۶- تخلیهی نیرو
از وسایل و ابزار اسلام برای تربیت و درمان انسان، تخلیهی بارهایی است که گاه در جان و جسم انبوه میشود. نمیگذارد این بارها یکجا گرد آید مگر بخواهد برای رها کردن یکبارهی آنها گردآوری کند.
جان و بدن از بارهای گوناگونی پر میشود. جدا کردن این دو طبیعی و فطری است، و تا هنگامی که فطرت سالم وجود دارد، بدون هیچ هلاکت و رنجی همیشه این بارگیری ادامه مییابد، اسلام نیروهای گردآمده را برای کارهای مثبت خلاقه بکار میگیرد تا در راه سازندگی و آبادانی و خیر بکار رود.
نیرویی را که موجودیت و سرشت انسانی، از برخوردهای خود با امور دیگر، از خویش جدا میکند، و اسلام آنها را گردآوری میکند، نیرویی است بیطرف که هم شایستگی بکارگیری در کارهای خیر و هم در کارهای شر، هم سازندگی و هم خرابکاری دارد. ممکن هم هست بدون هدف و جهت معینی نابود شود و از بین برود.
اسلام برای استفادهی خیر، آن نیروها را به جهت درستی متوجه میکند.
موضوع مهم و خطرناک این است که این بارها بیش از حد معینی در یک جا انبار شود، زیرا اگر مدت زیادی بدون هدف عملی در یک جا بماند، به وجود انسان ضرر میزنند. بسیاری از انواع بیماریهای روانی که مورد بحث روانشناسان و روانپزشکان است، بهدلیل نیروهایی است که بدون استفاده در یک جا انبار شده در راه طبیعی خود بکار برده نمیشوند و راه درست خود را نمییابند.
به این دلیل، اسلام این نیروها را در یک جا انبار نمیکند، و در نتیجه جان را از بسیاری از انواع انحرافهایی که در روانشناسی شناخته شدهاند، سالم نگاه میدارد. با اینکار آن عقدههای کشنده و اضطراب و ناراحتیهایی که موجب از بین بردن نیروی انسان است، در نفس پدید نمیآید، و اگر به سببی انحرافی در نفس به وجود آید آن انحراف را از راه خود آن درمان میکند. هیچ معالجهای برای نفس بهتر از بکار بردن این نیروها برای کارهای مثبت نیست، زیرا موجودیت انسان و احساس انسان را نسبت به ذات و شخصیت او تحقق میبخشد. همچنین آن بارهایی را نیز که انبار شدن آنها به بیماری و آشفتگی میانجامد، تخلیه و در راه درست خود رها میکند.
از جمله مثالهای تخلیهی نیرویی که اسلام بدان متوسل میشود، نیروی طبیعی و فطری «ناخوشایندی» است. خوش نیامدن از شیطان و پیروان شیطان و شری که شیطان و پیروان او به روی زمین بهوجود میآورند. بدین ترتیب این نیروی ناخوشایندی، به یک نیروی کشنده تبدیل نمیشود که فعالیت انسان را در هم ریزد و موجودیت او را فاسد کند. در همان هنگام که فرد برای رویارویی با شر به روی زمین فعالیت میکند، موجودیت کارآی مثبت او نیز محقق میشود، و برای مبارزهی با شر و بدی شخصیت او نمو میکند و در این کار اهل میشود. افزون بر همهی اینها، هدف عالی انسانی نیز که پاک شدن جامعه از آلودگیهای شر و فساد است، به نتیجه میرسد و در نتیجه، هدف آفرینش انسان و ارجمند کردن و برتری یافتن و جانشین شدن او در زمین اعمال شده است.
همچنین نیروی محبت را نیز برای محبت نسبت به خدا و جهان هستی و مردم و زندگان و خیر و به طور عموم، مورد استفاده قرار میدهد. نیروی محبت نیز هدفهای گفته شده را عملی میکند. نیروی محبت (آن صفت خاص انسانی) اگر از بکارگیری گاهگاهی آن پیشگیری کنند و یا در راه صحیح خود مورد استفاده قرار نگیرد، حق دارد فاسد و به نیرویی کشنده که موجودیت انسان را نابود میکند تبدیل شود! اگر این نیروی محبت راهی پیدا نکرد که از درون شخص خارج شود، به خود دوستی، عشق به خویشتن و خودپرستی تبدیل میشود! و یا به محبوب و معشوقهای کمارزش و ناچیزی مانند خوردنی و آشامیدنی و جنس و لذتهای حیوانی متمایل میشود، زیرا از نفس خارج شده، اما در راه صحیح بکار گرفته نشده است. و یا از این حدود که بسیار بالاتر رود، به طور اشتباه برخی از مردم و افکار و اشیا را دوست خواهد داشت.
در حالی که اسلام، آن را تخلیه کرده در راه درست خود بکار میبرد تا در درون نفس و در زندگی خارجی، ثمر رسیدهی خود را بدهد، در راه خیر مصرف شود، به انسان نیز موجودیتی فعال و مثبت بخشیده هدف خدا را از آفریدن انسان محقق میکند.
با همین سبک و روش، اسلام نیروی بدنی و حیاتی انسان را در راه تلاش کشاورزی، تولید و سازندگی تخلیه میکند. تخلیهای که موجب ساختن و ایجاد و آفرینش میشود. هر باطلی را منهدم میکند و هر مانعی بر سر راه خود ببیند در هم میکوبد و بر جای آن ویرانه، ساختمان با شکوه حق و عدالت را برپا میکند، و بدینوسیله بنای نفس را از هر انحرافی حفظ و از تشویق آن پیشگیری میکند.