۱- بیم و امید
در میان خطوط نفس، دو خط موازی دیده میشود که روبهروی هم قرار گرفته است.
انسان بهطور طبیعی ترس و امید دارد و این دو در فطرت ترکیب شده است. این دو استعداد همجوار همراه با کودک متولد میشوند، طفل از تاریکی، تنهایی، سقوط، آسیب دیدن، مناظر و اشخاص نامأنوس میترسد. به امنیت، راحتی، گرم شدن و برای شیر خوردن در آغوش مادر خفتن و سپس به آغوش مادر و دامن پدر و دست کسانی که به او آرامش میدهند و وسایل استراحت او را فراهم میکنند، امیدوار است. با روش کودک، این دو خط متقابل نیز رشد میکنند. و با رشد بیشتر، بیم و امیدها متنوعتر میشود، اما همان دو خط با تقابل و زوجیت خود، ادراک حیات و جهات زندگی را برای شخص، معین و محدود میکنند. در بزرگی از مرگ، فقر، ناتوانی، زیانکاری، رسوایی، درد حسی و معنوی، معلوم و مجهول و همهی این چیزهای خوفناک میترسد. همهی اینها نغمههای گوناگونی است که از یک تار به وجود میآید، همه از تاری که مانند جفت روبهروی خود (تار امید) بر قلهی قرار و آرامش انسان قرار گرفته از قویترین و گستردهترین تارها است. همچنین شخص در کهنسالی به آرامش انسان قرار گرفته و از قویترین و گستردهترین تارها است. همچنین شخص در کهنسالی به آرامش و امنیت و راحتی، ماند دوران نوزادی امید دارد، اما در سحطی دامنهدارتر. و نیز به فوقیت، قدرت، تمکن، مقام، موقعیت، نعمت و آرزوهایی بسیار و بیشمار و تمام ناشدنی امید دارد، هر آرزویی که برآورده شود، آرزی دور و درازتری جان آن را میگیرد.
بیم و امید با تمام قدت و درهم آمیختگی و آمیزشی که با هم دارند، و آمیزش و اختلاطی که با سرشت بشر دارند و در اعماق وجود او رخنه کردهاند، راه و جهت حقیقی حیات را مشخص کرده هدفها و رفتارها و ادراکات و اعمار انسان را ترسیم و تعیین میکنند. و انسان، به میزان و نوع ترس و امید خود، راه زندگی خود را برگزیده رفتار خویش را سازگار با آنها تنظیم میکند.
کسی که از مرگ میترسد، به هیچ کاری اقدام نمیکند. کسی که از فقر میترسد، همتش را جمع مال قرار میدهد. کسی که از زور میترسد، از هر عملی که موجب صدمه و زحمت او شود پرهیز میکند. کسی که از درد و شکست میترسد، از معرکهی بزرگ زندگی فرار میکند، و در نتیجه به سختی و فشار دچار شده به ناگزیر به شدت شکست میخورد. کسی که از هیچدام از اینها نمیترسد، از بند همه آزاد است و خود را از زیر فشار آنها رها میکند و بر آنها چیره و توانا و سختگیر است. کسی که در فکر مقام و قدرت و مکنت و بینیازی و نعمت است، هدفهای خود را براساس آنها طرح میکند و وسایلی برمیگزیند که او را بدانها برساند. اما کسی که کاری به این چیزها ندارد، در فکر تربیت وسایل نیز برای رسیدن بدانها نیست و از فشار آنها آزاد است، در مقابل آنها نفس خود را مالک بوده نه بندگی آنها را میکند و نه خوار میشود.
این دو خط به همین ترتیب در زندگی بشر حکمفرمایی میکنند.
آن ترتیبی به نتیجه میرسد که وسایل درست تربیت نفس را بر این دو تار بگذارد و جان را از انحراف شفا بخشد و آن را تقویت و تحکیم کند و به وضع درست خود قرار دهد.
نوازندهی ماهر و استاد، پیش از کوک کردن ساز، تارهای آن را محکم میکند که نغمهی ناسازی از آن سر نزند. اسلام نیز پیش از تنظیم ساز نفس، تارهای گوناگون گفته شده را میازماید تا از استحکام آنها مطمئن شود.
از تار شل و سست و تار بیش از اندازه محکم، نغمههایی سر میزند که گوش سالم از آن منتفر میشود، و ضمیر انسان را ناراحت میکند.
از این رو یک نوازنده، پیش از آغاز به نواختن یک آهنگ، به محکمی و درستی تارهای ساز خود تکیه دارد. ضربهای به این تار و گرهی بدان تار میزند و خوب میآزماید، سپس تارهای خوب کوک شده را میان انگشتان خود قرار داده نغمهای جانفزا و هماهنگ از آن سر میدهد.
اسلام نیز به دو خط بیم و امید تکیه میکند، نخست هر ترس تباه کننده و هر امید منفی را از آن دو میزداید، آنگاه بدان دو تکیه کرده چنان آهنگ جانفزاری روحپروری از آنها ساز میکند که سزاوار یک بشر واقعی است، از چیزهایی میترسد که شایستهی ترس و به چیزهایی امیدوار که سزوار امید است.
نخست همهی چیزهایی را که بر دوش بشر سنگینی و فشار وارد میآورد، برمیدارد و خوفهای درهم و برهم آشفته کنندهای را که واقعیت ندارد و در حقیقت امر تغییری نمیدهد، از تار ترس میزداید!
ترس از مرگ را از نفس میزداید! زیرا چه ارزشی دارد؟ آیا با ترس، مدت مرگ با به تأخیر میاندازد و یا سرنوشت نوشته شده را تغییر میدهد؟ خیر هرگز! و تا ترس، از واقعیت چیزی کم نکند ارزش ندارد. زیرا این نوع ترسها بدون هیچ نتیجهای نیروی انسان را تمام کرده، سرنوشت را در هم میکوبد.
از این رو قرآن، به شکلها و آهنگهای گوناگون، بارها این حقیقت را تکرار کرده است:
﴿إِنَّا نَحۡنُ نُحۡيِۦ وَنُمِيتُ وَإِلَيۡنَا ٱلۡمَصِيرُ ٤٣﴾ [ق: ۴۳].
«ما هستیم که زنده میکنیم و میمیرانیم و بازگشت همه بهسوی ما است».
﴿وَلَن يُؤَخِّرَ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِذَا جَآءَ أَجَلُهَاۚ﴾ [المنافقون: ۱۱].
