قرآن برای همه

فهرست کتاب

۱۶- قرآن احتیاج به تفسیر نداشته و ندارد

۱۶- قرآن احتیاج به تفسیر نداشته و ندارد

قرآن چون آیاتش نازل شد عرب زمان جاهلی آن را فهمید، و از آن متأثّر شد و با شنیدن آیاتش مجذوب گشت، و بواسطۀ آن از عقائد و خرافات پدر و مادری و قومی دست برداشت و به برکت آن بر جهان آن روز تفوّق پیدا کرد، اگر قرآن بدون تفسیر فهمیده نمی‌شد چگونه عرب جاهل آن را فهمید. باضافه اگر قرآن محتاج به تفسیر بود خدایتعالی تفسیری برای آن نازل می‌نمود، و یا رسول خداصتفسیری بر آن می‌نوشت، در حالیکه ننوشته و حتّی أئمۀ هدی÷که نسبتاً وقت داشتند تفسیری بر قرآن ننوشتند، پس معلوم می‌شود احتیاج به تفسیری نداشته است.

ثانیاً تفسیرهائی که نوشته‌اند همه کلام بشری است و کلام خدا روشن‌تراز کلام ایشانست، حقّتعالی درواضح‌گوئی و فهمانیدن مطالب از هر بشری استادتر است، اگر کسی کلام روشن خدا را نفهمد کلام مفسّرین را بطریق اولی نخواهد فهمید، شما بیائید این تفسیرهائی که نوشته شده بگذارید کنار قرآن و حسا ببینید کدام مشکل‌تر است، بلی برای کسی که لغت عرب را نمی‌داند ترجمۀ قرآن لازم است ولی ترجمه غیر از تفسیر است و خواهد آمد.

ثالثاًَ تفاسیری که نوشته شده در عوض اینکه مطالب قرآن را روشن‌تر کند تاریک‌تر نموده است مثلاً تفسیر منهج الصّادقین و مجمع‌البیان که بهترین تفاسیر است برای یک آیه چندین احتمال داده‌اند و برای یک کلمه چند معنی ذکر کرده‌اند و در ذیل آن چند روایت متعارض آورده‌اند و نفرموده‌اند کدام این احتمالات صحیح و کدام باطل است، خواننده را سرگردان می‌گذارند و می‌روند، مثلا شما به جملۀ:

﴿وَعَلَى ٱلَّذِينَ يُطِيقُونَهُۥ[البقرة: ۱۸۴].

که در آیۀ ۱۸۴ سورۀ بقره می‌باشد مراجعه کنید. تا صدق گفتار ما روشن شود. اگر کسی این تفاسیر را ندیده باشد و خود به قرآن مراجعه کند و به زبان عربی و لغت قرآن وارد باشد هر معنی که ظاهرتر و روشن‌تر است بگیرد راحت می‌شود.

رابعاً این تفاسیری که نوشته‌اند غالباً آیات قرآن را حمل بر خرافات کرده‌اند واخبار غلوّآمیز را در ضمن آیات آورده‌اند قرآنی که مجموعه‌ای از حقائق است فعلا مملوّ از خرافات کرده‌اند، مثلا حقّ تعالی برای قدرت‌نمائی خود در سورۀ بقره آیۀ ۲۶ مًثًل به پشه زده و بعوضه که حیوان کوچکی است و تمام قوای ظاهری و باطنی را واجد است آورده که هم خرطوم دارد برای مکیدن خون و هم پر دارد برای فرار، به طوری که اگر تمام علمای بشری جمع شوند به کیفیّت خلقت آن پی نمی‌برند، آن وقت مفسرّین شیعه – مانند علی بن ابراهیم و تفسیر برهان و نور الثقلین و مانند آنها به تقلید از یکدیگر – گفته‌اند مقصود از «بعوضة»«پشه» علیِ بن ابی طالب÷و مقصود از «ما فوقها»رسول خداصاست! کسی نبوده به ایشان بگوید: مگر خدا نمی‌توانست و یا می‌ترسید نام علی÷را ببرد که در عوض آن حضرت را بنام بعوضه - پشه - ذکر کرده، اینان هر کجای قرآن نام حیوانی آمده مانند بعوضه و ابل و دابّه همه را تأویل نموده‌اند به علی÷برای اینکه به سایر فرق اسلامی بفهمانند آیاتی در شأن علی÷نازل شده! و به این واسطه ندانسته به آن امام÷توهین و با قرآن بازی کرده و آن را موهون و مملوّ از خرافات نشان داده‌اند، شما اگر تفسیری را که به نام امام حسن عسکری÷جعل کرده‌اند مطالعه نمائید تعجّب می‌کنید و می‌بینید امامی که می‌گویند اعلم مردم می‌باشد از تاریخ و قرآن و سایر امور بی‌اطّلاع بوده چنانکه در کتاب اخبار الدّخیله بعضی از خرافات آن ذکر شده است.

