مبحث دوم: اهمیت اسناد در دین، و برتری مسلمانان در علم اسناد، بر سایر ملتها
آوردن سند از ویژگیهای برتر امت اسلامی است. که هیچ کدام از ملتهای قبل از اسلام چنین اسنادی نداشتهاند، بوسیله این اسناد، دین را از امور بیهوده و گفتههای بیثمر، یاوهگویان حفظ کردهاند. اسناد ابزاری بودند که با آن این (هم قرآن و حدیث) را حفظ نمودند. به همین دلیلی خود اسناد قسمتی از دین شدند، و با این روشها، اخبار و احادیث صحیح را که هیچ شبههای در آنها نیست به ما رساندهاند.
در مورد اهمیت و برتری اسناد، توسط علمای فراوانی، اقوال گوناگونی را در بزرگی آن آوردهاند.
از بهترین و دقیقترین این نظرات، جایگاهی است که عبدالله بن مبارک برای اسناد قایل شده و گفته: اسناد جزء دین میباشند، بگونهای که اگر اسناد نباشند، هر کس هر چه دوست دارد میگوید، اگر به یک راوی بگویند: چه کسی برای شما حدیث گفت؟ مات و گیج [۵۶۸]میماند. و باز گفته: اسناد باعث جدایی و حد فاصل میان ما و بدعتگذاران دروغگوست. [۵۶۹]
سفیان ثوری می گوید: اسناد اسلحه مؤمن میباشد، اگر اسلحه همراه نداشته باشد، با چه وسیلهای با دشمن میجنگد؟ [۵۷۰]
امام شافعی هم گفته است: مَثَل کسی که حدیث بدون سند طلب میکند، همانند کسی است که هیزم میفروشد ولی شبانگاهان به دنبال هیزم میگردد. [۵۷۱]سخن ابن حزم را که قبلا بیان کردیم که گفت: روایت یک ثقه از ثقه که به پیامبر جمیرسد، خصوصیتی است که خداوند برای مسلمانها قرار داده است، بسیاری از اقوال و احادیث یهودیان و مسیحیان معضل و یا مرسل میباشند، و روایت سند به دروغگویان و کسانی که مجهول الحال هستند، از ویژگی یهود و مسیحیان می باشد. [۵۷۲]
ولی از آنچه گذشت معلوم گردید که مسلمانها به اسناد بسیار اهمیت میدادند.
بخاطر اهمیت دادن به اسناد و روشن بودن آن اهمیت در گرفتن روایت بود که برای سایر علوم همچون تفسیر، فقه، و تاریخ، و علم رجال، و انساب، (نسبشناسی) و لغت، و نحو، و ادبیات، و شعر، و داستانها، وجود اسناد را شرط قرار دادند. بگونهای که برای مفهوم یک کلمه از اخبار احمقها و، کودنها و آدمهای مسخره، سندی طولانی ذکر میکردند، همانطور در تفسیر هم برای یک کلمه، سندهای طولانی ذکر میکردند، این موارد در تفسیرهای ابن جریر طبری و خطیب بغدادی مشاهده میشود که برای داستانهای، دو طفیلی (مهمان ناخوانده) و حریصان - بخیلان سندهای طولانی برای آنها ذکر کردهاند. همچنین در کتاب ابن جوزی برای داستانهای «اخبار احمقها و ناآگاهان» و «اخبار زیرکها» و تقبیح هوا پرستان و «لحظههایی از داستانهای صالحان» سندهایی ذکر کرده است که طول آنها از سه سطر بیشتر است، بخاطر روایت جملهای کوچک یا کلمهای از گویندهاش [۵۷۳]چنین اسنادی ذکر میکردند.
از دیگر نشانههای اهمیت دادن به اسناد، آن کتابها و تألیفهای بزرگی است که در علم رجال تألیف شده است، بوسیله آن، علم جدید و مستقل از حدیث بوجود آمد، که علم رجال میباشد. این علم آنقدر گسترده است که نفسها را قطع میکند. در این علم کتابهایی هست در موضوع شناخت اصحاب، شناخت طبقههای اصحاب، کتابهای جرح و تعدیل، کتابهای نامها، کنیهها و القاب، کتابهایی درباره احادیث تألیف شده و مختلف، و مفترق، و متفق، و متشابه، و کتابهایی درباره امانتداری، که مجموع این کتابها دلالت بر تلاش فراوان علمای حدیث به نقد اخبار و احادیث میکند، و آنگونه که عدهای بیخبر و ناآگاه میگویند، نیست. [۵۷۴]
از نشانههای توجه کردن به اسناد، بوجود آوردن علم جرح و تعدیل میباشد. که همچون سایر علوم حدیث میباشد که مختص مسلمانهاست و بوسیله آنها از سایر ملتها استثنا شدهاند، و با تأسیس و پرورش و رشد آن و خبره شدن در آن، منجر به ابداع آن شدند، تا به وسیله آن از سنت رسول اکرم جدر برابر اقوال مخالف حفاظت کنند، و دخالت اغیار در آن و مبارزه با دروغگوهای بیشرم و حیا، که این از بزرگترین نتیجههای سودمندی بود که در خلال حمله دشمنان به حدیث نصیب مسلمانان گردید.