«زمان مرگ هر کس برسد، خدا هیچ تأثیری در آن نمیدهد».
﴿كُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِۗ﴾ [آل عمران: ۱۸۵].
«هر نفسی چشندهی مرگ است».
پرهیز از مرگ نه سودی دارد و نه واقعیت امر را تغییر میدهد:
﴿أَيۡنَمَا تَكُونُواْ يُدۡرِككُّمُ ٱلۡمَوۡتُ وَلَوۡ كُنتُمۡ فِي بُرُوجٖ مُّشَيَّدَةٖۗ﴾ [النساء: ٧۸].
«هر جا باشید، مرگ شما را درمىیابد هر چند در برجهاى محکم باشید!».
ترس از چیزی که هولانگیز بنظر میرسد، مانند مرگ نیز روا نیست، زیرا اگر تار ترس بیش از حد کشیده شود، نغمهی ناساز از آن سر میزند و از شدت کشیدن ممکن است پاره شود!
ترسیدن از روزی نیز چنین است و درست نیست!
﴿قُلۡ مَن يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ أَمَّن يَمۡلِكُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَمَن يُخۡرِجُ ٱلۡحَيَّ مِنَ ٱلۡمَيِّتِ وَيُخۡرِجُ ٱلۡمَيِّتَ مِنَ ٱلۡحَيِّ وَمَن يُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَۚ فَسَيَقُولُونَ ٱللَّهُۚ﴾ [یونس: ۳۱].
«بگو: کیست که از آسمان و زمین به شما روزی میدهد؟ و یا کیست که چشم و گوش به شما میدهد؟ کیست که زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون میآورد؟ کیست که فرمان او عالم را به نظم در میآورد؟ پس خواهند گفت: خدا!».
خوف از آزار و اذیت مردم و هر ضرری که موجب انسان از نیروهای زمینی میشود روا نیست:
﴿قُل لَّآ أَمۡلِكُ لِنَفۡسِي نَفۡعٗا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۚ﴾ [الأعراف: ۱۸۸].
«بگو: بجز آنچه خدا بخواهد نه مالک سودی برای خود هستم و نه ضرری».
﴿قُل لَّن يُصِيبَنَآ إِلَّا مَا كَتَبَ ٱللَّهُ لَنَا هُوَ مَوۡلَىٰنَاۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٥١﴾ [التوبة:۵۱].
«بگو: به هیچ چیزی دچار نمیشویم جز سرنوشتی که خدا برای ما نوشته است. او مولا و سرپرست ما است. مؤمنان باید بهخدا توکل کنند».
﴿إِن يَنصُرۡكُمُ ٱللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمۡۖ وَإِن يَخۡذُلۡكُمۡ فَمَن ذَا ٱلَّذِي يَنصُرُكُم مِّنۢ بَعۡدِهِۦۗ﴾ [آل عمران: ۱۶۰].
«اگر خدا شما را یاری کند محال است کسی بر شما چیره شود و اگر به خواری واگذارد پس کیست که بتواند پس از آن شما را یاری کند؟».
و نیز ترس از نتایج مجهولی که برای کار معلوم باشد نیز درست نیست:
﴿وَعَسَىٰٓ أَن تَكۡرَهُواْ شَيۡٔٗا وَهُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تُحِبُّواْ شَيۡٔٗا وَهُوَ شَرّٞ لَّكُمۡۚ﴾ [البقرة: ۲۱۶].
«چه بسا چیزی را دوست ندارید و آن چیز برای شما بهتر باشد، و چه بسا چیزی را دوست دارید و آن چیز برای شما شر و بدی است».
﴿لَا تَدۡرِي لَعَلَّ ٱللَّهَ يُحۡدِثُ بَعۡدَ ذَٰلِكَ أَمۡرٗا ١﴾ [الطلاق: ۱].
«و تو چه دانی شاید خدا پس از آن کاری از نو پدید آورد».
به همین ترتیب، قرآن به همهی ترسهای مغشوش کنندهی بشر، یکی پس از دیگری، رسیدگی کرده همه را از نفس میزداید و بار سنگین آنها را از دوش جان برمیدارد تا بهسوی زندگی پویا و با ارج و قدرت و مکنتی رهسپار شود که به قدر و سرنوشت ازلی و طبیعی خدا مطمئن بوده، به هیچ چیز دیگر تکیه نکند.
سپس تار فطری ترسی را که در نفس بشریت نهفته است، گرفته چنان آهنگ اصیلی از آن ساز میکند که شایستهی سرشت و ذات انسان است.
هیچیک از نیروهای زمین ترسآور نبوده و سزاوار ترسآور نبوده و سزاوار ترس نیستند، زیرا همهی آنها رام شدهاند. هیچیک از این نیروها نه از خود دارای توانی بوده و نه ذاتاً صاحب سود و زیانی هستند. آن نیرویی در حقیقت شایستهی ترسیدن است هر چیزی در تصرف و قدرت او است. آن نیرویی که بهحق دهنده و گیرنده، رها کننده و بازدارنده است. در این صورت ترسیدن از آن واجب و ترس او را در دل داشتن، به راه راست رفتن است.
شایسته است که ترس تنها از خدا و از چیزهایی باشد که خدا بشر را بدان میترساند.
﴿إِنَّمَا ذَٰلِكُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ يُخَوِّفُ أَوۡلِيَآءَهُۥ فَلَا تَخَافُوهُمۡ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ ١٧٥﴾ [آلعمران: ۱٧۵].
«این همان شیطان است که دوستان خود را میترساند، شما از آنان نترسید و از من بترسید اگر مؤمن هستید».
﴿أَلَيۡسَ ٱللَّهُ بِكَافٍ عَبۡدَهُۥۖ وَيُخَوِّفُونَكَ بِٱلَّذِينَ مِن دُونِهِۦۚ وَمَن يُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِنۡ هَادٖ ٣٦﴾ [الزمر: ۳۶].
«آیا خدا برای بندهاش کافی نیست؟ تو را از قدرت غیرخدا میترسانند و هر که را خدا گمراه کند، دیگر هیچ راهنمایی نخواهد داشت».
﴿قُلۡ إِنِّيٓ أَخَافُ إِنۡ عَصَيۡتُ رَبِّي عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٖ ١٥﴾ [الأنعام: ۱۵].
«بگو: من اگر نافرمانی خدای خود کنم از عذاب آن روز بزرگ میترسم».
﴿يُوفُونَ بِٱلنَّذۡرِ وَيَخَافُونَ يَوۡمٗا كَانَ شَرُّهُۥ مُسۡتَطِيرٗا ٧﴾ [الإنسان: ٧].
«به عهد و نذر خود وفا میکنند و از روزی میترسند که شرش همه را فراگیرد».
﴿إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا يَوۡمًا عَبُوسٗا قَمۡطَرِيرٗا ١٠﴾ [الإنسان: ۱۰].
«ما از پروردگار خود میترسیم در روزی که رخسار درهم کشیده و سخت هولناک است».
اما این روزی که شرش بر سر هر کس پرپر میزند، از گستردهترین ابواب خوف در قرآن است و بیش از همه در بارهی ترس و بیم و نگرانی از آن روز بحث کرده و واقعاً هم قلب مؤمنی که قدمهای او بر راه راست خداوندی استوار شده است، بیش از همه چیز از آن روز میترسد.
آیاتی که از عذاب آخرت گفتگو میکند، به اندازهای در سراسر قرآن فراوان است و بارها تکرار شده که احتیاجی به بیان آنها نیست. اما در اینجا فقط به آن حقیقت روشن و آشکار موجود در آن اشاره میشود که خود انواع خوفها و نگرانیها را در برگرفته همهی سطحها را پوشانیده است!
به ظن قوی، عذابهای حسی گفته شده در قرآن، فقط وسایل ترسانیدن هستند:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بَِٔايَٰتِنَا سَوۡفَ نُصۡلِيهِمۡ نَارٗا كُلَّمَا نَضِجَتۡ جُلُودُهُم بَدَّلۡنَٰهُمۡ جُلُودًا غَيۡرَهَا لِيَذُوقُواْ ٱلۡعَذَابَۗ﴾ [النساء: ۵۶].
«کسانی که به آیات ما کافر شدند به زودی آنان را به آتش دوزخ درافکنیم که هر چند پوست تن آنان بسوزد به پوست دیگرش مبدل کنیم تا سختی عذاب را بچشند».
﴿فَٱتَّقُواْ ٱلنَّارَ ٱلَّتِي وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُۖ﴾ [البقرة: ۲۴].
«از آتشی بترسید که گیرانهی آن آتش، مردم و سنگها هستند».
﴿أَذَٰلِكَ خَيۡرٞ نُّزُلًا أَمۡ شَجَرَةُ ٱلزَّقُّومِ ٦٢ إِنَّا جَعَلۡنَٰهَا فِتۡنَةٗ لِّلظَّٰلِمِينَ ٦٣ إِنَّهَا شَجَرَةٞ تَخۡرُجُ فِيٓ أَصۡلِ ٱلۡجَحِيمِ ٦٤ طَلۡعُهَا كَأَنَّهُۥ رُءُوسُ ٱلشَّيَٰطِينِ ٦٥ فَإِنَّهُمۡ لَأٓكِلُونَ مِنۡهَا فَمَالُِٔونَ مِنۡهَا ٱلۡبُطُونَ ٦٦ ثُمَّ إِنَّ لَهُمۡ عَلَيۡهَا لَشَوۡبٗا مِّنۡ حَمِيمٖ ٦٧ ثُمَّ إِنَّ مَرۡجِعَهُمۡ لَإِلَى ٱلۡجَحِيمِ ٦٨﴾ [الصافات: ۶۲-۶۸].
«آیا این مقام عالی بهتر است و یا درخت زقوم جهنم که آن درخت را بلای جان ستمکاران قرار دادیم. زقوم درختی است که از بین دوزخ درآید، میوهاش گویی سرهای شیاطین است، اهل دوزخ چنان از آن میخورند که شکمها را از آن پر میسازند. پس از آن شرابی از حمیم سوزان جهنم خواهند داشت. و سپس بیگمان بازگشت آنان بهسوی جهنم است».
اما حق این است که وسایل ترسانیدن بسیار و آهنگشان گوناگون است، هر یک به نوعی نغمه سر میدهند. یکبار عذاب محسوس را با عذاب معنوی ممزوج میکند، اما جنبهی حسی آن بیشتر است:
﴿فَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ قُطِّعَتۡ لَهُمۡ ثِيَابٞ مِّن نَّارٖ يُصَبُّ مِن فَوۡقِ رُءُوسِهِمُ ٱلۡحَمِيمُ ١٩ يُصۡهَرُ بِهِۦ مَا فِي بُطُونِهِمۡ وَٱلۡجُلُودُ ٢٠ وَلَهُم مَّقَٰمِعُ مِنۡ حَدِيدٖ ٢١ كُلَّمَآ أَرَادُوٓاْ أَن يَخۡرُجُواْ مِنۡهَا مِنۡ غَمٍّ أُعِيدُواْ فِيهَا وَذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡحَرِيقِ ٢٢﴾ [الحج: ۱٩-۲۲].
«کافران را لباسی از آتش دوزخ بر قامت بریدهاند و بر سر آنان آب سوزان جهنم ریزند تا پوست بدن آنها و آنچه در اندرون آنان است، بدان آب وزان گداخته شود و گرز گران و عمودهای آهنین برای آنها آماده است، هرگاه خواهند از دوزخ به درآیند و از غم و اندوه آن نجات یابند، باز آنان را بدانجا برگردانند و گویند: بچشید عذاب آتش را».
این وصف دردناکی از عذابهای شدیدی است که همهی آنها حسی است جز واژهی اندوه. در اینجا آهنگ همیشگی عذاب نفسانی را در کنار عذاب دردناک جسمانی قرار داده است.
گاه عذاب حسی و معنوی را یکسان بههم میآمیزد:
﴿فَمَا جَزَآءُ مَن يَفۡعَلُ ذَٰلِكَ مِنكُمۡ إِلَّا خِزۡيٞ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يُرَدُّونَ إِلَىٰٓ أَشَدِّ ٱلۡعَذَابِۗ﴾ [البقرة: ۸۵].
«پس جزای این چنین مردمی از شما چیست جز ذلت و خواری در زندگی این دنیا و روز قیامت نیز سختترین عذاب را خواهند دید».
در اینجا ذلت و خواری دنیا یعنی چیزی را به میان میآورد که قلب انسان بیش از همه چیز از آن میترسد که افزون بر عذاب روز قیامت یک رنگ عذاب آنی نزدیک است. این خواری دنیایی از خدا است، و شایسته است که از آن بترسند، زیرا در حقیقت رعبانگیز و هولناک است، زیرا از سوی قدرتی این ذلت و زیان میرسد که واقعاً خذلان و رسوایی به دست او است و در حقیقت میتواند چنین کند. و این رسوایی و ذلتی است که هیچ چاره و راه گریزی از آن نیست، زیرا از سوی خدا است.
گاه در آمیختن عذاب حسی و معنویف جنبهی عذاب معنوی آن بر دیگری بیشتر است:
﴿نَارُ ٱللَّهِ ٱلۡمُوقَدَةُ ٦ ٱلَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى ٱلۡأَفِۡٔدَةِ ٧﴾ [الهمزة: ۶-٧].
«آتش فروزان خدا، همان آتشی که دلها و وجدانها را فرامیگیرد».
چهره و جهت روشن آتش در اینجا عذاب حسی نیست، زیرا عذابی است که به قلب و وجدان میرسد و شرارهی آن ضمیر باطن را شعلهور کرده و ترس و وحشتی در دل ایجاد میکند.
گاهی نیز عذاب خالص معنوی است:
﴿يَوۡمَ لَا تَمۡلِكُ نَفۡسٞ لِّنَفۡسٖ شَيۡٔٗاۖ وَٱلۡأَمۡرُ يَوۡمَئِذٖ لِّلَّهِ ١٩﴾ [الإنفطار: ۱٩].
«روزی که هیچکسی برای دیگری اختیار ندارد. امر و فرمانروایی در آن روز برای خدا است».
﴿يَوۡمَ يَفِرُّ ٱلۡمَرۡءُ مِنۡ أَخِيهِ ٣٤ وَأُمِّهِۦ وَأَبِيهِ ٣٥ وَصَٰحِبَتِهِۦ وَبَنِيهِ ٣٦ لِكُلِّ ٱمۡرِيٕٖ مِّنۡهُمۡ يَوۡمَئِذٖ شَأۡنٞ يُغۡنِيهِ ٣٧﴾ [العبس: ۳۴-۳٧].
«روزی که مرد از برادر و مادر و فرزندان خود میگریزد، هرکس از ایشان دارای شأن و موقعیتی است که او را بینیاز میکند».
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمۡۚ إِنَّ زَلۡزَلَةَ ٱلسَّاعَةِ شَيۡءٌ عَظِيمٞ ١ يَوۡمَ تَرَوۡنَهَا تَذۡهَلُ كُلُّ مُرۡضِعَةٍ عَمَّآ أَرۡضَعَتۡ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمۡلٍ حَمۡلَهَا وَتَرَى ٱلنَّاسَ سُكَٰرَىٰ وَمَا هُم بِسُكَٰرَىٰ وَلَٰكِنَّ عَذَابَ ٱللَّهِ شَدِيدٞ ٢﴾ [الحج: ۱-۲].
«زلزلهی روز قیامت رویداد بسیار سختی خواهد بود، روزی که آن رویداد بزرگ را ببینید، هر زن شیرده طفل شیرخوار خود را فراموش میکند و هر آبتن بار خود را بیفکند، مردم را از وحشت آن روز مست و از خود بیخود مینگری، و حال آنکه مست نیستند بلکه عذاب خدا سخت است».
در اینجا مقصود از ترس و وحشت صرفاً ترس نفسانی است، وحشتی که نفس از زیر آن میگذارد و جان از شدت سنگینی آن پایمال میشود، و از عذاب حسی صحبتی نشده است.
در پارهای موارد عذاب معنوی را به اوج خود میرساند:
﴿وَلَا يُكَلِّمُهُمُ ٱللَّهُ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمۡ﴾ [البقرة: ۱٧۴].
«در روز قیامت نه خدا با آنان سخن میگوید و نه آنان را تزکیه میکند».
﴿وَلَا يُكَلِّمُهُمُ ٱللَّهُ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمۡ﴾ [البقرة: ۱٧۴].
«در روز قیامت نه خدا با آنان سخن میگوید نه به آنان نظر لطفی میاندازد، و نه آنان را تزکیه میکند».
همچنین همهی درجات و میزانها را در برمیگیرد.
تمام مردم در ترکیبات نفسانی یکسان نیستند. بیشتر مردم افرادی حسی و سطحی هستند که همهی زندگی را از راه حس و لمس دریافتهاند. تعداد اندکی نیز این سطح بالاتر رفته، موقعیتهای نفسانی و حالتهای معنوی را مهم دانسته از آنها متأثر میشوند. شخص به نسبت دگرگونیهای مزاج و ظرفیت خود، ممکن است گاهی اهل محسوسات و ظواهر، و گاهی اهل معنا و باطن باشد. از این رو اسلام همهی آهنگها را از سطحها و طبقات گوناگون تار خوف به گونهای میزان میکند که هر کس را از جهتی در برگیرد. و سرانجام هر کس در حالتی از حالتها، در دایرهی آن واقع میشود، نمیگذارد که اندک لحظهای هدر رفته کسی از آمدن در این آهنگ گسترده محروم بماند و یا آوایی متناسب با ساختمان ذاتی و به اندازهی نیرو و توان او به وی نرسد!
و اما امید. اسلام راهی درست برای همگام شدن با امید برمیگزیند که آن را به وضع مورد پسند و قابل اعتماد و استواری برساند.
نخست امید به آرزوهای فریبنده و ارزشهای آشفتهی دروغین را بهسوی ارزشهای حقیقی و راه درست برمیگرداند.
بشر به بسیاری از نعمتهای گوناگون موجود در زمین، مانند دارای و فرزند و شهوات و مقام و عزت و قوه و قدرت، امیدوار است و افزون بر اینها، به انواع لذتهای جسمانی و نفسانی نیز امید دارد. البته همانگونه که پیش از این گفته شد، اسلام، نه شخص را از بهرهها و لذتهای پاک و پاکیزه محروم میکند، و نه رهبانیت و انصراف از کارهای دنیا فرا میخواهد، بلکه مردم را آشکارا به آن نوع نعمتها دعوت کرده، تحریم آنها را بسیار بد میداند:
﴿قُلۡ مَنۡ حَرَّمَ زِينَةَ ٱللَّهِ ٱلَّتِيٓ أَخۡرَجَ لِعِبَادِهِۦ وَٱلطَّيِّبَٰتِ مِنَ ٱلرِّزۡقِۚ قُلۡ هِيَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا خَالِصَةٗ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۗ﴾ [الأعراف: ۳۲].
