مبحث چهارم: شُبهه طعنهزنندگان به حدیث جادو شدن پیامبر جو پاسخ به آن
بخاری و مسلم از عایشه روایت کردهاند که فرمود: «یهودی از یهودیهای بنی زریق که به او گفته میشد لبید بن الاعصم، پیامبر جرا جادو کرد، به گونهای که پیامبر جخیال میکرد کاری انجام میدهد، در حالی که انجام نمیداد. تا اینکه روزی یا شبی، پیامبر جفرا خوانده شد، و چند بار او را صدا زدند، سپس فرمود: «ای عایشه آیا احساس کردی که خداوند مرا فتوی داد، در آنچه که فتوا داده بودم؟ دو نفر به نزد من آمدند، یکی از آنها در کنار سرم و دیگری در کنار پاهایم نشست، آن مردی که کنار سرم نشسته بود، به آن مردی که کنار پاهایم بود، یا آن مردی که کنار پاهایم بود به آن مردی که کنار سرم بود گفت: درد این مرد چیست؟ گفت: جادو شده است، گفت: چه کسی او را جادو کرده است؟ گفت: لبیدبن اعصم. گفت: چگونه؟ گفت: در شانه و موی، گفت: آن را در داخل چاهی قرار داده، گفت: پس آن چاه کجاست؟ گفت: در چاه ذی اروان، گفت: پیامبر جآن را میان عدهای از اصحاب خود آورده و فرمود: «ای عایشه به خدا قسم، آب آن چاه همانند سیاهی حناء بود. و خرمای آن مانند سر شیطانها بود. عایشه گفت: گفتم: ای رسول خدا، آن را آتش نزدی؟ فرمود: نه. ولی خداوند مرا شفا داد و دوست نداشتم در میان مردم شری برانگیزم. دستور دادم تا آن را دفن و در زیر خاک پنهان نمایند. [۱۰۹۲]
گروهی از اهل بدعت در گذشته این حدیث را رد کردهاند. امام نووی گفته: «بعضی از بدعتگرها این حدیث را به این دلیل که مقام نبوت را مورد شک قرار میدهد رد کردهاند.
تجویز کردن این حدیث در اعتماد کردن به شریعت مانع ایجاد میکند. [۱۰۹۳]بدعتگرها در ایراد گرفتن به حدیث از رافضیها و دعوتکنندگان به بیدینی تبعیت کردند. [۱۰۹۴]
امام محمد عبده [۱۰۹۵]از آن ایرادها متأثر گشته و پیروان او هم از ایشان پیروی کردند. مدعیان علم هم نظرات آنها را گفتهاند.
اما محمد عبده گفته است: «میدانیم که صحیح بخاری درستترین کتاب بعد از کتاب خدا میباشد و من شکی ندارم که بخاری این حدیث را از استادهای خود شنیده است، بخاری برای احادیث خود شرط همعصر بودن و دیدن را شرط قرار داده است و من میبینم که این حدیث برای پیامبر جاتفاق نیفتاده است و ممکن است از اسرائیلیات باشد که بر شیوخ بخاری وارد شده والا ما باور کردهایم که رسول خدا ججادو گردیده است و ما سخن ستمگران را باور کردهایم.
﴿وَقَالَ ٱلظَّٰلِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلٗا مَّسۡحُورًا ٨﴾[الفرقان: ۸].
«ستمگران (کفرپیشه) میگویند: شما جز از یک انسان دیوانه پیروی نمیکنید».
اگر تصدیق کنیم که پیامبر سحر شده است خداوند را در این آیه به دروغ انداختهایم:
﴿إِنَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّمۡعِ لَمَعۡزُولُونَ ٢١٢﴾[الشعراء: ۲۱۲].
«قطعاً ایشان از گوش فرا دادن (به فرشتگان و دریافت پیام آسمانی از ایشان) محروم و برکنارند».
و خداوند میفرماید:
﴿فَمَن يَسۡتَمِعِ ٱلۡأٓنَ يَجِدۡ لَهُۥ شِهَابٗا رَّصَدٗا ٩﴾[الجن: ۹].
«ولی اکنون هر کس بخواهد گوش فرا دهد، شهاب آمادهای را در کمین خود مییابد که به سوی او نشانه میرود».
﴿لَّا يَسَّمَّعُونَ إِلَى ٱلۡمَلَإِ ٱلۡأَعۡلَىٰ وَيُقۡذَفُونَ مِن كُلِّ جَانِبٖ ٨﴾[الصافات: ۸].
