بررسی سنت نبوی در نوشته های دشمنان اسلام و پاسخ به آنها - جلد دوم

فهرست کتاب

مبحث اول: شبهه طعنه زنندگان به اسناد حدیث و پاسخ به آن

مبحث اول: شبهه طعنه زنندگان به اسناد حدیث و پاسخ به آن

عده‌ای از دشمنان اسلام از جمله مستشرقان، در مورد آغاز بکارگیری و استفاده از اسناد در احادیث نبوی شک کرده‌اند.

«شاخت» معتقد است که فتنه مذکور در سخنان ابن سیرین که گفت: «مردم در مورد اسناد حدیث سؤال نمی‌کردند تا اینکه فتنه روی داد» [۵۳۰]همان فتنه خلیفه اموی، ولید بن یزید، در سال ۱۲۶ ه‍ بود.

شاخت می‌گوید: از ابن سیرین تابعی روایت می‌شود که مردم درباره اسناد سؤال نمی‌کردند، تا اینکه آن فتنه روی داد، بعداً خواهیم دید، فتنه‌ای که با کشته شدن خلیفه اموی ولید بن یزید در سال (۱۲۶) روی داد، بر افروخته شد، که قبل از پایان حکومت اموی‌ها بود، با پایان بهترین قرن‌ها، قرنی که در طول آن حدیث نبوی سیادت و خودنمایی می‌کرد، مطابقت می‌کند. ابن سیرین هم در سال ۱۱۰ ه‍ از دنیا رفته است نتیجه می‌گیریم که این عبارات موضوع و جعلی می‌باشند، بهر حال هیچ ادعایی وجود ندارد که ثابت کند بکار گرفتن اسناد به شکل منظم قبل از قرن دوم هجری اتفاق افتاده باشد. [۵۳۱]

مستشرق دیگری بنام «روبسون» معتقد است که، منظور از فتنه‌ای که در سخن ابن سیرین بوده، همان فتنه عبدالله بن زبیر در سال ۷۲ ه‍ بوده است، آنگاه که خود را خلیفه خواند. به این دلیل که، تاریخ این فتنه با تولد ابن سیرین موافقت می‌کند و همچنین وجود کلمه فتنه، در الموطأ مالک، به فتنه ابن زبیر اشاره می‌کند. [۵۳۲]

همانطور که شاخت آورده، هدف از این کار، مشکوک کردن قسمت بزرگی از سندهای موجود در حدیث می‌باشد، که اهل حدیث آن سندها را در قرن دوم هجری، بلکه در قرن سوم هجری‍ بوجود آوردند.

در نتیجه متون آن اسناد گوناگون می‌باشد، هدف آن‌ها از این ایراد و عیب، همین بوده است.

گلدزیهر، معتقد است که سندهای احادیث توسط خود اهل حدیث اختراع شده‌اند و می‌گوید: «گروهی از مردم هستند که هیچ تردیدی در مورد آوردن اسم‌های جدید، بعنوان اسناد ندارند، شنوندگان ساده هم آن را می‌شنوند و می‌پذیرند، در قرنی که ابن عدی کتاب خود، یعنی «الکامل فی معرفة الرجال» را تألیف کرد، ابوعمر و لاحق بن الحسین زندگی می‌کردند، که اسمائی را بوجود می‌آورد، و در میان سندها قرار می‌داد، مانند طغرال، طربال و کرکدن، و حدیث‌هایی را به آن‌ها نسبت می‌داد. [۵۳۳]

این گفته‌ گلدزیهر را مستشرقان و داعیان بی‌دینی اورده‏اند. [۵۳۴]

عبدالجواد یاسین می‌گوید: به اعتراف علمای حدیث، برای کسی که متن را بوجود آورده است مشکل نبوده که اسناد را هم بوجود بیاورد، چه مقدار احادیثی که، آن‌ها را براساس اسناد مورد قبول بوجود آوردند! آنگاه که سندهای مورد قبول جواز رسمی برای صحت حدیث گردیدند. [۵۳۵]

احمد حجازی سقا می‌گوید: «دوران طلایی حدیث، که بالاترین سلسله در سند می‌باشد به احادیث ضعیف‌ و متروک‌، همانند احادیث صحیح عمل نمودند، و نسبت به سندهای صحیح مانند احادیث ضعیف عمل کردند. [۵۳۶]

در تقبیح نمودن اسناد و محدثین از مبلغان بی‌دینی پیروی نموده‌اند.

بعضی، اهل حدیث را به «بندگان سندها» [۵۳۷]و «اسیران سندها» [۵۳۸]توصیف می‌کنند.

عده‌ای اسناد را نوعی از هماهنگی وصف کرده‌اند. [۵۳۹]

اسماعیل منصور می‌گوید: «این وابستگی به سند، و مبالغه در بحساب آوردن آن، و مربوط کردن احکام شرعی به آن، و آن را در درجه نخست قرار دادن، غیر طبیعی است و همه این‌ها روی هم باعث اختلاف و جدایی عظیمی میان مسلمان‌ها گشته است. آن‌ها را به دسته‌ها و و گروه‌ها و احزاب مختلف تقسیم کرده، که با هم به مخالفت و نبرد و فریب و نیرنگ در سالیان متمادی برخواسته‌اند. [۵۴۰]

در طعنه به علوم حدیث می‏گویند: آنچه را که عده‌ای از اهل حدیث نوشته‌اند و حدیث نامیده می‌شود، همان بی‌میلی مطلق، و وهمی ثابت نشدنی، و گمانی است که اقامه نمی‌شود. [۵۴۱]

به این شبهه این چنین پاسخ داده می‌شود:

و در آغاز امر دوست داریم به ایراد گیرندگان به اسناد، سخن مهمی را که آقای سلیمان ندوی گفته، برای آن‌ها بگوئیم. در حالی که ایشان در مورد محقق شدن معنای سنت و نیاز به آن زیر عنوان «روایت یک امر ضروری است» صحبت می‌کرد، گفت: «برای هر دانشی، و یا برای هر کاری از کارهای دنیا، از روایت و نقل استفاده می‌کنند زیرا امکان ندارد که انسان در هر حادثه‌ای حاضر و آماده باشد، پس برای کسانی که آنجا حاضر نبوده‌اند علم و آگاهی حاصل نمی‌شود مگر از راه روایت شفاهی یا کتبی، و یا برای کسانی که بعد از آن حادثه به دنیا آمده‌اند جز از طریق روایت و بازگو کردن از ما قبل خود از آن حوادث به آگاهی و علم نمی‌رسند، این تاریخ ملت‌های نابود شده و حاضر و مذاهب و ادیان، و نظرات حکما و فلاسفه و تجربه‌های علما و اختراعات آن‌ها می‌باشد، آیا جز از راه نقل و روایت به ما رسیده است؟

آیا دین اسلام حادثه تازه‏ای بود که احکام و اخبار آن جز به این روش منتقل نشود؟ یا اینکه ناگزیر باید راه دیگری برای نقل اخبار رسول برگزینیم؟ اخبار ایشان غیر از روایت است؟

فرض کنیم آن‌هایی که چنین نظری دارند، در مورد روایت حدیث با اسناد، رئیس گروه خود شوند، آیا روشی غیر از روایت برای تبلیغ کردن استنباط، و تحقیقات خود، برای (پیروان) گروه خود، که از حلقات درس آن‌ها به دور می‌باشند، یا کسانی که بعد از آن‌ها متولد می‌شوند، در نظر می‌گیرند؟!! [۵۴۲]

پس بر شکاکان لازم است که در اسناد و علوم حدیث تحقیق کنند تا از لغو گفتن پرهیز کنند.

وگرنه چگونه اسناد آن‌ها به ملت‌های نابودشان می‏رسید؟

بلکه اخبار صحیح آن‌ها از انبیا و بزرگانشان از کجا رسیده است؟

ضوابطی را که صحت و درستی اخبارشان را تایید کند، کجاست؟

اما آنچه که شاخت پنداشته است که فتنه مذکور در کلام محمد بن سیرین را بر کشته شدن ولید بن یزید (۲۱۶هـ) حمل کرده است با وجود اینکه می‏دانست که ابن سیرین در سال ۱۱۰هـ درگذشت.

دکتر همام عبدالرحیم در رد آن می‏گوید: اگر شاخت منصفانه و با تامل در گفته ابن سیرین دقت می‏کرد در می‏یافت که آن فتنه شش سال بعد از وفات او بوده است. [۵۴۳]

این گمان او که آن خبر از جانب ابن سیرین دروغ است دلیلی برای او محسوب نمی‏شود و آوردن این حدیث در مقدمه صحیح مسلم [۵۴۴]و ترمذی [۵۴۵]و دارمی [۵۴۶]آن را تکیب می‏کند.

اما آنچه که روبسون گمان کرده و فتنه مذکور در کلام ابن سیرین را بر فتنه ابن زبیر حمل کرده است، گمانی دور از ذهن می‏باشد. چون عبارت ابن سیرین می‏گوید: از اسناد سوال نمی‏کنند و نگفته که ما از اسناد سوال نمی‏کردیم و این عبارتی که به کار برده می‏رساند که او از بزرگان صحابه سخن گفته است. [۵۴۷]

دکتر اکرم ضیاء عمری می‏گوید: آنچه که روبسون به آن استناد کرده صحیح نیست زیرا فرض کردن عمر در کلام محمد بن سیرین برای تفسیر کلام او کافی است و قابل اعتماد نیست. ابن سیرین از حوادثی صحبت می‌کند که از دوران خود، دور می‌باشند. بخاطر آگاهی و آشنایی که با تاریخ حدیث و توجهی که به آن داشته است. [۵۴۸]

سخن عبدالله بن عباس که از اصحاب کم سن [۵۴۹]می‌باشد، مؤید این نظر می‌باشد، گفت: آن گاه که بشیر بن کعب العدوی نزد او آمد، و برای ایشان حدیث ‌آورد و ‌گفت: پیامبر جفرموده: ابن عباس اجازه ادامه حدیث را به او نداد، و به او هم نگاه نکرد: گفت: ای ابن عباس چرا به حدیث من گوش فرا نمی‌دهید؟ برای شما از رسول خدا جصحبت می‌کنم ولی تو گوش نمی‌گیرید! ابن عباس جواب داد: اگر یک بار بشنویم که مردی از رسول خدا روایت می‌کند و گفت: رسول خدا فرموده: با چشمانی باز و گوش‌هایی شنوا به حدیث او گوش می‌دهیم. ولی آن گاه که مردم به کارهای سخت و خسته‌کننده سوار شوند، جز آنچه که می‌دانیم از مردم چیزی نمی‌گیریم». [۵۵۰]

انگار خواست بگوید: وقتی کسانی که اهل حدیث نبودند وارد این کار شدند مردم از شنیدن اخبار آن‌ها خودداری کردند، و به این دلیل بود که از قبول هر حدیثی که فاقد اسناد باشد، خودداری کردند. [۵۵۱]

وقتی به صورت مطلق از فتنه حرف می‌زند، منظور فتنه بزرگی است که در دوران خلفای راشدین وزیدن گرفت، و اگر «الفتنه»، با الف و لام تعریف آورده شود، برای عهد و پیمان می‌باشد و آن عبارت از فتنه مشهوری است که همه آن را می‌شناسند. حقیقت این است و شکی در آن نیست، که شرط اسناد و جستجو به دنبال سندها، در زمان نبوت مبارک آن حضرت شروع شده است.

حاکم در این باره می‌گوید: به دنبال سندهای عالی رفتن، خود یک سنت صحیح می‌باشد. سپس حدیث انس بن مالک در مورد، آمدن اعرابی [۵۵۲]را آورده و می‏گوید: یا محمد فرستاده شما نزد ما آمد.... [۵۵۳]حاکم از این حدیث اصل طلب سند را استنباط کرده است، زیرا او ارکان اسلام را از آن حضرت شنیده است که به آن ایمان آورده و تصدیق نمود، ولی او خواسته آن را بصورت شفاهی از رسول خدا بشنود. [۵۵۴]

اگر سند عالی خواستن مستحب نبود رسول خدا جناپسند می‌دانست از او درباره آنچه که، فرستاده پیامبر از آن خبر داده بود سؤال کند و او را به کوتاه کردن آن خبر امر می‌کرد. [۵۵۵]

سند خواستن و جستجو به دنبال اسناد، در دوران اصحاب ادامه یافت دلیل آن هم سؤال عمر بن خطابساز ابو موسی اشعری و دیگران می‌باشد. [۵۵۶]که در حقیقت طلب کردنِ نسبت دادنِ آن سخن به پیامبر جمی‌باشد. سخن ابن سیرین هم دلیلِ تقدم سند خواستن می‌باشد. [۵۵۷]

اگر پیدایش اسناد در زمان پیامبر جو در زمان اصحاب ما، برای دوری از دروغ وضع شده باشد، تا زمان فتنه، که آن موقع و بعد از بروز فتنه استناد به اسناد بسیار فراوان شد. تا نزدیک‌های پایان قرن اول، و تا آنجا علمی که به اسناد می‌پرداخت، بسیار بزرگ شد. [۵۵۸]آنچه که داعیان فتنه و داعیان مستشرق و هم عقیده‌های آن‌ها، پنداشته‌اند که اسناد توسط آدم‌های ضعیف و دروغگویان ایجاد شده است و با متون گوناگون آمیخته شده است، و گمان می‏کنند که این موضوع بر اهل حدیث مشتبه شده است.

می‌گوئیم بله: اهل حدیث سند‌ها را کشف کردند و با آن متون گوناگونی را ترکیب و آمیختند، ولی این مطلب بر اهل حدیث و اهل جرح و تعدیل پوشیده نماند، و بیش از هزار سال قبل از اینکه این مدعیان چنین ادعایی را مطرح کنند به آن توجه نموده‌اند، و بر آن‌ها پوشیده نمانده است همچنانکه فتنه جویان و هواپرستان سعی در القای آن دارند.

به همین دلیل علمای حدیث همانطور که قبلاً گفتیم، قایل به ملازمت و همراهی میان صحت سند، و صحت متن، نیستند. و دروغگویان و کسانی که سند سازی می‌کنند را آگاه و بیدار می‌کنند.

ابن جوزی (ت۵۹۷هـ) در این باره و بهنگام وصف این وضع‌کنندگان چنین می‌گوید: (گروه چهارم) گروهی هستند که سندها را برای هر سخنی که نیکو باشد وضع کرده‌اند. از جمله آن‌ها محمد ابن سعید است [۵۵۹]که می‌گوید: برای هر سخنی که نیکو باشد اگر سند قرار دهیم مشکلی نیست. [۵۶۰]

ابن عراق در کتاب خود [۵۶۱](تنزیه الشریعه) در این باره و در حالی که وضع‌کنندگان را بر می‌شمارد، می‌گوید: گروه ششم: گروهی هستند که حرص و علاقه زیادی که به مشهور شدن داشتند باعث شد که اسناد حدیث وضع کنند. و به جای اسناد ضعیف، سندهای صحیح و مشهور قرار دهند. بعضی دیگر هم اسناد مشهور و صحیح آن را با سندهای ضعیف عوض کردند.

حاکم ابوعبدالله می‏گوید: از جمله این افراد ابراهیم بن یسع که پسر ابن ابی دحیه‌ای است که از جعفر صادق و هشام بن عروه، حدیث روایت می‌کرد، او احادیث این دو نفر را با هم ترکیب می‌کرد، تا آن حدیث‌ها را بوسیله سندها فریب جلوه دهد، گفت: از جمله این‌ها حماد بن عمرو نصیبی، و بهلول بن عبیده و اصرم بن حوشب، می‌باشند.

حافظ ابن حجر گفته: این نوع احادیث جزء احادیث مقلوب می‌باشند، استاد اسفراینی می‌گوید: همانا کسی که اسناد حدیثی را بر گرداند و آن کار را از روی رغبت و میل انجام دهد، شیطان دروغگویی است، و همه احادیث او از درجه اعتبار ساقط شود، هر چند آن احادیث را به سندهای اصلی خود روایت کرده باشد. [۵۶۲]

درباره این حدیث که خداوند برای همه مردم بصورت عام تجلی می‌کند، ولی بصورت ویژه برای شما ای ابوبکر تجلی می‌کند. حافظ ابن حجر می‌گوید که این حدیث جعلی است و سند و متن آن را محمد بن عبد، وضع کرده است. [۵۶۳]

عالمان نیز بین اهل حدیث، به سندهای خانوادگی توجه نموده و آن را زیاد مورد انتقاد قرار داده‌اند. و از آن غفلت ننموده‌اند، آن طور که روبسون و دیگران پنداشته‌اند، آنچه را که پذیرفتنی بود، قبول کردند و آنچه را که تشخیص دادند و مستحق ترک و رها کردن دانستن رها نمودند، آن‌ها در احکام خود با انصاف عمل نمودند، درباره هر کس حق او را ادا کردند. در این زمینه به علمی دست یافتند که به روایت پدران از پسران و بر عکس، شناخته شده است. [۵۶۴]

