بررسی سنت نبوی در نوشته های دشمنان اسلام و پاسخ به آنها - جلد دوم

فهرست کتاب

فصل ششم: ابزار آن‌ها در اعتماد به منابع غیر معتبر در تاریخ حدیث و راویان آن

فصل ششم: ابزار آن‌ها در اعتماد به منابع غیر معتبر در تاریخ حدیث و راویان آن

از جمله اصول کلی بدیهی این است که برای هر علمی منابع معتبری وجود دارد، که بوسیله آن‌ها حقایق و قضایای آن علم شناخته می‌شود، هر کس بخواهد که با حقایق و قضایای یک علم آشنا گردد و به منابع غیرقابل اعتماد و غیرقابل اطمینان، اعتماد کند، تحقیق او هیچ ارزشی علمی ندارد، و کسی که چنین کاری می‌کند، در میان علمای قابل احترام، [۶۱۲]جایگاهی ندارد.

این کاری است که مدعیان فتنه، و مدعیان علم و مستشرقان، و مدعیان الحاد، در میان امت اسلامی انجام می‌دهند. آن‌ها را می‌بینی که درباره، مسایل حدیث نبوی، از تدوین و نوشتن آن، و حجیت حدیث، و جایگاه قانونی آن، و راویان اصحاب، و تابعین آن، و کسانی که بعد از آن‌ها بوده‌اند، صحبت می‌کنند. در صحبتهای خود خود از قضایای گذشته بر یکی از این سه نوع منبع تکیه می‌کنند:

نوع اول: منابع غیر معتبر، که غالب اعتماد مدعیان فتنه، و مستشرقین در نظریات خود در مورد حدیث نبوی از این نوع است.

نوع دوم: منابع معتبر حدیثی می‌باشد، که هدف از آوردن آن احادیث، گمراه کردن خواننده آن می‌باشد، چنانکه بعدا خواهد آمد.

نوع سوم: منابع معتبر غیر حدیثی می‌باشد، که آن‌ها بیشتر بر این احادیث دروغین تکیه می نمایند.

نوع اول که منابع آن غیر معتبر می‌باشد، به انواع مختلف تقسیم می‌شود و عبارتند از:

۱- کتاب‌های دشمنان سنت و اهل آن می‌باشند، از جمله کتاب‌های: خوارج، رافضی‌ها، معتزلیان، و باطنی‌ها؛ همچون اصفهانی [۶۱۳]، نویسنده کتاب الاغانی. [۶۱۴]و کتاب‌هایی که مستشرقان از روی کینه، و تعصب کورکورانه، بر علیه اسلام و مسلمانان و در «دایره المعارف‌‌های غیر اسلامی» خود نوشته‌اند، و سایر کتاب‌های مسموم خود که در این زمینه نوشته‌اند.

۲- کتاب‌هایی که هیچ گونه ارتباطی میان آن‌ها و علم الحدیث وجود ندارد، مانند، ادبیات، لغت، نحو، شعر و تاریخ غیر محدثان، می‌باشند.

۳- کتاب‌هایی که زنادقه و بی‌دینان جعل کردند که حتی نویسنده آن معلوم نیست؛ مانند: کتاب هزار و یک شب. [۶۱۵]

حتی نمی‌گویند که در این سخنان نسبت به روش‌های علمی اهل تحقیق و پژوهش ظلم است، با توجه به منابعی که بت بزرگ مستشرق‌ها، گلدزیهر، به آن تکیه کرده است، در حالی که او در کتاب «دراسات محمدیه» به حدیث نبوی، هجوم برده است. [۶۱۶]

گلدزیهر از کتاب‌های حدیثی ششگانه و موطأ مالک و سنن دارمی و مصابیح السنه از بغوی، روایت کرده است. و با این کار خواسته، خواننده‌های خود را فریب دهد، که شرح آن خواهد آمد.

منابعی که غالبا گلدزیهر در صدور حکم به آن‌ها استناد می‌کند:

۱- حیاة الحیوان الکبری از دمیری.

۲- ادب القاضی از خصافی.

۳- الاغانی از ابوفرج اصفهانی.

۴- معجم الادباء از یاقوت حموی.

۵- سیرة سیف بن یزن.

۶- سیرة عنترة بن شداد.

۷- کتاب الخراج از ابی یوسف.

۸- فهرس از ابن ندیم.

۹- کشف الظنون از حاجی خلیفه....

این‌ها غیر از مرجع‌هایی می‌باشد، که پیروان مستشرق او ذکر کرده‌اند، و به دور از انصاف نوشته‌اند و به آن‌ها مانند سایر منابع استناد شده است. [۶۱۷]

نگاهی به منابع محمود ابوریه در کتابش «اضواء علی السنه» [۶۱۸]می‌اندازیم، که در تحقیق علمی خود به آن‌ها استناد کرده‌ است. او به کتب حدیثی یعنی صحاح سته و، موطأ، و دارمی، و دیگر کتب معتبر و منابع موثق، استناد کرده است. هدف از این امر، توسط ابوریه، فریب دادن خواننده‌اش، و او را در ایهام انداختن است، که تفصیل آن به زودی خواهد آمد.

منابعی که ابوریه در صدور احکام خود علیه حدیث نبوی و راویان آن، به آن‌ها استناد کرده، عبارتند از:

۱- تاریخ التمدن الاسلامی از جرجی زیدان.

۲- العرب قبل الاسلام از جرحی زیدان.

۳- دائرة المعارف الاسلامیه از مستشرقان.

۴- تاریخ الشعوب الاسلامیه از کارل بروکلمان.

۵- المسیحیه فی الاسلام از کشیش ابراهیم وقا.

۶- العقیدة و الشریعه فی الاسلام، از گلدزیهر.

۷- احادیث عائشه، از سید مرتضی عسکری.

۸- ابن سبأ از سید مرتضی عسکری.

۹- ابوهریرة، از عبدالحسین شرف الدین.

۱۰- اصل الشیعه و اصولها، از محمد حسین آل کاشف.

۱۱- البیان و التبین از جاحظ.

۱۲- و الحیوان، از جاحظ....

در یک چشم انداز سریع به منابع بعضی از انتقاد و ایراد گیرندگان به حدیث نبوی، بصورت روشن آشکار می‌شود، که هیچ بهره‌ای در تحقیقات حدیثی ندارند، عده‌ای از آن‌ها بخاطر دوری موضوع‌هایشان از حدیث، و عده‌ای دیگر به دلیل اینکه سودمند نمی‌باشند و از مستشرقان و غلوکنندگان شیعه اخذ شده‌اند، قابل استناد نمی‌باشند. [۶۱۹]

نوع دوم از منابع دشمنان اسلام و حدیث، منابع معتبر حدیثی و تفسیری و فقهی و علوم قرآنی و حدیثی و کتاب‌های مدافع آن می‌باشند، که به آن‌ها استناد کرده‌اند، و با این کار، می‌خواستند که خواننده را در ابهام قرار دهند و اهمیت تحقیقات خود را به آن‌ها نشان دهند. آن منابعی که در بحث‌های خود به آن می‌رسند، در حقیقت ادعای دروغین آن‌ها را نشان می‌دهد.

در غیر این صورت، آیا عاقلی هست که گفته ابوریه را تأیید کند به این معنی که، او از منابع معتبر حدیثی، نتیجه‌ای که بدست می‌آورد، توهین و ایراد به حدیث مطهر نبوی و راویان آن می‌باشد. همانند این منابعی که ابوریه به آن‌ها رجوع کرده است:

۱- تذکرة الحفاظ از ذهبی.

۲- شروط الائمه السته و الخمسه از مقدسی و حازمی.

۳- مقدمه ابن صلاح.

۴- قواعد التحدیث از قاسمی.

۵- شرح القاری علی نخبه الفکر از ابن حجر.

۶- تقیید العلم از خطیب بغدادی.

۷- الموافقات و الاعتصام از شاطبی.

۸- الاحکام از آمدی.

۹- الاحکام از ابن حزم.

۱۰- منهاج السنه از ابن تیمیه.

۱۱- جامع بیان العلم و فضله.

۱۲- البدایه و النهایه از ابن کثیر.

۱۳- العواصم من القواصم از قاضی ابن عربی.

۱۴- تأویل مختلف الحدیث، از ابن قتیبه.

آیا هیچ عاقلی جرأت دارد بگوید: که آن منابع معتبری که ابوریه و دیگران ذکر کرده‌اند، اقوال آنچنان زشتی می‌گویند، یا به آنچه که ابوریه نتیجه گرفته است، به نتیجه برسند؟ خداوند منزه و پاک می‌باشد و این بهتانی بزرگ است.

سایر داعیان فتنه و داعیان علم از مستشرق و داعیان بی‌دینی را، که برای تهاجم به حدیث نبوی به کتاب‌های معتبر استناد کرده‌اند، با این امر مقایسه کن. چرا که این امر از سردرگمی و ابهام خواننده خارج نیست، که هر چه که نویسندگان آن کتاب‌های معتبر به آن رسیده‌اند، و نتیجه گرفته‌اند، ما هم به همان نتایج رسیده‌ایم.

اگر در آن منابع، حقایق مسلمی را که نزد اهل علم تأیید شده باشد، بیاورند، حال آن‌ها از چهار نوع خارج نمی‌شود:

نخست: استناد به حقایق مسلم در غیر از جای خود، خواننده را دچار شک و وهم می‏کند که صاحبان آن منابع معتبر و صاحبان آن حقایق، همفکر آن‌ها بشمار، آمده‌اند. در مورد شبهه وضع حدیث، و فراوانی جاعلان آن قبلاً بحث شده است، که آن‌ها هم برای جعل حدیث به اقوال ائمه استشهاد می‌کرده‌اند، که آن ضعیف‌ترین اعتماد به حدیث، و حجیت آن است. [۶۲۰]این در حالی است که علمای مسلمان، علت‌های وضع حدیث، و گروه‌های وضع‌کننده را در منابع خود ذکر کرده‌اند، تا اهل حدیث با تلاش‌های خود بتوانند، دروغگویان را پیدا کنند؛ و کارهای آن‌ها برای اهل حدیث پوشیده نماند. با این تلاش‌ها احادیث نبوی از فتنه وضع‌کنندگان، سالم و صحیح بیرون آمد، همه این‌ها را بعنوان، مشخصه و برتری برای حدیث و اهل آن آورده‌اند. [۶۲۱]

دشمنان حدیث، از منابع علمای اسلامی، آن مشخصه‌ها را روایت کرده‌اند، و در غیر از جای اصلی خود، به آن استشهاد کردند، و آن را بعنوان یک کمبود، انتشار دادند.

پس دقت کن، که فتنه‌گران چگونه، مشخصه‌های برتری حدیث را بعنوان، عیب‌های آن، انتشار داده‌اند.

این مورد در مسأله «استقلال حدیث در تشریع احکام» که قبلاً ذکر شده آمده است. دشمنان حدیث، سخنان امام شاطبی را درمورد آن مسأله، بعنوان پوششی جهت مشکوک کردن، و ایراد گرفتن به حجیت حدیث و جایگاه شرعی آن قرار دادند. [۶۲۲]

دوم: استشهاد کردن به منابع معتبر، در مورد حقایق مسلم، ولی «بی‌ثمر»، آنچه را که به درد ادعای آن‌ها می‌خورد می‌آورند، و بقیه مطلب همان مبحث را کنار می‌گذارند.

آنچه که در این باره گذشت «شبهه نهی کردن از نوشتن حدیث بود» که آن را از منابع معتبر تاریخی روایت کرده‌اند و «بابی» که ادعای آن‌ها را در آن باره تأیید می‌کرد، آورده‌اند، مثلاً باب «اخبار و احادیثی که نوشتن حدیث را مکروه و زشت می‌دانست» را آورده‌اند، و از باب‌های دیگری که در همان منابع معتبری که به آن استشهاد کرده‌اند، چشم پوشی کرده‌اند، بخصوص آن قسمت‌هایی که شبهه‌های آن‌ها را مورد تردید قرار می‌دهند، مانند باب «وصف علت ننوشتن حدیث» و یا باب «اخبار و احادیثی که در مورد اباحه نوشتن علم می‌باشند». [۶۲۳]

سوماً: استشهاد کردن به منابع معتبر، با تحریف نصوص از جای خود، و این هم یکی دیگر از منابع استدلال اهل بدعت می‌باشد، (تحریف کردن دلایل از جای اصلی خود) همانطور که شاطبی گفته است. [۶۲۴]

شبهه «اکتفاء کردن به قرآن و عدم نیاز به حدیث نبوی»، از شبهاتی می‌باشد که قبلاً به آن پرداخته شده است. تحریف احمد صبحی منصور و جمال بنا، از سخنان حافظ ابن حجر، در شرحی که بر معنای حدیث عبدالله بن ابی اوفی نوشته است، در سفارشی که رسول خدا جبه او کرده که کتاب را خلاصه کن، نیز از این جمله‏اند. حافظ ابن حجر می‏گوید: خلاصه کردن کتاب در سفارش پیامبر، بخاطر بزرگ و مهم جلوه دادن کتاب بوده است و بیان هر چیزی در قرآن یا بصورت نص وجود دارد، یا بصورت استنباط، اگر مردم از محتویات کتاب پیروی کنند، به همه آنچه که پیامبر جامر کرده است، عمل می‌کنند، خداوند می‌فرماید:

﴿وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ[الحشر: ۷].

«چیزهائی را که پیغمبر برای شما (از احکام الهی) آورده است اجراء کنید، و از چیزهائی که شما را از آن بازداشته است، دست بکشید».

احمد صبحی منصور به سخنان حافظ، ابن حجر، استشهاد کرده سخنان او را بریده و تحریف کرده است، لفظ نبی جرا از جمله انداخته، و جمله این گونه شده است: «اگر مردم از آنچه که در کتاب است پیروی کنند، به همه آنچه که آن‌ها را به آن امر کرده‌ام عمل کرده‌اند».

جمال بنا هم به سخنان ابن حجر استناد کرده، و آن‌ها را بی‌ثمر و تحریف شده نموده است. و گفته: «تمسک به آن، یعنی تمسک به قرآن، و عمل به مقتضای آن، اشاره است به سخن پیامبر جکه فرمود: «...در میان شما جا گذاشتم، اگر به آن چنگ بزنید، کتاب خدا را از دست نخواهید داد». [۶۲۵]و بقیه سخنان ابن حجر را نیاورده که گفته: اگر مردم به قرآن عمل کنند، مستلزم آن است که به همه آنچه که پیامبر جفرموده عمل کرده باشند، چون خداوند می‌فرماید:

﴿وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ[الحشر: ۷].

«چیزهائی را که پیغمبر برای شما (از احکام الهی) آورده است اجراء کنید، و از چیزهائی که شما را از آن بازداشته است، دست بکشید». [۶۲۶]

سومین نوع از منابع دشمنان حدیث، منابع معتبر غیر حدیثی می‌باشد، و در آن به احادیث ضعیف و جعلی که ادعای آن‌ها را تأیید می‌کند، استشهاد می‌کنند.

از جمله این موارد، استشهاد کردن به حدیث «عرضه حدیث بر قرآن»، می‌باشد: «اگر حدیثی برای شما روایت شد، آن را به کتاب خدا عرضه کنید، پس هر گاه موافق قرآن بود، آن را بپذیرید، و اگر موافق قرآن نبود، آن را رد کنید، و نپذیرید [۶۲۷]» تنها دلیلی که باعث استناد آن‌ها به آن احادیث می‌شود، این است که آن حدیث در کتاب‌های، فقها و اصولیون، همچون: المحصول در اصول فقه [۶۲۸]و اصول سرخسی [۶۲۹]و المعتمد فی اصول الفقه، آمده است. [۶۳۰]

این حدیث را اکثر هواپرستان و بی‌دینان، از منابع معتبر غیر حدیثی، روایت کرده‌اند؛ با این توهم که نویسندگان آن منابع به عرضه حدیث بر قرآن معتقد بوده‌اند. و اینکه، احادیث اگر اختلاف ظاهری با قرآن داشته باشند هر چند قابل جمع و تأویل باشند، آن حدیث پذیرفته نمی‌شود.

