بررسی سنت نبوی در نوشته های دشمنان اسلام و پاسخ به آنها - جلد دوم

فهرست کتاب

افاده خبر آحاد نزد جمهور

افاده خبر آحاد نزد جمهور

در مباحث قبلی متوجه شدیم که خبر واحد افاده یقین و قطعیت می‌کند، و صحت انتسابش به پیامبر جقطعی است، در عین حال مضمون خبر در خود علم ضروری است، و بعد از آن دیگر نیازی به استدلال و نظر نیست.

این نظر مورد اتفاق همه علما است، بجز آن کسانی که اختلاف نظرشان بهایی ندارد. ولی اختلاف میان علما در مورد حدیث قابل قبول از میان احادیث آحاد سه‏گانه: مشهور، عزیز، و غریب، است و محل اختلاف عبارت است از: آیا حدیث آحاد، افاده یقین می‌کند یا ظن؟ و اگر افاده یقین می‌کند، میزان یقین آن چه مقدار است؟ و آیا افاده علم قطعی می‌کند و یا نظری؟

علما در این مورد نظرات مختلفی دارند که خلاصه آن‌ها را بیان می‌کنیم:

۱- اکثر علما و جمهور فقهای حنفی، شافعی، مالکی، معتزلی و خوارج معتقدند که حدیث آحاد چه با قرینه، و چه بدون قرینه [۳۸]بصورت مطلق افاده علم نمی‌کند، امام نووی این نظر را برگزیده و به دنبال گفته ابن صلاح و پیروانش که معتقدند وقتی خبر آحاد با قرینه‌ای همراه شود، افاده علم می‌کند، می‏گوید: «محققان و جمهور با این نظر مخالفت کرده‌اند» سپس می‏گویند: آحاد اگر به حد تواتر [۳۹]نرسد افاده ظن [۴۰]می‌کند.

حافظ ابن حجر تعقیبی بر نظر امام نووی آورده و گفته است: «آنچه امام نووی آورده، از جهت اکثریت علما مسلّم است، ولی از نظر اهل تحقیق این طور نیست. ابن صلاح با نظر سوم موافق است در حالی که محقق هم هست. [۴۱]

۲- گروهی از اهل حدیث معتقدند که خبر آحاد خودش، هروقت که شروط صحت و قبول – از جمله اتصال سند و عادل بودن راوی، و حافظه راوی، و اینکه جز احادیث شاذ و علیل نباشد- را داشته باشد، افاده علم نظری می‌کند، چه قرینه‌ای داشته باشد و چه قرینه‌ای نداشته باشد. ابن صباغ این را از گروهی از محدثین [۴۲]آورده، و ابن حزم هم در کتابش الاحکام چنین آورده و می‏گوید: این نظر حارث ابن اسد محاسبی، حسین بن علی کرابیسی و ابوولید سلیمان بن خلف مالکی معروف به باجی می‌باشد، و نیز آن را به یکی از دو روایتی که از احمد بن حنبل آورده نسبت داده است [۴۳]، ابن خویزمنداد از مالک بن انس [۴۴]هم روایت کرده هر چند که مازری با ابن حزم به منازعه برخواسته که در این مورد نصی وجود ندارد. ابن حزم هم آن را از داود ظاهری روایت کرده است. [۴۵]و ابن قیم جوزیه هم آن را در کتابش الصواعق المرسله از امام شافعی/روایت کرده است. [۴۶]

۳- گروهی از محدثان، از جمله بعضی از اصولیین و فقها معتقدند که خبر واحد اگر قرینه‌ای خارجی آن را تأیید کند که بر صحت ثبوت خبر از مخبر دلالت ‌کند، افاده علم نظری یقینی می‌کند. [۴۷]

ابن صلاح هم بر این نظر است و در مقدمه‌اش شدیداً از این نظر دفاع کرده است گروهی از اصولیون و فقها نیز چنین نظری دارند، از جمله: آمدی، [۴۸]سبکی [۴۹]و ابن حاجب. [۵۰]همچنین محققین اهل حدیث نیز چنین نظری دارند افرادی مثل: ابن حجر [۵۱]ابن قیم جوزیه [۵۲]و ابن کثیر که می‏گوید: «من با ابن صلاح هم عقیده می‌باشم در آنچه ایشان اعتماد کرده و به سوی آن هدایت شده است. و خدا آگاه‌ترین است». سپس به سخنی از شیخ ما علامه ابن تیمیه رسیدیم، که مفهوم آن چنین است: قطعیت حدیثی را که مردم از امامان حدیث گرفته‌ و قبول کرده‏اند، نقل کرده است، امامانی مانند: قاضی عبدالوهاب ملکی، شیخ ابوحامد اسفراینی، قاضی ابوطیب طبری، شیخ ابواسحاق شیرازی شافعی، ابن حامد، ابویعلی بن فراء، ابوالخطاب، ابن زاغونی و امثال این‌ها از حنبلیها، و همچنین شمس الائمه سرخسی از حنفیان که گفته است: این نظر متکلمان اشعری و دیگران می‌باشد، مانند: ابی‌اسحاق اسفراینی، و ابن فورک.

می‏گوید: این عقیده همه محدثان و عامه سلف می‌باشد. [۵۳]و این معنی چیزی است که ابن صلاح استنباط کرده است و آن امامان پذیرفته‏اند. [۵۴]

بلقینی هم از ابن صلاح پیروی کرده و گفته: «آنچه که ابن عبدالسلام و نووی و پیروانشان گفته‌اند، ممنوع می‌باشد. بعضی از حافظان متأخر همچون قول ابن صلاح را روایت کرده‌اند، [۵۵]سپس آنچه را که ابن کثیر از شیخش ابن تیمیه روایت کرده را بیان می‏کند.

با آنچه که حافظ ابن حجر در کتابش نزهه النظر آورده، امکان جمع کردن میان این سه نظر وجود دارد: «در حقیقت اختلاف آن‌ها لفظی می‌باشد، زیرا کسی که مطلق بودن علم را جایز دانسته است، آن را با نظری بودن مقید کرده است، که آن هم با استدلال به قرینه‌ها حاصل گشته است، و هر کس آن اطلاق را نپذیرد، لفظ علم را به متواتر تخصیص داده است، و هر چه غیر از آن هم در رابطه با معنای علم باشد همه‌اش ظنی است. همان طور که در آیه شریفه آمده: ﴿فَإِنۡ عَلِمۡتُمُوهُنَّ مُؤۡمِنَٰتٖ[الممتحنة: ۱۰].

که «علمتموهن» بمعنای «ظننتموهن» می‌باشد. گاهی لفظ علم مطلق است و منظور از آن گمان و حدس می‌باشد. [۵۶]در حالی که آن‌ها هم آنچه را که با قراین همراه شده، و از غیر آن ارجح‌تر می‌باشد، [۵۷]انکار نمی‌کنند.

در اینجا بعضی از قراینی را که باعث می‌شوند تا خبر آحاد افاده علم نظری کند، می‏آوریم:

۱- اینکه شیخین، بخاری و مسلم، آن حدیث را در کتاب‌های صحیح خود آورده باشند، یا یکی از آن دو آن را آورده باشد، و بر صحت آن اجماع باشد و هیچکدام از حافظان حدیث متعرض آن نشده باشند، این بدلیل بزرگ مرتبگی شیخین می‌باشد و استوار بودن نظر آن‌ها در این زمینه، و برتری آن‌ها بر دیگران در شناخت حدیث صحیح و مشخص کردن آن.

که این‌ها باعث شده مردم صحیحین را عملاً و اعتقاداً بپذیرند، این پذیرش به تنهایی قویتر از افاده علم است، از راه‌های فراوان که به تواتر نرسیده باشند، از جمله کسانی که تأکید دارند قرینه‌ها، باعث می‌شوند که خبر آحاد افاده علم نظری پیدا کند، افرادی هستند که ذکر آن‌ها گذشت که ابن کثیر به نقل از شیخش ابن تیمیه روایت [۵۸]کرده است. حافظ ابن حجر در نزهه النظر [۵۹]به چنین قرینه‌ای اعتقاد داشته، از ابن صلاح و کسانی که از آن‌ها نقل کرده‏اند، قرینه‌های زیادتری آورده‌اند.

۲- شهرت حدیث نزد علمای حدیث به این دلیل است که آن حدیث از طرق متعدد و روشن آمده و از ضعف راویان و علتهای عیب‌ساز مبرا است. از جمله کسانی که تأکید می‌کنند که این قراین باعث می‌شود خبر آحاد افاده علم نظری کند، ابوبکر بن فورک، و ابو منصور بغدادی و سایرین می‌باشند.

۳- اینکه سلسله سند حدیث به امامان مورد اعتماد حدیث و حافظان حدیث برسد، همانند حدیثی که امام احمد و سایرین از امام شافعی و امام شافعی و دیگران از مالک و... روایت می‌کنند.

پس این قرینه باعث می‌شود که خبر آحاد نزد شنونده‌اش افاده علم نظری کند، بخاطر بزرگمنشی راوایان حدیث، از جمله امامان بزرگوار، و فقهای عظام که راوی آن حدیث آحاد می‌باشند. چون در هر یک از آن ائمه حدیث، صفات بارزی هست که در سایرین نیست، و این صفات بارز باعث می‌شود که هر کدام از آن‌ها به تنهایی مانند یک امت باشند، که در جایگاه تعدادی زیاد و جمعیتی فراوان قرار می‌گیرند [۶۰].

