گفتار برگرداننده
تربیت، بهمعنای پرورش دادن و پرورش یافتن انسان، از آغاز آفرینش بوده است، زیرا از آن هنگام که بشرهای نخستین، روش غذا خوردن و چرانیدن دام و کشت زمین را (با ابزارهای ابتدایی) به فرزندان خویش یاد دادهاند، تعلیم و تربیت انجام یافته است. امّا آموزش و پرورش شکل یافته و هدفدار، از لوازم اجتماع است. همینکه انسان تکزی، اجتماعی شد و با مردمان دیگر زندگی آغاز کرد، ناچار شد از پارهای آزادیهای خود چشم بپوشد و پارهای را محدود کند تا همه بتوانند در حدی معین آزاد باشند. برای شناختن این حد و رعایت آن، موضوع تعلیم و تربیت اجتماعی پیش میآید. در این مسألهی تربیت، بویژه، منظور همهی اجتماعها بوده و هست، حتی قبیلهها و اجتماعهایی نیز که به تعلیم کاری نداشتهاند، برای رفتار اجتماعها بوده و هست، حتی قبیلهها و اجتماعهایی نیز که به تعلیم کاری نداشتهاند، برای رفتار اجتماعی خود ناچار به ترسیم مرز شناخته شدهای بودند تا از آن فراتر نروند. در اجتماعهایی که به مسألهی تعلیم نیز افزون بر تربیت نظر دارند، نیاز بیشتری به موضوع تربیت احساس میشود، زیرا چگونگی بکارگیری علوم ومعارف نیز به آدابی نیاز دارد.
اگر بتوانیم در بارهی پایههای اصلی تعلیم این ادعا را بکنیم که کلی است و میتواند در همهجا یکسان اعمال گردد، بیگمان این ادعا را در بارهی تربیت نمیتوان کرد؛ زیرا اصول تربیت کاملاً نسبی و اعتباری است. تربیت هر گروه و دسته و قبیله و ملتی با گذشت روزگار پایهریزی میشود و رشد میکند. هر پیشامدی بر این جریان اثر میگذارد. اوضاع جغرافیایی، آب و هوا، منطقه سکونت؛ شکل اجتماعی؛ تعلیمات و مانند آنها همه در ساختمان تربیت تأثیر ژرف دارد؛ از این رو هر ملتی، باید با توجه به تاریخ و گذشتههای خود، اوضاع تاریخی و جغرافیایی، باورهای رایج و مورد احترام، رویدادها و پیشامدها، و تربیت، کالای قابل صدور از کشوری به کشور دیگر نیست، باید دید آن ملت چه میخواهد، بهسوی چه هدف و مقصودی پیش میرود (یا میخواهد برود) و شرایط ملی و محلی آن چیست، تا تربیت را بهعنوان ابزار شایسته و درخوری، در اختیار گیرد و بهسوی هدف رهسپار شود.
اکنون چند جمله از پروفسور ربر دترنز استاد [۱]استاد و کارشناس طراز اول تعلیم و تربیت [رئیس بخش تعلیم و تربیت کمیسیون ملی سوئیس] ارائه میشود:
«جای تردید نیست که برنامههای آموزشی هر ملت در صلاحیت خود آن ملت است...».
آقای تورس بوده [۲]مدیر کل پیشین یونسکو هنگام افتتاح چهاردهمین دورهی کنفرانس بینالمللی تعلیمان عمومی (ژنو ـ ژوئیه ۱٩۵۱) ... چنین اظهار داشت: «... به چه طریق میتوان برای کشورهایی که ثروتهای هنگفتی از راه صنعت اندوختهاند و آن کشورهایی که برعکس کمابیش به صنایع خارجی متکی هستند روش مشابهی را در پیش گرفت؟ و سرانجام کدام اقدام مشترکی را میتوان در حق امور اجتماعی و فرهنگی ملتها که آنقدر با هم اختلاف دارند معمول داشت؟ ...
غالباً در این کشورها برنامههای آموزشی محلی از روی برنامههای ممالک غربی استنساخ شده و با شرایط زندگی بومیان هماهنگی ندارد. در چنین صورتی برای این کشورها [مستعمرات استقلال یافته] پس از تحصیلات استقلال ضروری بنظر میآید که برنامههای تحصیلی موافق با احتیاجات و وضع محلی و فرهنگ ملی داشته باشند ...
