۲۲- در ترجمۀ قرآن نباید خیانت کرد
ترجمه نویس بر قرآن باید طبق لغت عرب ترجمۀ هر لفظی را بدون کم و زیاد بنویسد و از خود اعمال سلیقه نکند و عقائد خود را چه حقّ و چه باطل داخل ترجمه ننماید و گرنه خیانت کرده، ما در ایران آنچه ترجمه بر قرآن دیدهایم خالی از نقص و یا خیانت نبوده و این گناه بزرگ را اکثر مرتکب شدهاند، به اضافه عبارت مترجم موافقت با قرآن نمیکند و کم و زیاد فاحشی دارد مثلاً در آیه ۵ بقره نوشتهاند.
﴿هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٥﴾[البقرة: ۵].
«ایشان رستگارند عالماند».
ما نمیدانیم کلمۀ عالماند از کجای این آیه درآمده.
بعضی از مترجمین معنی لغوی کلمات را ندانستهاند، و معلومات کافی برای ترجمه نداشتهاند. ما برای نمونه چند جمله را که مترجمین برخلاف ترجمه کردهاند برای نمونه در اینجا میآوریم تا خواننده خود قضاوت کند: مثلاً در ترجمه آیه ۷ سوره انشراح:
﴿فَإِذَا فَرَغۡتَ فَٱنصَبۡ ٧﴾[الإنشراح: ۷].
که ترجمه آن چنین است: «پس چون فارغ شدی خود را به رنج افکن».
اما یک مترجم بیسواد نوشته: چون از رسالت فارغ شدی علی÷را نصب کن، خیال کرده فَانْصَبْ فعل امر از باب افعال و به کسر صاد است، در حالی که فانصب فعل امر از ثلاثی مجرد و به فتح صاد است، وآن بمعنی برنج افکن میباشد، به اضافه متوجه نشده این سوره در اوائل بعثت در مکه نازل شده و آن وقت نصب علی÷و فراغت از رسالت موضوعیّت نداشته. مترجم چون تعصب داشته خواسته خلافت علی÷را استخراج کند ولو بر خلاف لغت وبر خلاف نزول باشد. و مثلا در ترجمه آیه ۵۵ سوره آل عمران:
﴿إِذۡ قَالَ ٱللَّهُ يَٰعِيسَىٰٓ إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ﴾[آل عمران: ۵۵].
که ترجمه اش چنین است: «وقتی که خدا فرمود: ای عیسی بدرستی که من تو را میمیرانم و بسوی خود بالا میبرم».
اما چون مترجم معتقد بوده که عیسی÷وفات نکرده، عقیده خود را در ترجمه به زور داخل کرده و چنین ترجمه کرده: «ای عیسی، من تو را بربایم بدون نقصی و زحمتی که از دشمنان به تو برسد».
حال باید دید این ترجمه را از کدام جمله بیرون آورده، چنین جملهای که معنی آن چنان باشد در آیه نیست. دیگری چنین ترجمه کرده: «ای عیسی به درستی که من بردارندۀ توام و بلندکننده توام»، در حالی که این ترجمه ابداً از این آیه استفاده نمیشود. و مثلاً در آیۀ ۷ سوره ضحی:
﴿وَوَجَدَكَ ضَآلّٗا فَهَدَىٰ ٧﴾[الضحی: ۷].
یاسری نامی در ترجمۀ خود مینویسد: «و یافت تو را گمشده پس راه نمود وقتی که حلیمه دایهاش آورده بود تا به جدش عبدالمطلب بسپارد نزدیک دروازۀ مکه پیغمبر را گم کرده» و الهی قمشهای در ترجمۀ آن مینویسد «و تو را در بیابان مکه ره گم کرده یافت پس راهنمائی کرد» باید گفت این مطلب را از کجای آیه درآوردهاند. ترجمه صحیح آیه این است که: «خدا تو را گمراه یافت پس او هدایتت کرد» چنانکه رسول خداصمکّرر خود فرمود: «الحمد لله الذي هدانا لهذا وما کنا لنهتدي لولا أن هدانا الله»یعنی: «حمد خدائی را که ما را هدایت کرد بدین خود و اگر هدایت او نبود ما هدایت نشده بودیم» پس مقصود از این هدایت هدایت دینی و راهنمائی به مبدأ و معاد است نه گم شدن در کوچه و بیابان در حال طفولیّت، زیرا گم شدن در کوچه چیز مهمی نیست که خدا به رسول خود منّت گذارد، هر طفلی گم میشود و پیدا میشود و این اختصاص به رسول خداصندارد، خدا در سوره سباء آیه ۵۰ به رسول خود فرموده:
﴿قُلۡ إِن ضَلَلۡتُ فَإِنَّمَآ أَضِلُّ عَلَىٰ نَفۡسِيۖ وَإِنِ ٱهۡتَدَيۡتُ فَبِمَا يُوحِيٓ إِلَيَّ رَبِّيٓۚ﴾[سبأ: ۵۰].
«بگو اگر گمراه شوم همانا بر ضرر خودم گمراه شدهام و اگر هدایت یابم بواسطه چیزی است که پروردگارم به من وحی نموده».
خود رسول خداصعار ندارد که بگوید خدایا مرا هدایت کن به راه راست و هر روزی پنجاه مرتبه در نمازها میفرمود: ﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ ٦﴾و در سوره انعام آیه ۱۶۱ میگوید:
﴿قُلۡ إِنَّنِي هَدَىٰنِي رَبِّيٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ﴾[الأنعام: ۱۶۱].