«آنان نمیتوانند به گروه والامقام (و صدرنشینان عالم ملکوت، که فرشتگان کبارند) دزدکی گوش فرا دهند (و اسرار غیب را بشنوند) چرا که از هر سو به سویشان (تیرهای شهاب) نشانه میرود».
﴿وَلَوۡ تَقَوَّلَ عَلَيۡنَا بَعۡضَ ٱلۡأَقَاوِيلِ ٤٤ لَأَخَذۡنَا مِنۡهُ بِٱلۡيَمِينِ ٤٥ ثُمَّ لَقَطَعۡنَا مِنۡهُ ٱلۡوَتِينَ ٤٦﴾[الحاقة: ۴۴-۴۶].
«اگر پیغمبر پارهای سخنان را به دروغ بر ما میبست. ما دست راست او را میگرفتیم. سپس رگ دلش را پاره میکردیم».
سپس گفت: بر فرض صحت حدیث، از جمله احادیث آحاد است، و آحاد را در باب عقاید به کار نمیبریم، و پیامبر جاز متأثر شدن از جادو در مغزش معصوم و پاک میباشد و این از جمله عقاید ما میباشد. و با یقین آن را در مورد پیامبر جرد میکنیم. و بهرحال درباره درستی آن گمان کردن هم باطل است، بلکه بر ماست که آنچه در حدیث آمده رها کنیم. و در مورد عقاید خود به کار نبریم. باید از نصوص قرآن و دلایل عقلی استفاده کنیم. چون اگر رسول خدا جاز عقل خود دچار مشکل شده باشد (آن طور که دشمنان تصور کردهاند) جایز است که گمان کند به چیزی رسیده است، در حالی که به چیزی نرسیده، یا چیزی بر او نازل شده، در حالی که نازل نشده است، و آنچه هست ظاهر است و نیازی به بیان کردن ندارد. سپس اینگونه سخن خود را به پایان رسانده و گفته «دوست دارم که بخاری را به دروغ بیندازم و جادو شدن را به پیامبر جنسبت دهم». [۱۰۹۶]
پاسخ به این شبهه در ذیل میآید:
اول: این حدیث صحیح، به وسیله درستترین سندها و آمدن در صحیحترین کتاب بعد از کتاب خداوند، ثابت شده است. و شیخین هم آن را در صحیحین آوردهاند. درست نیست که، بخاری را صادق بدانیم و شیوخ او را تکذیب کنیم. هر اتفاقی که برای شیوخ او بیفتد، برای او هم افتاده است، و درست نیست که بخاری و روایتهای او را تکذیب نماییم، به خاطر نظری که بهرهای از وثاقت و اعتماد ندارد، و به خاطر اقرار کردن به حقایقی از نزدیک و دور، اگر ما درباره دادههای عقلی به درستی جدل نماییم، بسیاری از احادیث و آیات قرآنی را در عقل مییابیم. [۱۰۹۷]
دکتر محمد ذهبی میگوید: «همانا راوی حدیث جادو شدن پیامبر جبخاری و سایر کتب صحیح میباشند، ولی استاد و پیروانش (محمد عبده) میان روایات بخاری و روایات دیگران فرقی قایل نیستند، و مانعی نزد آنها ندارد، آنچه که بخاری روایت میکند، صحیح نباشد. و اگر در نظر آنها صحیح باشد، او نمیداند که اگر خبر آحاد باشد، جز امور ظنی با آن ثابت نمیشوند». [۱۰۹۸]
این رأی در نظر ما به معنی از بین بردن قسمت اعظم احادیثی است که به منزله تبیینکننده قرآن میباشند که گفتهاند «همانا بیان به مبین (بیان کننده) وصل میشود». [۱۰۹۹]دکتر عبدالغفار عبدالرحیم میگوید: «گفتار استاد (محمد عبده) «درباره حدیث جادو شدن» ما باید آن را از روی عقیده رد نکنیم، بلکه براساس نصوص قرآنی و دلایل عقلی، پاسخ آن را بدهیمو
این سخنِ بسیار خطرناکی است و جبههای علیه حدیث ثابت، گشوده است. همینطور فرصتی برای بدبینها پیش میآورد، تا میان کتاب و سنت را ویران کنند، در حالی که رسول خدا جبرای ما مشخص نموده و فرموده: «کتاب و سنت را در میان شما جا گذاشتم، اگر به آنها تمسک جوئید، بعد از من گمراه نخواهید شد». [۱۱۰۰]