«بگو: چه کسى آن زینت خدا را که براى بندگانش پدید آورده و روزیهاى پاکیزه را حرام کرده است؟ بگو: «آن [پاکیزهها] در زندگانى دنیا براى مؤمنان است. روز قیامت [هم] ویژه [آنان] است».
اما در عین حال دوست ندارد مردم به اندازهای در شهوات فرو بروند که بهرههای فناشدنی زمین آنان را از ارزشهای حقیقی جاودان و باقی بفریبد و باز دارد. به این دلیل در جاهای بسیاری تکرار میکند که خدا نعمتهای پاکیزهی زمین را تحریم نکرده از آنها بدش نمیآید. اما: «کردارهای پاینده و شایسته، بهتر و پایدارتر است».
﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ ٱلشَّهَوَٰتِ مِنَ ٱلنِّسَآءِ وَٱلۡبَنِينَ وَٱلۡقَنَٰطِيرِ ٱلۡمُقَنطَرَةِ مِنَ ٱلذَّهَبِ وَٱلۡفِضَّةِ وَٱلۡخَيۡلِ ٱلۡمُسَوَّمَةِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ وَٱلۡحَرۡثِۗ ذَٰلِكَ مَتَٰعُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَٱللَّهُ عِندَهُۥ حُسۡنُ ٱلۡمََٔابِ ١٤ ۞قُلۡ أَؤُنَبِّئُكُم بِخَيۡرٖ مِّن ذَٰلِكُمۡۖ لِلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ عِندَ رَبِّهِمۡ جَنَّٰتٞ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَا وَأَزۡوَٰجٞ مُّطَهَّرَةٞ وَرِضۡوَٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ بَصِيرُۢ بِٱلۡعِبَادِ ١٥﴾ [آل عمران: ۱۴-۱۵النساء: ۵۸].
«براى مردمان حبّ خواستهها [ى نفس] از [قبیل] زنان و فرزندان و مالهاى انبوه از [جنس] زر و سیم و اسبهاى نشاندار و چهار پایان و زراعت آراسته شده است، این [همه، مایه] بهره زندگانى دنیاست، و خدا [ست که] نیک فرجامى به نزد اوست. بگو: آیا شما را به بهتر از این خبر دهم؟ پرهیزگاران به نزد پروردگارشان باغهایى دارند که از فرو دست آن جویباران روان است، که در آن جاودانهاند. و [نیز از] همسرانى پاکیزه و از خشنودى خدا بر خوردارند. و خداوند به [حال] بندگان بیناست».
﴿قُلۡ مَتَٰعُ ٱلدُّنۡيَا قَلِيلٞ وَٱلۡأٓخِرَةُ خَيۡرٞ لِّمَنِ ٱتَّقَىٰ﴾ [النساء: ٧٧].
«بگو: زندگانی دنیا بهرهی اندکی است و جهان آخرت برای کسی که تقوی پیشه کند از همه چیز بهتر است».
﴿وَزُخۡرُفٗاۚ وَإِن كُلُّ ذَٰلِكَ لَمَّا مَتَٰعُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۚ وَٱلۡأٓخِرَةُ عِندَ رَبِّكَ لِلۡمُتَّقِينَ ٣٥﴾ [الزخرف: ۳۵].
«... اینها همه بهرهی زندگی این جهان است، و پایان و سرانجام نزد پروردگارت برای متقیان است».
و مانند اینها...
اسلام، با بهرهور ساختن بشر به روزیهای پاکیزهی زمین و آبادان ساختن جهان و گردیدن در گوشه و کنارههای آن برای کسب روزی، به او هشدار میدهد که بهرههای زمینی او را نفریبد و سرشت خود را در آن مستغرق نکند و توجه او را به امید به خدا در دنیا و آخرت جلب کرده رضا و ثواب و خشنودی او را بخواهد.
همانگونه که پهناورترین دامنهی ترس زا در قرآن، ترس از عذاب آخرت در برگرفته است، نعمتهای آخرت نیز گستردهی پهناوری دارند.
هرچه در آن باب از عذاب گفته شد در این باب از نعیم جهان دیگر و لذتهای آن گفته میشود.
نخست، بهشت اخروی موعود برای اهل تقوی به صورت نعمتهای محسوس به ذهن شخص متبادر میشود:
﴿مُّتَّكِِٔينَ عَلَيۡهَا مُتَقَٰبِلِينَ ١٦ يَطُوفُ عَلَيۡهِمۡ وِلۡدَٰنٞ مُّخَلَّدُونَ ١٧ بِأَكۡوَابٖ وَأَبَارِيقَ وَكَأۡسٖ مِّن مَّعِينٖ ١٨ لَّا يُصَدَّعُونَ عَنۡهَا وَلَا يُنزِفُونَ ١٩ وَفَٰكِهَةٖ مِّمَّا يَتَخَيَّرُونَ ٢٠ وَلَحۡمِ طَيۡرٖ مِّمَّا يَشۡتَهُونَ ٢١ وَحُورٌ عِينٞ ٢٢ كَأَمۡثَٰلِ ٱللُّؤۡلُوِٕ ٱلۡمَكۡنُونِ ٢٣ جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ٢٤﴾ [الواقعة: ۱۶-۲۴].
«بر تختهای مرصع نشسته، همه روبهروی یکدیگر بر آنها تکیهزده مینشینند. پسرانی که حسن و جوانی آنان ابدی است پیرامون آنان میگردند، با کوزهها و مشربهها و جامهای پر از شراب ناب، نه، هرگز از آن شرابها دردسری یابند و نه مست شوند، و هر چه میوهی خوش برگزینند، و گوشت هر مرغی که بخواهند و میل کنند و زنان سیهچشم زیبا که مانند مروارید در صدف هستند، پاداشی است در برابر آنچه انجام میدادند».
اما با وجود این همه تکرار در وصف محسوسات و نعمتهای ظاهری، بندرت محسوسات به تنهایی گفته شده است. در اغلب جاهایی که در بارهی اینگونه نعمتهای محسوس گفته میشود، همراه با نعمتهای معنوی است. حتی شدیدترین جایی که تقریباً همه نعمتهای محسوس، در قرآن بیان شده است یعنی این آیهها، با جملات زیر تکمیل شده است:
﴿جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ٢٤ لَا يَسۡمَعُونَ فِيهَا لَغۡوٗا وَلَا تَأۡثِيمًا ٢٥ إِلَّا قِيلٗا سَلَٰمٗا سَلَٰمٗا ٢٦وَأَصۡحَٰبُ ٱلۡيَمِينِ مَآ أَصۡحَٰبُ ٱلۡيَمِينِ ٢٧﴾ [الواقعة: ۲۴-۲٧].
