۲- خوشی و اکراه
خوشی و اکراه نیز دو خط متقابل نفس است. این دو خط نیز مانند دو خط موازی بیم و امید و در کنار آنها، بخش گستردهای از نفس و زندگی را در بر گرفته است.
اسلام، همان رفتار را با این دو خط میکند که با دو خط نخستین کرد، نخست این دو رشتهی همجوار را محکم و سپس آهنگی بر آن ساز میکند که بدون سستی و یا شدت زیاد، شایسته است از آن خارج شود.
انسان، بدون تردید خود را دوست دارد، و این حب نفس و خویشتن دوستی در فطرت او درآمیخته است:
﴿وَإِنَّهُۥ لِحُبِّ ٱلۡخَيۡرِ لَشَدِيدٌ ٨﴾ [العادیات: ۸].
«و بدون تردید او (انسان) شدیداً خیر دوست است».
دوست دارد که از تمام انواع گوناگون لذّات حسی و معنوی برخوردار شود، شخصی مبرز، مشهور، قوی، متمکن و صاحب قدرت باشد، همیشه بر همه کس قاهر و چیره باشد، بر بسیاری از چیزها چیره شود، عمر جاودانه باید و سرانجام نقطهی مرکزی و محور جهان هستی باشد.
انسان از چیزهایی نیز بدش میآید... از هر چیزی که جلو خواستهای او را سد میکند اکراه دارد از هر سد و عایق مادی و معنوی که از به ثمر رسیدن میل و رغبتهای او پیشگیری میکند، از مردمی نیز که ممکن است از چیرگی منحصر به فرد او بر امور پیشگیری کنند و خود را در این تسلط شریک بدانند، اکراه دارد و سرانجام هر رنج و زحمتی که دچار شود و از هر تجاوزی به حق او شود، نزد او نامطلوب است.
اینها همه آواهایی است که از دو تار خوشی و اکراه جان بشری بیرون میآید. بسیاری از آنها ناشایست و پارهای نیز شایسته است.
اسلام با فطرت نمیجنگد بلکه آن را تربیت، آراسته و پیراسته میکند. اسلام میخواهد مردم بر اساس فطرت خود دوست بدارند و برخی چیزها را ناپسند شمارند. اما خوشی و اکراه مطلق و نامحدود، طوری نفس را سرکوب، و نیروی او را زایل و انرژیهای او را در جهتهای گوناگون پراکنده میکند و به بندگی در برابر هر چیز بیاعتباری وامیدارد که رهایی از آن امکانپذیر نیست، اگر حس دوست داشتن و ناپسند شمردن به یک شهوت سرکش بیکنترل تبدیل شود، نه تنها به دیگران، بلکه به خود نیز در نفس آسیب میرساند و این کشمکش و برخورد به درهی نیستی و پرتگاه سقوط میکشد.
از این رو اسلام برای تمایلات خوشی و اکراه، مهارکنندههایی قرار داده است. این نگهدارندهها و مهارکنندهها، به روان و خرد، و همه با هم، به خدای واحد پیوند دارند.
اسلام، از اینکه کسی خود را دوست بدارد، بدش نمیآید، زیرا همانگونه که پیش از آن گفتیم، خویشتن دوستی انگیزهی فطری قوی بوده بزرگترین عاملی است که انسان را آمادهی شتافتن به جانب کار و آبادانی و سازندگی و تولید میکند، یعنی نفس انسان را بهسوی چیزهایی میراند که اسلام مردم را بدانها میخواند. و هر راهی را که موجب با نشاط و خوشی پایان یافتن آنها شود در برابر انسان قرار میدهد.
اما اسلام حب نفس را به عنوان حس نابود کنندهای نمیشناسد که بر انگیزاندهی شهوتها باشد، بلکه آن را ستمی در بارهی نفس میداند، حقیقت نیز چنین است، زیرا کسی که برای وسوسههای نفسانی، زمام خود را به آن سپارد، ظلم کرده و آن را به پرتگاه هلاکت میاندازد [۵۸].