همانا استاد (محمد عبده) برای کینهتوزان فرصتی فراهم آورده، تا به این دلیل به او و تبعیتش از قرآن و دلایل عقلی محض هجوم آورند، شاگرد او محمدرشید رضا را بر آن داشته که بگوید: استادم در حدیث ضعیف بود، به گونهای که تاکنون هم مورد انتقادات اهل حدیث قرار گرفته است و باعث شده به او و افکارش حمله نمایند. در حالی که او چنین هدفی نداشته است و در سخنان خود آورده: «بسیاری از اهل تقلید، کسانی که معنای نبوت را نمیفهمند و نمیدانند که آن چیست، معتقد شدهاند که خبر جادو شدن پیامبر جصحیح میباشد و اعتقاد به آن لازم است». به نظر میرسد که استاد از این تفکر عقبنشینی کرده و گفته: «نفی کردن جادو از پیامبر جبه معنای نفی مطلق سحر نیست». در حالی که قبلاً بیان کرده بود که سحر یا حیله و شعبدهبازی است، یا ساخته پنهانی علم است، بعضی با آن آشنا و بعضی بیگانهاند. تا جایی که گفته: «جادو با علم و یاد گرفتن، گرفته میشود، با عمل به آن تکرار میشود، و امری عادی است، برخلاف معجزه که خارقالعاده است». بعد از آن اعلام میکند که نفی کردن سحر بدعت نیست، زیرا خداوند در این آیه از آن یاد نکرده است:
﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ كُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ لَا نُفَرِّقُ بَيۡنَ أَحَدٖ مِّن رُّسُلِهِۦۚ وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيۡكَ ٱلۡمَصِيرُ ٢٨٥﴾[البقرة: ۲۸۵].
«فرستاده (خدا، محمّد) معتقد است بدانچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده است (و شکی در رسالت آسمانی خود ندارد) و مؤمنان (نیز) بدان باور دارند. همگی به خدا و فرشتگان او و کتابهای وی و پیغمبرانش ایمان داشته (و میگویند: ) میان هیچ یک از پیغمبران او فرق نمیگذاریم (و سرچشمه رسالت ایشان را یکی میدانیم). و میگویند: (اوامر و نواهی ربّانی را توسّط محمّد) شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! آمرزش تو را خواهانیم، و بازگشت به سوی تو است».
خداوند جادوی، جاودگران فرعون را نوعی فریب تعریف کرده و فرموده:
﴿يُخَيَّلُ إِلَيۡهِ مِن سِحۡرِهِمۡ أَنَّهَا تَسۡعَىٰ ٦٦﴾[طه: ۶۶].
«چنان به نظرش رسید که بر اثر جادوی ایشان، به ناگاه طنابها و عصاهای آنان (مار شدهاند و میخزند و) تند راه میروند».
و نفرموده که با جادوی آنها مارها حرکت میکردند. با وجود آن قویترین دلیلی که باید برای استاد (محمد عبده) بیاوریم، فرموده خداوند است، که میفرماید:
﴿قَالَ أَلۡقُواْۖ فَلَمَّآ أَلۡقَوۡاْ سَحَرُوٓاْ أَعۡيُنَ ٱلنَّاسِ وَٱسۡتَرۡهَبُوهُمۡ وَجَآءُو بِسِحۡرٍ عَظِيمٖ ١١٦﴾[الأعراف: ۱۱۶].
«موسی گفت: شما (آنچه دارید) بیندازید. هنگامی که (وسائل جادوگری خود را) بینداختند، مردم را چشمبندی کردند و ایشان را به هراس افکندند و جادوی بزرگی از خود نشان دادند».
چگونه امام به این آیه نگاهی نکرده است، چگونه ممکن است که استاد، آن را برخلاف حقیقت تفسیر کند، که سحر فکر و خیال و توهم نیست و حقیقت دارد و ثابت شده است.
حدیثی که در صحیح بخاری آمده است، مرجعی اساسی برای حدیث است، که اگر در حجیتِ احادیث ثابت شده در صحیح بخاری شک کنیم، مردم چگونه بعد از آن حدیثی را که در صحاح آمده و یا از غیر بخاری روایت شده است. میپذیرند؟!
