیامبرصبا (ما ادراک) آمده، خداوند پیامبر را از وجود آن کار آگاه ساخته است، اما اگر مىفرمود: (و ما یدریک) پیامبر را از آن کار آگاه نمىساخت. (البخاری ۲۰۱۴).
حافظ ابن حجر؛ گوید: منظور ابن عیینه این است که پیامبرصزمان دقیق شب قدر را مىدانست. (فتح الباری ۴/۳۰۰).
روزى پیامبر به نزد اصحاب آمد تا زمان شب قدر را به آنان خبر دهد، اما دو نفر با هم کشمکش و جر و بحث کردند. پیامبر فرمود: «آمده بودم زمان شب قدر را به شما بگویم، اما فلانى و فلانى با هم کشمکش کردند و خبر آن برداشته شد. امیدوارم این کار (پنهان ماندن زمان شب قدر) براى شما بهتر باشد. پس شب قدر را در ۲٩، ۲٧، ۲۵ رمضان جستجو کنید». (تخریج آن گذشت).
پیامبرصفرمود: «شب قدر در خواب به من نشان داده شد. سپس یکى از همسرانم مرا بیدار کرد و زمان آن از یادم رفت. پس آن را در دهه آخر رمضان جستجو کنید». (مسلم ۱۱۶۶. المنهاج، للنووی ۸/۲٩٩).
از مجموع ادلهاى که گذشت استدلال مىشود که پیامبرصبه طور یقین زمان مشخص شب قدر را مىدانست و حتى خواست آن را به اصحابش بگوید، اما آن را فراموش کرد. یک بار به خاطر کشمکش دو نفر با هم، که هر کدام ادعا مىکرد حق با او است، بار دوم به خاطر بیدار شدنش به وسیله یکى از همسرانش، سبب شد خوابى را که درباره تعیین زمان مشخص شب قدر دیده بود، به یاد نیاورد. خداوند داناتر است. (قول به تعدد سبب فراموشى آن حضرتص، را ابن حجر در الفتح (۴/۳۱۵) و قسطلانى در الارشاد (۴/۵٩۴) تقویت کردهاند).
فایده: در مطالب گذشته بیان شد که سبب فراموشى پیامبرصبراى تعیین زمان دقیق شب قدر، کشمکش دو نفر بود. چنین استنباط مىشود که، کشمکش و جر و بحث و بیهودهکارى شوم و این گونه کارها نکوهیده و مذموم هستند و سبب عقوبت معنوى مىشوند و کشمکش و مجادله بیهوده، علم سودمند و منافع را از بین مىبرد. (المفهم، للقرطبى (۴/۱٩۵۳)، تفسیر ابنکثیر، ص (۱۸۶۲)، المنهاج، للنووى (۸/۳۰۴).
بر خلاف آنچه بیشتر مردم مىپندارند که مدارسه علم اقتضا مىکند برخى از کشمکشها و جدلها در برخى مسائل پیش بیاید، در آن صورت فرد حریص مىشود فقط به خاطر خشنود ساختن نفسش طرف مقابل را مجبور کند از نظرش عقبنشینى کند و بر او پیروز گردد، نه اینکه بخواهد حق و واقعیت را آشکار سازد و دنبالهرو حق باشد.
آنچه از کل حدیث فهمیده مىشود این است که در زمینه علمى باید کشمکش و جدل ترک شود. همچنین به علما احترام گذاشته و به مقامشان ارج نهاده شود، حتى اگر یکى از علما در خواب باشد به خاطر احترام گذاشتن به مقام علمى او، نباید مزاحم او شد و او را بیدار کرد، مگر براى انجام فریضه نماز و نظیر آن و به خاطر رعایت ادب، حتى درِ خانههایشان را براى اینکه براى نماز به مسجد بیایند نباید زد. اضافه بر آن، در محضر اهل علم با نهایت ادب باید نشست.
مفهوم دیگر حدیث اینکه براى فرو نشاندن کشمکش و اصلاح بین دو نفر باید به زودى اقدام شود. خداوند داناتر است.
نهم: درک حکمت مشخص نشدن شب قدر.
پیامبرصفرمود: «امید است این کار براى شما بهتر باشد». (متفق علیه، وتخریج آن گذشت).
یعنى بهتر بودن مشخص نشدن زمان معین شب قدر، این را مىطلبد که فرد روزهدار تمامى ماه رمضان یا دهه آخر آن را شب زندهدارى کند. برعکس اگر زمان آن تعیین مىشد روزهدار فقط در آن شب قیام مىکرد. (فتح الباری ۴/۳۱۴).
مشخص نبودن زمان دقیق شب قدر، سبب مىشود که جویندگان آن در تمامى اوقاتى که امید دریافتن آن را دارند، در جستجوى آن تلاش فراوان و عبادت بیشترى انجام دهند. در نتیجه عبادت آنان بیشتر مىشود و پاداش فراوانى براى خود کسب مىکنند، اما اگر افراد زمان دقیق آن را مىدانستند، فقط به قیام همان شب اکتفا مىکردند. ولى حکمت الهى اقتضا کرده که زمان دقیق آن نامعلوم باشد تا در تمامى ماه رمضان در جستجوى آن شب، عبادت و قیام کنند و در دهه آخر رمضان تلاش دو چندان شود. به خاطر همین پیامبر خداصدر دهه آخر رمضان در مسجد اعتکاف مىنشست تا هنگامى که وفات کرد. سپس بعد از او همسرانش اعتکاف مىنشستند. (متفق علیه، وتخریج آن گذشت).
هرگاه دهه آخر رمضان فرا مىرسید پیامبرصکمر همت مىبست و خود را کاملاً براى عبادت آماده مىکرد و شب زندهدارى مىکرد و همسرانش را هم (براى عبادت) بیدار مىکرد. (متفق علیه، وتخریج آن گذشت).
(گفتار او گرچه در معنا همانند گفتار پیشین ابنحجر است، اما چون تفصیل فراوانى همراه با استدلال دارد، در اینجا بیانش کردم). (نگا: تفسیر ابنکثیر، ص ۱۸۶۲).
دهم: ماندگارى شب قدر و بر نداشتن آن.
امام بخارى؛ در کتاب صحیحش بابى را به عنوان «رفع معرفة ليلة القدر لتلاحي الناس»نامگذارى کرده است. او رفع را به «معرفة ليلة»مقید کرده است. اشاره به این دارد که شب قدر به هیچ وجه در حال حاضر و در آینده برداشته نمىشود و همچنان ماندگار است، آوردن این قید بیانگر آگاهى کامل او از حدیثى است که باب را با آن آغاز کرده است و در آن حدیث آمده: «شب قدر را در شبهاى ۲٩، ۲٧ و ۲۵ رمضان جستجو کنید». (فتح الباری ۴/۳۱۴).
پیامبرصبعد از آن که به اصحاب اعلام کرد خبر شب قدر برداشته شد، به آنان دستور داد که در این سه شب آن را جستجو کنند. دستور پیامبر درباره جستجوى شب قدر دلیل این است که بنا بر قول صحیح، شب قدر برداشته نشده است. حدیثى که در صحیحین آماده بیانگر آن است: «تحرّوا ليلة القدر في الوتر من العشر الأواخر من رمضان».
«شب قدر را در شبهاى فرد دهه آخر رمضان جستجو کنید».
اگر شب قدر برداشته مىشد، پیامبر دستور نمىداد که آن را در شبهاى فرد دهه آخر رمضان جستجو کنند، چون - همان طور که روشن است - در جستجوى چیزى که برداشته شده و وجود ندارد، سودى نیست. (زاد المسلم، علامه الشنقیطی ۳/۲۰۲).
بنابراین، مفهوم کلمه «رفع» در حدیث یعنى خبر آگاهى یافتن از زمان دقیق آن شب برداشته شده است، نه اینکه شب قدر به طور کلى برداشته شود. (تفسیر ابن کثیر ص ۱۸۶۰).
اگر منظور پیامبرصبرداشته شدن عین شب قدر بود، هرگز به یارانش امر نمىکرد که آن را جستجو کنند. با وجود دلایل فراوان از احادیث و دیده شدن بسیار شب قدر به وسیله بندگان صالح، علما اتفاق نظر دارند که شب قدر وجود دارد و پیوسته تا آخرالزمان وجود خواهد داشت. (المفهم. للقرطبي۴/۱٩۵۲).
چکیده سخن این که، چند برابر شدن پاداش مسلمانانِ شب زندهدار در شب قدر براى امت محمدصیک بخشش و هدیه الهى است و تا برپایى روز رستاخیز ادامه خواهد داشت.
ابوذرس درباره برداشته شدن شب قدر یا استمرار آن از پیامبرصسؤال کرده است، گوید: گفتم: آیا آنچه با پیامبران است تا زمانى که زندهاند با آنان مىماند، اما وقتى که وفات کردند، آن هم برداشته مىشود؟ یا اینکه تا روز رستاخیز ماندگار مىماند؟ فرمود: «بلکه تا روز رستاخیز پابرجا باقى مىماند». (أحمد فی المسند ۵/۱٧۱).
