پنجم- عدم تمیز حق از باطل
عدم تمیز حق از باطل محل ابتلای اکثر مردم است، و لذا میبینی گویندهای بر منبر میرود و به نام دین هرچه باطل است میگوید و کسی جرئت جلوگیری و ایراد ندارد زیرا باطلهای او مشتری بسیار دارد، او برای مردم شفیع میتراشد و گناه را میبخشد و بهشتها حواله میدهد و به نظر مردم مطالب او مطالب الهی است، و عوام هم مشتری همین چیزها است. گاهی از یکنفر منبری فاضل مطالب ضد قرآنی شنیده میشود از جمله میگوید: شیعه علی÷نه سئوال دارد نه جواب نه حساب، و یکسره به بهشت میرود، و هیچ فرشتهای جرئت سئوال از او ندارد. باید گفت: اینها ضّد قرآنست، زیرا قرآن در سوره اعراف آیه ۶ فرموده:
﴿فَلَنَسَۡٔلَنَّ ٱلَّذِينَ أُرۡسِلَ إِلَيۡهِمۡ وَلَنَسَۡٔلَنَّ ٱلۡمُرۡسَلِينَ ٦﴾[الأعراف: ۶].
«البته ما از تمام امتها سئوال میکنیم و البته از پیامبران سئوال میکنیم».
چگونه از شیعه علی÷سئوال نمیشود مگر شیعه از امت پیغمبر نیست؟ در جواب خواهد گفت: اینها خریدار دارد ولی سخن حق خریدار ندارد.
مقدسیّن ما از حق و باطل بیخبرند، چرا، برای اینکه مقلّدند. یک نفر جوان فارغ التحصیل دانشگاه تهران رفته بود اروپا با یک نفر مبلغ مسیحی مذاکره کرده بود که شما مبلغ مسیحی آیا در اسلام تحقیقاتی کردهاید؟ آیا احتمال نمیدهید اسلام حق باشد؟ او در جواب گفته بود خود شما که یکنفر دانشجوی مسلمانید درباره اسلام تحقیقاتی کردهاید؟ جوان مسلمان میگوید: ما وجوهات خود را به یک عده آخوند میدهیم تا آنها بروند تحقیق کنند و ما موظّف به تحقیق نیستیم زیرا ما مقلدیم. ملاحظه بفرمائید یکنفر دانشجوی اسلامی از اسلام بیخبر است بعنوان اینکه مقلد است و در اثر تقلید آنچه عقائد باطله بوده در میان مسلمین وارد شده است.
گاهی فلان آیت الله که مرجع شده در اثر فعالیت تبلیغاتی، از قرآن بکلی بیاطّلاع است و معلوماتش عبارتست از عقائد فلاسفه یونان و تصوف و یا کتب غلاه شیعه، و در اثر مرجعیت او عقائد باطله فلاسفه و کفریات غلاة و صوفیه نشر شده است، ولی عوام بیچاره خبر ندارد، زیرا او مقلد است، پس در اثر جهل مردم و تقلید ایشان بدترین خلق خدا چنانچه حضرت عسکری÷فرموده مرجع تقلید شده، چنانکه در سفینه البحار جلد دوم صفحه ۵۷ روایت کرده از امام حسن عسکری÷که به ابی هاشم فرموده: «سیأتی زمان علی الناس وجوههم ضاحکة مستبشرة، وقلوبهم مظلمة منکدرة، السنة فیهم بدعة، والبدعة فیهم سنة، المؤمن بینهم محقر، والفاسق بینهم موقر، أمراؤهم جائرون، وعلماؤهم في أبواب الظلمة سائرون، أغنیاؤهم یسرقون زاد الفقراء، وأصاغرهم یتقدمون علی الکبراء، کل جاهل عندهم خبیر، لا یمیزون بین المخلص والمرتاب، ولا یعرفون الضأن من الذئاب، علماؤهم شرار خلق الله علی وجه الأرض لأنهم یمیلون إلی الفلسفة والتصوف وأیم الله أنهم من أهل العدوان والتحریف...»(تا آخر). یعنی: «به این زودی زمانی بر مردم بیاید که چهرههایشان شاد و خندان و دلهایشان تیره و تار است، سنّت رسول خداصنزدشان بدعت، و بدعت نزدشان سنت، مؤمن نزد ایشان محقر، و فاسق نزدشان موقر است، أمراء ایشان ستمگر و علماء ایشان با ستمگران همقدماند ثروتمندانشان توشه فقراء را بدزدند و کوچکها بر بزرگان مقدم شوند، هر نادانی نزد ایشان خبیراست، بین مخلص و منافق فرق نگذارند، و میش را از گرگ نشناسند، علماء ایشان بدترین خلق خدایند بر روی زمین، زیرا ایشان مایلند به فلسفه و تصوف، و بخدا قسم ایشانند اهل عداوت و انحراف تا آخر کلام امام÷».
امروزه هر دانشمند موحد بیدار که بخواهد مردم را بیدار کند و کتابی بنویسد خواندن کتاب او را تحریم میکنند، و اگر عقاید قرآنی را بیان کند و یا یکی از عقاید باطله و خرافات را معرفی کند، همین فیلسوفان فلسفهمآب او را میکوبند و یا تکفیر کرده و ملت بیچاره را در کفر و خرافات نگه میدارند.