استاد با این کار خواسته، از پاکی مقام نبوت دفاع کند، یا تلاش نماید که اسلام را آشکار سازد، به گونهای که دشمنان اسلام نتوانند به آن مانند یک خرافات ایراد وارد کنند، یا بعد از گسترش اعمالی از طرف مردم که با عظمت اسلام منافات داشت با جادو جنگید و آن را از نمادهای سحر، شعبدهبازی و کهانت دانست و انکار نمود.
اگر دفاعیات استاد را جایز بدانیم، نمیتوانیم آن دفاعیات را در مورد حدیث صحیح درست بدانیم ولی او در بسیاری از جاها به امور ثابت شده از معصوم توجه کرده و از آن تجاوز ننموده، و آن را تأویل نکرده است و مانند ایمانداران به آن معتقد شده، در حالی که عقل در آن جایی نداشته است.
آنگاه انگیزه چیست؟ چرا امام از معتزله متأثر شده است و نظر آنها را بازگو میکند، در حالی که خود خیلی از جاها به تقلید و مقلدها حمله کرده و ایراد گرفته است، برای او شایسته بود که نظر ابن قیم را بگیرد، آنجا که در این باره میگوید: «این نظر شما یعنی سحر و جادو شدن انبیاء، با حمایت کردن خداوند از آنها، منافات دارد. خداوند همانگونه که آنها را حمایت و پشتیبانی میکند و آنها را مصون میدارد و حفظ مینماید و سرپرستی میکند، بوسیله آزار و اذیت کفار آنها را میآزماید، تا مستحق کمال کرامت خداوند شوند و تا امتهای بعد، از آنها تبعیت کند اگر به وسیله مردم اذیت شدند و دیدند که چه اتفاقاتی برای پیامبران افتاده، صبر پیشه کنند، خشنود باشند و به وسیله آنها تسلی خاطر یابند. [۱۱۰۱]
به همین دلیل علما این حدیث را ثابت کردند و راهی برای آن پیدا کردند، که با سالم بودن آن و نسبت دادن آن، به پیامبر جو مقام نبوت درست باشد، گفتهاند:
اولاً: این تصور که این حدیث باعث شک و تخریب مقام نبوت میشود و جایز دانستن آن مانع اعتماد به شریعت میگردد. همان ادعای باطل بدعتگران است، چون دلایل قاطعی بر صحت و درستی و عصمت پیامبر جدر گرفتن و تبلیغ وحی، و معجزهای که شاهد ادعای نبوت است، ارائه شده است، و خلاف این چیزی را جایز دانستن، باطل است. [۱۱۰۲]
دوم: جادو شدن پیامبر جبه مقام نبوت او و بزرگواری ایشان میافزاید و چیزی از مقام آن حضرت نمیکاهد، زیرا رسول خدا جاز بیماریها معصوم نبودند و همچون سایر انسانها، تمام قوانین عادی که در زندگی مردم جریان دارد، در زندگی او هم جریان داشته است؛ مانند خوردن، آشامیدن و بیماری و... و جادو شدن آن حضرت، بعنوان پیشوای سایر پیامبران، از مقام نبوت او نمیکاهد. [۱۱۰۳]
قاضی عیاض گفته است: «روایات این حدیث روش میکنند که سحر بر بدن پیامبرجو اعضای ظاهری او تسلط یافته ولی بر عقل و قلب و اعتقادش تسلط نیافته است، و معنای فرموده او در حدیث که گفته: «تا گمان میکرد او نزد خانوادهاش میرود در حالی که نزد آنها نمیرفت». به خیال او میآورد که همه را با صیغه مضارع آورده است: یعنی برای او نشان میدهد که قبلاً قدرت و توان رفتن پیش آنها را داشته است، وقتی به آنها نزدیک شده، او را به وسیله جادو کردن گرفتند و نزد آنها نرفت و نتوانست بر آن غلبه کنند، همانطور که سحر شده احساس میکند. بلکه همانگونه که آدم سالم و قوی از لحاظ بدنی که وزنههایی را بلند میکند، گمان میکند که میتواند بهترین وزنه را بزند. ولی به هنگام تلاش در بلند کردن وزنه نمیتواند آن را بالای سر ببرد، انسان مریض هم همینطور میباشد. گمان میکند که میتواند حرکت کند. وقتی میخواهد حرکت کند نمیتواند و پاهایش، بدن او را تحمل نمیکنند.