اسلام حب نفسی را به رسمیت میشناسد که نصیحتپذیر و پندنیوش بوده، به راه درست و شایسته رفته باشد. به جهتی سیر میکند که سعادت دنیا و آخرت و بویژه سعادت آخرت او که سرای همیشگی است، تأمین شود زیرا نعمتهای آخرت جاویدان و عذابش پابرجاست. در حالی که زندگانی دنیا:
﴿لَعِبٞ وَلَهۡوٞ وَزِينَةٞ وَتَفَاخُرُۢ بَيۡنَكُمۡ وَتَكَاثُرٞ فِي ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَوۡلَٰدِۖ كَمَثَلِ غَيۡثٍ أَعۡجَبَ ٱلۡكُفَّارَ نَبَاتُهُۥ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَىٰهُ مُصۡفَرّٗا ثُمَّ يَكُونُ حُطَٰمٗاۖ﴾ [الحدید: ۲۰].
«بازیچه است و لهو و عیاشی و آرایش و تفاخر میان شما و حرص زدن به مال و فرزندان. در واقع زندگی دنیا مانند بارانی است که (از آن) گیاهی میروید و کفار را به شگفتی آورد، سپس بنگری که زرد و خشک شود و بپوسد».
کدام نادانی است که سرای همیشگی و نعمت جاویدش را به نعمتهای فناپذیری بفروشد که هرگز در این دنیا لذت کامل از آن بهدست نمیآید، و پیوسته با هزاران درد و نگرانیها آمیخته است که کمترین آن نابودی است؟.
نه، خویشتندوستی این نیست، و سزاوار انسان نیست که خود را چنین دوست داشته باشد. دوستی و محبت حقیقی انسان نسبت به خودش عبارت از محبتی است که او را از فرود آوردن سر بندگی و خواری در برابر شهوتهای حیوانی و پست زمینی، در امام دارد و خواری رسوایی و عذاب دردناک روز کیفر را نیز از او دور کند.
اسلام، برای دستیابی بدین هدف؛ چنان نغمههای دلانگیز و زیبا و خوشآهنگ و دلپسندی بر تار دوستی ساز میکند که انسان را به حب به نفس به شکل درست خود برساند.
نخست با آهنگهایی گوناگون نغمهی محبت به خدا را بر آن ساز میکند.
بدو میآموزد بخشندهی نعمت دهندهای که زندگی را به انسان بخشیده خدا است. کسی که همهی نیروها و مزایا و صفات ذاتی را به او بخشیده، آفرینندهی او یعنی خدا است:
﴿خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِٱلۡحَقِّ وَصَوَّرَكُمۡ فَأَحۡسَنَ صُوَرَكُمۡۖ﴾ [التغابن: ۳].
«(خدا) آسمانها و زمین را به حق آفرید و شما را به بهترین صورت درآورد».
﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ ١ عَلَّمَ ٱلۡقُرۡءَانَ ٢ خَلَقَ ٱلۡإِنسَٰنَ ٣ عَلَّمَهُ ٱلۡبَيَانَ ٤﴾ [الرحمن: ۱-۴].
«(خدای) رحمان، قرآن را آموخت. انسان را آفرید. نطق و بیان را بدو تعلیم داد».
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡإِنسَٰنُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ ٱلۡكَرِيمِ ٦ ٱلَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّىٰكَ فَعَدَلَكَ ٧﴾ [الإنفطار: ۶-٧].
«اى انسان، چه چیزى تو را [نسبت] به پروردگار بزرگوارت فریفت؟. آنکه تو را آفرید، آن گاه استوار ساخت، سپس [آفرینشت] را معتدل گرداند».
﴿ٱلَّذِيٓ أَحۡسَنَ كُلَّ شَيۡءٍ خَلَقَهُۥۖ وَبَدَأَ خَلۡقَ ٱلۡإِنسَٰنِ مِن طِينٖ ٧﴾ [السجدة: ٧].
«آن (خدایی) که هر چیز را به نیکوترین گونه بیافرید و خلقت انسان را از گل آغاز کرد».
﴿هُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا﴾ [البقرة: ۲٩].
«او کسی است که هر چه را در زمین است برای شما آفرید».
﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَٱلۡفُلۡكَ تَجۡرِي فِي ٱلۡبَحۡرِ بِأَمۡرِهِۦ وَيُمۡسِكُ ٱلسَّمَآءَ أَن تَقَعَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفٞ رَّحِيمٞ ٦٥﴾ [الحج: ۶۵].
«آیا ندیدهای هرچه را در زمین است خدا برای شما تسخیر کرد، و کشتی به امر او در دریا حرکت میکند و آسمان را از افتادن بر روی زمین جز به دستور او بازداشته است؟ بدون ترید خدا نسبت به مردم بسیار مهربان است».
