مبحث اول: شبهه طعنهزنندگان به حدیث «إنما الأعمال بالنیات» و پاسخ به آنان
بخاری در صحیح خود، با سند علقمه بن وقاص لیثی [۶۴۱]آورده و گفته است: شنیدم که عمر بن خطاب روی منبر گفت: شنیدم رسول خدا جمیفرمود: «اعمال به نیتها بستگی دارند و با هر کس، مطابق نیتش رفتار می شود. پس هر کس، به خاطر مقاصد دنیوی یا ازدواج با زنی، هجرت نماید، به دنیا دست می یابد و با آن زن، ازدواج می کند. در نتیجه، دستاورد هجرت هر کس، همان چیزی است که به خاطر آن، هجرت نموده است».
این حدیث به عنوان اصلی از اصول اسلامی و پایهای از پایههای آن، میباشد، که بت بزرگ مستشرقها گلدزیهر به آن ایراد گرفته، و بر روی آن مثالی آورده که این حدیث نتیجه تحولات دینی در قرن اول است، گفته: مقام این حدیث آنقدر بزرگ شده که بعنوان یک تفکر دینی مسلط شده است، خداوند میفرماید: «با نیتهای خود با من برخورد کنید نه با عملهایتان» که حدیثی متأخر است جهت قانع کردن ایمان داران آورده شده است، و نشانهای بر ارزش کارهای دینی آنها میباشد. [۶۴۲]
داعیان بیدینی طعنه زدن به صحت این حدیث را دنبال کردهاند، نیازی عزالدین میگوید: «این حدیث، یکی از سه حدیث خطرناکی میباشد، که سربازان سلطان به قلب دین خدا که در قرآن است افترا زدهاند، به دین سلطانی که در احادیث سربازانش هست» [۶۴۳]. با این حدیث او نیرنگ زده به (ائمه اسلام و راویان حدیث که ثقه میباشند). سربازان سلطان که، با این حدیث به حیلهگری در دین معتقد گشتند. حجت آنها در این باره، افتتاح نمودن بخاری باب الحیل در صحیح خود با این حدیث میباشد گفته حدیث «انما الاعمال....»اولین حدیثی است که بخاری، در باب الحیل، کتاب خود را با آن آغاز نموده است. آن حدیث به نسبت همه احادیث جعل شده از زبان خدا و رسولش، سنگ زاویه میباشد. که آن را در آغاز کتاب خود و در جمله اول قرار داده است، بگونهای که دلالت کند برای هر کس، میخواست بداند که آیا آن حدیث کلید طلایی برای همه بابهای حیلهگری در دین السلطان میباشد، که همه آن بابها را، بخاطر جنگها و برای سربازان سلطان و بخاطر، تألیف نمودن دین السلطان، باز کرده است [۶۴۴]، به آنچه که گذشت اینگونه پاسخ داده میشود.
اولاً: حدیث «انما الاعمال بالنیات»، حدیثی است صحیح و بر آن اتفاق دارند. [۶۴۵]حافظ ابن حجر میگوید: «در صحت این حدیث اتفاق نظر وجود دارد. همه پیشوایان معتبر، بجز کتاب «الموطأ» آن را آوردهاند. [۶۴۶]
دوم: نصوص قرآنی و احادیث نبوی شریف که درباره معنای این حدیث آمده است، زیاد هستند، که اخلاص را بر میانگیزند، و ریا را تقبیح میکنند، مانند فرموده خداوند:
﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ حُنَفَآءَ وَيُقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُواْ ٱلزَّكَوٰةَۚ وَذَٰلِكَ دِينُ ٱلۡقَيِّمَةِ ٥﴾[البینة: ۵].
«در حالی که جز این بدیشان دستور داده نشده است که مخلصانه و حقگرایانه خدای را بپرستند و تنها شریعت او را آئین (خود) بدانند، و نماز را چنان که باید بخوانند، و زکات را (به تمام و کمال) بپردازند. آئین راستین و ارزشمند این است و بس».
این آیه مسیحیان و یهودیان را خطاب قرار میدهد، که برای صحت اعمال امتهای گذشته شرط نیت قرار داده است. [۶۴۷]خداوند میفرماید:
﴿مَن كَانَ يُرِيدُ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيۡهِمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فِيهَا وَهُمۡ فِيهَا لَا يُبۡخَسُونَ ١٥ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَيۡسَ لَهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ إِلَّا ٱلنَّارُۖ وَحَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِيهَا وَبَٰطِلٞ مَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١٦﴾[هود: ۱۵-۱۶].
«کسانی که (تنها) خواستار زندگی دنیا و زینت آن باشند (و جز خوردن و نوشیدن و اموال و اولاد را طالب نبوده و چشمداشتی به آخرت نداشته باشند، برابر سنّت موجود در پیکره هستی، پاداش دسترنج و) اعمالشان را در این جهان بدون هیچ گونه کم و کاستی به تمام و کمال میدهیم (چرا که مدار این جهان بر اعمال استوار است ؛ نه بر نیات و مقاصد، و بر این خوان یغما چه دشمن چه دوست) وحقی از آنان در آن ضایع نمیگردد. آنان کسانیند که در آخرت جز آتش دوزخ بهره و سهمی ندارند، و آنچه در دنیا انجام میدهند، ضایع و هدر میرود (و بیاجر و پاداش میشود) و کارهایشان پوچ و بیسود میگردد (هرچند که اعمالشان به ظاهر انسانی و مردمی و عبادی باشد)».
همچنین خداوند میفرماید:
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا ١١٠﴾[الکهف: ۱۱۰].
«(ای پیغمبر!) بگو: من فقط انسانی همچون شما هستم (و امتیاز من این است که من پیغمبر خدایم و آنچه گفت: بگو ؛ میگویم) و به من وحی میشود که معبود شما یکی است و بس. پس هرکس که خواهان دیدار خدای خویش است، باید که کار شایسته کند، و در پرستش پروردگارش کسی را شریک نسازد».
در میان احادیث، حدیث عائشه است که به صورت مرفوع روایت شده که پیامبر فرمود: «لشکری به قصد حمله به کعبه، حرکت خواهد کرد. و هنگامی که به سرزمین بیداء می رسند، همۀ آنان در زمین فرو خواهند رفت». عایشهلمیگوید: پرسیدم: یا رسول الله! چگونه همۀ آنان را زمین می بلعد، حال آنکه میان آنان افراد بازاری (غیر جنگجو) و کسانی که نیت جنگ ندارند، وجود دارد؟ رسولالله جفرمود: «زمین، همه را خواهد بلعید. اما روز قیامت، هرکس، مطابق نیت خویش، حشر خواهد شد». [۶۴۸]حدیث مرفوعی هم از ابوموسی اشعری آمده است: «هر کس به خاطر اعتلای لفظ الله بجنگد، آن جنگ در راه خداست». [۶۴۹]
دلایل فراوانی از قرآن و حدیث، برای تأیید معنای این حدیث وجود دارد.
ولی گلدزیهر و پیروانش با آسودگی به این حدیثها ایراد نگرفتهاند. زیرا او منزلت و جایگاه و عظمت این احادیث را در اسلام میدانست، و در کتاب «دراسات محمدیه» خود به آن تأکید کرده و گفته: این گفتار پیامبر جاز بزرگترین منابع اسلامی به شمار میرود، و یکی از چهار رکن اساسی اسلام به حساب میآید که اسلام براساس آنها میچرخد. [۶۵۰]
اینجا تناقضگوئیهای گلدزیهر مشخص میشود، چون قبلاً چنین آورده که، منشأ حدیث، فقها و تحولات دینی مسلمانان میباشد، که منجر به پیدایش حدیث گردیده است. در کتاب العقیده و الشریعه و اینجا هم در کتاب دراسات محمدیه خود، اقرار میکند که حدیث، کلام پیامبر جخدا میباشد، که در زمانهای گذشته در مدینه روایت شده است، و نگفته که فقها آن را وضع و جعل کردهاند، بلکه گفته: فقها، این عبارات را طبقهبندی کردهاند، تا از آن بعنوان یک آغاز نامدار برای درمان و معالجه بیماریها و مسایل دینی و شرعی استفاده کنند. [۶۵۱]
این ادعای او، که حدیث بعدها بوجود آمد، به وسیله نص حدیثی که عمر فاروقسروایت کرده و آن را به رسول خدا جاسناد داده است، بطلان آن ظاهر گردید.