هدف تعلیم و تربیت عبارت از آموختن روش قدرتهای تازه و تربیت مردان و زنان لایقی است که بتوانند بهصورت طبیعی جای خود را در اجتماع باز کرده، محسنات و خصوصیات اخلاقی خود را در آن بکار برند، نه اینکه آنها را ریشهکن کرده، خود را به صورت افراد بیگانه در کشور خویش در آورند» [۳].
چندی شاگرد رشتهی علوم تربیتی بودم. کمو بیش میدیدم و درمییافتم برنامهی درسی، رونوشتی و گاه صددرصد ترجمهای، از برنامههای آموزش و پرورش کشورهای غربی است.
هر استاد، بهروش کشوری نظر دارد که در آنجا تحصیل کرده است.
آگاه بودم که ایران نیز یک روش تربیتی مخصوص بهخود لازم دارد، امّا دانشمندان ما در این زمینه کمتر مطالعه و بررسی کردهاند و اصولاً متخصص در این رشته کم بوده و یا متأثر از روشهای تربیتی کشوری است که در آنجا تحصیل کرده است. اخیراً آقای دکتر شریعتمداری استاد دانشمند دانشگاه اصفهان، زمانی که در دانشگاه شیراز تدریس میکردند این مهم را مورد توجه قرار داده و در دو کتاب (از نوشتههای) خود «اصول تعلیم و تربیت» و بویژه «جامعه و تعلیم و تربیت» به اوضاع ایران و تعلیمات و سوابق و افکار مردم این کشور نظر داشته و برنامههای آموزشی در خور ملت ایران طرحریزی کردهاند.
آنچه بیش از هر چیز بر اندیشهها، آموزشها و باورهای مردم ایران و دیگر کشورهای اسلامی چیره است، تعلیمات بلندپایهی اسلام است.
باید دانست که قرآن برای تربیت مردم نازل شده است و هدف از آمدن پیغمبران، بویژه پیغمبر گرامی اسلام ج، پاک ساختن و شستشوی اندیشهی مردم از آلودگیها و ناپاکیها بوده است و سپس تربیت و تعلیم آنان برای رسیدن به هدف عالی انسانی رو به کمال.
ابراهیم÷، نخستین ندا دهندهی یکتاپرستی در جهان و پسرش اسماعیل÷، پس از بنا نهادن پایههای خانهی خدا از درون جان دست دعا به درگاه پروردگار برمیدارند، در دعای خود از پروردگار فرزندانی میخواهند که فرمانبر خدا باشند، از خدا میخواهند از میان آنان پیغمبری برانگیزد تا آیات خدا را برای آنان بخواند، قانون و حکمت بدانان بیاموزد و هر بدی و آلودگی و اندیشهی ناپاکی را از جان و دلشان بزداید [۴]. پروردگار حکیم نیز این خواست را به اجابت میرساند و بر مؤمنان منت میگذارد و از میان گروه گمراه، پیامبری برمیانگیزد تا مطلب آن دعا را عملی سازد [۵]. در سورهی جمعه نیز ضمن وصف خدایی که مورد تسبیح همهی آفریدگان است، میفرماید: «او همان خدایی است که از میان مردم بیسواد گمراه و سردرگم، پیغمبری از خودشان برانگیخت تا آیات و نشانههای خلقتش را به گوش جان آنان برساند، پاک و باصفایشان گرداند، قانون آفرینش و حکمت و راه و روش موجودات را بدانان بیاموزد» [۶]. در اینجا تزکیه را بر تعلیم مقدم داشته است. وظیفهی پیغمبر پس از خواندن و گوشزد کردن آیات، پاک و بیعیب ساختن جان و اندیشهی مردم از هر آلودگی و ناشایستی و سپس تعلیم کتاب و حکمت است. نکتهی جالب توجه در اینجا این است که استفاده از این نعمتهای تعلیم و تزکیه، نه تنها برای گروه معدودی است که پیغمبر از میان آنان برخاسته، بلکه همهی کسانی نیز که بعدها بدانان میپیوندند، زیرا خدای عزیز و حکیم که به فکر همهی بندگان خویش است آیندگان را بهحال خود رها نمیکند.