«به عنوان پاداشى است به [جبران] آنچه مىکردند. در آنجا نه سخنى بیهوده و نه [حرفى] گناه آلود بشنوند. مگر این سخن را که [همگى] سلام گویند و سلام».
و نعمتهای حسی به چنان جو پاک و با صفایی منتهی میشود که در آن محیط پاکیزه نه بیهودگی وجود دارد و نه گنهکاری، محیطی با آنچنان سلامت و صفا که همهی افراد موجود در خود را فراگرفته صدای سلام و تهنیت آنها فضای بهشت را پر کرده است.
آنگاه در بسیاری از سورههای قرآن اشاره به نعمتهای معنوی، به تنهایی پراکنده است و یا مانند آیههای پیش، همراه با نعمتهای حسی است.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُدۡخِلُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ يُحَلَّوۡنَ فِيهَا مِنۡ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٖ وَلُؤۡلُؤٗاۖ وَلِبَاسُهُمۡ فِيهَا حَرِيرٞ ٢٣ وَهُدُوٓاْ إِلَى ٱلطَّيِّبِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ وَهُدُوٓاْ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡحَمِيدِ ٢٤﴾ [الحج: ۲۳-۲۴].
«خدا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، وارد بهشتهایی میکنند که زیر درختان آن نهرهایی جاری است، و در آنجا دستبندهایی از طلا و مروارید به دست کنند و تن به جامهی حریر بیارایند و به گفتار خوش و راه پسندیده هدایت شوند».
﴿وَإِذَا رَأَوۡهُمۡ قَالُوٓاْ إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ لَضَآلُّونَ ٣٢وَمَآ أُرۡسِلُواْ عَلَيۡهِمۡ حَٰفِظِينَ ٣٣ فَٱلۡيَوۡمَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنَ ٱلۡكُفَّارِ يَضۡحَكُونَ ٣٤﴾ [المطففین: ۳۳-۳۴].
«بیگمان نیکوکاران در نعمت هستند بر تختها مینگرند و در چهرههای آنان خوشی نعمتها را میشناسی».
﴿وُجُوهٞ يَوۡمَئِذٖ نَّاعِمَةٞ ٨ لِّسَعۡيِهَا رَاضِيَةٞ ٩ فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٖ ١٠ لَّا تَسۡمَعُ فِيهَا لَٰغِيَةٗ ١١ فِيهَا عَيۡنٞ جَارِيَةٞ ١٢ فِيهَا سُرُرٞ مَّرۡفُوعَةٞ ١٣ وَأَكۡوَابٞ مَّوۡضُوعَةٞ ١٤ وَنَمَارِقُ مَصۡفُوفَةٞ ١٥ وَزَرَابِيُّ مَبۡثُوثَةٌ ١٦﴾ [الغاشیة: ۸-۱۶].
«رخسارهای دیگری در آن روز از آثار نعمت شادان است. از تلاش و کوشش خود خشنود هستند. که در بهشت بلند مرتبت مقام یافتهاند، در آنجا هیچ سخن بیهوده نشنوند. در آن بهشت چشمهای جاری است. و در آنجا تختهای عالی و بلندپایه نهادهاند. و قدحهای بزرگ گذاشته، صفاندرصف بالش مرتب کرده و فرشهای گرانبها گستردهاند».
﴿وُجُوهٞ يَوۡمَئِذٖ مُّسۡفِرَةٞ ٣٨ ضَاحِكَةٞ مُّسۡتَبۡشِرَةٞ ٣٩﴾ [عبس: ۳۸-۳٩].
«رخسار طایفهای فروزان است و خندان و شادمان».
﴿يَٰٓأَيَّتُهَا ٱلنَّفۡسُ ٱلۡمُطۡمَئِنَّةُ ٢٧ ٱرۡجِعِيٓ إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةٗ مَّرۡضِيَّةٗ ٢٨ فَٱدۡخُلِي فِي عِبَٰدِي ٢٩ وَٱدۡخُلِي جَنَّتِي ٣٠﴾ [الفجر: ۲٧-۳۰].
«ای نفس مطمئن و آرام، بهسوی پروردگارت باز گرد که تو خشنود و او راضی از تو است. پس در صف بندگان خاص من درآی و در بهشت من داخل شو».
در این مثال، نعمت روحی خالص آمده هیچ شائبهای از بهرههای حسی دامن معنویت او را مشوب نکرده است. فقط اطمینان و رضا در حوزهی قدرت خدا است. خدا این «نفس» را ندا داده میفرماید: برگرد به جانب «پروردگارت» برگرد با رضا و خشنودی که هم تو از پروردگارت راضی هستی و هم پروردگارت از تو راضی است. سپس با نظر بلند مهربانش در او نگاه کرده میگوید! «در شمار بندگانم» درآمده، «به بهشتم درآی»، افزون بر این، آن نفس را به خود نزدیک کرده تکریم نیز میفرماید.
مانند این را در جای دیگر فرموده است:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَيَجۡعَلُ لَهُمُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وُدّٗا ٩٦﴾ [مریم: ٩۶].
«بیگمان کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، بزودی خدای رحمان برای آنان محبتی قرار میدهد».
بهرهها و لذتها تلطیف و تصفیه شده به درجهی «محبت» خدا نسبت به بندگان او میرسد که عالیترین و شگفتترین بهرهها است.
همانگونه که گفتیم مردم صنفهایی در سطح و طبقات گوناگون هستند. پارهای زندگی محسوس را اختیار کرده، گروهی هم معنا را برگزیدهاند. هر بشری بهسوی یکی از این دو حالت بشر متمایل بوده کفهی ترازوی میل او بدانسو بیشتر است و یا همزمان میان هر دو آمیزش و اختلاطی بهوجود آورده است. از این نظر آهنگهای قرآنی بر همین تار چند جانبهساز شده است، آهنگهایی بر این یک تار ساز میکند که هم حیات و هم معنویات را در بر میگیرد. قرآن نعمتهای حسی را آنچنان وصف میکند و چنان مزهی خاص و دوستداشتنی بدان میدهد که حتی کسانی که به نعمتهای حسی نیز علاقه ندارند بدان سو جلب میشوند!