در مورد حدیث عمر، هنگامی که جمهور اصحاب آن را شنیدند، باور کردند، امام عینی هم گفته به رسول خدا آن حدیث را زمانی که وارد مدینه شد بیان فرموده است.
ولی سخن گلدزیهر که گفته: بوسیله نیتهای خود به من برسید، نه به وسیله اعمالتان و این بر خلاف مدلول حدیث میباشد، زیرا این حدیث کارها را نفی نکرده است، بلکه شرط درستی آن را نیت صاحب آن قرار داده است که شرعاً عمل و کار خواسته شده است. خداوند میفرماید:
﴿وَتِلۡكَ ٱلۡجَنَّةُ ٱلَّتِيٓ أُورِثۡتُمُوهَا بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٧٢﴾[الزخرف: ۷۲].
«این بهشتی است که به سبب کارهائی که میکردهاید، بدان دست یافتهاید».
و این عمل را در بیش از یک آیه با ایمان همراه کرده است:
﴿إِلَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلۡحَقِّ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلصَّبۡرِ ٣﴾.
«مگر کسانی که ایمان میآورند، و کارهای شایسته و بایسته میکنند، و همدیگر را به تمسّک به حق (در عقیده و قول و عمل) سفارش میکنند، و یکدیگر را به شکیبائی (در تحمّل سختیها و دشواریها و دردها و رنجهائی) توصیه مینمایند (که موجب رضای خدا میگردد)».
پیامبر جفرمود: «خداوند به صورتها و داراییهای شما نمینگرد، بلکه به اعمال و قلبهایتان مینگرد». [۶۵۲]
بعضی از منکرین تصور کردهاند که پیشوایان مسلمانها این حدیث «انما الاعمال....»را وضع کردهاند، تا بوسیله آن نیرنگ و حیلهگری در دین را حلال جلوه دهند، به این دلیل استناد می کنند که بخاری در صحیح خود و در باب نیرنگها، آن را آورده تا به وسیله آن نیرنگ و حیلهگری در دین را حلال جلوه دهند.
اما روش گمراه کردن آنها این است که آن بابی را که بخاری حدیث را در آن آورده است، ذکر ننمودهاند، و آن باب «فى ترک الحیل و أن لکل إمرئ ما نوى فى الأیمان و غیرها» است.
از عنوان و نام آن باب، تصور زشت منکران در مورد حلال بودن حیلهگریها باطل میگردد.
و کسانی که آن را منکر شدهاند، عده اندکی میباشند، که بر شرح حال ابواب فقه امام بخاری ایراد گرفتهاند، چگونه میتوانند آن را درک کنند، در حالی که آن «شرح حالها» فکرها را گیج، و عقلها و دیدهها را به تعجب واداشته است، کسی گفته: «علمای زبده بر حل کردن رمزهای آنچه که در بابها و اسرار قرار دارد دقت کردهاند». [۶۵۳]
امام بخاری گفته کتاب الحیل خود را با حدیث «ان الاعمال بالنیات» آغاز کردهام و قبل از ذکر آن حدیث آن را تحت عنوان ترک الحیل نام نهاده ام. [۶۵۴]کلمه «ترک کردن» را آورده ام تا تَوَهُّم برای مدعیان دانش، در ترجمه کتاب «حیلهها» و جایز دانستن حیلهها، پیش نیاید.