یازدهم: دیدن شب قدر.
پیامبر خداصفرمود: «وقد رأيتنى أسجد في ماء وطين».
«خواب دیدم که میان آب و گِل سجده مىکردم».
ابوسعیدصراوى حدیث گوید آن شب آسمان شروع به باریدن کرد و مسجد پر از آب شد، آب در نمازگاه پیامبر جارى شد، آن شب بیست و یکم رمضان بود. من به چشم خودم دیدم، وقتى که پیامبرصنماز صبح را خواند، صورتش پر از آب و گِل بود. (البخاری ۲۰۱۶، ۲۰۱۸ مسلم ۲٧۶۱، ۱۱۶٧).
پیامبرصفرمود: «أرى رؤياكم في العشر الأواخر فاطلبوها في الوتر منها».(متفق علیه، البخاری ۱۱۵۸. مسلم ۱۱۶۵).
«عقیده دارم که خواب شما با واقعیت مطابقت دارد، پس آن را در شبهاى فرد دهه آخر رمضان جستجو کنید».
همچنین در حدیث صحیح آمده: در هفت شب آخر رمضان، شب قدر در خواب به مردانى از یاران پیامبرصنشان داده شد. به پیامبر گفتند. فرمود: «عقیده دارم که خواب شما با واقعیت مطابقت دارد و شب قدر در هفت شب آخر رمضان قرار دارد. هر کسى که مىخواهد آن را دریابد، در هفت شب آخر رمضان آن را جستجو کند». (متفق علیه، البخاری ۲۰۱۵. مسلم ۱۱۶۵).
مىتوان بین فرموده پیامبرصدرباره ده شب و هفت شب آخر رمضان، براى جستجوى شب قدر جمع کرد: آن را در دهه آخر رمضان جستجو کنید. اگر یکى از شما این کار را نتوانست، حداقل هفت شب آخر را از دست ندهد. (مسلم ۱۱۶۵).
خواننده گرامى، از مطالبى که درباره شب قدر بیان شد مطالب زیر استنباط مىشود:
۱- دیدن و دریافتن شب قدر، گاهى در خواب انجام مىگیرد، سپس آن خواب همچون روشنى روز در بیدارى محقق مىشود، همچنان که پیامبر در آن شب در خواب دید که صبح آن شب در میان آب و گِل سجده مىکند. در بیدارى هم آن چه دیده بود محقق شد و اصحاب هم آن را مشاهده کردند.
۲- استناد به خواب براى اثبات شب قدر در دهه آخر رمضان، در واقع استدلال براى کار موجود است. پس با قاعده شرعى مخالفتى ندارد. پیامبرصترجیح داد که شب قدر در دهه آخر رمضان جستجو شود و آن با خوابى که بعضى از یارانش در آن شبها درباره شب قدر دیده بودند موافق شد. این گونه نبود که پیامبرصبه خاطر خواب آنها بخواهد حکمى را اثبات کند و بگوید شب قدر به خاطر خوابى که آنان دیدهاند، فقط باید در دهه آخر رمضان جستجو شود. هرگز این گونه نبود؛ بلکه شب قدر در دهه آخر رمضان موجود بود. هیچ تفاوتى نداشت که آنها آن خواب را مىدیدند یا نمىدیدند.
چکیده مطلب این که پیامبرصخواب آنان را درباره اثبات شب قدر ترجیح داد. چنین خوابهایى در مسائل شرعى دیگرى هم تکرار شدهاند، مانند خوابى که درباره اذان و مسائلى نظیر آن دیده شد. (المفهم، القرطبي۴/٩۵۵).
۳- دیدن شب قدر در خواب توسط بعضى از بندگان صالح امرى است که از نظر شرع اثبات شده است، همچنان که دیدن آن در خواب توسط بعضى از اصحاب به اثبات رسیده است.
پاسخ: نظر علما در اینباره مختلف است:
گفته شده: همه چیز در حال سجده دیده مىشوند. گفته شده: دیده مىشود که نور در همه جا مىتابد، حتى در جاى تاریک. گفته شده: سلامى از جانب فرشتگان شنیده مىشود. گفته شده: نشانه آن قبولى دعاى کسى است که براى دیدن آن موفق شود.
بنابر نظر طبرى؛ وجود هیچ کدام از آن نشانهها براى دیدن شب قدر شرط نیستند. (فتح الباری ۴/۳۱۳).
