موارد اکراه و اختیار
قابل توجه این است که:
حکم آیات عدم اکراه و امثالش راجع به آن انسانهای است که تا هنوز در اسلام داخل نشدند، چنانکه توضیح ابن کثیر دلیل این مدعی است که ذکر گردید.
بناءً امر شده که اگر به واقعیت داخلشدن در اسلام را میخواهند به اساس فکر و ارادۀ خویش در اسلام داخل شوند.
اما بعد از داخلشدن در اسلام و پذیرفتن قانون خدا و رسول وی، دیگر حقی برای کسی نیست که بگوید:
این قانون را و یا این بخش (سیاست) اسلام را قبول ندارم. و به رأی و زعم خود استدلال کند که خدا گفته است:
﴿لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِۖ﴾و ﴿فَمَن شَآءَ فَلۡيُؤۡمِن وَمَن شَآءَ فَلۡيَكۡفُرۡۚ﴾و غیره...
پس این استدلال به آن شخصی میماند که تابعیت کشوری را به شوق و علاقۀ خاص بپذیرد بعداً بگوید که این بخش و یا آن بخش قانون اساسی کشور مطبوع را قبول ندارم، زیرا که دمکراسی است.
پس همه میدانند که اینچنین دعواها و اظهار نظرها بیشتر از سفاهت و حماقت چیزی دیگری نیست، خصوص راجع به قانون خدا و رسول.
به خاطر که قرآن کریم میفرماید:
﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡۗ وَمَن يَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلٗا مُّبِينٗا ٣٦﴾[الأحزاب: ۳۶].
یعنی: «هیچ مرد و زن مؤمنی، در کاری که خدا و پیغمبرش داوری کرده باشند (و آن را مقرّر نموده باشند) اختیاری از خود در آن ندارند (و ارادۀ ایشان باید تابع ارادۀ خدا و رسول باشد)».
هرکس هم از دستور خدا و پیامبرش سرپیچی کند، گرفتار گمراهی کاملاً آشکاری میگردد.
استدلال غلط از همچو آیات قرآن کریم و یا تفسیر و توجیه نصوص شرعی خلاف تفسیر پیامبر جمطابق به زوق دین ستیزی و یا موافق به منافع گروهی، شخصی، تنظیمی، نژادی وغیره... نه صرف الحاد و زندقه است، بلکه نوعی تعمیر بلند منزلسازی در دوزخ است.
چنانچه پیامبر جمیفرماید:
«اتقوا الحدیث عنّي إلاّ ما علمتم، فمن کذب عليّ مُتعمداً فلیتبوا مقعدهُ من النار، ومن قال فِي القرآن برأیهِ فلیتبوا مقعدهُ من النارِ» امام ترمذی/در کتاب التفسیر از عبد الله ابن عباسبروایت میکند که رسول اللهجفرمود: بترسید از روایتکردن حدیث من، مگر آنچه را که میدانید، آنکه حدیث دروغ را بر من نسبت کرد، باید بگیرد جای خود را از آتش دوزخ، و آنکه گفت (تفسیرکرد) قرآن را به رأی و نظر خود، باید بگیرد جای خود را از آتش دوزخ. روایت کرده است ترمذی: ۵/۱۸۳. باب ما جاء في الذي یفسیر القرآن برأیهِ، نسائی باب من قال في القرآن بغیر العلم.
پس از تحلیل و بررسی فوق، آنچه که در اذهان عدۀ سوال ایجاد میکند اینست که اگر واقعاً چنین است، اکراه و جبر در اسلام نیست:
۱- جهاد و قتال که نصف قرآن کریم اصول و برنامۀ آن را طرح و بریزی میکند، و غزوات پیامبر که اظهر من الشمس است برای چه بوده؟
۲- وضع جزیه به خاطر چه بوده؟
۳- جزای ارتداد بخاطر چیست؟
به یاری خداوندأ به جواب اشتباهات فوق به ترتیب میپردازیم: