قرآن برای همه

فهرست کتاب

۱- قرآن و تواتر آن از رسول خداص

۱- قرآن و تواتر آن از رسول خداص

دلائل بسیاری موجود است بر اینکه قرآن معمولی در بین مسلمین، همان قرآنی است که به رسول خداصنازل شده، و خود آن حضرت مدوّن آن بود، و در حضور او و بدستور او جمع‌آوری و تنظیم و تدوین‌شده و بعد به صورت فعلی درآمده، و اصحاب گرامیش در زیر نظر او بهمین ترتیب درآورده‌اند، و آن جناب تصویب نموده و برای أمّت خود گذاشته:

دلیل اول: احادیث و روایات بسیاری رسیده که هرچه نازل می‌شد به اصحاب خود قرائت می‌نمود و می‌فرمود: بنویسید و از حفظ کنید. و بسیاری از این روایات در کتاب «الاتقان» سیوطی و کتاب «تاريخ القرآن» زنجانی ص ۳۵ و تفسیر «مجمع‌البيان» و «صحيح بخاري» و «تفسير البيان» خوئی و سایر کتب آمده. از آن جمله روایت کرده‌اند از عبدالله بن مسعود که گفت: من هفتاد و چند سوره از دهان مبارک رسول خداصفرا گرفتم. و نیز روایت کرده‌اند که ابن مسعود گفت: رسول خداصدرغاری بود که سورۀ المرسلات بر او نازل شد و من از او فراگرفتم. و نیز روایت کرده‌اند از ابوعبیده وابن جریر و ابن منذر و ابن مردویه از عمر بن عامر انصاری که گفت عمر بن خطاب قرائت کرد:

﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ[التوبة: ۱۰۰].

و کلمۀ «الأنصار»را برفع خواند و بدون «واو»قبل از کلمۀ «الذين»، زید بن ثابت گفت: «والذين»با «واو» است، عمر گفت بروید أبی بن کعب را بیاورید، چون آبی آمد عمر از او سؤال کرد که؛ الّذین با «واو» است یا خیر؟ ابی‌ گفت: بلی رسول خداصآن را با «واو» برای من قرائت کرد وقتیکه تو مشغول فروش گندم بودی. عمر قبول کرد. و باز عامۀ و خاصّه نوشته‌اند و روایت کرده‌اند که أبیّ بن کعب گفت رسول خداصبمن فرمود خدا مرا أمر کرده که قرآن را بر تو قرائت نمایم و بتو یاد دهم، أبی گفت آیا خدای تعالی مرا نام برده؟ رسول خداصفرمود: بلی پروردگار جهان تو را یاد نموده. ابی از شوق چشم‌هایش پر از اشک شد.

وباز روایت کرده‌اند که عمر گفت: رسول خداصسوره‌هائی از قرآن به من آموخت. و من شنیدم که هشام بن حکیم سورۀ فرقان را می‌خواند در زمان رسول خداص. من گوش دادم دیدم آن طوریکه او قرائت می‌کند رسول خداصبه من نیاموخته. صبر کردم تا نمازش تمام شد، رداء او را گرفتم و گفتم: چه کس چنین قرائت را بتو آموخته؟ گفت رسول خداص. گفتم: دروغ می‌گوئی، چون رسول خداصاین سوره را به من آموخته نه این چنین که تو می‌خوانی، پس با او به خدمت رسول خداصرفتیم، من عرض کردم: یا رسول الله این سورۀ فرقان را به لهجه‌ای می‌خواند که بمن نیاموخته‌ای؟ حضرت فرمود: او را رها کن و به هشام فرمود: بخوان. پس او همانطوریکه من از او شنیده بودم قرائت کرد. رسول خداصفرمود: صحیح می‌خواند این چنین نازل شده! پس ازهشام من قرائت کردم، حضرت فرمود: قرائت تو نیز صحیح است، قرآنی که نازل شده هر طور و هر لهجه که برای شما آسان است بخوانید. و باز روایت کرده‌اند که رسول خداصبرای تشویق اصحاب خود به حفظ قرآن فرمود: «فليؤمکم أقرئکم». یعنی در نمازها هرکس به قرائت قرآن و حفظ آن بهتر وارد است برای شما امامت کند. و باز روایت مشهور آمده که رسول خداصفرمود: «أبي أقرئکم». و نیز عامه و خاصه روایت کرده‌اند که آیۀ ۱۲ سورۀ الحاقّه:

﴿وَتَعِيَهَآ أُذُنٞ وَٰعِيَةٞ ١٢[الحاقّة: ۱۲].

نازل شد در مدح کسانی که چون قرآن نازل می‌شد آن را از حفظ می‌کردند. از این قبیل اخبار متواتر است که دلالت دارد بر اینکه رسول خداصقرآن را به بزرگ و کوچک اصحاب خود یاد می‌داده و همّت می‌گماشته که از حفظ کنند و اصحاب او چون عرب فصیح بودند و لطافت معانی قرآن را درک می‌کردند و لذا با شوق و شغف زیادی به حفظ آن می‌کوشیدند و آیات قرآن در مذاق ایشان بسیار شیرین و دل‌نشین بود. و باز عدۀ زیادی نوشته‌اند که اصحاب رسول خداصآیه‌ای را که فرا می‌‌گرفتند مکرّر می‌آمدند نزد رسول خداصمی‌خواندند تا در حافظۀ ایشان بماند، و عرض می‌کردند: یا رسول الله آن طوریکه نازل شده آیا من حفظ کرده‌ام یا خیر؟ تا اینکه رسول خداصمی‌فرمود: بلی، و حفظ ایشان را تقریر می‌نمود. اصحاب رسول خداصچنان بودند که حضرت علی÷در زمان خلافت خود در خطبۀ ۱۲۱ یادی از ایشان نمود و بر فقدان ایشان تأسّف می‌خورد و آرزوی ملاقات ایشان را داشت و می‌فرمود: «أین القوم الذین دعوا إلی الإسلام فقبلوه وقرأوا القرآن فأحکموه». یعنی؛ «کجایند آن عده‌ای که به اسلام دعوت شده و آن را پذیرفتند و قرآن را قرائت نموده و محکم کردند».