در صدد بودم این مرواریدهای ناسفتهی تربیتی را از ژرفنای دریای بیکران قرآن بیرون بیاورم، امّا نه توانایی شناوری داشتم و نه گرفتاریهای درسی و غیردرسی وقتی برایم گذاشته بود؛ در این ضمن به کتاب حاضر برخوردم که نویسندهی توانا و گوهرشناس آن مرواریدها را برون آورده، نیک سفته و پرداخته بود، آن را خواندم و از مطالبش استفاده کردم، دریغم آمد که فارسیزبانان از چنین اثر پرارزشی بیبهره مانند.
این کتاب، آنچنانکه از مطالبش برمیآید، پس از سال ۱٩۶۰، (۴۰-۱۳۳٩) نوشته شده است. من در اوایل سال ۱۳۴۲، برگردان فارسی آن را آغاز کردم، امّا گرفتاری ناگهانی و مخصوصی مرا از تحصیل و از ادامهی این کار بازداشت. اخیراً باز فرصتی بهدست آوردم تا به جبران محرومیت از تحصیل، به مطالعات خود ادامه دهم و کار این ترجمه را بهپایان برسانم.
خدای را سپاسگزارم که توفیق داد تا در هر حال و هر نوع گرفتاری، از مطالعه و بررسی و تدبر در قرآن مجید محروم نگردم.
شایسته است در این گفتار، نویسندهی کتاب را به خوانندگان معرفی کنم، امّا متأسفانه هیچ منبعی که بتواند این وظیفه را برآورد در اختیار ندارم. همینقدر میدانم که دانشمندی مسلمان از اهالی جمهوری مصر عرب است، و یکی از ناشران کتابهایش او را چنین معرفی کرده است:. «... نویسندهای که متخصص در بررسیهای روانی از نقطهنظر پژوهشهای اسلامی است...» و از آنجا که آثار هرکس بهترین معرف او است، کتابهایی را که تا سال ۱٩۶۲ (۱۳۴۲-۱۳۴۱)، نوشته است بهنظر خوانندگان میرسانم.
تا آنجا که من اطلاع دارم بجز کتاب حاضر دو کتاب دیگر از ایشان به فارسی برگردانده شده است که نامهایی را که برگردانندگان برگزیدهاند، عبارت است از:
۱- انسان بین مادیگری و اسلام.
۲- اسلام و نابسامانیهای روشنفکران. ج ۱، ۲، ۳.
دیگر تألیفات او که به فارسی برگردانده نشده کتابهای زیر است:
۱- فی النفس والمجتمع. ۲- قبسات من الرسول ج. ۳- معرکة التقالید. ۴- منهج الفن الإسلامی. ۵- هل نحن مسلمون؟ [٧]. ۶- دراسات فی النفس الإنسانیة. ٧- الثبات والتطور فی حیاة البشریة. ۸- جاهلیت القرن العشرین [۸].
چه خوب است برگردانندگان ورزیدهی کشور ما برای استفادهی بیشتر مسلمانان این مملکت، به برگردانیدن دیگر آثار این دانشمند دست یازند تا بدینوسیله پیوند معنوی مسلمانان با یکدیگر استوارتر شود و به طرز تفکر یکدیگر نیز بیشتر آشنا شوند.
***
[۱] Prof. Robert Dotterrens [۲] M.Torres Bodet [۳. - از کتاب «آموزش ابتدایی ـ برنامهها و طرحهای تحصیلی» از انتشارات کمیسیون ملی یونسکو در ایران ـ ۱۳۴۳. [۴] ﴿رَبَّنَا وَٱبۡعَثۡ فِيهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَيُزَكِّيهِمۡۖ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ١٢٩﴾[البقرة: ۱۲٩]. [۵] ﴿لَقَدۡ مَنَّ ٱللَّهُ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ بَعَثَ فِيهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡ أَنفُسِهِمۡ يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِهِۦ وَيُزَكِّيهِمۡ وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبۡلُ لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ ١٦٤﴾[آل عمران: ۱۶۴]. [۶] ﴿هُوَ ٱلَّذِي بَعَثَ فِي ٱلۡأُمِّيِّۧنَ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِهِۦ وَيُزَكِّيهِمۡ وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبۡلُ لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ ٢﴾[الجمعة: ۲]. [٧] این کتاب به عنوان «آیا ما مسلمان هستیم» برگردانده شده است. [۸] این کتاب بهعنوان «جاهلیت قرن بیستم» و «سیمای جهل در غرب» کتاب شمارهی ٧ با عنوان «اسلام و تحولات زندگی» و کتاب اول بهنام «فرد و اجتماع» برگردانده شده است.