یکی از گویندگان دینی نزد من آمد و گفت شما قبول دارید که سورۀ انسان(دهر) که در جزء ۲۹ قرآن است در شأن امیرالمؤمنین و خانوادۀ او÷نازل شده؟ گفتم بلی من قبول دارم، ولی شما چطور؟ من معتقدم شما قبول ندارید، بلکه آن امام÷را ییرو عقل و قرآن نمی‌دانید و قرآن را هم موهون کرده‌اید گفت: چگونه تهمت می‌زنید؟ گفتم: تهمت نیست بلکه ادّعای با دلیل است، حال ثابت می‌کنم بطوری که خود شما آن را قبول کنی، آیا شما قبول داری که این سوره از اوّل تا به آخر آن در شأن علی÷نازل شده؟ گفت: بلی، گفتم: خیلی خوب در اوّل این سوره می‌گوید:

﴿إِنَّا خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ[الإنسان: ۲].

«ما انسان را خلق کردیم».

در تفاسیر شیعه آمده که مقصود از انسان علی÷می‌باشد، شما قبول دارید؟ گفت: بلی، گفتم: بسیار خوب، بعد فرموده:

﴿مِن نُّطۡفَةٍ أَمۡشَاجٖ نَّبۡتَلِيهِ[الإنسان: ۲].

«ما او را از نطفۀ مخلوط آفریدیم».

آیا شما طبق این آیه قبول دارید که علی÷از نطفۀ حضرت ابوطالب و فاطمۀ بنت اسد خلق شده؟ دیدم تأمل کرد و جواب نداد، و سپس گفت: خیر علی÷از نور خلق شده و صدها هزار سال قبل از وجود پدرش بود، گفتم: پس معلوم شد که شما قبول ندارید که این آیه و این سوره در شأن علی÷نازل شده، پس چرا اوّل اقرار کردی؟ و چرا در تفاسیر خود نوشته‌اید که این سوره در شأن او است؟ باضافه در تفاسیر شیعه آمده که چون حضرات حسنین÷بیمار شدند برای سلامتی اینان علی و فاطمه علیهما السلام نذر کردند سه روز، روزه بگیرند، و چون بیماری آنان رفع شد، علی÷برای گرفتن روزه سه صاع جو تهیه کرده برای سه روز آرد کردند و هر روز برای افطار خود پنج گردۀ نان تهیه کردند. روز اوّل موقع افطار مسکینی آمد و هر پنج گردۀ نان را به او دادند، و خود حضرات با حسنین و کنیز ایشان فضّه بدون غذا مانده با آب افطار کردند، روز دوم نیز هر پنج گردۀ (قرص) نان را به یتیم دادند و خود گرسنه ماندند، و همچنین روز سوم، که از ضعف و گرسنگی چنین و چنان شدند، پس این آیات و آیۀ:

﴿وَيُطۡعِمُونَ ٱلطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ مِسۡكِينٗا وَيَتِيمٗا وَأَسِيرًا ٨[الإنسان: ۸].

نازل گردید، آیا شما این مطالب را قبول دارید؟ گفت: بلی، گفتم: خوب بنابراین اگر این‌ها راست باشد علی÷و اهل بیت او÷از عقل و قرآن پیروی نکرده‌اند و برخلاف فرمان خدا رفتار کرده‌اند، گفت: چطور؟ گفتم: برای اینکه اوّلا مگر برای یک مسکین ویا یک نفر یتیم یک نصف نان کافی نبود؟ مگر آن یتیم می‌خواسته برود دکّان نانوائی باز کند؟ باضافه گویند چراغی که به خانه روا است به مسجد حرام است! کسانیکه خود گرسنه‌اند نصف یک نان را به مسکین می‌دادند و خود برای حفظ الصّحه و سدّ جوع با باقی نان‌ها افطار می‌کردند، اینان بفرمان خدا که فرموده: ﴿وَلَا تَبۡسُطۡهَا كُلَّ ٱلۡبَسۡطِعمل نکردند. و از عقل هم که خدا حجّت قرار داده پیروی نکردند، آیا پیغمبرصو امام÷تابع قرآن نیستند؟ چگونه خدا برسول خود فرموده: ﴿ٱتَّبِعۡ مَآ أُوحِيَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ«از آنچه به تو وحی شده پیروی کن» آیا خانوادۀ او نباید بامر «اتبع ..» عمل کنند!؟ خدا پیروی عقل را حتّی بر رسول خود واجب نموده چگونه علی÷و اهل بیت او پیروی عقل و قرآن را نکردند؟ چگونه علی÷اهل بیت و اطفال خود را به ضعف و گرسنگی مبتلا کرد؟ آیا امامی که به وظائف عقلی و قرآنی خود آشنا نباشد امام است؟ باضافه کنیز بیچاره چه تقصیری کرده؟ باضافه مگر یتیم چه قدر شکم داشته؟ پس از این بیان آن گویندۀ دینی به فکر فرورفت و گفت راست می‌گوئی پس مقصود از این آیه چیست؟ گفتم ما امام را عالم و عاقل می‌دانیم و این آیه را هم طبق لغت عرب معنی می‌کنیم، چون قرآن به لغت عرف عرب نازل شده، آیه می‌گوید: مسکینا و یتیما و أسیرا و این سه را با واو عاطفه که دلالت بر جمع دارد آورده و معلوم می‌شود که این هر سه با هم در یک شب آمده‌اند درب خانۀ علی÷و ایشان یک شب نان‌های خود را به آنان داده و البتّه برای سحر خود نان تهیّه کردند از همان دوصاع جو باقی مانده، بنابراین تفسیر به سه روز بی‌مورد است هر کسی ممکن است یک مرتبه از غذا خودداری کند و در راه خدا بدهد، در این آیه مسکینا و یتمیا و اسیرا با کلمۀ «ثم» نیامده تا اینکه به سه روز تفسیر شود، پس آنچه در تفاسیر آمده هم بر خلاف قرآن است و هم برخلاف عقل، و قرآن را موهون ساخته و خانوادۀ رسول خداصرا جاهل به قرآن نشان داده.

