درباره نتایج این بحثها و پیشنهادها و توصیههایی در این زمینه
در پایان بصورت خلاصه آنچه را که در این کتاب به آن رسیدهایم از نتیجهها و پیشنهاد و توصیهها اشارهای میاندازیم:
۱- فتنه تشکیک در حجیت حدیث نبوی و جایگاه آن در شریعت، در گذشته راه خود را به عقل بعضی از گروهها کشانده است. همینطور به عقل مستشرقان راه یافته است و مسلمانانی که هم اکنون به سوی آنها تمایل پیدا کردهاند.
۲- همانا جنگ دشمنان با حدیث نبوی، از طرف دشمنان به دقت و بصورت منظم، و نیرنگهای استوار، پیگیری میشود، در حالی که از طرف مسلمانان با بیزاری، بیخبری و دفاع از روی بخشش و به دور از آمادگی قبلی و یا دست زدن به هجوم بر ضد آنها، پیگیری میشود.
۳- روشی که دشمنان اسلام در گذشته و حال، از آن برای نقد و ایراد، بکار بردهاند، یکی میباشد و شبهات قدما همان شبهات معاصران ما میباشد. خداوند درست میفرماید، آنجا که میفرماید:
﴿كَذَٰلِكَ قَالَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِم مِّثۡلَ قَوۡلِهِمۡۘ تَشَٰبَهَتۡ قُلُوبُهُمۡۗ﴾[البقرة: ۱۱۸].
«کسانی که پیش از آنان نیز بودند همین سخنان ایشان را میگفتند. دلهایشان با هم همانند است (و افکار و اندیشه آنان همسان است)».
و باز فرمود:
﴿أَتَوَاصَوۡاْ بِهِۦۚ بَلۡ هُمۡ قَوۡمٞ طَاغُونَ ٥٣﴾[الذاریات: ۵۳].
«مگر همدیگر را (به گفتن چنین سخنی) سفارش کردهاند؟! نه، بلکه آنان مردمان طغیانگریند (و عامل وحدت عمل ایشان همان روحیه واحد خبیث طغیانگریشان است)».
۴- متکلمان از فلسفه یونان تأثیر پذیرفتند. و به آن رنگ اسلامی زدند، تا در مجادلات و نظرات خود از آن کمک گیرند و اینها در پاسخ عقلی به نصوص، نقش فراوانی داشت و باب شر بزرگی را برای مسلمانان باز کرد و تعداد زیادی از دشمنان اسلام وارد آن گردیدند و فرزندان مسلمانان هم از آن متأثر شدند.
۵- اختلاف متکلمان در فهم نصوص با روشهای سلف. و ناتوانی عقل آنها از درک آن، باعث تشویش اذهان آنها گردید و سبب شد که روش ثابتی نداشته باشند.
۶- همان اهل سنت، تنها گروهی است که در فهم نصوص قرآنی و حدیثی، راه درست را پیموده، به گونهای که عقل را بر نصوص قرآنی مقدم نگرداندند. و عمل به آن را باطل نکردند، بلکه در همان حدی که خداوند برای آنها مشخص کرده بود، توقف کردند، هر جا، جایز دانسته شده است به آن عمل کردند و هر گاه که باید میایستادند، ایستادند.
۷- روشهای مستشرقان در بررسی اسلام، باطل است، هر چند با آن روشهای علمی که تصور میکردند، تلاش نمودند، به نتیجه نرسیدند، زیرا از تعصب و عداوت و دشمنی نسبت به اسلام و مسلمانان رهایی نیافتند، و نظرات آنها متعصبانه بود.
۸- شرقگرایی، در کشیدن بسیاری از مسلمانان، که فریب خورده افکار و نظرات و فرهنگها و روشهای آنها بودند، موفق عمل کرد، که این فریب خوردهها در سرزمینهای خود پستهای مهم را عهدهدار شدند. و باعث شدند که این تفکر در میان مسلمانان گسترش یابد بسیاری از آنها پیروی از این تفکر از شریعت اسلامی دست کشیدند، که خطر و تباهی اینها بسیار بزرگتر است، زیرا آنها سنتهای پیامبر را از داخل تخریب میکنند.
۹- این بحث آشکار ساخت، که فرصتی برای شک باقی نمیماند، اگر مجادله نکنیم، کافی است که در تحلیل خود به قرآن استناد نمائیم. برای مشخص کردن امور، حرام، حلال و به حدیث اصلاً توجه نکنیم و قرآن را رها کنیم تا اشتباهکنندگان در آن اشتباه کنند و دروغگویان عمداً در آن دروغ بگویند و بیدینها در آن بازی کنند و اهل نفاق در آن فرو روند و رئیس شیطانها آنها را برایشان منحرف گرداند، زیرا اختلاف میان مردم از بین نمیرود، بلکه بیشتر و دامنهدارتر میشود و آنها را به جاهای تنگ میبرد و در جاهای مختلف آنها را پراکنده میسازد.
۱۰- این بحث تأکید کرده که نپذیرفتن حدیث، دعوت به سوی الحاد است و پیروان آن میخواهند، که ما از هدایت پیامبران رو برگردانیم و در حالی که خود فراموش کردهاند که به شریعتهای باطل چنگ زدهاند، که بر هیچ اساسی پایدار نیست. اگر در جدل تسلیم آنها شویم، باید که حدیث و سنت را منکر شویم، (هر چند با سند متصل روایت شده باشد، که این نوع حدیث را خداوند به مسلمانان اختصاص داده است. و سایر ملل فاقد چنین رکنی در دین میباشند). بر ما واجب بود از باب اولی، که همه شریعتها و قانونهای متداول و مرسوم در دنیا را منکر شویم، فرقی هم نمیکند که منبع آن قوانین آسمانی و یا قراردادی میباشد، زیرا آنچه مسلم است ماندن و بقا برای صحیحترین حدیث از لحاظ سند و راستگوترین حدیث از لحاظ روایت میباشد.
۱۱- همه منکران حدیث و نفسهای بیمارشان بر آنها روا میدارد و عقلهای متحجر برای آنها تصور میکند. که ادعا کنند درباره دین خداوند و اصرار شریعت بیشتر از رسول خدا علم دارند. (پناه به خدا) آنها چگونه جرأت منکر شدن سنتها را میکنند که اگر این طور باشد، چه کسی باید اطاعت شود، رسول خدا، یا کسانی که از دین خدا خارج هستند؟!
۱۲- این بحث بیان داشت که سنت یک ضروت دینی است و بسیاری از مسایل ضرورتا در دین معلوم است و آنچه که علماء در آن اجماع دارند، بر حجیت آن بستگی دارد، پس اگر حجت نباشد، چگونه یک امر ضروری - اجماع- بر یک امر غیرضروری –سنت- بستگی پیدا میکند.
۱۳- همه دلایل شرعی موافق هم تنظیم شدهاند که اختلاف و تضاد و تناقضی با هم ندارند. خداوند آن را با این آیه تأیید میکند:
﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَۚ وَلَوۡ كَانَ مِنۡ عِندِ غَيۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ ٱخۡتِلَٰفٗا كَثِيرٗا ٨٢﴾[النساء: ۸۲].
«آیا (این منافقان) درباره قرآن نمیاندیشند (و معانی و مفاهیم آن را بررسی و وارسی نمیکنند تا به وجوب طاعت خدا و پیروی امر تو پی ببرند و بدانند که این کتاب به سبب ائتلاف معانی و احکامی که در بر دارد و این که بخشی از آن مؤید بخش دیگری است، از سوی خدا نازل شده است؟) و اگر از سوی غیرخدا آمده بود در آن تناقضات و اختلافات فراوانی پیدا میکردند».
از این جهت است که شریعت از هر گونه تناقضگویی و تعارض حقیقی به دور میباشد، زیرا این دو یعنی تناقض و تعارض، از کسی صادر میشود که عجز و جهل داشته باشد، و اتفاق هر دو امر به خداوند محال است. یا توهم میکنند آنچه را که دلیل نیست، دلیل بدانند، یا تصور کنند که دو نص، بر دو حکم دلالت میکنند که با هم تعارض و اختلاف دارند، در حالی که آن دو نص در حقیقت، با هم معارض نیستند و اختلافی در احکامشان وجود ندارد، بلکه برای هر کدام جهتی بر خلاف جهت دیگری است، پس قایل به تعارض شدن در این حالت، از جهل و ناتوانی جستجوگر، و درایت نداشتن سرچشمه میگیرد، چون از خطا و اشتباه مصون نیستند همچنان که در نص و مدلول آن بر حکم، مصون از خطا و اشتباه نیستند.
۱۴- ادعا کردهاند که مسایلی عقلی هستند که با شرع مخالف میباشند، که این عقل در نزد حدیث صحیح اعتباری ندارد. بلکه خیال و اوهام میباشد و شبههای میباشد که از واقعیت و راه درست به دور میباشد، به اضافه آنکه برای کسی که نصوص قرآنی را بوسیله خود قرآن پاسخ دهد ضابطهای وجود ندارد، عقل میان آن چه که پاسخ میدهد و آنچه که پاسخ نمیدهد تفاوت قایل میشود.
۱۵- رد کردن نصوص از روی عقل، اثر بسیاری زیادی در لرزاندن عقیدهها و احترام نگذاشتن به نصوص قرآنی، احترامی که شایسته آنها باشد و کاستن از ارزش آن، گذاشت.
۱۶- همه آنچه که شیعیان رافضی و بدعتگران در کتابهای خود، از ایرادهای عام و خاص به اصحاب رسول خدا جگرفتهاند، باعث افزایش عزت و احترام آنها شده است، زیرا آنچه که آوردهاند، امور بیهوده، باطل و دروغهای تهمت زده شده است که این از روشهای رافضیان و بدعتگران روایات باطل میباشد و به وسیله حدیث صحیح و تاریخ پاسخ داده شدهاند.
۱۷- در میان صحبت کردن با گروهی از مخالفان سنت یافتم، که همه آنها اهل رفاه و غرور میباشند، کسانی که در خانهها میمانند و علم را از جای خود و اهل خود نمیگیرند، آنها همانطور که رسول خدا درباره آنها گفته: «نبینم یکی از شما را در حالی که به تکیه گاه خود تکیه زده و یکی از دستورات من به او برسد، که در آن به امری دستور و یا از آن نهی کرده باشم، بگوید نمیدانیم، آنچه را که در کتاب خدا یافتهایم پیروی کردهایم». [۱۲۲۵]
این از مهمترین نتایج جستجو در موضوع «حدیث نبوی در نوشتههای دشمنان اسلام و در نوشتههای عربی زبان» بود. اگر بتوانم چیزی را پیشنهاد بدهم و یا سفارشی بنمایم، چنین توصیه میکنم:
۱- به بحث و تحقیق درباره شبهات دشمنان قدیم و جدید حدیث بپردازیم و با بررسی و مطالعه تاریخ حدیث و علوم آن نظرات آنها را باطل کنیم.
۲- فروتنی در نوشتههایی که سنت نبوی را با دقت بررسی میکنند و بستن راههای توهین و نفوذ به حدیث نبوی در سرزمینهای اسلامی.
۳- در مورد منکران حدیث نبوی حکم مرتد بودن صادر شود و حکمهای خداوند در مورد آنها اجرا شود زیرا منکران حدیث، همان منکران قرآن میباشند.
۴- کسانی که احادیث صحیح را رد میکنند، در مورد آنها حکم بدعتگر اجرا شود، و آنها را تعزیر نمایند و به سوی حق ارشاد نمایند.
نعیم بن حماد گفته است: «هر کس حدیث مشهوری را رها کند و به آن عمل نکند و بخواهد عیبی برای آن طرح کند، بدعتگر است. [۱۲۲۶]
۵- در راستای اعتلای علمای حدیث در سطح جهان اسلامی عمل شود، که آنها را و نظراتشان را گردهم آورده، کارهای آنها را قانون کنند و تلاشهای آنها گرامی داشته شود.
۶- تلاش پیگیر و جدی و مساعدت و تلاشها و دست به دست هم دادن و خالص گرداندن نیتها تا معلوم نمائیم، که دشمنان سنت به چه هدف پلیدی تمسک میجویند، تا به سنت رسول خدا و راویان ثقه و بزرگوار او برسند. سپس، این حمله پلید را متوقف نمائیم که آنها تخریب قرآن و هر آن چه به آن وابسته است را هدف قرار دادهاند. مانند سنت و تاریخ و امتی که امتها را به سوی آن دعوت میکنند، همانطور که خوردنیها در سینی چوبی مهمان را به سوی خود میخواند و دعوت میکند.
در پایان:
آخرین مطالبی است که خداوند برای من گشوده است و مرا به نوشتن آن در این کتاب بزرگوار که دارای مباحث خطرناک میباشد، توفیق داده، به ناتوانی و کوتاهی در آن اعتراف میکنم.
شاید در بعضی جاها درست گفتهام و تشنه را سیراب نمودهام که اگر آن درست باشد، به فضل و هدایت و غایت و حسن موافقت خداوند بوده است.
در پایان، از خداوند طلب بخشش میکنم، برای آن جاهایی که پایم لرزید و قلمم از جاده حق و حقیقت منحرف گشته است.
خداوندا این تلاش اندک را که خالصانه بخاطر تو انجام دادهام بپذیر و استفادهکنندگان از آن را سودمند گردان و دعای خیر آنها را نصیب من گردان، که توسط آنها بخشش و رضای تو شامل من شود.
آخرین دعای ما حمد و سپاس خدایی است که خدای عالمیان است و صلوات خداوند بر رسول ما محمد مصطفی، آخرینِ پیامبران، پیشوای فرستادگان، برانگیخته شده برای رحمت عالمیان و بر آل و یاران او و معتقدان به سنت او باد.
آمین
[۱۲۲۵] قبلاً آورده شده است ۱/ ۲۳۸. [۱۲۲۶] خطیب آن را در الفقیه و المتفقه ۱/ ۳۸۶ شماره ۳۹۹۰ آورده است.