قاضی عیاض گفته است: همه آنچه در روایات آمده، که آن حضرت خیال میکرد کاری را انجام دهد، ولی انجام نمیداد و امثال آن، را بر خیال کردن با چشم حمل میکنیم و به خاطر خلل عقلی نبوده است در این مطلب چیزی که باعث اشتباه شدن در رسالت آن حضرت شود و ایرادی که دستآویز گمراهان گردد، وجود ندارد. [۱۱۰۴]
سوم: عصمت رسول خدا، که در این آیه آمده است:
﴿۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُۥۚ وَٱللَّهُ يَعۡصِمُكَ مِنَ ٱلنَّاسِۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡكَٰفِرِينَ ٦٧﴾[المائدة: ۶۷].
«ای فرستاده (خدا، محمّد مصطفی!) هر آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است (به تمام و کمال و بدون هیچ گونه خوف و هراسی، به مردم) برسان (و آنان را بدان دعوت کن)، و اگر چنین نکنی، رسالت خدا را (به مردم) نرساندهای (و ایشان را بدان فرا نخواندهای. چرا که تبلیغ جمیع اوامر و احکام بر عهده تو است، و کتمان جزء از جانب تو، کتمان کلّ بشمار است). و خداوند تو را از (خطرات احتمالی کافران و اذیت و آزار) مردمان محفوظ میدارد (زیرا سنّت خدا بر این جاری است که باطل بر حق پیروز نمیشود. و) خداوند گروه کافران (و مشرکانی را که درصدد اذیت و آزار تو برمیآیند و میخواهند برابر خواست آنان دین خدا را تبلیغ کنی، موفّق نمیگرداند و به راه راست ایشان) را هدایت نمینماید».
منظور از عصمت در اینجا عصمت رسول خدا جاز کشتن، ترور کردن، فریبهای کشنده است و بعضی از علما، عصمت را بر معصومیت از فریب خوردن هوای نفس، و گمراهی و نیفتادن در گناه و منکرات، حمل کردهاند، نه عصمت از بیماریها، همانطور که قبلاً گفتیم و سایر پیامبران هم از بیماری معصوم نیستند. و بر همه آنها، همانند سایر انسانها قواعد عادی طبیعت جریان دارد. [۱۱۰۵]
چهارم: گفتن این نکته که این حدیث مخالف و معارض قرآن میباشد و گفته مشرکان راست است که گفتهاند:
﴿إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلٗا مَّسۡحُورًا ٨﴾[الفرقان: ۸].
«شما جز از یک انسان دیوانه پیروی نمیکنید».
این نظر مردود است، زیرا مشرکان میگفتند که محمد هم، بشر است و فقیر و از علم غیب چیزی نمیداند، آیا آنها را تکذیب نماییم؟
ما یقیناً میدانیم، که کفار از این سخنان، نمیخواهند آنچه را که در این حدیث ثابت شده، ثابت نمایند. که یک مردی از یهود چند روزی رسول خدا جرا جادو نمود، رسول خدا جهم دگرگونی در خود احساس کرد و خیال نمود که بعضی از کارها را انجام میدهد، در حالی که انجام نمیداد. سپس خداوند او را از آن جادو شفا بخشید. آنها این را نمیخواهند، بلکه میگویند آنچه که رسول خدا جبیان میکند وحی الهی نیست بلکه از خیال و جنون او سرچشمه میگیرد، اگر ایمان بیاوریم به آنچه که حدیث به آن دلالت میکند، ادعای مشرکین را باور نکردهایم، پس مفهوم حدیث یک چیز است و ادعای آنها یک چیز دیگر است.
پنجم: تصور کردهاند که جادو از اعمال شیطان و کار نفسهای بد و شرور میباشد. ولی هر کس به عبادت خداوند روی بیاورد مانند پیامبران، شیطان و آدمهای بد نمیتوانند بر آنها تسلط یابند. خداوند میفرماید:
﴿إِنَّ عِبَادِي لَيۡسَ لَكَ عَلَيۡهِمۡ سُلۡطَٰنٌ إِلَّا مَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡغَاوِينَ ٤٢﴾[الحجر: ۴۲].
«بیگمان تو هیچ گونه تسلّط و قدرتی بر بندگان من نداری، مگر آن گمراهانی که (به وسوسه تو گوش فرا بدهند و) به دنبال تو راه بیفتند».