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَجَعَلَ ٱلظُّلُمَٰتِ وَٱلنُّورَۖ﴾ [الأنعام: ۱].
«حمد و ستایش به درگاه خدایی که آسمانها و زمین را آفرید و تاریکی و روشنایی برقرار کرد».
﴿وَٱللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّمَّا خَلَقَ ظِلَٰلٗا وَجَعَلَ لَكُم مِّنَ ٱلۡجِبَالِ أَكۡنَٰنٗا﴾ [النحل: ۸۱].
«و خدا از آنچه آفرید برای شما سایههای فراهم کرد و از کوهها پوشش و خانه پدید آورد».
﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَكُم مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡكُنُوٓاْ إِلَيۡهَا وَجَعَلَ بَيۡنَكُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةًۚ﴾ [الروم: ۲۱].
«از نشانههای رحمت خدا این است که از جنس خود شما همسرانی برای شما آفرید تا به وسیلهی آنان آرامش یابید و در میان شما دوستی و مهربانی برقرار کرد».
﴿وَإِنَّ لَكُمۡ فِي ٱلۡأَنۡعَٰمِ لَعِبۡرَةٗۖ نُّسۡقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهِۦ مِنۢ بَيۡنِ فَرۡثٖ وَدَمٖ لَّبَنًا خَالِصٗا سَآئِغٗا لِّلشَّٰرِبِينَ ٦٦ وَمِن ثَمَرَٰتِ ٱلنَّخِيلِ وَٱلۡأَعۡنَٰبِ تَتَّخِذُونَ مِنۡهُ سَكَرٗا وَرِزۡقًا حَسَنًاۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّقَوۡمٖ يَعۡقِلُونَ ٦٧ وَأَوۡحَىٰ رَبُّكَ إِلَى ٱلنَّحۡلِ أَنِ ٱتَّخِذِي مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُيُوتٗا وَمِنَ ٱلشَّجَرِ وَمِمَّا يَعۡرِشُونَ ٦٨﴾ [النحل: ۶۶-۶۸].
«و البته نگرش و توجه به چارپایان برای شما عبرت است که در شکم آنها از میان سرگین و خون، شیر خالصی درست میشود که برای نوشندگان گوارا است. و از ثمرهای نخل و انگور شربت شیرین و شهدی میگیرید و روزی پاکیزهای بهدست میآورید. در این نیز برای کسانی که میاندیشند نشانههایی هست. پروردگارت به زنبور عسل وحی کرد که از کمرهای کوه و شاخههای درختان و چیزهایی که برای سقف بکار میبرند منزل گیر، آنگاه از میوهها بخور و راههای پروردگارت را به اطاعت پوی. از شکم آن شربت رنگارنگی بیرون میآید که شفای مردم در آن است».
اسلام به مردم میآموزد خدا با این همه نعمت که برای انسان آفریده است، نسبت به بندگان خود بسیار مهربان و صاحب رحمت است و برای آنان خیر و خوبی را میخواهد:
﴿هُوَ ٱجۡتَبَىٰكُمۡ وَمَا جَعَلَ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلدِّينِ مِنۡ حَرَجٖۚ﴾ [الحج: ٧۸].
«و شما را برگزید و رنجی و مشقتی در دین برای شما تعیین نکرده است».
﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ بِكُمُ ٱلۡيُسۡرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ ٱلۡعُسۡرَ﴾ [البقرة: ۱۸۵].
«خدا برای شما حکم آسان و ساده را خواسته است نه تکلیف دشوار».
﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ﴾ [البقرة: ۲۸۶].
«خدا برای هیچکس تکلیفی تعیین نمیکند مگر به قدر توانایی».
این خدای مهربان حکیم، بر گناهکاران و خطاکاران، اگر بر گناه و بدی خود اصرار نورزند، مهربان است و همه را میبخشد:
﴿وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِينَ ١٣٤ وَٱلَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَٰحِشَةً أَوۡ ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ ذَكَرُواْ ٱللَّهَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ لِذُنُوبِهِمۡ وَمَن يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ إِلَّا ٱللَّهُ وَلَمۡ يُصِرُّواْ عَلَىٰ مَا فَعَلُواْ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ ١٣٥ أُوْلَٰٓئِكَ جَزَآؤُهُم مَّغۡفِرَةٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَجَنَّٰتٞ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ وَنِعۡمَ أَجۡرُ ٱلۡعَٰمِلِينَ ١٣٦﴾ [آل عمران: ۱۳۴-۱۳۶].