ولی مترجمین غلو دارند و خیال میکنند هدایت الهی برای پیغمبرصنقص است، و لذا مینویسد در کوچکی از دست دایهاش گم شده بود، اینان خبر ندارند که هدایت دینی الهی موجب افتخار و امتنان هر کسی است.
علی÷در نهج البلاغه خطبه ۲۰۷ فرموده: «فإنما أنا وأنتم عبید مملوکون لرب لارب غیره، یملك منا ما لا نملك من أنفسنا، وأخرجنا مما کنا فیه إلی ما صلحنا علیه، فأبدلنا بعد الضلالة بالهدی، وأعطانا البصیرة بعد العمي». یعنی: من و شما بندگانیم مملوک پروردگاری که جز او پروردگاری نیست، او مالک است نسبت به ما آنچه را که ما برای خود اختیاری نداریم و در تحت ملکیّت ما نیست، آن خدائیکه ما را از جهل و نادانی که در آن بودیم در آورد و بسوی آنچه صلاح ما بود راهنمائی کرد و گمراهی ما را به هدایت تبدیل نمود و بینائی پس از کوری به ما بخشید.
نویسنده گوید: امام در حق خود چنین گوید ولی مدعیان پیروی او حاضر نیستند سخن امام و پیغمبر خود را بپذیرند و لاأقل سخن خدا را باور کنند، و او را هادی رسول خود بدانند.
یاسری نامی که به قرآن ترجمه نوشته در سوره ابراهیم آیه ۳۳:
﴿وَسَخَّرَ لَكُمُ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ دَآئِبَيۡنِۖ﴾[ابراهیم: ۳۳].
«و خدا مسخّر کرده برای شما خورشید و ماه را که دائما در شتابند».
چنین ترجمه کرده: و قرار داد برای شما خورشید و ماه را مؤدّب بر آداب و رسوم که خیال کرده دائبین از مادۀ ادب میباشد و متوجه نشده که دأب مهموزالعین است. همین مترجم در ترجمۀ آیه ۹۴ سوره توبه در جملۀ:
﴿وَسَيَرَى ٱللَّهُ عَمَلَكُمۡ وَرَسُولُهُۥ﴾[التوبة: ۹۴].
مینویسد: «و بزودی ببینید خدا و رسولش عمل شما را که توبه میکنید یا نه، ما نمیدانیم توبه میکنید یا نه را از کجای آیه درآورده، و الهی قمشهای نیز در ترجمه این آیه مینویسد: و بزودی خدا و رسولش کردار و نفاق شما را به دیدهها آشکار سازد تا نزد مؤمنان رسوا شوید، ما نمیدانیم جمله کردار و نفاق شما را به دیدهها آشکار ساز تا نزد مؤمنان رسوا شوید را از کجای آیه در آورده مگر خدا هتاک الستور است و از ستار العیوبی دست برداشته؟! و اشراقی نامی در ترجمۀ این جمله مینویسد: و به زودی خدا و رسولش کردار و نفاق شما را بدیدهها آشکار میسازد، اینان یا از هم تقلید کردهاند و یا اینکه با قرآن بازی کردهاند، و نیز الهی قمشهای در ترجمه آیه ۴ سوره قدر:
﴿تَنَزَّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ وَٱلرُّوحُ فِيهَا بِإِذۡنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمۡرٖ ٤ سَلَٰمٌ...﴾ [القدر: ۴].
مینویسد: در این شب فرشتگان و روح (جبرئیل) به اذن خدا بر امام عصر از هر فرمان و دستور الهی و سرنوشت خلق نازل گرداند این شب رحمت و سلامت و تهنیت است!
اشراقی نیز به تقلید از او مینویسد: در این شب فرشتگان و روح یعنی جبرئیل به اذن خدا بر امام عصر از هر فرمان و دستور الهی و سرنوشت خلق نازل گردند. ما نمیدانیم این ترجمهها را از کجای آیه درآوردهاند، ممکن است بگوئیم اخباری را که جعّالین جعل کردهاند به حساب قرآن گذاشتهاند، زیرا سوره قدر صریح است که رسول خداصخود شب قدر را نمیداند و در آیه ذکر نشده که ملائکه بر چه کس نازل میشوند و حتّی نفرموده بر رسول خداصنازل میشوند، اینان از کجا امام عصر را مورد نزول آیه قرار دادهاند که ملائکه بر او نازل میشوند، در حالی که ترجمه صحیح آیه این است: «فرشتگان و روح نازل میگردانند در این شب به اذن پروردگارشان از هر امری سلام و رحمت را تا به صبح»، اما نویسندگان ترجمه بدون مراعات آیه هرچه خواستهاند در ترجمه کم و زیاد طبق عقائد خود نوشتهاند، ولی ان شاء الله ما پس از اتمام مقّدمه به ترجمه ساده و روان بدون غلّ و غشّ میپردازیم. و آنچه ذکر شد یک از هزار و مشتی از خروار است، حال چگونه امور دین و قرآن درهم و برهم و چنین شده وچرا مسلمین از قرآن بیخبرند و خود را مسئول تعلیم و تعلّم قرآن نمیدانند، یکی از علل بزرگ این نادانیها این است که به مردم گفتهاند تقلید کفایت میکند از تعلیم کتاب و سنّت، حال باید دید تقلید چیست و مدارک آن کدام است؟