آنچه که از میان تمام این‌ها ترجیح دارد، نظر ابن حجر و ابن صلاح و ابن حزم و دیگران، می‌‌باشد - مبنی بر اینکه هر آنچه را که شیخین یا یکی از آن‌ها روایت کند یا با قرینه‌ها‌ی دیگر همراه باشد- همانگونه که ابن حجر آورده، و یا اینکه شروط پنجگانه‌ای که مورد نظر علماست و باعث قطعیت صحت خبر می‏شود و افاده علم نظری می‌کند، را داشته باشد.

احمد محمود شاکر/چنین عقیده‌ای دارد، بعد از اینکه آرای علمای دیگر را در این زمینه بررسی کرده، چنین می‏گوید: «حقیقتاً آنچه را که دلایل درست ترجیح می‏دهند، عقیده ابن حزم و پیروانش است مبنی بر اینکه حدیث صحیح، درستی آن قطعی است و افاده علم یقینی نظری می‌کند، چه در صحیحین باشد و چه در غیر آن‌ها آمده باشد. این علم یقینی نظری برهانی، جز برای عالم آگاه حاصل نمی‏شود عالمی که در علم الحدیث مهارت داشته باشد و به احوال راویان و عیب‌های حدیث، [۶۱]آشنا باشد و حدیث صحیح و غیر صحیح، با ارزش و بی‌ارزش و حدیث اصلی و حدیث وارد شده و جعلی را از هم تشخیص بدهد. هر کس چنین دانشی نداشته باشد، هر چقدر این قراین افزایش یابند، به او سودی نمی‌رسانند، این چنین افرادی مورد اعتماد نمی‌باشند، و در اینجا و در این مبحث مبنای احکام قرار نمی‌گیرند. [۶۲]

استاد احمد محمد شاکر می‌گوید: «نزدیک است که یقین کنم این نظر، نظر کسانی باشد که ذکر آن‌ها گذشت و بلقینی هم از آن‌ها روایت کرده است. آن‌ها منظورشان از این سخن تایید نظر ابن صلاح در مورد تخصیص احادیث صحیحین به آن نبود، که اگر اینگونه بود، مردم سنن مسانید و مصنفات دیگری را می‌پذیرفتند. با تصریح به اینکه امام بخاری و مسلم، همه احادیث صحیح را در کتاب‌های صحیح خود نیاورده‌اند.

این علم یقینی نظری، برای همه کسانی که در علمی مهارت دارند، و به آن اطمینان دارند، کاملا آشکار است. و کاری هم به اختلافات متکلمین در مورد اصطلاحات علم و ظن نداشته باش، زیرا معنایی که آن‌ها بدنبال آن هستند، با معنایی که ما بدنبالش هستیم، متفاوت است. [۶۳]

و اما: کلام آخر، اینکه، صاحبان هر علمی در مورد مسأله‌ای که به آن علم مربوط باشد صاحب نظرند، که این ضرب المثل تو را آگاه‌تر می‌سازد: همانا اسب از سوارِ خود داناتر است.

پس سخن نهایی در مساله لغوی برای لغت‌دان‌هاست و اگر مسأله فقهی باشد، مربوط به فقها است، و اگر مربوط به صحت حدیث باشد، متعلق به اهل حدیث می‌باشد. و این از مسلمات است که اختلافی در آن نیست.

پس شناخت اینکه دلیلی قطعی یا ظنی است از احکام اهل حدیث است، چرا که اهل حدیث با راه‌ها و روش‌های حدیثی آشنا هستند و در این مورد به سخن متکلمین و اصولیون نمی‏توان اعتماد کرد. همانگونه که ابن قیم جوزیه در الصواعق المرسله بیان کرده است. [۶۴]و خدا آگاهترین است.

