۲۳- تقلید یعنی چه، و چه وقت میان مسلمین آمده؟!
در مجمع البحرین میگوید: «التقلید في اصطلاح أهل العلم قبول قول الغیر من غیر دلیل لأن المقلد یجعل ما یعتقده من قول الغیر من حق أو باطل قلادة في عنقه». یعنی: تقلید در اصطلاح علماء عبارتست از پذیرفتن قول غیر بدون دلیل زیرا مقلّد آنچه معتقد است از قول غیر، چه حق باشد و چه باطل، آن را در گردن خود مانند قلادهای قرار میدهد.
آری تقلید از مادۀ قلاده است، و حیوانی را که میخواهند به دنبال خود ببرند قلادهای به گردن او میافکنند و همراه میبرند. صاحب کتاب کفایه الأصول که از بزرگترین مجتهدین بوده در کتاب مذکور میگوید: «التقلید هو أخذ قول الغیر ورأیه للعمل به في الفرعیات أو للإلتزام به في الإعتقادیات تعبدا بلامطالبة دلیل علی رأیه». یعنی: تقلید گرفتن قول و رأی غیر است برای عمل به آن در فروع ویا برای ملتزم بودن به آن در عقاید بعنوان بندگی بدون خواستن دلیلی برای رأی او.
از کلام ایشان معلوم میشود که در عقاید نیز بدون مدرک و بدون خواستن دلیل میتوان تقلید کرد، و این مخالف عقل و قرآن است، زیرا اگر تقلید در عقاید جائز باشد باید تمام فرقههای باطله که از بزرگان خود در عقاید تقلید میکنند اهل نجات باشند و دیگر کفر و اسلامی معنی ندارد. و لذا مجتهدین دیگر در اول رسالۀ خود نوشتهاند که تقلید در اصول دین و عقائد جائز نیست، و در میان عرف آن را تقلید کورکورانه میگویند.
به هرحال ما هرچه تفحّص کردیم در مدارک دینی دلیل محکم قابل قبولی برای وجوب و یا جواز تقلید نیافتیم بلکه کتاب خدا و سنّت رسول طبق احادیث معتبره دلالت دارد بر تحریم تقلید و وجوب تعلّم احکام اسلام از کتاب خدا و سنّت رسول. در اسلام نهی شدید شده از تقلید چنانچه خواهد آمد. آری در میان نصاری معمول است که در عقاید و اعمالی که در انجیل وجود ندارد از کشیشان خود تقلید میکنند، چنانچه در کتاب المنجد که صاحب آن مسیحی است میگوید: «التقلید والتقالید عند النصاری هي ما اتصل بنا من العقائد أو أمور العبادة دون أن یسطر في الکتاب المقدس»، یعنی: تقلید نزد نصاری عبارتست از آنچه به ما رسیده از عقائد و یا عبادات بدون آنکه در کتاب مقدس الهی ذکر شده باشد. میتوان گفت این تقلید از نصاری میان مسلمین سرایت کرده، زیرا در صدر اسلام تا هزار سال یعنی ده قرن تقلید و مقلِّد و مقلَّد در میان مسلمین نبوده، و شاهد بر این مطلب اینکه علمای متقدّمین شیعه مانند شیخ صدوق و مفید و سید مرتضی و امثال ایشان رساله عملیه برای تقلید پیروان خود نداشتند، و در یکی از کتب علماء سابق ذکر نشده که تقلید واجب است. از زمانی که صنعت چاپ اختراع و طبع کتاب آغاز شد کم کم رسالههای مجتهدین معمول شد و برای مردم منتشر گردید و گرنه سابقاً چنین کاری مقدور نبوده، یعنی یکنفر عالم نمیتوانست هزارها و صدها رساله بنویسد، و در میان مردم منتشر کند، و حتی خود رسول خداصو امیرالمؤمنین÷و سایر ائمه و خلفا رساله تقلیدیّه نداشتند و برای کسی رسالۀ تقلیدیه ننوشتند، بلکه از صدر اسلام تا هزار سال بعد تعلیم و تعلّم دین واحکام آن از روی کتاب خدا و سنت رسول طبق احادیث معتبره واجب و معمول بوده و لذا مردم به کتاب خدا و سنّت رسول آشنا بودند. ولی از وقتی که رساله تقلیدیّه منتشر شد مردم مسلمان بکلی از کتاب خدا و سنت رسولصبیخبر ماندند. اما علمای اخباری مانند محدث فیض کاشانی و صاحب حدائق و استرآبادی و صدها نفر دیگر تقلید را حرام میدانستند.