احمد سقا در کتاب خود «دفع الشبهات عن شیخ الغزالی» چنین عمل کرده است حدیث «عرضه حدیث به قرآن» را به المحصول رازی نسبت داده است، با این توهم که رازی و فقها، به این حدیث معتقد می‌باشند. [۶۳۱]در حالی که رازی، مخالفت خود با عیسی بن ابان را برای جمهور علمای مسلمان نقل کرده است، که او عرضه خبر آحاد، بر قرآن را واجب دانسته است. [۶۳۲]

استشهاد آن‌ها به احادیث دروغین، که در منابع معتبر غیر حدیثی آمده است به گونه‌ای که نزد اهل حدیث مقرر گردیده، پاسخ داده می‌شود و آن این است که:

انتساب حدیث به کسی که اهل حدیث نمی‌باشد، کفایت نمی‌کند هر چند به بزرگان تفسیر، فقها، متصوفه و مورخ‌ها باشد، بلکه بایستی با تعقیبات اهل حدیث بر آنچه که در کتاب‌های خود آورده‌اند، آشنا شد و هنگام انتساب، اگر از ائمه آن نباشند، آن‌ها را ذکر کرد یا وقتی که تعقیبات محدثین را به همراه نداشته باشد باید اسناد و متون آن را بررسی کرد تا در خلال آن به صحیح، ضعیف، و یا جعلی بودن حدیث، حکم کرد [۶۳۳]همچنانکه در حدیث «عرضه سنت بر قرآن» امده است.

امام عبدالرئوف مناوی در این مورد می‌گوید: [۶۳۴]«به چیزی از آن منابع نسبت نمی‏دهند، و به انتساب آن به کسی که اهل حدیث نمی‌باشد، اکتفا نمی‏کنند هر چند بزرگ باشد مانند بزرگان تفسیر. چون کتاب‌های تفسیری پر از احادیث موضوع و جعلی می‌باشد. و یا مانند بزرگان فقه بجز «امامان چهارگانه» باشد، چرا که پیروان مجتهدین صدر اسلام به تخریج و تشخیص صحیح از غیر صحیح توجه نمی‏کردند و به احادیث فراوانی از پیامبر جاعتقاد راسخ پیدا کردند، و با وجود ضعیف بودن آن‌ها، احکام فراوانی براساس آن احادیث، ارائه کردند، البته امکان دارد که احادیث جعلی نه، از روی عمد، بلکه بخاطر فراموشی و اشتباه وارد آن شده باشند. [۶۳۵]

امثال این اشتباه‌های حدیثی از آن علمای بزرگوار، که در حدیث و علوم آن تخصص ندارند، خدشه‌ای به جایگاه علمی آن‌ها، و کتاب‌هایی که نوشته‌اند، و اهدافی که کتاب‌ها را براساس آن نوشته‌اند، وارد نمی‌کند. [۶۳۶]

امام مناوی گفته است: «این امر از بزرگواری آن‌ها نمی‌کاهد، همچنین به مجتهدها هم ایرادی وارد نیست، زیرا برای آن‌ها شرط نیست که نسبت به همه احادیث دنیا، احاطه و تسلط کامل داشته باشند. [۶۳۷]

علامه کنوی می‏گوید: اگر کسی بگوید، چرا احادیث موضوع و جعلی را در کتاب‌های خود آورده‌اند؟ و با آن وسعت علمی که داشتند، چرا اسناد آن را مورد نقد قرار ندادند؟

در پاسخ می‌گویم: آنچه را که در کتاب‌های خود آورده‌اند گمان کردند که روایت‌های درست می‌باشد، و از جعلی بودن آن آگاهی نداشتند، و نقد حدیث را به ناقدان واگذار کردند. زیرا آن‌ها بی‏نیاز از کشف اعتبار بودند و وظیفه آن‌ها نبوده است که در مورد چگونگی روایت، تحقیق کنند، بلکه تحقیق در آن باره بعهده اهل حدیث می‌باشد، هر جایی سخنی لازم و هر علمی اهل خود را می‌طلبد. [۶۳۸]

ابزار دشمنان سنت در حیله‏گری حد و مرزی ندارد. امام شاطبی درست فرموده است: «هر کس به راه بدعت‌گرها و استدلال‌های آن‌ها دقت کند، متوجه می‌شود که قاعده خاصی ندارد زیرا سیال هستند و محدوده خاصی ندارند. [۶۳۹]

بر هر مسلمانی لازم است که از قاعده کلی که دشمنان اسلام برای حیله و نیرنگ علیه آن‌ها استفاده می‌کنند، آگاهی یابد، و بر باطل بودن آن قاعده مطمئن شود، که همچون تارهای عنکبوت می‌باشند. خداوند می‌فرماید:

﴿وَإِنَّ أَوۡهَنَ ٱلۡبُيُوتِ لَبَيۡتُ ٱلۡعَنكَبُوتِۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ ٤١[العنکبوت: ۴۱].

«بی‌گمان سست‌ترین خانه‌ها خانه و کاشانه عنکبوت است، اگر (آنان از سستی معبودها و پایگاه‌هائی که غیر از خدا برگزیده‌اند باخبر بودند، به خوبی) می‌دانستند (که در اصل بر تار عنکبوت تکیه زده‌اند)».

این خلاصه مطالبی بود که در فصل‌های گذشته به آن پرداخته‌ایم و در باب سوم آن را ذکر و با نمونه‌هایی از احادیث صحیحی که بی‌دین‌ها و منحرف‌ها به آن ایراد و انتقاد وارد کرده‌اند، می‌پردازیم و پاسخ آن‌ها هم داده می‌شود، پس تا زمان بیان آن مطالب به مطالب دیگر می‌پردازیم.