«خدا دوستدار نیکوکاران یعنی کسانی است که اگر کار زشتی از آنان سر زد و یا به خود ستم کردند خدا را به یاد آورده برای گناهان خود از او آمرزش بخواهند، جز از خدا گناه آمرزنده کیست؟ (نیکوکاران) کسانی هستند که اگر به زشتی عمل خود آگاه شوند بر آن اصرار نمیکنند، پاداش اینان آمرزش پروردگار و بهشتهایی است که نهرها زیر باغهایش جاری است. جاویدان در آن بهشت هستند. چه نیک پاداشی اهل عمل دارند».
﴿إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ عَمَلٗا صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِكَ يُبَدِّلُ ٱللَّهُ سَئَِّاتِهِمۡ حَسَنَٰتٖۗ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمٗا ٧٠﴾ [الفرقان: ٧۰].
«جز کسانی که (از کار بد خود) برگشته و کار درست و شایسته انجام دهند. خداوند کارهای بد اینچنین افراد را به حسنه و کار نیک تبدیل میکند و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است».
﴿۞قُلۡ يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ﴾ [الزمر: ۵۳].
«به بندگانی که در حق خود ظلم و اسراف کردهاند بگو از رحمت خدا نومید نشوید».
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ﴾ [النساء: ۴۸].
«خدا گناهی کسی را که برای او شریک قایل شود نمیآمرزد، اما گناه کسانی را که گناه دیگری جز شرک کنند اگر بخواهد میآمرزد».
اسلام، پس از محبت خدا، آهنگ محبت جهان هستی، آفریدهی خدا، را ساز میکند، همچنان که پیش از این گفتیم، اسلام دوستی و صمیمیت عمیقی میان انسان و جهان گره میزند. دوستی محکم از این نظر که از یک مبدأ بوده و آفرینش هر دو از جانب خدا است (علم جدید نیز وحدت ساختمانی عامل هستی و زندگی انسان را کشف کرده است). دوستی از این نظر که هر دو در پرستش خدا و تسبیح و تنزیه نسبت به دو اشتراک دارند، دوستی در انسان از این نظر که در تسخیر جهان منافعی فراوان برای او وجود دارد.
آنگاه آهنگ دلانگیز محبت و عشق موجودات زندهای را برای انسان مینوازد که در سکونت بر روی زمین شریک هستند...
مردمی که آفریدگار آنان را از یک گوهر آفریده، ناچار به محبت به همدیگر هستند، زیرا همه برادر هستند در آفرینش و در حس محبت همه با هم برادر، از نظر زندگی بر سطح این سیاره همه با هم برادر، از نظر مصالح مشترک با هم برادر، از نظر مبدأ و منتهی نیز همه با هم برادر هستند.
قرآن این برادری را آنچنان به مردم گوشزد میکند و حق این برادری را با چنان صورت زیبایی یادآوری میکند که وجدان و ضمیر باطن را به حرکت و جنبش وامیدارد:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا كَثِيرٗا وَنِسَآءٗۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِي تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ﴾ [النساء: ۱].
«اى مردم، از آن پروردگارتان پروا بدارید که شما را از یک تن یگانه آفرید و همسرش را از او خلق کرد و از آن دو مردان و زنان بسیارى پراکند. و از خدایى که به [نام] او از همدیگر درخواست مىکنید، و از [گسستن] رابطه خویشاوندى پروا دارید».
﴿وَٱذۡكُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ إِذۡ كُنتُمۡ أَعۡدَآءٗ فَأَلَّفَ بَيۡنَ قُلُوبِكُمۡ فَأَصۡبَحۡتُم بِنِعۡمَتِهِۦٓ إِخۡوَٰنٗا﴾ [آل عمران: ۱۰۳].
«این نعمت بزرگ خدا را به یاد آورید که همهی شما با هم دشمن بودید و خدا در دل شما مهر یکدیگر را به وجود آورد و به لطف و نعمت خدا همه با هم برادر شدید».
﴿وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ﴾ [الحشر: ٩].