و به نظر آنها این تصور درباره حضرت ایوب÷، پذیرفتنی نیست، خداوند میفرماید:
﴿وَٱذۡكُرۡ عَبۡدَنَآ أَيُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّي مَسَّنِيَ ٱلشَّيۡطَٰنُ بِنُصۡبٖ وَعَذَابٍ ٤١﴾.
«(ای محمّد!) خاطر نشان ساز (سرگذشت) بنده ما ایوب را، بدان گاه که پروردگار خود را به فریاد خواند و گفت: اهریمن مرا دچار رنج و درد کرده است (و سخت زار و نزار و بیمارم)».
و از حضرت موسی خبر داده زمانی که آن قبطی را به قتل رساند و فرمود:
﴿هَٰذَا مِنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِۖ إِنَّهُۥ عَدُوّٞ مُّضِلّٞ مُّبِينٞ ١٥﴾[القصص: ۱۵].
«این از عمل شیطان بود (چرا که با وسوسه خود بر سر خشمم آورد و غافلگیرم کرد). واقعاً او دشمن گمراه کننده آشکاری است».
استدلال به این آیه:
﴿إِنَّ عِبَادِي لَيۡسَ لَكَ عَلَيۡهِمۡ سُلۡطَٰنٌ إِلَّا مَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡغَاوِينَ ٤٢﴾[الحجر: ۴۲].
«بیگمان تو هیچ گونه تسلّط و قدرتی بر بندگان من نداری، مگر آن گمراهانی که (به وسوسه تو گوش فرا بدهند و) به دنبال تو راه بیفتند».
که همه بندگان صالح خداوند، از اذیت و شر شیطان نجاتیافته هستند، استدلالی خلاف اجماع و شواهد و نصوص گذشته میباشد. و آیه بدون شک میرساند که بندگان صالح، از فریب و گمراهی شیطان به دور میباشند. همانطور که در این آیه میفرماید:
﴿قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغۡوَيۡتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَأُغۡوِيَنَّهُمۡ أَجۡمَعِينَ ٣٩ إِلَّا عِبَادَكَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِينَ ٤٠﴾[الحجر: ۳۹-۴۰].
«گفت: پروردگارا! به سبب این که (به خاطر این انسان) مرا گمراه ساختی، (معاصی و اعمال زشت را) در زمین برایشان میآرایم و جملگی آنان را گمراه مینمایم. مگر بندگان گزیده و پاکیزه تو از ایشان. (که چون دلهایشان به یاد تو آباد است، تلاش من در حق آنان بر باد است)».
حجت در جایز بودن سحر برای پیامبران در آیههای خداوند ثابت شده است. میفرماید:
﴿قَالُواْ يَٰمُوسَىٰٓ إِمَّآ أَن تُلۡقِيَ وَإِمَّآ أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنۡ أَلۡقَىٰ ٦٥ قَالَ بَلۡ أَلۡقُواْۖ فَإِذَا حِبَالُهُمۡ وَعِصِيُّهُمۡ يُخَيَّلُ إِلَيۡهِ مِن سِحۡرِهِمۡ أَنَّهَا تَسۡعَىٰ ٦٦ فَأَوۡجَسَ فِي نَفۡسِهِۦ خِيفَةٗ مُّوسَىٰ ٦٧ قُلۡنَا لَا تَخَفۡ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡأَعۡلَىٰ ٦٨ وَأَلۡقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلۡقَفۡ مَا صَنَعُوٓاْۖ إِنَّمَا صَنَعُواْ كَيۡدُ سَٰحِرٖۖ وَلَا يُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ حَيۡثُ أَتَىٰ ٦٩﴾[طه: ۶۵-۶۹].
«(جادوگران باد به غبغب انداخته) گفتند: ای موسی! آیا تو اوّل (هنرنمائی خود را میکنی و عصای خود را) میاندازی، یا ما اوّل (دست به کار شویم و اسباب و ادوات جادوی خویش را) بیندازیم (و کار تو را یکسره سازیم؟). (موسی) گفت: شما اوّل (شروع کنید و آنچه دارید جلو) بیندازید. (آنان طنابها و عصاهای خود را انداختند. موسی) چنان به نظرش رسید که بر اثر جادوی ایشان، به ناگاه طنابها و عصاهای آنان (مار شدهاند و میخزند و) تند راه میروند. در این هنگام موسی در درون خود، احساس اندکی هراس کرد. گفتیم: مترس! حتماً تو برتری (و بر آنان چیره میشوی و کارهای باطلشان را شکست خواهی داد). و چیزی را که در دست راست داری بیفکن تا همه ساختههای (مزوّرانه و شعبدهبازیهای مکارانه) ایشان را به سرعت ببلعد. چرا که کارهائی را که کردهاند، نیرنگِ جادوگر است، و جادوگر هر کجا برود پیروز نمیشود».