قَصـدتَ مَسَاتِى فاجتلبت مَسَرَّتِى
وقد یُحِسنُ الإِنسانُ من حیث لا یَدرى
قصد سنت مرا کردی، ولی باعث شادی من شدی. انسان از جایی که خبر ندارد سودمند میشود.
این علم در عصر پیامبر جبه آرامی رشد کرد، سپس بیشتر رشد کرد و فراوان گشت، و محکم گردید، و در آن قرن اول و دوم بسیار گشت، همچنان در قرن سوم و چهارم امتداد یافت، و گسترده گردید، و در حال کامل شدن بود و همینطور ادامه یافت، تا اینکه در قرن نهم هجری کامل گردید. که در آن هنگام، کتابها زیاد گشت، و تألیف متنوع شد، در زمان ما بعضی مسایل و جزئیات، شخصیتهای ویژه مربوط به اسناد تدریس میشود، که به سوختن و رسیدن نزدیک شده هر چند این علم پایانی ندارد.
بوسیله این علم عظیم که بدون ترس از کسی راه خود را میپیمودند، نه از پدر و نه از پسر، و نه برادر، و نه دوست، و نه استاد، ابایی نداشت، خلف و سلف توانستند که علتهای هر علمی را کشف کنند، چه حدیث نبوی، یا کلام عادی، یا شعر و نثر و یا تاریخ شخصی و یا سیاسی، باشد، این علم آشکارکننده راستین، و بیننده خالص بود، که بوسیله آن صحیح را از سقیم، و خوب را از بد، و دروغ را از راست، تشخیص میدادند، و بوسیله آن امور پسندیده را از امور زشت، با ترازوی راستی وزن میکردند. [۵۷۵]
اگر در قدیم بود میگفتند: دشمنان ما به حق شهادت ندادند، به گفتههای مستشرق، شبرنگر، توجه میکنیم که در مقدمه انگلیسی که بر کتاب الاصابه فی احوال الصحابه از ابی حجر نوشته، آورده است که: هیچ امتی در گذشته و در حال حاضر، و عصر ما کاری که مسلمانان در مورد علم رجال انجام دادند، نمیتوانند انجام دهند، در این علم مسلمانها توانستند، بیوگرافی و شرح حال حدود پانصد هزار نفر را بیاورند». [۵۷۶]
استاد محمد اسد در علوم الحدیث میگوید: علم رجال علمی است که فروع و شاخههای آن بر سختترین و دقیقترین راههای ممکن بدست آمدهاند، تنها هدف آن جستجو در معانی احادیث پیامبر خدا ج، و شکل آن حدیث و چگونگی روایت کردن آن میباشد. [۵۷۷]
(خداوند تبارک و تعالی بلند مرتبهتر و آگاهتر است).
[۵۶۸] مسلم آن را در (شرح نووی) آورده است. درباره بیان این نکته که اسناد جزء دین میباشند، ۱/ ۱۲۰، و ترمذی هم در کتاب العلل خود که به آخر سنن اضافه کرده است، ۵/ ۶۹۵ و لفظ حدیث از ایشان میباشد. [۵۶۹] مسلم در (شرح نووی) در مقدمه آن و در باب بیان کردن اینکه اسناد جزء دین میباشند ۱/ ۱۲۰. [۵۷۰] ابن حبان آن را در المجروحین ۱/ ۲۷ آورده، و خطیب هم آن را شرف اصحاب الحدیث ۸۸ شماره ۷۶، آورده است. [۵۷۱] زرقانی آن را در شرح المواهب اللدنیه ۵/ ۴۵۳، و المناوی در فیض القدیر ۱/ ۴۳۳ آوردهاند. [۵۷۲] الفصل فی الملل و النحل ۲/ ۸۱-۸۴ با اندکی تصرف، نگا: تدریب الراوی ۲/ ۱۵۹ و برای شناخت بیشتر به برتری و بزرگواری اسناد نگا: فتح المغیث از سخاوی ۳/ ۵-۷ و تدریب الراوی ۲/ ۱۵۹-۱۶۰ و معرفة علوم الحدیث از حاکم ص ۶ و الاجوبة الفاضله از لکنوی ص ۲۱-۲۲. [۵۷۳] لمحات من تاریخ السنه و علم الحدیث از استاد عبدالفتاح ابوغده ص ۱۴۳-۱۴۴ با اندکی تصرف. [۵۷۴] ضوابط الروایة عند المحدثین از استاد صدیق بشیر ص ۷۱-۷۲ نگا: همان ص ۲۱۲ و بعد از آن. [۵۷۵] لمحات من تاریخ السنه و علوم الحدیث از استاد عبدالفتاح ابوغده ص ۱۸۹با اندکی تصرف. [۵۷۶] به نقل از رساله محمدیه از آقای سلیمان ندوی ص ۶۲، نگا: گواهی دکتر موریس بوکای در تدریس کتب مقدس ص ۲۹۰ ضمن اینکه او مدافع سنت نبوده، بلکه با آن مخالف بوده است، و نظر خود را درباره آن در کتاب موقفنا من الحرکة الاشراقیه، ارائه داده است. [۵۷۷] الاسلام علی مفترق الطرق ص ۹۲-۹۳ با تقدیم و تأخر.