حافظ ابن حجر در شرحی که بر نام باب نوشته، گفته: در باب ترک حیلهها، ابن منیر گفته: بخاری کلمه ترک را در ترجمه آورده است. تا هر کس که قصد ترجمه کتاب (یعنی کتاب حیلهها) را دارد در توهم نیفتد، و حیلهها را جایز نداند. سخن در مورد جایز بودن عمومی آن، باطل کردن حقوق واجب شده میباشد، و ثابت کردن حقوقی است که واجب نشده است پس به این دلیل از آن پرهیز کرد.
ابن حجر می گوید: گفتم: آن را نخست بصورت مطلق در کتاب الحیل آورده، برای اشاره به اینکه، بعضی فریبها هستند که جزء شریعت میباشند، و قابل ترک و رها کردن نیستند. ضابطه آن این است که اگر حیلهها برای فرار از امر حرام، و دوری از گناه باشد، امر نیکویی است. ولی اگر حیلهها، برای باطل کردن حق مسلمانی باشد، گناه و تجاوز به حساب میآیند. [۶۵۵]
ابن قیم جوزیه گفته: «حیله و فریب دو نوعند: اول حیلهها به فعلی تعلق میگیرد، که خداوند به آن امر کرده است، و هر چه خداوند از آن نهی کرده است دوری گزیند و از حرام رهایی یابد. و حق را از دست ظالم، که مانع آن باشد، بگیرد، و رهایی مظلوم از دست ظالمی که یاغی است این نوع حیله است که پسندیده و فاعل آن ثواب میبرد. نوعی دیگر از حیل هستند که باعث از بین رفتن واجبات و حلال گرداندن امور حرام، و ظالم را به جای مظلوم نشان دادن، و حق را باطل، و باطل را حق نشان دادن میشود. این نوع حیله است که گذشتگان ما بر ذم و تقبیح آن تأکید کردهاند. و صاحبان و پیروان آن را به جهانیان شناساندهاند. [۶۵۶]
اگر از آن نوع حیلههای باطل باشد که، باعث از بین رفتن واجبات، و حلال گردان و امر حرام و باطل را حق جلوه دادن، و حق را باطل جلوه دادن، شود آیا مسلمانی هست که جرأت داشته باشد بگوید، پیشوایان مسلمان، و راویان مورد اعتماد سنت، بزرگترین گناه کبیره را حلال بداند و آن را به پیامبر نسبت دهند و بعنوان شریعت آورده باشند؟ خداوند منزهتر از آن میباشد و این بهتانی بزرگ است.
ابن جوزیه میگوید: «درست و جایز نیست که این حیلههای حرام را به امامی نسبت دهیم، زیرا ایراد به امامت او میباشد و این ایراد شامل ایراد به مردم هم میشود، زیرا امامی را که صلاحیت امامت ندارد، برگزیدهاند و این جایز نیست، و اگر فرض کنیم که از یکی از ائمه، بعضی از این حیلهها روایت شود، حیلههایی که نسبت به حرام بودن آنها اجماع هست چه آن داستان باطل باشد و چه راوی الفاظ آن را حفظ نکرده باشد، اگر فرض اتفاق افتادن حیلهای از او در هر زمانی سر بزند، باید از آن رجوع کند، و اگر رجوع نکند، باید در آن امام شک کرد، و همچنین باید به مسلمانهایی که به او اعتماد کردهاند، شک کرد، هر دوی این روشها نادرست است، و اختلافی میان مردم وجود ندارد، زیرا درست نیست بخاطر هدفی، اجازه صحبت کردن کفر آمیز داده شود، مگر کسی که مجبور باشد، در حالی که قلب او پر از ایمان است، طبق مذهب ابوحنیفه این حکم شدیدتر است. [۶۵۷]آنها اجازه سخن گفتن و کارهای مربوط به آن را نمیدهند، میگویند: کفر است، حتی گفتهاند: اگر کافری به کسی بگوید: من میخواهم مسلمان شوم و آن فرد بگوید: «یک ساعت صبر کن» کافر میشود، چگونه امر به کافر ماندن آن کافر میکند؟ گفتهاند: اگر لفظ مسجد را بصورت مصغر، یا لفظ مصحف را بصورت مصغر بیاورد کافر میشود. پس فهمیدم که ائمه اسلام به امور خدا، و رسول، و دین او، داناتر و آگاهتر میباشند. درستتر آن است که آن را جایز بدانند نه اینکه آن را حلال گردانند. این حیله و مکرهایی است که کفر آمیز و حرام میباشد [۶۵۸]و جز آدمهای متکبر گمراه پیمان شکن کسی چنین نسبتی به آنها نمیدهد.