بسیاری از مورّخین و محدّثین روایت کرده‌اند از خارجه بن زید از پدرخود که گفت: رسول خداصوارد مدینه شد در حالیکه من هفده سوره قرائت کرده و از حفظ داشتم و بر رسول خداصخواندم، حضرت را خوش‌آمد و فرمود: ای زید نوشتن یهود را یاد بگیر زیرا من از یهود بر این قرآن، ایمن نیستم. زید گفت: من نوشتن یهود را در نصف ماه به خوبی یاد گرفتم. و اصحاب رسول خداصرا عادت چنین بود که چون قرآن را یاد می‌گرفتند، به دیگران تعلیم می‌نمودند، به اولاد خود و به کسانیکه وقت نزول حاضر نبودند از اهل مدینه و مکه و اطراف آن و به همه قرائت می‌کردند، پس یک روز و یا دو روز از نزول سوره‌ای نمی‌گذشت مگر اینکه اشخاص بسیاری آن را در سینه‌های خود حفظ کرده بودند و می‌آمدند نزد حضرت رسولصقرائت می‌کردند و به أمر او می‌خواندند و ختم می‌کردند. «آمِدی» که یکی از بزرگان علما می‌باشد و - هم دیگران - نقل کرده‌اند که قرآن‌هائی که در دست اصحاب رسول خداصبود بر آن حضرت عرضه و قرائت شده بود و آخرین قرآن‌هائی که بر آن حضرت عرضه شد قرآن عثمان بود، و نماز را طبق قرآن عثمان می‌خواندند. تا اینکه رسول خداصوفات نمود. و نیز از عبیدۀ سلمانی که از ثقات اصحاب امیرالمؤمنین علی÷است روایت کرده‌اند که گفته: قرآنی را که امروزه مردم قرائت می‌کنند همان قرآنی است که به رسول خداصعرضه شد در سالیکه آن حضرت وفات نمود. و نیز روایت کرده‌اند از زید بن ثابت که گفت: در آخرین مرتبه‌ایکه قرآن به رسول خداصعرضه شد من حضور داشتم و در حضور آن حضرت استنساخ شد. و خود زید گوید: من برای حضرت رسول خداصقرآنی نوشتم و بر آن حضرت قرائت کردم و مردم طبق همان قرائت، قرائت می‌کردند تا آنکه حضرت وفات نمود. و لذا این زید مورد اعتماد خلفاء و سایر مردم بود و حتّی برای عثمان چنانچه خواهد آمد، یک مرتبۀ دیگر به تصویب امیرالمؤمنین علی÷قرآنی نوشت، و چندین قرآن دیگر طبق همان نوشت. و باز روایت کرده‌اند که رسول خداصزمانیکه مکّه بود جماعتی را به سوی مدینه فرستاد تا به اهل مدینه قرآن بیاموزند. از جمله کسانی وجوانانی که فرستاد مصعب بن عمیر و عمار و بلال و ابن امّ مکتوم بود، و پس از هجرت بسوی مدینه چون مکّه را فتح کرد معاذ بن جبل را درمکّه گذاشت برای اینکه قرآن به مردم یاد دهد، و هرکس به سوی مدینه هجرت می‌کرد رسول خداصاو را به یکی از حافظین قرآن می‌سپرد که به او قرآن تعلیم دهد. مختصر اینکه شهر مدینه مانند دانشگاهی شده بود که مرد و زن و کوچک و بزرگ آن در شب و روز به قرائت قرآن و یا تعلیم و یا تعلّم و یا کتابت آن مشغول بودند، یکی می‌گفت دیگری می‌نوشت. و درس دیگر و حدیث دیگر و علم دیگر نبود جز قرآن تا اینکه صدها و هزارها حافظ قرآن و قاری قرآن بوجود آمد. و در این دانشگاه شاگرد مکتبی مانند أمیرالمؤمنین علی÷بود که افتخار داشت به شاگردی مکتب قرآن. وحتّی آن حضرت قرآن را امام خود می‌دانست چنانچه بنام «قرآن از نظرعلی÷» خواهد آمد. کار به جائی رسید که برای جهاد سپاهیانی تشکیل می‌شد که تمام افراد آن سپاه حافظان و قاریان قرآن بودند و سپاهی که بنام کتیبۀ القرآء بود از تمام سپاهیان کاری‌تر و شجاع‌تر بود و «کتیبه القراء»که پرچم آن «کتیبه القرّآء»بود بر سایر سپاهیان افتخار و مزیّت داشت. یکی از غزوات چنانکه تمام مورخین نوشته‌اند غزوۀ بئر معونه است که غزوۀ کوچکی بود هفتاد نفر از قراء و حافظان قرآت که اصحاب رسولصبودند و در آن سال قاریان کمتر بودند در آن غزوه شهید شدند. و لذا رسول خداصبسیار متأثّر شد، درحالی که غزوۀ بئر معونه در سال چهارم هجرت بود و در آن سال قاریان و حافظان قرآن کمتر بودند، در این سال که چنین باشد باید فهمید سال‌های بعد که اسلام منتشر شده و مسلمین یک به صد برابر زیاد شده‌اند چگونه بود، خصوصا اهل حجاز که آنجا هوای خشک وگرمی دارد و حافظۀ اهالی آن بسیار خوبست که بخواندن و یا بشنیدن یک مرتبه اکثراً هر چیز را حفظ می‌کردند، و خدا خواسته بود که کتاب او محفوظ بماند و از کم و زیاد مصون باشد ولذا آن را در میان مردمی قوی حافظه نازل فرمود.