نووى؛ گفته است: شب قدر نشانههایى دارد و از فرزندان آدم، کسى که خدا بخواهد، همه ساله در رمضان آنها را مىبیند. احادیث و اخبار بندگان صالح بر اثبات دیدن شب قدر دلالت مىکنند. و اینکه بندگان صالح آن را زیاد دیدهاند، تا حدى که قابل شمارش نیست. (المنهاج، النووی ۸/۳۰۶).
چکیده مطالب این که در آن شب در حالت بیدارى برخى از کارهاى خارقالعاده مشاهده مىشوند که بعضى از بندگان صالح موفق به دیدن آنها مىشوند. اما دیدن کارهاى خارق العاده براى دریافتن فضیلت شب قدر شرط گرفته نیست. به هر حال شب قدر وجود دارد، چه نشانههایى که بر وجود آن دلالت کنند - در بیدارى یا خوا ب دیده شوند، یا دیده نشوند. خداوند داناتر است.
پرسش: کسى که شب قدر را ببیند آیا خبر آن را به دیگران بگوید؟
پاسخ: آنچه بعضى از علما از حدیثى که پیشتر ذکر شد که پیامبر مىخواست زمان دقیق شب قدر را بگوید و به خاطر کشمکش دو نفر خبر آن برداشته شد، چنین استنباط کردهاند که:
سنت است کسى که توفیق دیدن شب قدر را پیدا مىکند، سرّ آن را بپوشاند و افشا نکند، به دلیل اینکه خداوند براى پیامبرش مقرر کرد که درباره تعیین زمان آن به دیگران خبر ندهد. رستگارى و سعادتمندى کامل در پیروى از پیامبر است. سنت است سرّ آن شب را آشکار نکند. (این استنباط امام سبکى کبیر در «الحلبیات» است. حافظ ابن حجر در الفتح (۴/۳۱۵) چنین نقل کرده است).
پرسش: دعایى که مستحب است در شب قدر بیشتر خوانده شود، کدام است؟ و راز و رمز راهنمایى براى گفتن آن دعا چیست؟
پاسخ: مستحب است بنده در تمامى لحظات زندگى و تمامى اوقات، بیشتر دعا کند و در ماه رمضان بسیار دعا کند. در دهه آخر رمضان به خصوص در شبهاى فرد آن دعا زیاد بخواند.
شب قدر یکى از شبهاى فرد آخر رمضان است. سنت است که در شب قدر این دعا خوانده شود: «أَللَّهُمَّ إِنَّكَ عَفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّي».
عایشه از پیامبر پرسید: اگر شب قدر را دریابم، چه دعایى بخوانم؟ فرمود: بگو: «أَللَّهُمَّ إِنَّكَ عَفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّي».(تفسیر ابنکثیر، ص (۱۸۶۲). حدیث را احمد در جاهایى از مسند از جمله شماره (۶/۱۸۲) آورده است. ترمذى با لفظ «عفوٌ کریمٌ» به شماره (۳۵۱۳) روایت کرده و گفته که این حدیث حسن صحیح است).
«خدایا، تو بسیار گذشت کننده و بخشندهاى و گذشت و بخشش را دوست دارى، پس مرا ببخش».
دستور پیامبرصبه مسلمانان براى طلب عفو و بخشش از خداوند متعال، بعد از آن که با تمام توانشان در شب قدر و سایر شبهاى دهه آخر رمضان، براى انجام عبادت تلاش مىکنند، بیانگر انتخاب رسیدن به جایگاه والا و انجام کارهایى است که با مقام انسانیت سازگار هستند، گرچه فرد شب قدر را نمىبیند، اما با تمامى توانش براى رسیدن به آن و کسب فضایل آن عبادت مىکند. (سطوع البدر بفضائل ليلة القدر،ابراهیم الحازمى، ص ۱٧٩).
پرسش: پاداش مشخصى که به شب زندهدارانِ شب قدر وعده داده شده، آیا شامل تمامى کسانى مىشود که در آن شب قیام مىکنند، یا فقط شامل کسانى مىشود که براى دیدن و دریافتن آن موفق مىشوند؟
پاسخ: پیامبرصفرمود: «من قام ليلة القدر إيماناً واحتساباً غُفر له ما تقدم من ذنبه».(تخریج آن گذشت).
«کسى که در شب قدر از روى ایمان و یقین و طلب اجر از خدا، قیام کند تمامى گناهان گذشتهاش بخشیده مىشوند»
و فرمود: «من يقم ليلة القدر فيوافقها ايماناً واحتساباً غفرله». (متفق علیه، البخاری ۳۵. مسلم ٧۶۰).