«و کسانی که پیش از ایشان خانه را برای ایمان مهیا کردند، هجرتکنندگان به خانهی خود (انصار، اهل مدینه) را دوست دارند، و از آنچه بدانان داده شد هیچ حاجتی در دل خود نسبت بدانها نمییابند، و اگر چه به چیزی احتیاج داشته باشند، (مهاجرین را) بر خویشتن مقدم میدارند».
﴿وَلَا تَلۡمِزُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ﴾ [الحجرات: ۱۱].
«و هرگز از خود عیبجویی نکنید».
﴿وَلَا يَغۡتَب بَّعۡضُكُم بَعۡضًاۚ أَيُحِبُّ أَحَدُكُمۡ أَن يَأۡكُلَ لَحۡمَ أَخِيهِ مَيۡتٗا فَكَرِهۡتُمُوهُۚ﴾ [الحجرات: ۱۲].
«و هیچ یک از شما دیگرى را غیبت نکند، آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید».
احادیث با صفا و پر از لطف رسول اکرم جنیز در این باره بسیار است:
«هیچکس از شما ایمان نیاورده است تا هنگامی که آن چیزی را برای خودش دوست دارد برای برادر خود نیز دوست بدارد» [۵٩].
«تبسم و لبخند تو به برادرت صدقه و احسان است!» [۶۰].
«به هر کس که میشناسی و نمیشناسی سلام کن» [۶۱].
«در میان بندگان خدا کسانی هستند که پیغمبر نیستند، اما پیغمبران و شهیدان بدانان رشک میبرند. گفته شد: آنان کیستند ای رسول خدا؟ فرمود: آنان گروهی هستند که بدون داشتن خویشی و نسبتی با یکدیگر فقط به نور خدا (به وسیلهی نور ایمانی که خدا در دل آنان گذاشته است) به یکدیگر محبت میورزند. رخسار آنان نور و بر منبرهای نور قرار دارند. اگر مردم از چیزی بترسند آنان را ترسی فرا نگیرد و از آنچه که موجب اندوه مردم است، دلتنگ نمیشوند. سپس این آیه را خواند: ﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِيَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ ٦٢﴾ [یونس: ۶۲] [۶۲]. «آگاه باشید (دوستان و) اولیاى خدا، نه ترسى دارند و نه غمگین مىشوند!».
تمام اینها انگیزهها و محرکهایی برای سوق دادن بشر بدان محبت باصفای پاکی است که شایستهی برادران نیکوکار و ارجمند است.
هنگامی که اسلام همهی آوازهای نشاطآور جانپرور را بدین ترتیب تنظیم میکند، بهطور طبیعی حب ذات و خویشتندوستی متوازن هماهنگی در انسان ایجاد میشود که در جای درست خود قرار میگیرد و آن را به چنان درجهای میرساند که نه ظلم و ستم بر کسی روا میدارد و نه حقوق دیگران را به نفع خود غصب میکند.
اما حس اکراه و ناخوشایندی ... اسلام این حس غریزی را متوجه قوای شر در زمین میکند.
جایز نیست که انسان از خدا، از رسول خدا، و یا هر کدام از ملائکه و فرستادگان او بدش بیاید، و همچنین نباید از جهان هستی، زندگی و یا از انسان کراهت داشته باشد ... اما انسان موظف است که این حس فطری را علیه شر، با تمام اشکال و گوناگونی، به هر گونه و نوعی که هست و هرجا که باشد، بسیج کند.
ستم، بههر گونهای بد است، سزاوار است که انسان از آن احساس ناخوشایندی کند و در برابر آن مقاومت از خود نشان دهد:
«يَا عِبَادِي، إِنِّي حَرَّمْتُ الظُّلْمَ عَلَى نَفْسِي وَجَعَلْتُهُ بَيْنَكُمْ مُحَرَّمًا فَلاَ تَظَالَمُوا». (حدیث قدسی).«ای بندگان من، من ظلم را بر خود حرام کرده ام، پس شما هم بر یکدیگر ظلم نکنید».
دشمنی بد است باید آن را بد انگاشت و در برابر آن پایداری کرد:
﴿فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ عَلَيۡكُمۡ فَٱعۡتَدُواْ عَلَيۡهِ بِمِثۡلِ مَا ٱعۡتَدَىٰ﴾ [البقرة: ۱٩۴].
«هر کس در حق شما تجاوز کند به همان اندازه به حق او تجاوز کنید».