آیه تصریح کرده، که جادوی آن ساحران موسی÷را به خیال فرو برده است، به گونهای در مقابل او حقایق تغییر کردهاند و طنابها را مار تصور کرده است و امور ساکن را متحرک تصور میکرد.
پس اسناد و معنای این حدیث صحیح میباشد و قرآن و عقلها با آن در تعارض نیستند. پس پذیرفتن آن و ایمان به آن واجب میباشد. [۱۱۰۶]
امام مازری گفته: «عقیده اهل سنت و جماعت بر اثبات سحر میباشد و اینکه، همچون سایر اشیاء ثابت، حقیقت دارد. برخلاف آنهایی که سحر را منکر شدهاند و حقیقت آن را نفی کردهاند و افزوده، آنچه از سحر حاصل میشود، خیالهای باطلی است که حقیقت ندارند. خداوند در قرآن آورده که سحر از جمله علومی است که آموختنی میباشد. و چیزی در مورد اینکه از اموری باشد که باعث کفر شود نیاورده است. با جادو میتوان میان زن و شوهر اختلاف انداخت، و این از اموری نمیباشد که حقیقت ندارد. این حدیث به اثبات سحر تأکید دارد، سحر از جمله چیزهایی است که پوشیده شده، دوباره خارج گشته و اینها گفته مخالفان را باطل میگرداند. پس محال دانستن وجود سحر از جمله حقایق، خود امری محال است. [۱۱۰۷]
خداوند آگاهتر است.
[۱۰۹۲] بخاری آن را در شرح فتحالباری در کتاب طب، باب آیا جادو خارج میشود. ۱/ ۲۴۳، شماره ۵۷۶۰ و باب جادو، ۱۰/ ۲۴۶ شماره ۵۷۶۶ آمده است و در کتاب الادب باب فرموده خداوند (خداوند به عدالت و نیکی امر میکند)، ۱۰/ ۵۴، شماره ۶۰۶۳ و در کتاب آغاز آفرینش باب صفت ابلیس و سربازانش، ۶/ ۳۷۵، شماره ۳۲۶۸ و در کتاب الدعوات باب تکرار کردن دعا، ۱۱/ ۱۹۶، شماره ۶۳۹۱، و مسلم (در شرح نووی) در کتاب اسلام، باب سحر، ۷/ ۴۲۹، شماره ۲۱۸۹ آمده است. [۱۰۹۳] المنهاج شرح مسلم، ۷/ ۴۳۰، نگا: تأویل مختلف الحدیث، ص ۱۶۴. [۱۰۹۴] نگا: لماذا القرآن، ص ۱۰۹-۱۱۱، و قرائتی در صحیح بخاری، ص ۳۶. هر دو از احمد صبحی منصور و اهل السنة شعب الله المختار، ص ۶۸، و دفاع عن الرسول ضد الفقهاء و المحدثین، ص ۲۵۸-۲۶۸. و صفحات بعد از آن، هر دو از صالح وردانی، و اضواء علی السنه از محمود ابوریه، ص ۳۷۸، والاضواء القرانیه از سید صالح ابویان، ص ۲۸۷. و دفع الشبهات عن الشیخ الغزالی، ص ۱۹۴-۱۹۵. و علم السحر بین المسلمین و اهل الکتاب، ص ۱۰۶ و صفحات بعد از آن، هر دو از احمد حجازی سقا، و السنة و دورها فی الفقه الجدید از جمال بنا، ۲۳۷ و سایرین. [۱۰۹۵] محمد عبده: او محمد عبده بن حسن بن خیرالله است. امام فقیه، مفسر، متکلم، لغتدان، نویسنده، روزنامهنگار سیاسی میباشد. او تلاشهای بزرگ و زیادی در زمینه اصلاحات علمی و اجتماعی انجام داد، ولی با وجود آن او درباره علم الحدیث کمتوان بود، او بنابر اعتمادش بر منطق عقلگراها و دلایل، عقلی آنها را بهترین سلاح در دفاع از اسلام میدانست. و به وسیله این دو عامل نظراتی در