اسلام از راه این دو تار روبهرو و همجوار، زمام نفس بشریت را بهدست میگیرد! به او وعده میدهد و به آرزو میاندازد، بهخوف و وحشت دچار میسازد و در این میان تمام بذرهای شایستهای را مینشاند که قصد دارد در قرارگاه نفوس بکارد.
اسلام این دو خط را که نزد مؤلفان اسلامی به نام «برانگیختن و ترسانیدن» است، بههم ربط میدهد و همهی فعالیتهای زندگی بشری را هم بدان دو خط میپیوندد.
قرآن، تمام راهنماییها و اوامر و نواهیش را به یکی از این دو خط، و یا بهطور کلی به هر دو، پیوند میدهد، و این نواهی و اوامر را به اندازهای تکرار میکند تا در اعماق نفس جایگزین شود و قرار گیرد و این جایگزینی و ملازمه نیرویی شود که آگاهانه و یا ناآگاهانه، بشر را متوجه خیر و از شر دور کند.
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ كَانَتۡ لَهُمۡ جَنَّٰتُ ٱلۡفِرۡدَوۡسِ نُزُلًا ١٠٧ خَٰلِدِينَ فِيهَا لَا يَبۡغُونَ عَنۡهَا حِوَلٗا ١٠٨﴾ [الکهف: ۱۰٧-۱۰۸].
«آنان که به خدا ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، بهشتهای فردوس آنان را جایگاهی است. همیشه در آن بهشت ابدی هستند و هرگز از آنجا انتقال نخواهند یافت».
﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ ٦٣ لَهُمُ ٱلۡبُشۡرَىٰ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِۚ﴾[یونس:۶۳-۶۴].
«آنانکه ایمان آوردند و پرواداری داشتند، ایشان را در دنیا و آخرت بشارت است».
﴿يَحۡمِلُونَ ٱلۡعَرۡشَ وَمَنۡ حَوۡلَهُۥ يُسَبِّحُونَ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ وَيُؤۡمِنُونَ بِهِۦ وَيَسۡتَغۡفِرُونَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْۖ رَبَّنَا وَسِعۡتَ كُلَّ شَيۡءٖ رَّحۡمَةٗ وَعِلۡمٗا فَٱغۡفِرۡ لِلَّذِينَ تَابُواْ وَٱتَّبَعُواْ سَبِيلَكَ وَقِهِمۡ عَذَابَ ٱلۡجَحِيمِ ٧ رَبَّنَا وَأَدۡخِلۡهُمۡ جَنَّٰتِ عَدۡنٍ ٱلَّتِي وَعَدتَّهُمۡ وَمَن صَلَحَ مِنۡ ءَابَآئِهِمۡ وَأَزۡوَٰجِهِمۡ وَذُرِّيَّٰتِهِمۡۚ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ٨ وَقِهِمُ ٱلسَّئَِّاتِۚ وَمَن تَقِ ٱلسَّئَِّاتِ يَوۡمَئِذٖ فَقَدۡ رَحِمۡتَهُۥۚ وَذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ٩﴾ [المؤمن: ٧-٩].
«آنان که عرش الهی را بر دوش گرفتهاند و آنان که پیرامون عرش هستند به ستایش پروردگار خود تسبیح میگویند و به او ایمان میآورند، و برای کسانی که ایمان آوردند از خدا آمرزش میخواهند: ای پروردگاری که علم و رحمت را بر همه چیز گستردهای، کسانی را که توبه کردند و راه تو را دنبال کردند بیامرز و آنان را از عذاب آتش دوزخ محفوظ دار. پروردگارا، آنان را وارد بهشت عَدن کن که آنان و پدران درستکار و همسران و فرزندانشان را وعده کردهای که تو با قدرت و حکمتی. و نیز آنان را از انجام اعمال زشت نگهدار که تو هر که را از زشتکاری نگهداری در آن روز، در حق او مرحمت بسیار کردهای که این است در حقیقت رستگاری بزرگ».
سپس آیات دیگری در قرآن آمده این اعمال و عمل شایسته و بایسته را روشن و گسترده میسازد و مقررات بیشمار آن را بهخوبی بیان میکند:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ هَلۡ أَدُلُّكُمۡ عَلَىٰ تِجَٰرَةٖ تُنجِيكُم مِّنۡ عَذَابٍ أَلِيمٖ ١٠ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتُجَٰهِدُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِكُمۡ وَأَنفُسِكُمۡۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ١١﴾ [الصف: ۱۰-۱۱].
«ای کسانی که ایمان آوردید، آیا شما را به تجارتی سودمند که شما را از عذاب دردناک نجات دهد هدایت بکنم؟ به خدا و پیغمبر او ایمان بیاورید و به مال و جان در راه خدا جهاد کنید؛ این کار از هر چیز برای شما بهتر است اگر میدانستید. تا خدا گناهان شما را بیامرزد و در بهشتی داخل کند که زیر درختان آن نهرها جاری است و در بهشتهای عدن جاودانی منزلهای نیکو عطا فرماید. این همان رستگاری بزرگ است».
﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ يُرۡزَقُونَ ١٦٩ فَرِحِينَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ وَيَسۡتَبۡشِرُونَ بِٱلَّذِينَ لَمۡ يَلۡحَقُواْ بِهِم مِّنۡ خَلۡفِهِمۡ أَلَّا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ ١٧٠ ۞يَسۡتَبۡشِرُونَ بِنِعۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡلٖ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ١٧١﴾ [آل عمران: ۱۶٩-۱٧۱].
«البته نپندارید آنان که در راه خدا کشته شدند مردهاند، بلکه زندگانی هستند که در نزد پروردگارشان روزی دارند. آنان از فضل و رحمتی که خدا به آنان داده است شادمان هستند و به مؤمنانی که هنوز بدانان نپیوستهاند و بعداً به آنان ملحق خواهند شد، مژده دهند که نه ترسی برایشان است و نه اندوهگین باشند. آنان را به فضل و نعمتی از خدا بشارت دهند و اینکه هرگز خدا اجر اهل ایمان را ضایع نخواهند گذارد».
