مقدمه
شامل: بیان اینکه اسناد دلیل و برهان ما برای صحت کتاب و سنت است و هدف دشمنان اسلام در طعنه زدن به اسناد.
طعنه زدن و ایجاد شک در اسناد پیوسته یکی از اهداف دشمنان قدیم و جدید اسلام بوده تا بدین وسیله در وحی الهی - قرآن و سنت پیامبر ج- شک ایجاد کنند.
اسناد دلیل ما برای صحت کتاب خدا، و سنت رسول خدا جمیباشد، پس برای صحتِ هر قرائتی از قرآن، بایستی سه شرط زیر وجود داشته باشد:
۱- صحت اسناد آن.
۲- موافقت آن با زبان عربی، هر چند با یک وجه.
۳- موافق رسم الخط عثمانی باشد، هر چند که احتمالی باشد.
اگر هر یک از این سه شروط را نداشته باشد، آن قرائت، شاذ میباشد، و قرآن به حساب نمیآید، هر چند جز، قرائتهای هفتگانه باشد، در این باره صاحب الطیبه چنین سروده است:
وكـل مـا وافـق وجـه النحـو
وكان للرسم احتمـالاً یحـوى
وصـح إسنـاداً، هـو القــرآن
فهـذه الثلاثــة الأركــان
وحیثمــا یختـل ركـن أثبـت
شذوذه لو أنه فـى السبعـة
هر چه که با نحو موافق باشد احتمالاً رسم الخط عثمانی باشد. اسناد آن صحیح باشد قرآن است، این سه شرط ارکان میباشند. هر گاه رکنی از بین برود، هر چند از قرائتهای هفتگانه باشد، شاذ است. [۵۲۴]
آیا اینها دلیل این نیست که قرآن هم مانند حدیث با اسناد، نقل و روایت شده است؟
ولی در میان قرآن و حدیث از نظر تعداد راوی فرق هست، قرآن با تواتر نقل شده است، ولی حدیث با روایت تعدادی مشخص و کم روایت شده است، ولی این تعداد کم، آدمهای ناشناس نبودهاند، بلکه مردان مشهوری بودهاند که احوال آنها معلوم و سندهایشان محفوظ میباشد.
این تفاوتها مقتضی تفاوت در درجات یقین و اطمینان میباشد، نه در مورد قبول کردن و معتبر بودن آن. [۵۲۵]
اگر قرآن با روایت نقل شده است، عیب و ایراد گرفتن به اسناد، در حقیقت، ایراد گرفتن به دین و باطل نمودن کتاب و سنت میباشد. همان مطلبی که رئیس بیدینهای عصر ما (شاکر) بر آن تأکید کرده است، وقتی در مورد این نکته از آنها سوال شد که چرا نخستین چیزی که به طلبههای خود میآموزند، عیب و ایراد گرفتن به اصحاب میباشد، در حالی که آنها اولین نفرات سندها میباشند؟ گفت: «ما میخواهیم راوی را زیر سؤال ببریم، اگر آن راوی را باطل کردیم به باطل کردن منقول آنها نزدیکتر شدهایم.
امام ابوزرعه رازی راست فرمود که: آنها میخواهند شاهدان ما را مورد جرح قرار دهند تا بوسیله آن، قرآن و سنت را باطل اعلام کنند، در حقیقت خودشان سزاوار جرح و انتقاد میباشند و آنها زندیق هستند. [۵۲۶]
ملحدان گذشته و حال، در مورد طعنه و ایراد گرفتن به اسناد، که ویژگی برتر این امت محمدی میباشد، و چیزی مهمتر از شنیدن حدیث و روایت با اسناد، برای آنها نبوده، و با حرص زیاد، در صدد این کار بر آمدهاند.
آنچه را که حاکم در مورد شناخت علم الحدیث آورده دلالت میکند و گفته: شنیدم که شیخ ابوبکر احمد ابن اسحاق [۵۲۷]فقیه با یک نفر در حال مناظره بوده، شیخ گفت: فلانی برای من حدیث آورده که: آن مرد حرف او را قطع کرد و گفت: فلانی گفته، فلانی گفته، تا کی فلانی گفته، و به حدیث توهین نمود، شیخ به او گفت: ای کافر بلند شو، دیگر حق نداری وارد منزل من بشوی، آن گاه شیخ به ما رو کرد، و گفت: من هرگز به کسی نگفتهام وارد خانهام نشوی، مگر به این مرد. [۵۲۸]
حاکم هم از احمد بن سلام فقیه، روایت کرده و گفته: هیچ چیز برای ملحدان سنگینتر و ناراحتکنندهتر از شنیدن و روایت حدیث با اسناد نمیباشد. [۵۲۹]
مبلغان بیدینی و مستشرقان به پیروی از گذشتگان خود، اسناد و محدثین را، بخاطر اهمیت دادن به حدیث تقبیح و مورد مذمت قرار دادهاند. و بکارگیری اسناد را در ابتدا در مورد احادیث مورد طعنه و جرح قرار دادهاند. و چنین پنداشتند که اسناد محدثان با هم مختلفند، و دیگر ایرادهایی که گرفتهاند. آنها را میآوریم و بحث در مورد آنها را به مبحث دوم میگذاریم.
[۵۲۴] مناهل العرفان فی علوم القرآن ۱/ ۴۱۶ نگا: فتح الباری ۹/ ۶۹۴ شماره ۴۹۹۱. [۵۲۵] تحقیق معنی السنه و بیان الحاجة الیها، از سلیمان ندوی ص ۱۰-۱۱. [۵۲۶] نگا: ۲/ ۶۷-۶۸. [۵۲۷] احمد ابن اسحاق همان ابوبکر احمد ابن اسحاق بن ایوب صبغی فقیه میباشد در حدیث و علم رجال و جرح و تعدیل عالم بود. در فقه هم آن زمان مورد اطمینان مأمون بود، بزرگان حافظین همچون ابوعبدالله حاکم از او سماع میکردند. هر چه از او روایت میکرد و میان یک جمع مینشست میگفت: ابوبکر امام مقدم است، شرح حالی او در الارشاد فی معرفة علماء الحدیث از حافظ خلیل قزوینی ص ۳۱۸-۳۱۹. [۵۲۸] معرفة علم الحدیث ص ۴. [۵۲۹] همان ص ۴.