خدا برای تجلیل کسیکه جاهل به قرآن باشد و از عقل پیروی نکند آیه نازل نمی‌کند و در مدح ایشان سوره نمی‌آورد. عقیدۀ ما این است که قرآن مجموعه‌ای از حقائق است و خانوادۀ رسول هم عاقل و عالم بوده‌اند و آنچه شیعه نوشته تهمت بایشان است، تمام این سخنان وقتی است که گفته شود این سوره مدنی است، متأسّفانه بسیاری از مفسرین نوشته‌اند که این سوره مکّی است و در مکّه نه حسنی بوده و نه حسینی÷و نه نذری تا خدا سوره نازل کند!

خامساً: در این تفاسیری که نوشته‌اند. هرکس هرمذهبی داشته آیات قرآن را طبق مذهب خود معنی کرده، و با هرکس بد بوده آیات کفر وستم و نفاق را در شأن او نازل دانسته و حمل به او نموده، و با هرکس خوب بوده آیات ایمان و انفاق و نیکی را در شأن او، در مدح او، دانسته و قرآن را مدّاح‌نامه و یا قدّاح‌نامۀ اشخاص قرار داده، و جنگ داخلی بین مسلمین شعله‌ور نموده، اگر جبری بوده آیات قرآن را حمل به جبر نموده، و اگر اختیاری بوده حمل باختیار نموده، سابقین این کار را کرده و این خیانت را مرتکب شده‌اند و لاحقین ساده‌دل نیز از ایشان تقلید کرده و تمام همّت ایشان لعن و یا مدح نمودن از زید و عمرو است. می‌توان گفت رجوع به تفاسیر برای دانستن مورد نزول و کشف اقوال برای کسیکه مقلّد نباشد و قوّۀ ممیّزه داشته باشد خوبست تا گول اقوال را نخورد و قولی را که با ظاهر قرآن موافق است انتخاب کند و قرآن را حمل بر رأی ایشان نکند، و دیگر اینکه انسان می‌تواند آیات مجمله را بوسیلۀ آیات دیگر قرآن بفهمد زیرا: «القرآن يفسر بعضه بعضا»و یا از سنّت رسول خداصچنانکه در فصل سابق ذکر شد بدست آورد. و نیزباید دانست که قرآن اگرچه بیان روشن و واضحی است برای کسیکه بزبان عرب و ادبیّات عرب آشنا می‌باشد، ولی هرچه داناتر باشد، بیشتر از قرآن بهره می‌برد، عالم متبحّر می‌تواند ازتفریع قواعد و انطباق کلیات قرآن بر جزئیات و استخراج قواعد فقهیّه و عقلیِّه و استنباط مطالب به قدر حوصلۀ خود و زیادی درک خود بهره برد، شخص دانشمنداز تقدیم و تأخیر کلمه و از فتح و کسر حروف و از سیاق آیات و تناسب آنها چیزها درک می‌کند. پس درک جزئیات مطالب قرآن برای اشخاص نسبت بفهمشان تفاوت دارد و بسیاری از کلمات، یا جملات قرآن توسّط آیات دیگر و کلمات مشابه آن روشن می‌شود. مختصر اینکه کتاب خدا کتاب کاملی است و محتاج به اینکه بنده‌ای آن را کامل نماید نیست و کتاب خدا از هر جهت مستغنی از مخلوق است، پس اگر مطلبی را بیان نکرده یا لازم نبوده علم آن را از بندگان نخواسته، و یا در سنّت رسول بیان شده است.