﴿قُلۡ إِن كَانَ ءَابَآؤُكُمۡ وَأَبۡنَآؤُكُمۡ وَإِخۡوَٰنُكُمۡ وَأَزۡوَٰجُكُمۡ وَعَشِيرَتُكُمۡ وَأَمۡوَٰلٌ ٱقۡتَرَفۡتُمُوهَا وَتِجَٰرَةٞ تَخۡشَوۡنَ كَسَادَهَا وَمَسَٰكِنُ تَرۡضَوۡنَهَآ أَحَبَّ إِلَيۡكُم مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَجِهَادٖ فِي سَبِيلِهِۦ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّىٰ يَأۡتِيَ ٱللَّهُ بِأَمۡرِهِۦۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِينَ ٢٤﴾ [التوبة: ۲۴].
«بگو: اگر شما پدران و پسران و برادران و همسران و خویشاوندان خود و مالی را که گرد آوردهاید و تجارتی که از کسادی آن بیمناک هستید و خانههایی را که بدانها دل خوش داشتهاید، از خدا و رسول و جهاد در راه خدا بیشتر دوست دارید، منتظر باشید تا هنگامی که خدا فرمان خود را فرو فرستد و خدا بدکاران را هدایت نمیکند».
﴿وَٱلَّذِينَ لَا يَدۡعُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ وَلَا يَقۡتُلُونَ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِي حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَلَا يَزۡنُونَۚ وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ يَلۡقَ أَثَامٗا ٦٨ يُضَٰعَفۡ لَهُ ٱلۡعَذَابُ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَيَخۡلُدۡ فِيهِۦ مُهَانًا ٦٩ إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ عَمَلٗا صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِكَ يُبَدِّلُ ٱللَّهُ سَئَِّاتِهِمۡ حَسَنَٰتٖۗ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمٗا ٧٠﴾ [الفرقان: ۶۸-٧۰].
«و آنان هستند که با خدای یکتا کسی را شریک نمیخوانند، و نفس محترمی را که خدا حرام کرده به قتل نمیرسانند، جز اینکه به حق باشد. و هرگز عمل زنا نمیکنند که هر که چنین کند به کیفر گناه خود میرسد، و عذاب او در قیامت مضاعف شود و با ذلت و خواری در دوزخ جاویدان شود، مگر کسانی که از گناه توبه کنند و ایمان بیاورند و عمل صالح بهجای آورند، پس خدا گناهان آنان را به خوبیها بدل کند که خدا در حق بندگان بسیار آمرزنده و مهربان است».
﴿ٱلَّذِينَ يَأۡكُلُونَ ٱلرِّبَوٰاْ لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ ٱلَّذِي يَتَخَبَّطُهُ ٱلشَّيۡطَٰنُ مِنَ ٱلۡمَسِّۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ قَالُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡبَيۡعُ مِثۡلُ ٱلرِّبَوٰاْۗ وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَيۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْۚ فَمَن جَآءَهُۥ مَوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ فَٱنتَهَىٰ فَلَهُۥ مَا سَلَفَ وَأَمۡرُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِۖ وَمَنۡ عَادَ فَأُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ ٢٧٥﴾ [البقرة: ۲٧۵].
«کسانی که ربا میخورند، برنخیزند جز مانند کسانی که شیطان از مس کردن آنان را دیوانه کرده است، به این دلیل که گفتند: خرید و فروش مانند ربا است، و حال آنکه خدا خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است. هر کس که پند و اندرز خدا بدو رسیده و این کار را رها کرد، خدا از گذشتهی او در گذرد و سرانجام کار او با خدا باشد، و کسانی که دوباره بدین کار زشت اقدام کنند تا همیشه در دوزخ میمانند».
﴿وَيۡلٞ لِّكُلِّ هُمَزَةٖ لُّمَزَةٍ ١ ٱلَّذِي جَمَعَ مَالٗا وَعَدَّدَهُۥ ٢ يَحۡسَبُ أَنَّ مَالَهُۥٓ أَخۡلَدَهُۥ ٣ كَلَّاۖ لَيُنۢبَذَنَّ فِي ٱلۡحُطَمَةِ ٤ وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا ٱلۡحُطَمَةُ ٥ نَارُ ٱللَّهِ ٱلۡمُوقَدَةُ ٦ ٱلَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى ٱلۡأَفِۡٔدَةِ ٧ إِنَّهَا عَلَيۡهِم مُّؤۡصَدَةٞ ٨﴾ [الهمزة: ۱-۸].
«وای بر هر عیبجوی هرزهزبان. کسی که مالی اندوخته به شمارهاش سرگرم است. میپندارد مالش او را جاودان کند؟ هرگز! بلکه بدون تردید به آتش سوزان درافتد. چه میدانی آن آتش سوزان چیست؟ آتش فروزان خدایی است. آتشی که بر دلها زبانه میکشد. آن آتش از هر سو آنان را در بر گرفته در ستونهایی بلند زبانه میکشد».
بدین ترتیب، اسلام تمام آهنگهای بیم و امیدی را که ممکن است در دنیا، به زندگی بشر دچار شود؛ بر این دو تار متقابل از میکند. و از این آهنگ پردامنه، نغمههای جدیدی بیرون میآورد که نفس را از ترس از امور زمینی و وابستگی به بهرههای بیهودهی زندگی آزاد کرده، بشر را در راه خیر به کار بیاندازد و در همهی میدانهای عمل به فعالیت وادارد: میدان سیاست، میدان اجتماع، میدان اقتصاد، آبادانی زمین، همه بر پایههای پاکیزگی و صفای خلق، پاکی ضمیر، جلب رضای خدا و فرار از عذاب پروردگار. آواهایی از آن خارج میکند که ضمیر بشری را پاکیزه میکند، و به اندازهای هشیار میکند که با بیداری، کوچکترین لمس و گستردهترین توجیه را درک کرده به جایی میرساند که وقتی گمان برد خدا از عمل او راضی است، برایش بسنده بوده و اقدام به عمل میکند و هنگامی که احساس کند خدا از کاری به غضب میآید از آن دوری میکند. مسلمانان اولیهای که بر اساس قرآن تربیت شده بودند دارای همین روش و همین نگرش بودند، حساسیت بسیار آنها نسبت به امور، و همچنین اطمینان به خدا تا جایی بود که با همین حال، شب و روز خود را با خدا دانسته نه در هنگام عمل و نه در هنگام استراحت از او غافل بودند. در بارهی چنین مردمی آفریدگار گفته است:
﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِۗ﴾ [آل عمران: ۱۱۰].
«شما بهترین امّتى هستید که براى مردم پدید آورده شده است، [که] به کار شایسته فرمان مىدهید و از کار ناشایست باز مىدارید و به خدا ایمان دارید».