قرآن برای همه

فهرست کتاب

۶- عثمان به رأی اکثریّت قرائت مشهور را انتخاب کرد

۶- عثمان به رأی اکثریّت قرائت مشهور را انتخاب کرد

آقای خوئی در کتاب «البیان» ص ۱۷۱ و ابوعبدالله زنجانی در «تاریخ القرآن» ص ۶۵ و سیوطی در «اتقان» و صاحب کتاب فهرست در «الفهرست» و بخاری در صحیح خود و هم دیگران نوشته‌اند که پس از رسول خداصاختلاف قرائت در بعضی از کلمات قرآن آن هم در صدر اسلام زیاد موجب تشتت و نفاق بود تا زمان عثمان این اختلاف شدّت پیدا کرد، بعضی از مسلمین مآل‌اندیش به فکر رفع اختلاف افتادند، کار به جائی رسید که معلّمین قرآن با شاگردان خود به نزاع و مشاجره پرداختند و قرّاء و حافظان قرآن در شام و یمن و عراق و آذربایجان و ارمنستان پراکنده شدند و بواسطۀ مجاورت عرب با عجم و اختلاط لغات، این اختلاف زیادتر می‌شد به طوریکه باعث تأثر یک نفر مسلمان فهمیده می‌شد. در این هنگام حذیفه بن یمان که یکی از بزرگان اصحاب رسول خداصبود از استمرار این اختلاف احساس خطر کرد و او با اهل شام در فتح ارمنیّه و آذربایجان شرکت کرده بود و اختلاف و جدال قراء را دیده بود، چون وارد بر عثمان شد عاقبت سوء اختلاف قراء را اعلام و اظهار وحشت کرد، و فریاد زد ای خلیفۀ رسول، أمّت اسلامی را دریاب، پیش از آنکه مانند یهود ونصاری در کتاب آسمانی خود اختلاف کنند. لذا عثمان فرستاد نزد حفصه و قرآنیکه نزد او بود خواست، سپس دوازده نفر از مهاجر و انصار را که اکثرشان جوان و با سواد بودند خواست از آن جمله بود: زید بن ثابت و عبدالله بن زبیر و سعید بن عاص و عبدالرحمن بن حارث. و پس از آن أمر کرد که قرآن را چند نسخۀ موافق یکدیگر استنساخ کنند و دستور داد اگر در کیفیّت نوشتن یک کلمه اختلاف کردید آن طوریکه در زبان قریش معمول است بنویسید زیرا قرآن به زبان ایشان نازل شده، و خود عثمان نیز نظارت می‌کرد و سایر اصحاب رسول خداصرا نیز خواست وگفت آنچه نوشته می‌شود نظارت کنید و آن قرائتی که محلّ اتّفاق و مشهور بین اصحاب و محقّق باشد که همان «ما أنزل الله» می‌باشد درج کنید. تا اینکه چهار نسخۀ قرآن موافق یکدیگر در حضور اصحاب رسول عرضه داشتند، و طبق همان قرائتی که به رسول خداصعرضه شده بود تهیّه کردند. و سپس یک نسخه به بصره و یکی به کوفه و یکی به شام فرستادند و یکی را در مدینه گذاشتند و مقرّر شد که هرکس در هر شهری قرائت و استنساخ می‌کند، باید مطابق همان نسخ باشد که دیگر اختلافی بین مسلمین نباشد. در «تاریخ القرآن» زنجانی می‌نویسد نسخه‌ایکه به شام فرستادند تا قرن هشتم هجری در مسجد دمشق باقی بود و بعداً به لنینکراد و سپس به جای دیگر نقل شد.