مورد سنت و راویان آن و عمل به حدیث، و تعدی کردن به آن ارائه کرده که کسانی مانند «ابی ریه» و «احمد صبحی منصور» و «سید صالح ابوبکر» و دیگر دشمنان حدیث، مانند یک پشتیبان به آن تکیه میکنند، در جهت ایراد گرفتن به حدیث نبوی، از جمله تألیفات او «رسالة التوحید» و «الاسلام و النصرانیه العلم و المدینه»، «شرح نهجالبلاغه و دیگر کتب. در سال ۱۳۲۳ ه از دنیا رفت. نگا: شرح حال او در السنه بین دعاة الفتنة و ادعیاء العلم از دکتر عبدالموجود، ص ۲۳۶. و السنه و مکانتها فی التشریع از دکتر سباعی، ص ۳۰ و المجددون فیالاسلام از دکتر متعال سعیدی، ص ۵۳۴-۵۳۵ و تاریخ استاد امام رشید رضا، ۱/ ۱۶، و مجلة المنار المجلد، ۹/ ۲۷۶-۲۸۱ و امام محمد عبده و منهجه فی التغیر از دکتر عبدالغفار عبدالرحیم، ص ۱۱-۱۱۴، و منهجالمدرسة العقلیه فی التفسیر از دکتر فهد رومی، ۱۲۴-۱۸۷. [۱۰۹۶] تفسیر جزء عم، ص ۱۸۰-۱۸۳، نگا: مجله المنار، جلد ۱۲/ ۶۹۷ و جلد ۲۹/ ۱۰۴ و دیگر مطالبی که عبدالمجید محمدصالح در کتاب خود «صواعق الحق المرسله علی الجنین و الکهانه و السحرة» آورده است. ص ۱۲۰ و ۱۶۵. [۱۰۹۷] السنة بین دعاة الفتنه و ادعیاء العلم، از استاد دکتر عبدالموجود، ص ۲۳۹. [۱۰۹۸] اگر خواستید نگا: مبحث گذشته (آنچه از خبر آحاد که نزد جمهور افاده علم میکند)، ص ۱۳/۱۸. [۱۰۹۹] التفسیر و المفسرون، ۳/ ۲۴۱. [۱۱۰۰] عملاً آورده شده است، ۱/ ۵۳. [۱۱۰۱] تفسیر المعوذتین از ابن قیم جوزیه، ص ۴۱، نگا: امام محمد عبده و منهجه فی التفسیر از دکتر عبدالغفار عبدالرحیم، ص ۲۵۹، ۲۶۱. [۱۱۰۲] منهاج شرح مسلم از نووی، ۷/ ۴۲۹. [۱۱۰۳] نگا: السنة النبویة بین دعاة الفتنة و ادعیاء العلم از استاد دکتر عبدالموجود، ص ۲۳۹، و السحر و السحرة و الوقایة من الفجرة، از استاد تاجالدین نوفل، ص ۲۹، ۶۳، ۶۴. [۱۱۰۴] المنهاج شرح مسلم از نووی، ۷/ ۴۳۱، با اندکی تصرف، نگا: الشفا به تعریف حقوق المصطفی از قاضی عیاض، ۲/ ۱۸۰-۱۸۳. [۱۱۰۵] نگا: تفسیرالقرآنالعظیم از ابن کثیر ۲/ ۷۷-۷۹، امام محمد عبده و منهجه فی التفسیر از دکتر عبدالغفار عبدالرحیم، ص ۲۵۹. [۱۱۰۶] مشکلاتالاحادیث النبویة و بیانها از استاد عبدالله بن علی النجدی قصیمی، ص ۴۸-۵۸، با اندکی تصرف. نگا: تأویل مختلفالحدیث از ابن قتیبه، ص ۱۶۸. [۱۱۰۷] المنهاج شرح مسلم از نووی ۷/ ۴۳۰، و مقدمه ابن خلدون، ص ۵۵۱، برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد حدیث نگا: کتاب السحر بین الحقیقة و الخیال از دکتر احمد ناصر حمد، در این کتاب بحث محکمی درباره جادو کردن پیامبر جوجود دارد، در آن به شبهات معتزله و دیگران پاسخ داده شده است، درباره موضوع این حدیث نگا: ص ۱۱۲-۱۲۶، از کتاب یاد شده، و نگا: ضلالات منکری السنة از استاد دکتر طه جیشی، ص ۴۰۰-۴۱۱.