«کسى که از روى ایمان و یقین و طلب اجر از خدا، براى دریافتن شب قدر قیام کند و (قیام او) موافق با آن شب باشد، بخشیده مىشود».
همچنین فرمود: «فمن قامها ابتغاءها إيماناً واحتساباً، ثمّ وُفّقت له، غفر له ما تقدم من ذنبه وما تأخّر».(أحمد فی المسند ۵/۳۱۸).
«کسى که از روى ایمان و یقین و طلب اجر از خدا براى طلب شب قدر قیام کند، سپس به دریافتن آن موفق شود، تمامى گناهان گذشته و آیندهاش بخشیده مىشوند».
قید «فيوافقها»و «ثمّ وُفقت له»که در احادیث ذکر شدهاند، آیا به معناى این است که در بیدارى پرده از چشمان فرد برداشته مىشود و کارهاى خارقالعاده مىبیند؟ یا با شناختن نشانههاى آن شب، به وجود آن پى مىبرد؟ یا از طریق ترجیح دادن دلیل، از قبیل این که معتقد باشد شب ۲٧ یا نظیر آن است، شب را درک مىکند؟ یا اینکه قیام او موافق با آن شب باشد؛ گرچه نداند که آن شب قدر است؟
قول ارجح در اینباره، همان نظر دو امام بزرگوار: نووى و ابن حجر -رحمهما اللّه - است. منظور از «موافق بودن» یعنى دانستن اینکه شب قدر است و در آن قیام کند. با این قیام به همان پاداش بزرگى که وعده داده شده دست مىیابد و دیدن کارهاى خارقالعاده براى دستیابى به پاداش شرط نیست. بنابراین حتى اگر کسى نداند که شب قدر است و در آن شب براى جستجوى قدر قیام کند و به دیدن آن موفق هم نشود، همان پاداش را مىگیرد. اما صحبت اینجا درباره به دست آوردن آن پاداش بزرگ و معینى است که وعده داده شده است، یعنى بخشیده شدن گناهان گذشته و آینده. این پاداش براى کسى حاصل مىشود که از روى ایمان و یقین جهت طلب آن شب قیام کند، گرچه از طریق کرامت، شب قدر هم برایش نمایان شود، اما به دست آوردن پاداش شب قدر براى کسى که قیام کرده، به دیدن خارقالعادهها بستگى ندارد و به آن اعتماد نمىشود، بلکه مهم استقامت و پایدارى در قیام شب است، چون استقامت در قیام شب بسیار دشوار و محال است، مگر اینکه از جانب خدا در حق قیام کننده کرامتى ارزانى شود، بر خلاف خارقالعاده، چون خارقالعاده گاهى کرامت است و گاهى فتنه. فضل و رحمت خداوند گسترده است. پس باید جویاى فضل او شد تا در زمینههاى مختلفِ عبادت موفقیت به بار بیاید.
چه بسا شب زندهدارانى در آن شب جز انجام عبادت به چیزى از قبیل دیدن خارقالعاده دست نمىیابند، ولى دیگرى به خارقالعاده دست مىیابد، بدون این که عبادتى انجام دهد، اما کسى که به انجام عبادت موفق مىشود، بهتر و برتر است. خداوند داناتر است. (خلاصه معناى مبحثى را که ابنحجر؛ در فتح البارى (۴/۳۱۳) بیان کرده با کمى تصرف نقل کردم).
از مطالب گذشته چنین فهمیده مىشود که شب زندهدارانى که براى طلب آن شب قیام کردهاند بر سه گروه هستند:
۱- شب زندهدارى که با انجام عبادت در آن شب، شب زندهدارى مىکند، بدون این که بداند شب قدر است، به او پاداش بزرگى داده مىشود.
۲- شب زندهدارى که در آن شب با انجام عبادت، شب زندهدارى مىکند، در حالى که مىداند شب قدر است، بدون اینکه برایش خارقالعادهاى کشف شود. این فرد به همان پاداشى که در آن شب وعده داده شده - یعنى بخشش تمامى گناهان - دست مىیابد.
۳- شب زندهدارى که در آن شب از روى ایمان و یقین و طلب اجر از خدا با انجام عبادت شب زندهدارى کند، در حالى که مىداند و مىشناسد آن، شب قدر است، سپس آن شب برایش نمایان شود، به او پاداش بزرگى داده مىشود و به پاداش معینى که در آن شب وعده داده شده دست مىیابد و تمامى گناهانش بخشیده مىشوند. همچنین به کرامت دیدن آن شب - در بیدارى یا خواب - نایل مىآید و این فضل و نعمت خداست. به هر کسى که بخواهد مىدهد.