﴿وَلَكُمۡ فِي ٱلۡقِصَاصِ حَيَوٰةٞ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾ [البقرة: ۱٧٩].
«ای خردمندان، در قصاص گرفتن گونهای زندگی شما را است».
تجاوز به حق ناتوان در اجتماع بد است. وظیفهی هر کسی است که آن را بد بداند و در برابر آن بایستد:
﴿وَمَا لَكُمۡ لَا تُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَٱلۡمُسۡتَضۡعَفِينَ مِنَ ٱلرِّجَالِ وَٱلنِّسَآءِ وَٱلۡوِلۡدَٰنِ ٱلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَآ أَخۡرِجۡنَا مِنۡ هَٰذِهِ ٱلۡقَرۡيَةِ ٱلظَّالِمِ أَهۡلُهَا وَٱجۡعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيّٗا وَٱجۡعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرًا ٧٥﴾ [النساء: ٧۵].
«چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و کودکانى که (به دست ستمگران) تضعیف شدهاند، پیکار نمىکنید؟! همان افراد (ستمدیدهاى) که مىگویند: پروردگارا! ما را از این شهر (مکه)، که اهلش ستمگرند، بیرون ببر! و از طرف خود، براى ما سرپرستى قرار ده! و از جانب خود، یار و یاورى براى ما تعیین فرما!».
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ تَوَفَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ ظَالِمِيٓ أَنفُسِهِمۡ قَالُواْ فِيمَ كُنتُمۡۖ قَالُواْ كُنَّا مُسۡتَضۡعَفِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِۚ قَالُوٓاْ أَلَمۡ تَكُنۡ أَرۡضُ ٱللَّهِ وَٰسِعَةٗ فَتُهَاجِرُواْ فِيهَاۚ فَأُوْلَٰٓئِكَ مَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ وَسَآءَتۡ مَصِيرًا ٩٧ إِلَّا ٱلۡمُسۡتَضۡعَفِينَ مِنَ ٱلرِّجَالِ وَٱلنِّسَآءِ وَٱلۡوِلۡدَٰنِ لَا يَسۡتَطِيعُونَ حِيلَةٗ وَلَا يَهۡتَدُونَ سَبِيلٗا ٩٨ فَأُوْلَٰٓئِكَ عَسَى ٱللَّهُ أَن يَعۡفُوَ عَنۡهُمۡۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَفُوًّا غَفُورٗا ٩٩﴾ [النساء: ٩٧-٩٩].
«کسانى که فرشتگان (قبض ارواح)، روح آنها را گرفتند در حالى که به خویشتن ستم کرده بودند، به آنها گفتند: شما در چه حالى بودید؟ (و چرا با اینکه مسلمان بودید، در صفِ کفّار جاى داشتید؟!) گفتند: ما در سرزمین خود، تحت فشار و مستضعف بودیم. آنها [فرشتگان] گفتند: مگر سرزمین خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنید؟! آنها (عذرى نداشتند، و) جایگاهشان دوزخ است، و سرانجام بدى دارند. مگر آن دسته از مردان و زنان و کودکانى که براستى تحت فشار قرار گرفتهاند (و حقیقتاً مستضعفند) نه چارهاى دارند، و نه راهى (براى نجات از آن محیط آلوده) مىیابند. ممکن است خداوند، آنها را مورد عفو قرار دهد و خداوند، عفو کننده و آمرزنده است».
فتنه کردن مردم در دین خدا بد است. باید آن را ناپسند دانست و در برابر آن مقاومت مبارزه کرد:
﴿وَٱلۡفِتۡنَةُ أَشَدُّ مِنَ ٱلۡقَتۡلِۚ﴾ [البقرة: ۱٩۱].
«فتنه از آدم کشی شدیدتر است».
﴿وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتۡنَةٞ وَيَكُونَ ٱلدِّينُ لِلَّهِۖ فَإِنِ ٱنتَهَوۡاْ فَلَا عُدۡوَٰنَ إِلَّا عَلَى ٱلظَّٰلِمِينَ ١٩٣﴾ [البقرة: ۱٩۳].
«و با آنان (دشمنان فتنهانگیز دین) بجنگید تا فتنهای باقی نماند و فقط دین برای خدا باشد».