از جمله سندهای خانوادگی که مورد قبول واقع شده، بعنوان مثال: سند عمرو بن شعیب، از پدرش، از جدش، و بهر بن حکیم از پدرش از جدش می‌باشد. [۵۶۵]

مثال اسنادی که مورد قبول واقع نشده است، مانند: سند کثیر بن عبدالله بن عمرو، از پدرش، از جدش [۵۶۶]و سند موسی بن مطیر [۵۶۷]، از پدرش، و دیگرانی که ذکر آن‌ها در کتاب‌های مربوط به جرح و تعدیل آمده است، آنچه که واضح است این است که علمای حدیث از این نظر غافل نبوده‌اند، آن طور که مدعیان فتنه‌گری و مدعیان علم و دانش تصور کرده‌اند.

[۵۳۰] قبلاً منبع آورده شده است۱/ ۱۲۵. [۵۳۱] اصول الفقه المحمدی، از استاد صدیق بیشر به نقل از مجله کلیة الدعوة در لیبی شماره ۱۱ ص ۶۸۹-۶۹۹. [۵۳۲] به نقل از دراسات فی الحدیث النبوی از دکتر اعظمی ۲/ ۳۹۵ و ضوابط الروایه عند المحدثین از استاد صدیق بیشر ص ۶۴. [۵۳۳] دراسات محمدیه، ترجمه استاد صدیق بشیر به نقل از مجله کلیة الدعوة از لیبی شماره ۱۰ ص ۵۰۵-۵۰۶ و العقیده و الشریعه فی الاسلام ص ۵۴ و بعد از آن. [۵۳۴] مانند مستشرق روبسون چنین پنداشته که سندهای خانوادگی برای نشر احادیث موضوع بوده است. نگا: دراسات فی الحدیث النبوی از دکتر اعظمی ۲/ ۴۳۵. [۵۳۵] السلطه فی الاسلام ص ۲۶۰. [۵۳۶] دفع الشبهات عن الشیخ غزالی ص ۱۰۹، نگا: همان ص ۱۰۲-۱۲۶. [۵۳۷] اضواء علی السنه، از محمود ابوریه ص ۶۲. [۵۳۸] السنه و دورها فی الفقه الجدید از جمال الدین ص ۱۲-۱۵-۸۴. [۵۳۹] ظهور الاسلام از احمد امین ۳/ ۸۶-۸۸. [۵۴۰] تبصیر الامة بحقیقة السنة ص ۳۷۷. [۵۴۱] همان ص ۶۵۶، نگا: همان ص ۱۴۵،۱۶۵، ۱۷۶ نگا: حدة الردة از احمد صبحی منصور ۸۷، ۹۱، و القرآن و الحدیث و الاسلام از محمد رشاد خلیفه ص ۴۰. [۵۴۲] تحقیق معنی السنة و بیان الحاجة الیها ص ۹، ۱۰. [۵۴۳] الفکر المنهجى عند المحدثین ص ۵۹. [۵۴۴] مسلم (بشرح النووى) فى المقدمة، باب بیان أن الإسناد من الدین ۱/ ۱۱۹. [۵۴۵] الترمذى فى کتاب العلل بآخر السنن ۵/ ۶۹۵. [۵۴۶] الدارمى فى المقدمة، باب فى الحدیث عن الثقات ۱/ ۱۲۳ رقم ۴۱۶. [۵۴۷] الفکر المنهجى عند المحدثین ص ۵۹. [۵۴۸] بحوث فی تاریخ السنة المشرقه ص ۵-۲۵. [۵۴۹] سه سال قبل از هجرت به دنیا آمد و زمان رحلت حضرت رسول ابن عباس سیزده ساله بود و گفته‌اند: پانزده ساله بوده است. الاستیعاب از ابن عبدالبر نگا: ۳/ ۹۳۳ شماره ۱۵۸۸. [۵۵۰] قبلاً آورده شده است ۱/ ۳۳۴. [۵۵۱] الفکر المنهجی عند المحدثین ص ۵۹. [۵۵۲] منظور صحابی گرانقدر ضمام بن ثعلبه می‌باشد همانطور که بطور صریح در روایت انس از حاکم در مستدرک در کتاب المغازی و السیر آمده است، ۳/ ۵۵-۵۶ شماره ۴۸۳۰ و گفته صحیح است، ذهبی