[۳۸] نگا: المستصفی ۱/ ۱۴۵ دراسات اصولیة فی السنة النبویة، ص ۱۶۹، و خبر الواحد فی السنة و اثره فی فقه الاسلامی، تألیف خانم سهیر رشاد مهنا، ص ۲۳. [۳۹] تدریب الراوی، ۱/ ۱۳۲. [۴۰] در مورد ظن و گمان هدف ائمه مسلمانان در صفحات بعد خواهد آمد، که چگونه دشمنان اهل سنت این قدر بد متوجه شده‌اند، که به حجیت خبر واحد ایراد بگیرند، نگا: ص ۲۹-۳۲. [۴۱] همان ۱/ ۱۳۳. [۴۲] تدریب الراوی، ۱/ ۷۵. [۴۳] منبع قبلی ۱/ ۷۵، نگا: الاحکام آمدی ۲/ ۳۲، و البحر المحیط ۲۶۲/ ۴، و امام ابن القیم جوزیه تصحیح کرده که حدیث روایت شده از احمد ابن حنبل افاده علم می‌کند، و آنچه را که «اثرم» از احمد برخلاف آن ذکر کرده، ضعیف می‌باشد، نگا: مختصر الصواعق المرسله، ۲/ ۵۳۳. [۴۴] الاحکام ابن حزم ۱/ ۱۰۶. [۴۵] تدریب الراوی، ۱/ ۷۵. [۴۶] مختصر الصواعق المرسلة ۲/ ۵۲۸، ۵۳۰. [۴۷] نگا: المحصول ۲/ ۱۴۱، و الاحکام آمدی ۲/ ۳۲، و البحر المحیط ۴/ ۲۶۵، و مقاصد الحدیث فی القدیم و الحدیث دکتر مصطفی تازی ۲/ ۵۲، و دراسات اصولیه فی السنه، ص ۱۸۶. [۴۸] الاحکام، ۲/ ۳۲، به نظام معتزلی نسبت داده شده، همچنین ابن قیم در مختصر الصواعق ۲/ ۵۳۵، و سرخسی در اصول خود ۱/ ۳۳۰ – آن را به نظام نسبت داده‌اند. [۴۹] الابهاج فی شرح المنهاج، ۲/ ۲۹۹. [۵۰] شرح عضد الملة و الدین بر مختصر المنتهی ابن حاجب، ۲/ ۵۵. [۵۱] نزهة النظر، ص۲۲. [۵۲] مختصر الصواعق المرسله ۲/ ۵۲۳ – ۵۶۳. [۵۳] امام ابن دحیه در این باره نصی آورده در مورد آنچه که درباره حجیت خبر واحد و واجب بودن عمل آن خواهد آمد، نگا: باعث الحثیث تألیف شیخ احمد محمود شاکر، ص ۲۹، ۳۰، و حجیت خود حدیث در باب عقاید و الاحکام از البانی، ص ۵۷-۶۰. [۵۴] ابوالحسن بصری معتزلی هم در المعتمد فی اصول الفقه ۲/ ۸۴، بر این نظر است و عبدالجواد یاسین در «شیذ الشاذ» آن را عقیده باطل دانسته، نگا: السلطه فی الاسلام، ص ۲۵۸، و همچنین نگا: گفته حسن السقاف در مقدمه کتاب ابن جوزی «دفع شبه التشبیه تألیف باکف التنزیه، ص ۵۵ و صفحات بعد از آن. [۵۵] تدریب الراوی، ۱/ ۱۳۲. [۵۶] الاحکام آمدی، ۲/ ۳۲. [۵۷] نزهة النظر، ص ۲۲ با اندکی تصرف، نگا: البحر المحیط ۴/ ۲۶۴، ۲۶۶، و مقاصد الحدیث فی القدیم و الحدیث ۲/ ۵۳. [۵۸] مقاصد الحدیث فی القدیم والحدیث، ۲/ ۵۳، ۵۴. [۵۹] نزهة النظر، ص ۲۲ – استاد محمد رشیدرضا/در مجله المنار چنین نظری داشته، و گفته حافظ ابن حجر را تأیید کرده، نگا: مجله المنار شماره ۳۴۸/ ۱۹، ۳۴۹. [۶۰] مقاصد الحدیث فی القدیم و الحدیث ۲/ ۵۴/ ۵۵، نگا: نزهة النظر، ص ۲۳، و علم الحدیث، ابن تیمیه، ص۱۵۵، و إرشاد الفحول۱/ ۲۱۲، ۲۱۳، و دراسات أصولیة فى السنة ص ۱۷۷-۱۸۱، نگا: قرائن الشیعة فى إفادة خبر الواحد للعلم فى کتاب أصول الحدیث، دکتر عبد الهادى الفضلى ص۸۳-۸۷. [۶۱] الباعث الحثیث، ص ۳۰، نگا: المکانة العلمیة، عبدالرزاق، در الحدیث النبوی استاد دکتر اسماعیل دفتار ۱/ ۳۳-۴۲، در مبحث افاده علم خبر واحد. [۶۲] مقاصد الحدیث فی القدیم و الحدیث، ۲/ ۵۵. [۶۳] باعث الحثیث، ص ۳۰-۳۱. [۶۴] نگا: مختصر صواعق المرسله، ۲/ ۵۳۷-۵۶۱.