حافظ ابن حجر می گوید: اینکه بخاری نقل میکند که: «برای هر کس آن مقداری از ایمان و چیزهای دیگر است که نیت کند» از تفکر و تدبیر مصنف است و حدیث نمیباشد. ابن منیر گفته: «بخاری در استنباط کردن وسیع عمل کرده است، و رأی مشهور آن است که حدیث را بر عبادات حمل کنیم، و بخاری هم چنین عمل کرده است. در مورد معاملات هم همین طور عمل نمود. و در سد ذرائع و اعتبار مقاصد از مالک تبعیت کرده است اگر لفظ باطل شد، و نیت درست باشد، لفظ لغو میشود، و به نیت خود عمل میشود، چه درست و چه باطل باشد. گفته است: استدلال به این حدیث برای سد ذریعه و باطل نمودن حیله و مکر، از قویترین دلایل میباشد. [۶۵۹]
همچنین ابن قیم به حرام بودن حیلهها بر آن استدلال کرده است. و گفته حدیث «انما الاعمال بالنیات وإنما لكل امرئ ما نوى»برای ابطال حیلهها اصل است، و به تنهایی حیلهها را باطل میکند، و به همین دلیل بخاری آن را در رأس کتاب الحیل در صحیح خود آورده است. [۶۶۰]
پس کجایند همه کسانی که معتقد بودند، افتتاح و آغاز باب حیلهها با این حدیث، دلیلی بر حلال بودن آن میباشد، و نسبت دروغ دادن حلال به پیامبر خدا جمیباشد!.
[۶۴۱] علقمه بن وقاص اللیثی مدنی، که ثقه میباشد، هر کس تصور کند که او با پیامبر مصاحبت داشته، اشتباه کرده است، گفته شده که در زمان پیامبر جبه دنیا آمده عدهای گفتهاند از عمر و عائشه حدیث روایت میکرده است. فرزندانش محمد ابن ابراهیم تیمی و الزهری از او روایت میکردند. در زمان خلافت عبدالملک بن مروان از دنیا رفت، شرح حال او در کتابهای زیر وجود دارد: تقریب التهذیب ۱/ ۶۸۷، شماره ۴۷۰۱ و الکاشف ۲/ ۳۵، شماره ۳۸۷۷ و الجرح و التعدیل ۶/ ۴۰۵، شماره ۲۲۵۹، و الثقات از عجلی ص ۳۴۲ شماره ۱۱۶۴. و تذکرة الحفاظ ۱/ ۵۳ ، شماره ۳۵، و مشاهیر علماء الامصار ص ۸۹ شماره ۴۵۹. [۶۴۲] العقیدة و الشریعة فی الاسلام ص ۵۳، و دراسات محمدیه، ترجمه استاد صدیق بشیر، به نقل از مجله کلیة الدعوة از لیبی، شماره ۱۱/ ۵۴۴. [۶۴۳] دین السلطان ص ۵۶۰. [۶۴۴] همان صفحه ۵۶۰، نگا: همان ص ۲۰۶-۶۷۲ – نگا: اندار من السماء ۶۹۷ و تبصیر الامه بحقیقة السنه از اسماعیل منصور ص ۳۵۳، و السنه و دورها فی الفقه الجدید، از جمال بنا ص ۱۵۸. [۶۴۵] بخاری آن را (در شرح فتح الباری) در چند جا از صحیح خود آورده است. از جمله در کتاب آغاز وحی، در باب چگونگی شروع شدن وحی به پیامبر ج۱/ ۱۵ شماره ۱ و مسلم در (شرح نووی) در کتاب الارکان در باب (انما الاعمال...) ۷/ ۶۱ شماره ۷/ ۱۹ مالک هم در الموطأ آن را آورده، به روایت محمد بن الحسن در باب نوادر ص ۳۴۱، شماره ۹۸۳. [۶۴۶] گمان کرده حافظ ابن حجر در فتح الباری ۱/ ۱۷ و در تلخیص الحبیر، که بخاری و مسلم حدیث را از مالک آوردهاند و از موطأ، سیوطی در کتاب خود منتهی آلامال فی شرح حدیث انما الاعمال بالنیات اشتباه خود را اعلام نموده است، دکتر عبدالوهاب عبداللطیف در حاشیه، موطأ به روایت شیبانی آن را در ص ۳۴۱، بیان کرده است. [۶۴۷] نگا: فتح الباری ۱/ ۱۶. [۶۴۸] بخاری در شرح (فتح الباری) در کتاب بیعها و در باب آنچه درباره بازارها آمده آورده است ۴۰/ ۳۹۷، شماره ۲۱۱۸ و لفظ حدیث از خود اوست، مسلم در شرح نووی در کتاب فتنهها، و شرایط قیامت و در باب، فساد و تباهی لشکری که در حانه میماند آن را آورده است ۹/ ۲۳۳، شماره ۲۸۸۴. [۶۴۹] بخاری در شرح فتح الباری در کتاب جهاد و سیره و کسی که میجنگد تا دین خدا بلند مرتبه گردد، ش۶/ ۳۳-۳۴ شماره ۲۸۱۰ آن را آورده است، مسلم هم در شرح نووی در کتاب فرمانروایی، در باب کسی که بجنگد تا دین خدا و ظلم او بلند مرتبه گردد آن جنگیدن در راه خداست. ۷/ ۵۶-۵۷ لفظ حدیث از مسلم است. [۶۵۰] دراسات محمدیه به نقل از منبع قبلی ص ۵۴۵-۵۴۶. [۶۵۱] نگا: عمدة القاری ۱/ ۱۷. [۶۵۲] مسلم آن را از (شرح نووی) در کتاب البر و الصله آورده است در باب حرام بودن ظلم به مسلمان ۸/ ۳۶۲ شماره ۲۵۶۴، از جمله احادیث ابوهریره، نگا: به موقف المدرسة العقلیة من السنة، ۲/ ۴۸-۴۹. [۶۵۳] نگا: هدی الساری ص ۱۶ و تیسیر اللطیف الخبیر فی علوم حدیث البشیر النذیر، از استاد مروان شاهین ص ۱۵۲. [۶۵۴] نگا: صحیح بخاری شرح فتح الباری ۱۲/ ۳۴۳ شماره ۶۹۵۳. [۶۵۵] فتح الباری ۱۲/ ۳۴۲-۳۴۳، با تقدیم و تأخر. [۶۵۶] اغاثة اللهفان ۱/ ۳۵۴. [۶۵۷] ابن قیم آن را در مورد حق آنها در دفاع از آنچه که به امام و اصحاب او، از جایز شمردن حیلهها و فتوی دادن به آن هستند، میداند. [۶۵۸] اعلام الموقعین ۳/ ۱۹۰-۱۹۱، با اندکی دخل و تصرف در آن و برای اطلاعات بیشتر در مورد پاسخ به تحریم حیلهها و پاسخ اجازهدهندگان آن، نگا: نوشتههای ابن قیم در دو کتاب خود، اعلام الموقعین و اغاثة اللهفان، که بصورت جدی به آن پرداخته است. [۶۵۹] فتح الباری ۱۲/ ۳۴۳ نگا: مبحث «جایز بودن حیلهها با سد ذرائع در تناقض است در اعلام الموقعین ۳/ ۱۷۱ و اغاثه اللهفان ۱/ ۳۵۸. [۶۶۰] نگا: اغاثة اللهفان ۱/ ۳۶۲ و اعلام الموقعین ۳/ ۱۷۶.