[۶۱۲] نگا: السنة و مکانتها، از دکتر سباعی ص ۲۸. [۶۱۳] اصفهانی، علی بن حسین بن هیثم آموی، ابوالفرج اصفهانی است، که شاعر و نویسنده و ادیب بود، ذهبی درباره او گفته جای تعجب است که او شیعه می‌باشد. و این در میان آموی‌ها نادر است، ابن جوزی می‌گوید: به او روایت امثال او اطمینان نمی‌شود، چون در کتاب خود آنچه را که مایه فسق می‌باشد بیان می‌کند، خوردن شراب را مجاز می‌داند و شاید آن را از خود در آورده است. از جمله تألیفات او: الاغانی والاخبار و النوادر، و اخبار الطفیلین و دیگر کتاب‌های او در سال ۳۵۶ از دنیا رفت، شرح حالی دارد در لسان المیزان ۵/ ۱۳، شماره ۵۸۳۳، و البدایة و النهایة ۱۱۸/ ۲۸۰، و الفهرست ص ۱۸۳-۱۸۴ و وفیات الاعیان ۳/ ۳۰۷ شماره ۴۱۷ و میزان الاعتدال ۳/ ۱۲، شماره ۵۸۲۵ و تنزیه الشریعة از ابن عراقی ۱/ ۸۷ شماره ۳۰۴. [۶۱۴] نگا: در مورد خطرهای این کتاب نگاه کن که چگونه اکثر مستشرق‌ها به این تکیه کرده‌اند. و کتاب هزار و یک شب، در مورد ایراد به راویان اهل حدیث و فتواهای ائمه و آرای فقها و تاریخ مسلمانان و آن را برای غربزدگان ما، مورد اعتماد نمودند، تا در تاریخ اسلامی به آن اعتماد کنند. برای دیدن تفصیل این بحث، نگا: اصالت الفکر الاسلامی فی مواجهة التغریب و العلمانیة و التنویر الغربی از استاد انور جندی ص ۴۱۰ ۴۱۶، است. نگا: مقدمات العلوم و المنهاج ۱/ ۳۶۹، ۴/ ۱۸۲، ۱۸۸، و نگا: المستشرقون و التراث، از دکتر عبدالعظیم دیب ص ۱۹-۲۲. [۶۱۵] نگا: اصالة الفکر الاسلامی ص ۴۱۰-۴۱۶ و المستشرقون و التراث ص ۱۹-۲۲. [۶۱۶] این مثالی بود از کتاب او، در مورد سایر کتاب‌های او مقایسه کن مانند «العقیده و الشریعه فی الاسلام» و مذاهب التفسیر الاسلامی همانطور سایر مستشرقان به آن قیاس کرده‌اند نگا: المستشرقون و التراث ص ۱۹-۲۲. [۶۱۷] نگا: الروایة عند المحدثین ص ۳۰۶-۲۱۳ با اندکی تصرف. [۶۱۸] این بعنوان مثال در این کتاب آمده است و در مورد کتاب دیگر او شیخ المضیره ابوهریره و کتاب و منابع ابوریه و دیگر دشمنان حدیث بر همین اساس قیاس کند. [۶۱۹] نگا: ضوابط الروایة عند المحدثین ص ۳۱۱. [۶۲۰] اگر خواستی به پاسخی که در مورد شبهه (جعل) داده شده است. نگا: ۱/ ۳۹۹. [۶۲۱] اگر خواستی به جهود حملة الاسلام فی مقاومة حرکة الوضع و الوضاعین ۱/ ۴۱۲-۴۲۳ مراجعه کن. [۶۲۲] به ۱/ ۵۲-۵۳۴ مراجعه کن. [۶۲۳] نگا: ۱/ ۲۶۸-۲۶۹. [۶۲۴] الاعتصام ۱/ ۲۰۲. [۶۲۵] قبلاً آورده شده است ۱/ ۲۰۱، نگا: المستشرقون و التراث، از دکتر الدیب ص ۲۸-۴۱. [۶۲۶] اگر خواستی به ۱/ ۲۰۱ مراجعه کن. [۶۲۷] چگونگی وضعیت آن قبلاً آورده شده است، نگا: ۱/ ۲۲۳-۲۲۸. [۶۲۸] المحصول ۲/ ۲۱۵. [۶۲۹] اصول سرخسی ۱/ ۳۶۵. [۶۳۰] المعتمد فی اصول الفقه ۲/ ۸۰. [۶۳۱] دفع الشبهات عن الشیخ الغزالی ص ۱۱۰. [۶۳۲] المحصول ۲/ ۲۱۵. [۶۳۳] کشف اللئام عن اسرار تخریج احادیث سید الانام ۱/ ۳۱. [۶۳۴] او امام حافظ عبدالرؤف بن تاج الدین المناوی با ضم میم، شافعی مذهب و اهل مصر می‌باشد. از تألیفات او می‌توان به فیض القدیر بشرح جمع الصغیر و الجامع الازهر و دیگر کتب او اشاره نمود. وی در سال ۱۰۳۱ ه‍ از دنیا رفت، شرح حال او در کتاب‌های هدایة العارفین اسماع المؤلفین و آثار المصنفین از اسماعیل پاشا ۱/ ۵۱۰-۵۱۱ و همچنین کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون از حاجی خلیفه ۱/ ۵۶۱، و الرسالة المستطرفه از کتانی ص ۱۸۴ موجود است. [۶۳۵] فیض القدیر ۱/ ۲۰-۲۱ با اندکی تصرف. نگا: قواعد التحدیث از قاسمی ص ۱۸۲-۱۸۳ و از مثال‌های آن حدیث: «هر کس یکی از نمازهای واجب او در آخرین جمعه ماه رمضان قضا شود. تا هفتاد سال آن حکم شامل همه نمازهایی که قضا شده است می‌شود، که علامه ملاعلی قاری آن را بصورت قطعی باطل و بدون اعتبار دانسته است. و همچنین روایت نویسنده النهایه و دیگران و سایر شارحان الهدایه را، باطل دانسته و معتقد است که، آن‌ها اهل حدیث نمی‌باشند و سند حدیث را به هیچ کدام از آورندگان آن اسناد نداده‌اند، نگا: الموضوعات الکبری ص ۲۴۲، شماره۹۵۳. و نگا: الاجوبة الفاضلة ص ۲۹-۳۵. [۶۳۶] کشف اللثام ۱/ ۳۳. [۶۳۷] فیض القدیر ۱/ ۲۱. [۶۳۸] الاجوبة الفاضلة از کنوی ص ۳۵ – نگا: قواعد التحدیث از قاسمی ص ۱۸۳. [۶۳۹] الاعتصام ۱/ ۲۳۲.