۲ــ فلسفۀ جِزیَه (جزیه و یا مالیۀ امنیتی)
اولاً باید معنی جزیه فهمیده شود بعداً به روشنی آن بررسی گردد.
تعریف جزیة: «الجزیةً مشتقةٌ من الجزاء، وهي مبلغٌ من المال یُوضع علـی من دخل فی ذمة المسلمین وعهدهم من أهل الکتاب» فقه السنة: ج ۳ /ص ۱٧۲.
جزیه مشتق ازجزاء است،آن مالی است که وضع کرده میشود بر کسی که داخل شد در عهد و پیمان و ضمانت مسلمانها از اهل کتاب. حالا فهمیده شد که جزیه مالیۀ بوده در عوض ضمانت امنیتی.
سوال طوری مطرح میشود که اگر در دین اکراه نیست پس مقرری جزیه به خاطر چیست؟
جواب: اگر به معنی و مفهوم جزیه عمیقاً فکر شود در وضع جزیه در واقع اعترافنمودن بر نظر جزیهدهنده، و آزادگذاشتن آن بر دینش است.
اگر در دین اسلام جبر و اکراه میبود اصلاً نه جزیه وضع میشد و نه از کسی پذیرفته میشد.
فلسفۀ جزیه این است که اگر در قانون اسلام مالیات مختصری به نام «جزیه» از غیر مسلمان دریافت میشود اصلاً به خاطر تأمین امنیت و هزینۀ نیروهای حافظ امنیت است، زیرا که جان و مال و ناموس آنها در پناه اسلام محفوظ است، و حتی که مراسم عبادی خویش را آزادانه انجام میدهند.
تمام کسانی که با تاریخ اسلام سروکار دارند این حقیقت را میدانند، مسحیانی که دربارۀ اسلام کتاب نوشتهاند به این حقیقت اعتراف دارند.
مثال: در کتاب «تمدن اسلام و عرب» مینویسد:
«رفتار مسلمانان با جمعیتهای دیگر به قدری ملایم بود که رؤسای مذهبی آنان اجازه داشتند برای خود مجالس مذهبی تشکیل دهند».
چون جزیه به خاطر حمایت است و مقابل آن زکات است که از ثروتمندان مسلمانها گرفته میشود.
بناءً در وضع جزیه شروط خاصی است که فقها ء بیان میکنند که در آن ظلم و تعدی نیست و بر اطفل و زنان و سالخوردهگان فقیر و بر افراد محتاج مقرر نیست.
و اگر حمایت و امنیتشان تأمین نشد جزیه واپس میشود، چنانچه امام ابو یوسف/میفرماید:
«وتسقط الجزیة بعد وجوبها اذا اسلم الذمی، او عجز الدولة الاسلامیة عن حمایة الذمیین، ولِهذا ردّابو عبیدة بن الجراح (رضی الله عنه) الجزیة الی الزمیین في بعض مُدن الشام عند ما عجز الجیشُ الاسلامي عن حمایتهم»(کتاب الخراج، ص/۱۲٩).
«جزیۀ بعد از وجوب (تعین) ساقط میگردد، اگر ذمی ایمان بیاورد و یا دولت اسلامی از حمایت ذمیها عاجز شود، نیز جزیه ساقط میگردد.
به همین سبب ابو عبیدة بن الجراح جزیۀ ذمیها را در بعض شهرهای شام وقتی واپس نمود که جیش اسلامی از حمایت ذمیها عاجز گردید.
صلح قهرمان صدر اسلام خالد بن ولید را تاریخ طبری نقل میکند:
وفي صلح خالد بن الولید مع صلوبا بن نسطونا صاحب قس الناطف في منطقة الحیرة «فان منعناکم فلنا الجزیة والا فلا حتی نمنعکم»تارخ طبری: ج ۴ ص ۱۶.
«در صلحنامۀ خالدس با زمامدار حِیره شرط شده بود که اگر شما را منع کردیم (از دشمن) برای ما جزیه بپردازید و اگر منع نتوانستیم نپردازید.