۲- نقش دین راجع به عدالت:
عدالت یکی از اساسات تشکیل جامعهء اسلامی است.
بناءً در نظام اسلام به این اصل اهمیت خاصی داده شده است، عدالت از ستونهای مهم کاخ سعادت جامعهء بشری شناخته شده است.
و یگانه راهیست که افراد یک جامعه را از اتلاف حقوق، ظلم و تعدی مامون میسازد و در پرتو آن میتوانند به فراغت خاطر زندگی کنند و از منافع زندگی لذت ببرند.
در جامعهء که اصول عدالت اجتماعی اسلام برقرار و مردم از آن برخوردار نباشند هرگونه بینظمی، هرج و مرج نمودار میشود و شیشهء صاف و پاک دلهای مردم به کثافات حقد و کینه، بغض و عداوت ملوث میگردد.
دین مقدس اسلام اولین چیزی را که برای بقای حفظ و بقای هستی بشر مقرر داشته مبدأ عدالت است که بین مردم برقرار باشد.
به همین دلیل در مباحث اجتماعی اسلام روی هیچ اصلی به اندازهء عدالت تکیه نشده است.
اما آنچه که ضروری و قابل توجه است اینکه اسلام تنها توصیه به عدالت نمیکند، بلکه مهم اجرای عدالت است، خواندن آیات و احادیث که به عدالت امر میکند، تنها بر فراز منابر و یا نوشتن در کتب، اخبارات، مجلات، قوانین وضعی و یا گفتن آنها در لابلای سخنرانیها به تنهایی درد بیعدالت و تبعیض را در جامعه درمان نمیکند، بلکه آن روز عظمت و مفاهیم این دستورها آشکار میگردد که در متن زندگی مسلمانها پیاده شود.
این بود آن چهار اصل که محمد جکاخ جامعهء اسلامی را بر آن بنا نهاد، و این نظام راستین و معقول با سرعت مُحیّرُ العُقول تمام جهان را تحت سیطره و تسخیر خود قرار داد و تا وقتیکه این مبادی مورد تائید و قبول جامعهء اسلامی بود و از آن پیروی مینمودند هرنوع کامیابی و سرفرازی به استقبالشان میشتافت و از حسن زندگی و حاکمیت مادی و معنوی برخوردار بودند.
و از آن روزی که عمل به این اصل ترک شد، ظلم و جور تعدی بر جامعۀ اسلامی حاکم شد، سرنوشت مسلمانها به دست افراد و اشخاص مستبد و خداناشناس توسط استعمارگران و استثمارگران جهانی تفویض و میراثی گردید، حال مسلمانها چنین و چنان است که میبنید و میشنوید.
و اسباب مهم عقبماندگی و تحقیر مسلمانها به بررسی ما همین است طوریکه بعداً صحبت خواهیم نمود.
اگر واقعاً جامعۀ اسلامی میخواهد عزت و کرامت از دسترفتۀ خویش را به دست بیاورند، به آن اصل رجوع و عمل کنند که اول این امت بان اصل رجوع و عمل کردند.
راجع به عدالت قرآن کریم در سورتهای مکی و مدنی اعتنای خاصی نموده و روش عادلانه را با دوست و دشمن قریب و بیگانه لازم شمرده چنانچه میفرماید:
۱- ﴿وَلَا يَجۡرِمَنَّكُمۡ شَنََٔانُ قَوۡمٍ عَلَىٰٓ أَلَّا تَعۡدِلُواْۚ ٱعۡدِلُواْ هُوَ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَىٰۖ﴾[المائدة: ٧]. یعنی: «دشمنی مردم شما را باعث نسازد که اصل عدالت را بگذارید و با ایشان بیعدالتی کنید، عدالت را پیشهء خود سازید که شما را به راه تقوی نزدیک میسازد و در قطار پرهیزگاران حساب میشوید».
۲- ﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ﴾[النحل: ٩۰]. یعنی: «خداوندأبه عدل و احسان امر میکند».
چه قانونی از «عدل» جامعتر و گیراتر تصور میشود؟
عدل همان قانونی است که تمام نظام هستی دنیا بر محور آن میگردد، آسمانها و زمین، آفتاب و مهتاب، شب و روز و همهء موجودات براساس عدالت قایم است.
بناءً مقولهء مشهور است که گفته میشود: «بالعدلِ قامتِ السماواتُ وَالأرض»یعنی به خاطر عدل و انصاف آسمان و زمین استوار است.
و نیز گفته شده است: دولت عادل اگرچه کافر باشد امکان بقایش است، ولی دولت ظالم با وصف مسلمانبودنش نیست و نابود میگردد.
حالا اگر به خود بنگریم جامعهء انسانی که گوشهء کوچکی از این عالم پهناور است نیز نمیتواند از این قانون جهان شمول مستثنی باشد، و بدون عدل به حیات سالم خود ادامه دهد.
پس عدل به معنی واقعی کلمه آنست که هر چیزی در جای خود باشد، بنابراین هر گونه انحرافات، افراط، تفریط، تجاوز از حدّ، تعدی به حقوق دیگران برخلاف اصل عدالت است.
یک انسان سالم کسی است که تمام دستگاه بدن او هریک کار خودش را بدون کم و زیاد انجام دهد، اما به محض اینکه یک یا چند دستگاه در انجام وظیفه کوتاهی کرد و یا در مسیر تجاوز گام نهاد، فوراً آثار اختلال در تمام بدن نمایان میشود و بیماری حتمی است.
کل جامعهء انسانی نیز همانند بدن یک انسان است که بدون رعایت اصل عدالت بیمار خواهد بود.
۳- ﴿كُونُواْ قَوَّٰمِينَ بِٱلۡقِسۡطِ شُهَدَآءَ لِلَّهِ وَلَوۡ عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمۡ أَوِ ٱلۡوَٰلِدَيۡنِ وَٱلۡأَقۡرَبِينَۚ﴾[النساء: ۱۳۵].
یعنی: «ای مومنان! بر انصاف استوار گردید گواهیدهندگان برای خدا اگرچه به ضرر خود شما و یا به ضرر پدر و مادر و یا نزدیکان شما تمام شود».
اکنون بعد از بررسی و مطالعهء اساسات اسلام ثابت میگردد که نقش دین در زندگی اجتماعی و فردی نقش صلح و اخوت و حفظ کرامت است.
به هیچ نوعی ایجاد تفرقه و اختلاف را در بین مسلمانها اجازه نمیدهد، ولو به هر اسم و رسم و نام و نشانی که باشد، و لو هر شخص و قومی که باشد.