هم با آن موافق است. [۵۵۳] بخاری آن را آورده (در شرح فتح الباری) در کتاب علم، باب آنچه درباره علم آمده است و فرموده خداوند: بگو خدایا علم مرا افزون کن. ۱/ ۱۷۹ مسلم هم آن را آورده در کتاب ایمان باب سؤال کردن درباره ارکان اسلام ۱/ ۲۰۱ شماره ۱۲. [۵۵۴] فتح الباری ۱/ ۱۸۳ شماره ۶۳ نگا: تدریب الراوی ۲/ ۱۶۰-۱۶۱. [۵۵۵] معرفه علوم الحدیث از حاکم ص ۶ با اندکی تصرف. [۵۵۶] نگا: همان ص ۱۴-۱۵ نگا: آنچه که حاکم درباره شناخت علوم حدیث آورده ص ۷ در سفر اصحاب به دنبال اسناد، نگا: تدریب الراوی ۲/ ۱۶۰-۱۶۱ – و السنه المطهرة و التحدیات از دکتر نورالدین عتر ص ۳۶-۳۷. [۵۵۷] الفکر المنجهی عند المحدثین ص ۶۰. [۵۵۸] دراسات فى الحدیث النبوى، دکتر أعظمى ۲/ ۳۹۲ با تصرف، برای اطلاع بیشتر از این شبه رک: همان ۲/ ۳۹۷ – ۴۳۳. [۵۵۹] او محمد بن سعید بن حسان بن قیس الاسدی است و اهل شام بود و به دار آویخته شد. درباره او می‌گویند: ابن ابی عتبه یا ابن ابی قیس، یا ابن ابی طبری، یعنی گفته‌اند که نام او را به صد نوع آورده‌اند تا اینکه پوشیده بماند. احمد گفته بخاطر بی‌دینی منصور او را کشت. شرح حال او در کتاب‌های تقریب التهذیب ۲/ ۷۹، شماره ۵۹۲۶ و الکاشف ۲/ ۱۷۴ شماره ۴۸۷۱، المجروحین ابن حبان ۲/ ۲۴۷ و الضعفا و المتروکین از سنائی ص ۲۱۳ شماره ۵۴۳، و الجرح و التعدیل ۷/ ۲۶۲ شماره ۱۴۳۶ و لسان المیزان ۹/ ۱۰۵ شماره ۱۴۲۲۵ موجود می‌باشد. [۵۶۰] الموضوعات از ابن جوزی ۱/ ۴۱-۴۲. [۵۶۱] ابن عراق همان، ابو الحسن سعد الدین علی بن محمدبن علی بن عراق الکنانی دمشقی است. تألیفات سودمندی دارد. از جمله مهمترین آنها: تنزیه الشریعة المرفوعة عن الاخبار الشیعة الموضوعة، در سال ۹۶۳ ه‍ از دنیا رفت، شرح حالی در شذرات الذهب ۳۳۷/ ۸ و الرسالة المستطرفه ص ۱۰۵، و الاعلام ۵/ ۱۲ دارد. [۵۶۲] نگا: تنزیه الشریعه ۱/ ۱۵ و الموضوعات ۱/ ۴۱-۴۳. [۵۶۳] نگا: اللآلی المصنوعة ۱/ ۲۶۳، و الموضوعات ۱/ ۳۰۶-۳۰۷. [۵۶۴] تعدادی از محدثین در این زمینه تصنیفاتی دارند مانند: ابن ابی خیثمة و مزی و دیگران، از جامع‌ترین تصنیفات، تصنیف حافظ العلائی می‌باشد در کتاب «الوشی المعلم فیمن روی عن اییه عن جده عن النبی ج[۵۶۵] نگا: تدریب الراوی ۲/ ۲۵۷-۲۵۹ و فتح المغیث از سخاوی ۳/ ۱۵۴-۱۵۶، و فتح المغیث از عراقی شماره، ۵۵، و سؤالات مسعود بن علی السجزی از حاکم ص ۱۴۷ شماره ۱۵۰. [۵۶۶] نگا: المجروحین از ابن حبان ۲/ ۲۲۱، ۲۲۲، و میزان الاعتدال از ذهبی ۳/ ۴۰۶. [۵۶۷] نگا: المجروحین ۲/ ۲۴۲، و میزان الاعتدال، ۴/ ۲۲۳، اگر پاسخ بیشتری خواستی نگا: دراسات الحدیث النبوی از دکتر اعظمی ۲/ ۴۳۵-۴۳۶.