فساد و تباهی در زمین و جنگ با خدا و رسول خدا جلو راه خدا را گرفتن، شری است که همه باید از این کار بدشان بیاید و وظیفه دارند که علیه آن بجنگند و مبارزه کنند:
﴿إِنَّمَا جَزَٰٓؤُاْ ٱلَّذِينَ يُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَيَسۡعَوۡنَ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُوٓاْ أَوۡ يُصَلَّبُوٓاْ أَوۡ تُقَطَّعَ أَيۡدِيهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم مِّنۡ خِلَٰفٍ أَوۡ يُنفَوۡاْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِۚ﴾ [المائدة: ۳۳].
«جزاى آنان که با خدا و رسولش مىجنگند و [به قصد] فساد در زمین مىکوشند، فقط آن است که کشته شوند یا به دار آویخته شوند یا دستشان و پاهایشان در خلاف جهت همدیگر بریده شود و یا از سرزمین [خود] تبعید شوند».
کارهای زشت، آشکار و نهان بد است، باید آنها را ناپسند دانست و از بروز آنها جلوگیری کرد:
﴿ٱلزَّانِيَةُ وَٱلزَّانِي فَٱجۡلِدُواْ كُلَّ وَٰحِدٖ مِّنۡهُمَا مِاْئَةَ جَلۡدَةٖۖ وَلَا تَأۡخُذۡكُم بِهِمَا رَأۡفَةٞ﴾ [النور:۲].
«هر یک از زن و مرد زنا کننده را صد تازیانه بزنید و در ادای کیفر خدا، چنانچه به خدا و روز آخرت ایمان دارید، نسبت به آنان مهربانی نشان ندهید».
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ ٱلۡفَٰحِشَةُ فِي ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِۚ﴾ [النور: ۱٩].
«کسانی که دوست دارند در میان مؤمنان کار زشت رواج پیدا کند، در دنیا و آخرت دارای عذاب دردناکی هستند».
هر انحرافی از راه خدا شر است، باید آن را نامطلوب دانست و در برابر آن ایستاد:
«هر کس از شما که ناپسندی را دید، وظیفه دارد از آن پیشگیری کند و آن را تغییر دهد. اگر قدرت ندارد باید با زبان در تغییر آن بکوشد، اگر با زبان نیز نتوانست قلباً باید از آن کار ناراضی باشد که این (بد دیدن با قلب) ضعیفترین حد ایمان است» [۶۳].
مجموعهی بدیها و شرور، رویهم رفته، همان شیطان است... شیطان است که تمام بدیها در وجود او نمایانیده میشود. شیطان است که انسان را به هر بدی میخواند، از این رو سزاوار است که انسان همهی نیروی تنفر و بیزاری از بدیهای خود را به سمت او متوجه کند، و چنان اعلان جنگی با او بدهد که نه آتشبسی و نه آشتی و متارکهای در آن باشد:
﴿۞أَلَمۡ أَعۡهَدۡ إِلَيۡكُمۡ يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ أَن لَّا تَعۡبُدُواْ ٱلشَّيۡطَٰنَۖ إِنَّهُۥ لَكُمۡ عَدُوّٞ مُّبِينٞ ٦٠ وَأَنِ ٱعۡبُدُونِيۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِيمٞ ٦١ وَلَقَدۡ أَضَلَّ مِنكُمۡ جِبِلّٗا كَثِيرًاۖ أَفَلَمۡ تَكُونُواْ تَعۡقِلُونَ ٦٢﴾ [یس: ۶۰-۶۲].
«ای آدمیزادگان! آیا با شما پیمان نبستم که شیطان را نپرستید، زیرا دشمن آشکار شماست؟ و اینکه مرا بپرستید راه راست این است؟ و گروه بسیاری از شما نوع انسان را گمراه کرد؟ با وجود این باز هم عقل را بکار نمیبندید؟».
مؤمن باید با تمام قدرت و نیرو همهی زندگی خود را برای دفع این شر و چیرگی بر آن بسیج کند. برای این کار باید بین دو حسی (خوشی و اکراه) توازن و هماهنگی ایجاد کند و از هر تاری آهنگی بجا و درست بیرون بیاورد.
[۵۸] نک به فصل گذشته «پرورش بدن». [۵٩] حدیث نبوی نقل از بخاری. [۶۰] به روایت ابن حبان و بیهقی. [۶۱] به روایت بخاری و أبوداود و نسائی و ابن ماجه. [۶۲] به روایت نسائی و ابن حبان. [۶۳] حدیث متفق علیه (بخاری و مسلم).